یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

زندگی در عمق
("در حال حاضر ۳۰ درصد مردم کشور گرسنه‌اند.")


ناصر اصغری


• اگر فعالین پا جلو بگذارند و "گرسنگان" را سازمان بدهند، حتما می‌تواند به این فرهنگ سازی کمک شایسته‌ای بکند. می‌توانند زنان، بیکاران، جوانان و نهایتا کارگران را نیز سازمان بدهند. اینها فرصتهایی هستند که می‌توانند در سرنوشت یک جامعه بحران زده مثل ایران نقش حیاتی بازی کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ شهريور ۱٣۹۵ -  ۷ سپتامبر ۲۰۱۶


حدود سه سال پیش معاون وزیر بهداشت جمهوری اسلامی گفته بود که "٢٤ درصد ایرانی‌ها غذای کافی ندارند." همان زمان یادداشت کوتاهی تحت عنوان "روزهای گرسنگی در ایران" درباره این حقیقتی که از زبان یکی از سران رژیم اسلامی بیان شده است نوشتم. از آن زمان تا امروز ظاهرا شش درصد بر آمار گرسنگان اضافه شده است. خبرگزاری "مهر" روز ٢٨ مرداد نوشت علی‌اکبر سیاری که معاون وزیر بهداشت رژیم اسلامی است، گفته است: "در حال حاضر ٣٠ درصد مردم کشور گرسنه‌اند."
این یادداشت را برای افشاگری نمی‌نویسم. این رژیم و بلائی را که سر مردم این جامعه آورده است، لزومی به افشاگری ندارد. احدی در این جامعه از فقر و فلاکت و بی حقوقی ای که این رژیم بر جامعه حاکم کرده است، بی خبر نیست. باید برای این وضعیت کاری کرد.

چه می شود کرد؟
اولین راه حلی که فردی که با مشکلاتی برخورد کرده جلوی خود می بیند، راه حل فردی است. راه حل‌های فردی در مورد گرسنگی متعدد هستند؛ تلاش برای پیدا کردن کار، رو آوردن به بزه‌کاری‌های اجتماعی مثل دزدی، قاچاق مواد مخدر، جیب این و آن را بریدن، به امید روزی بهتر انتظار معلوم نیست چه کشیدن و غیره. بی شک تعدادی به این راه حل‌ها روی خواهند آورد. اما معضلات اجتماعی راه حل اجتماعی می طلبند. گرسنگی در ایران از نبود امکانات نیست. از سیستم و رژیمی است که فقیر و گرسنه کردن پیشه آن است. در جواب به این وضعیت، در جواب به رژیمی که کوچکترین ارزشی برای رفاه و زندگی بهتر شهروندان این جامعه قائل نیست، فعالین اجتماعی باید دست بکار شوند. سازمان یافتن در برابر این وضعیت، به نظر من، تنها راه جلوی جامعه است. بنا به آمار رژیم نزدیک به یک سوم جامعه گرسنه است. توجه داشته باشیم که این آمار رژیم است. رقم آمارهای واقعی بسیار بالاتر از این است. و حداقل ٧٠ درصد از مردم آن جامعه در شرایطی زندگی می‌کنند که تا یک زندگی شایسته انسان فاصله زیادی دارد. دست بکار شدن برای سازمان دادن بخش مهمی از هفتاد درصد جامعه می‌تواند ساده باشد؛ منتها باید کسانی پا جلو بگذارند و این کار را شروع کنند. درست همانند آن که کسانی جلو افتادند و در جواب به بیحقوقی کودکان، انجمن و کانونهای دفاع از حقوق کودک را سازمان دادند. درست مثل در جواب به بیحقوقی کارگران شرکت واحد، فعالینی جلو آمدند و کارگران آن واحد را سازمان دادند، باید کسانی جلو بیافتند که "گرسنگان" را سازمان بدهند. جامعه ایران آبستن تلاطماتی است که یک چنین سازمان دادنی می‌تواند نقشی محوری در رهبری و هدایت تحولات آینده بازی کند. رهبران کارگری‌ای که با توطئه‌های متعدد مدیریت و رژیم اسلامی دستشان از سازمان دادن کارگران در محیط کار کوتاه شده است، می توانند سازمان دادن را از اینجا شروع کنند.
یک نکته دیگر این است که فعالین کارگری و اجتماعی‌ای که جلوی صف هستند، سازمان یافتن را فرهنگ جامعه بکنند. فعالینی که "کمیته پیگیری"، "کمیته هماهنگی"، "اتحادیه آزاد"، "سندیکای واحد"، "سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه"، "سندیکای خباز سقز" و نهادها و سازمانهای کارگری و اجتماعی دیگر را سازمان دادند، باید دوباره پا جلو بگذارند و در این دوره از حیات سیاسی جامعه نقش بازی کنند. اگر فعالین پا جلو بگذارند و "گرسنگان" را سازمان بدهند، حتما می‌تواند به این فرهنگ سازی کمک شایسته‌ای بکند. می‌توانند زنان، بیکاران، جوانان و نهایتا کارگران را نیز سازمان بدهند. اینها فرصتهایی هستند که می‌توانند در سرنوشت یک جامعه بحران زده مثل ایران نقش حیاتی بازی کنند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست