یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

رژیمی که آسیاب بخون گردانید!


اردشیر قلندری


• اعدام های دهه ۶۷ در راستای تحکیم دیکتاتوری رژیم مذهبی توسط شخص خمینی جهت پاکسازی احزاب و سازمانها که بالقوه خواستار دگرگونی جامعه، ژرفش خواسته های انقلاب، تعمیق دموکراسی، توسعه رفاه اجتماعی، کنترل عملکردهای چپاولگرانه آتی دست اندرکان و مخالف انحصارگرایی بودند و می توانستند در برابر ایجاد شرایط تداوم سرکوب مانع ایجاد کنند، اجرایی شد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۲ شهريور ۱٣۹۵ -  ۲ سپتامبر ۲۰۱۶


آنچه که در ۶۷ اتفاق افتاد به حق فاجعه ملی بود که باید همه ابعاد ان به طور کامل مورد بررسی قرار گیرد. فاجعه ملی اعدام های ۶۷، ماهیت جنایتکارانه رژیمی را پدیدار کرد که اصل سیاست راهبردی خود را بر تصرف و تداوم ساختار بر مبنای دستورات دینی گذاشته است. در تمام تاریخ دولت های اسلامی- دینی کشتار مخالفان امری عادی بوده، قتل مخالفان و انتقامجویی از دگراندیشان گاه از جنون نیز پا را فراتر گذاشته است. درهمین راستا، می توان تاریخ گرگان را مثال زد که یزید پسر مهلب آنقدر از گرگانیان کشت تا خون، اسیاب را گردانید، گندم آرد کرد و از آن نان پخت و خورد*.
در واقع، رژیم ولی فقیه در سیمای خمینی نیز در اواخر سده بیستم میلادی، در زمانی که انسان رد پای خود را روی کره ماه گذاشته است، چنین کرد، که متناسب با زمان، پیشرفت علم و فن جنایتی است در مقیاس یک کهکشان. افکار ارتجاعی شخص خمینی و "کمیته مرگ"، نسبت به انچه که کردند، چنان است که بسیاری با آرامش خاطر، بر مسند قدرت نشسته، تازه طلب کار نیز هستند. مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری دولت "تدبیر و امید" می گوید: " ما افتخار می کنیم که دستور خدا [حکم جنایتکارانه خمینی] را اجرا کردیم و در مقابل دشمنان خدا و ملت با قدرت[ مخالفان رژیم ولایت فقیه] ایستادیم و مقابله کردیم". آیا این گفته ی پورمحمدی اعتراف به جنایت نیست و مشمول محاکمه نمی شود؟ چنین شخصی سزاوار پست وزارت دادگستری است؟ وزیر دادگستری جمهوری اسلامی به اعتراف خودش، برپایه امور قضایی، مجرم است!
دامنه این فاجعه تا انجاست که آقای مصطفی تاجزاده از طیف اصلاح طلبان، بدون هرگونه دادگاه صالحی شخصا بین کشته شدگان تفکیک قائل می شوند و می گویند: "من به سهم خود از خانواده‌های اعدام‌شدگان آن فاجعه از جمله بازماندگان قربانیانی که عضو مجاهدین خلق نبودند، پوزش می‌طلبم". به سیاست سازمان مجاهدین درآن و این مقطع کاری نداریم، درستی یا نادرستی، گذشته از نظرات شخصی نگارنده، بر عهده اعضای این سازمان و رهبری خودشان و آینده می باشد. اما انچه که مسلم است نباید برای این جنایت فرق گذاشت.
ایشان در همین مصاحبه ادامه می دهد: " جمهوری اسلامی یک پوزش خواهی به خانواده های آنها (قربانیان کشتار ۶۷) بدهکار است". چرا پوزش خواهی، چرا محاکمه سران را بدهکار نباشد؟. این رویکرد ریختن آب تطهیر بر جنایات صورت گرفته نیست؟ پاسخ آرزوهای هزاران جوانی را که در بند رژیم بودند و به دستور خمینی اعدام شدند، دارند؟. این پیشنهاد توجیه عجز و ناتوانی ایشان برابر رژیم نیست؟ اقای تاجزاده باید بدانند یگانه برخورد با جنایت سال۶۷، محاکمه کل رژیم و دست اندرکاران ریز و درشت است. پوزش خواهی یعنی چه؟ مگر شخصی را به اشتباه زندان کرده اند که با پوزش و پرداختی جبران خسارت کنند؟ اقای تاج زاده! به دار زده اند؟ به طور دست جمعی گور کرده اند؟ امروز از چه کسی می خواهید پوزش بخواهید؟ از بازماندگان؟ آیا بازماندگان می توانند احساسات اعدامی را زمانی که زیر خشن ترین شکنجه ها قرارگرفت، طناب بر گردنش انداختند، به او آویزان شدند تا زودتر خفه شود، را توضیح دهند؟
تاریخ رژیم جعل و جنایت است. نمونه ای از واکنش های مقامات حکومتی در باره کشتار ۶۷، را بعد از انتشار فایل صوتی آقای منتظری بازخوانی کنیم: رازینی می گوید: "شهامت داشتیم هرکس اعدام شد زیر حکمش را امضا کردیم"، "مسئله ۶۷ خیلی پیچیده نیست. امام (ره) ملاحظه توصیه افراد ترسو را نکردند و قاطع فرمودند احکام شرع باید اجرا شود و احکام شرع اجرا شد". یا توجیهات رفسنجانی: " یکی از اهداف شوم دشمنان از طرح مسائل اخیر، خدشه وارد کردن به جایگاه مرحوم حاج احمد آقا و بیت معزز امام در جامعه است که نباید اجازه داد به اهداف خود برسند"، محمد محمدی ری‌شهری: که این کار با هدف «ضربه زدن به نظام اسلامی»، «تطهیر منافقین» و «انتقام‌گیری از امام» صورت گرفته است، علی فلاحیان، وزیر پیشین اطلاعات جمهوری اسلامی: «نظر حضرت امام و همه علما این است که اهل بغی یعنی کسانی که علیه حکومت اسلامی شورش و اقدام مسلحانه می‌کنند، حکمشان اعدام است و شکی در آن وجود ندارد. سید حسن خمینی: جای سوال دارد برخی کسانی که این نقطه را هدف قرار می دهند به چه امیدی و با چه هدف، ملاک و تحلیلی یکی از عمیق ترین محورهای وحدت ملی را هدف قرار می دهند؟ البته یقین دارم که از این کار بهره ای نمی برند؛ اما بازگو کردن سخنانی که دروغ بودنشان معلوم شده و بی اساس است، چه فایده ای دارد؟ البته این اولین بار نبوده و آخرین بار هم نخواهد بود و مانند همان کسانی که نسبت به علی(ع) بغض داشتند، کسانی نسبت به امام و انقلاب بغض دارند و تا آخر نیز خواهند داشت اما خداوند آن محبت را دلها قرار داده است. و اعلامیه مجلس خبرگان در دفاع از فاجعه ملی اعدام های۶۷. آیا این نمونه برخوردها به اعدام دسته جمعیزندانیان سیاسی، در واقع، اعتراف به جنایت، با یک پوزش قابل جبران است؟.
کل دست اندرکان وقت اینک در توجیه عمل ضد انسانی خود، به سازمان مجاهدین می تازند، تا خود را تبرئه کنند، پرسش اصلی اینجاست که چرا در مورد اعدام دسته جمعی اعضا و کادرهای رهبری حزب توده ایران، کل هیات تحریریه نامه مردم، اعضای سازمان فدائیان اکثریت، سازمان چریکهای فدایی (اقلیت) و راه کارگر، پیکار... سکوت کرده اند؟.
توحش و رفتار حیوانی علیه اسیران چپ در بند، از جمله با اعضا و کادرهای و کمیته مرکزی حزب توده ایران کینه دیرینه خمینی به افکار کمونیستی را می رساند. می توان گفت که آخوندها از دوران فعالیت حزب کمونیست ایران و بعدها میراث دار ان حزب توده ایران کینه ای حیوانی به مبلغین افکار مارکسیستی - لنینیستی داشته، فرصتی پیش امد، همچون یزید بن مهلب انتقام گرفتن.
این فاجعه در راستای تحکیم دیکتاتوری رژیم مذهبی توسط شخص خمینی و مطابق دستور مستقیم ایشان جهت پاکسازی احزاب و سازمانها که بالقوه خواستار دگرگونی جامعه، ژرفش خواسته های انقلاب، تعمیق دموکراسی، توسعه رفاه اجتماعی، کنترل عملکردهای چپاولگرانه آتی دست اندرکان و مخالف انحصارگرایی بودند و می توانستند در برابر ایجاد شرایط تداوم سرکوب مانع ایجاد کنند، اجرایی شد. اساسا مسئولیت اصلی این جنایت، گذشته از عامل های اجراء کننده آن، بر عهده شخص خمینی می باشد.
افکار و برنامه های انحصار گرایانه خمینی، در راستای ساختمان یک حکومت اسلامی دراز مدت در ایران و منطقه، تلاش در راستای ایجاد امپراتوری شیعه، در همین بستر توسعه هنجارهای عمیقا ارتجاعی اسلامی، خمینی را واداشت تا خود شخصا دستور قتل مخالفان را صادر کند. خمینی بر این پندار بود که بسان گذشته می توان با "پوست کندن" مخالفان، دوران خشونت خلفای اموی و عباسی نوع ایرانی در سده بیستم را بار دیگر متناسب با زمان باز سازی کرد. برای طی این مسیر دشوار برای مردم، خمینی موظف بود با خدعه و وعده های دروغین از فرانسه، همه ازادی ها را در راستای اجرای فرامین قرانی قربانی کند، که چنین نیز کرد، بیهوده نیست که پورمحمدی می گوید دستورات "خدا " را اجراء کرده است. این باور در جهت اجرای دکترین فوق، سیاست راهبری خمینی را تشکیل داد، و خمینی از همان فرانسه این اهداف را در سر داشته و آن را پیگیری کرد. جهت عملی سازی این اهداف متحجر و ضد انسانی، خمینی مبارزان چپ را سد راه تحقق ایده های ارتجاعی خود می دید. چرا که وجود و فعالیت علنی احزاب و سازمانهای چپ در جامعه موجب رشد دموکراسی، افزایش میزان مطالبات مردم می گردید، مجلس و نهاد های اجتماعی به مرور زمان کرسی هایی را به چپ ها واگذار می کرد، که به همان اندازه ساختمان خلفات شیعه را با مشکلات مواجه می ساخت. برایند این تفکر (البته می تواند یکی از دلایل باشد) فاجعه ملی را افرید. افکار چپ که مخالف ادامه جنگ بود، حقانیت خود را پس از نوشیدن جام زهر توسط خمینی به اثبات می رساند، با گذشت زمانی بسیار اندک، و شمارش اثرات منفی ادامه جنگ، قداست شخص خمینی به مثابه ولی فقیه که مبرا از اشتباه می باشد را زیر تیغ شکنندگی می کشید، زبانها باید زودتر بریده می شدند. قداست خمینی در واقع، قداست رژیم ولایت فقیه پس از وی خدشه بر می داشت، آن نفوذ معنوی خود را در اذهان عموم از دست می داد. دستور مستقیم ایشان به قتل اسیران در بند و بسیاری از اقدامات دیگر ماهیت خشن ارتجاعی ترین شخصیت تاریخ را که تلاش جهت برقراری حکومت دینی داشت را برملا نمود. این فاجعه به ما ایرانیان اموخت که هرگونه حکومت با اندیشه های دینی با جنایت همراه می گردد، عاملین جنایت کار با خیالی راحت، در سمِت های گوناگون همچنان بر درستی افرینش فاجعه ها تاکید خواهند داشت، چرا که دین این موضوع را از پیش توجیه کرده و حقانیت را به مجری اعطا کرده است.   
برخی از اشخاص دست اندرکار در فاجعه ملی که آسیاب به خون زندانیان سیاسی گرداندند؛ آیت الله خمینی : ولی فقیه، مقصر اصلی، صادر کننده فرمان قتل شریفترین انسانها. احمد خمینی در سال‌های پس از انقلاب در سازماندهی روابط خمینی پدر با مسئولان نقش مهمی داشت. از میان این نقش‌ها، نقش وی در برکناری آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری بسیار پررنگ بوده‌است. علی خامنه ای در این برهه سیاه تاریخ کشور ما رئیس جمهور و از سال ۶٨ به این سو ولی فقیه رژیم می باشد. از طرفی توجیه های سران و حتی کنار گذاشته شدگان نیز متفاوت نیست. اکبر رفسنجانی کشتارهای سال ۶۷ را ضرورت زمان می داند. عبدالگریم موسوی اردبیلی رییس شورای عالی قضایی و رییس دیوان عالی کشور در سال ۶۷ که نقشی اساسی در اعدامهای دهه ی شصت بر عهده داشت. محمد موسوی خویینی ها دادستان کل کشور در سال ۶۷ بود وهم اکنون رهبری «مجمع روحانیون مبارز» را بر عهده دارد. اینک مجمع روحانیون مبارز به عنوان یک تشکل اصلاح طلب یاد می شود! محمد محمدی ری شهری وزیر اطلاعات وقت که در این روزها تولیت «اماکن مقدسه» در شهر ری را برعهده دارد مسئولیت محاکمه افراد سرشناس را به عهده داشت. از جمله افرادی که به حکم محمد ری‌شهری اعدام شده‌اند می توان فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی در جنگ ایران و عراق از جمله فرمانده وقت نیروی دریایی بهرام افضلی، حسن آذرفر، هوشنگ عطاریان و بیژن کبیری اشاره کرد. محمد خاتمی وزیر ارشاد و رییس موسسه ی کیهان در سال ۱٣۶۷ بود. او به عنوان رییس جمهور دوران اصلاحات در جمهوری اسلامی در خصوص کشتارهای سال ۶۷ سکوت کرده است. در زمان ریاست جمهوری ایشان که مسئولیت شورای عالی امنیت ملی را برعهده داشت فرمان بازداشت خانگی منتظری صادر شد. محمد خاتمی یکی از حامیان رژیم جمهوری اسلامی در شرایط حال میباشد. اسماعیل شوشتری رییس سازمان زندانها در سال ۶۷ و رییس دادگستری دولت خاتمی در هر دو دوره بوده است. حسینعلی نیری حاکم شرع هیات سه نفره ی مرگ و عضو کنونی قوه ی قضاییه، در راس هیات سه نفره ای که معروف به «هیات مرگ» است قرار داشت. نیری در زمان اعدام و یا تیرباران زندانیان سیاسی در سال ۶۷، به صورت مرتب با هلیکوپتر بین زندانهای گوهر دشت و اوین جابجا می شده است. مرتضی اشراقی دادستان تهران و عضو هیات مرگ بود. مرتضی اشراقی پس از پایان کشتار ۶۷ تنها عضو هیئت بود که ارتقای مقام چندانی نیافت. اشراقی علاوه بر جنایاتی که در مقام دادستان انقلاب اسلامی اصفهان و تهران مرتکب شد، در مقام رئیس یکی از شعب‌ دیوان عالی کشور پس از کشتار ۶۷ نیز احکام اعدام بسیاری را مورد تأیید قرار داد، و در دهه‌ی ۸۰ خورشیدی به وکالت دادگستری روی ‌آورد. مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری دولت روحانی، معاون و نماینده ی وزیر اطلاعات در هیات مرگ بود. در زمان پیگیری قتلهای زنجیره ای در سال ۷٨ نام وی مجددا بر سر زبانها افتاد. او وزیر کشور دولت احمدی نژاد در دوره ی اول ریاست وی بود و سپس از این مقام کنار گذاشته شد. پور محمدی اکنون وزیر دادگستری دولت "تدبیر و امید" است.

* فرمانده لشکر اسلام در گرگان (یزید بن مهلب) پس از گردن زدن ۱۲ هزار اسیر ایرانی به دلیل آنکه خون کشته شدگان آسیابها را به گردش در نیاورده بود مجبور گردید آب به جوی خون ببندد. زیرا او سوگند خورده بود که پس از فتح گرگان طوری از ایرانیان آنجا بکشد که بتوان با آن آسیابها را چرخاند. (فتوح البلدان-۱٨۷) عبید زادکانی در همین راستا می گوید:
                              دل بر این گنبد گردنده منه کاین دولاب
                              آسیائی است که بر خون عزیزان گردد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست