مهاجرت به خشونت: زلزلهای که سیلی میزند
نعیمه دوستدار
•
یکی از مهمترین تغییراتی که به دنبال مهاجرت در زندگی فرد ایجاد میشود، تغییر جایگاه اجتماعی و شغل است. به خصوص مردانی که از کشورهایی میآیند که در آنها فرهنگ حاکم، قدرت اجتماعی و اقتصادی بیشتری به آنها میداد، به دنبال سرخوردگی از تغییر جایگاه اجتماعیشان بیشتر دست به خشونت میزنند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۰ شهريور ۱٣۹۵ -
۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶
خانه امن-بلایی که سر احلام و دو بچهاش در شهر مالموی سوئد آمد، شاید یکی از خشونتبارترین اتفاقاتی باشد که ممکن است در یک خانه بیفتد. اتفاقی که یک سرش به احوالات جهان و خشونتهای فراگیر داعش وابسته باشد و سر دیگرش به بحرانهای مهاجرت.
احلام در کودکی به سوئد رفته بود اما شوهرش ۸ سال پیش مهاجرت کرده بود. به دلیل هم ملیت بودن، ازدواجشان زود سر گرفت و محمد چند سالی به عنوان راننده تاکسی و فروشنده در مالمو ماند و صاحب دو دختر شدند. محمد اما از کارش، از بودنش در سوئد و از زبان و فرهنگ جدید راضی نبود و خود را بیگانه با دنیای تازه میدید.
سه سال قبل، محمد زیر پای احلام نشست تا به کویت بروند و کار تازهای را شروع کند. شش ماه بعد از اقامت در سوئد، به بهانهای خانوادهاش را به ترکیه برد و بعد از چند رو جابهجا کردنشان در شهرهای مختلف، یک روز صبح زنش را به بهانهای در هتل جا گذاشت و با دو دخترش به سوریه رفت تا به داعش بپیوندد.
روایت زندگی احلام و تلاشش برای پیدا کردن و بازگرداندن بچهها به سوئد، موضوع روزنامهها شد. اما با اینکه درباره او و اتفاق وحشتناکی که برایش افتاده بود نوشتند، کسی به فکر احوال روحی احلام به عنوان مادری که دو سال دور از فرزندانش سنگینترین خشونت خانگی را در ابعادی جهانی تحمل کرده بود نبود. بعد از بازگشت بچهها به خانه آنها تحت مشاورهها و درمانهای فشرده و سنگین قرار گرفتند تا تصویر خشونت وحشتناکی را که بر آنها رفته بود فراموش کنند. آنها شاید حامل سنگین ترین شکل خشونت خانگی با ابعادی غیرقابل تصور و حتی پیشگیری بودند اما مهاجران دیگری هم هستند که خشونت خانگی به شکلی خفیفتر به زندگی خانوادگیشان راه مییابد تنها به این دلیل که مهاجرند و با عواقب مهاجرت کنار نیامدهاند.
مهاجرت، زلزلهای که همه چیز را تکان میدهد
مهاجرت شاید یکی از عظیمترین اتفاقاتی باشد که ممکن است در زندگی یک فرد پیش بیاید: اتفاقی که به یک باره تمام معادلات را به هم میریزد و زندگی عادی را دستخوش تحولات عظیمی میکند که گاهی عواقبشان قابل پیشبینی نیست. مهاجرت روی تمام جزییات و کلیات زندگی مهاجران اثر میگذارد: از غذایی که میخورند تا لباسی که میپوشند و زبانی که حرف میزنند. کنار آمدن با عوارض مهاجرت نیاز به مهارتهای اجتماعی وسیعی دارد که بسیاری از افرادی که دست به مهاجرت میزنند چیزی از آن نمیدانند.
ترانه صمیمی، به عنوان مددکار ویژه خشونت خانگی، در سراسر سوئد کارگاه میگذارد و هر روز با مراجعانی روبهروست که خشونت خانگی مهمان ناخواندهای است که به دنبال مهاجرت وارد زندگی شان شده است. او میگوید: «اغلب کسانی که مهاجرت میکنند، از پیش برای این مهاجرت برنامهریزی نکردهاند و نمیدانند چه چیزی در انتظارشان است. خیلی از کسانی که ما با آنها کار می کنیم، به دنبال جنگ یا مشکلات سیاسی مجبور به ترک کشورشان شدهاند. پیشتر در کشورشان کدهای اجتماعی برایشان تعریف شده بود، همه چیز را درست میشناختند و زندگیهای خوبی داشتند. اما مهاجرت اجباری همه چیز ر در زندگیشان به هم ریخته است. کنار آمدن با این همه تغییر حتی در شرایط عادی هم آسان نیست.»
به گفته این مددکار اجتماعی، حتی کسانی که با برنامه و در شرایط عادی دست به مهاجرت میزنند، باز هم از عواقب این تغییر بزرگ در امان نیستند و مهاجرت حتی در زندگیهای آنها هم شکلهایی از خشونت خانگی را ایجاد میکند.
یکی از مهمترین تغییراتی که به دنبال مهاجرت در زندگی فرد ایجاد میشود، تغییر جایگاه اجتماعی و شغل است. به خصوص مردانی که از کشورهایی میآیند که در آنها فرهنگ حاکم، قدرت اجتماعی و اقتصادی بیشتری به آنها میداد، به دنبال سرخوردگی از تغییر جایگاه اجتماعیشان بیشتر دست به خشونت میزنند.
مازن، از فلسطین به اروپا مهاجرت کرده و در کشور خود معلم بوده. در کشور جدید نخستین شک به او زمانی وارد شد که فهمید دیگر نمیتواند معلم باشد مگر اینکه چندسال درس بخواند و مدارک لازم را برای تدریس به دست بیاورد. از آن سخت تر نیاز به آموختن زبان تازه بود. مازن ناگهان خود را در شرایطی دید که دیگر نمیتوانست حتی اسم موادغذایی را در فروشگاه بخواند.
در مقابل همسرش که تکنسین تعمیر و نگهداری هواپیما بود، با پیشنهاد کاری روبهرو شد. خلاف مازن، او خیلی هم زود زبان تازه را یاد گرفت و اختلافهای خانوادگی از همین جا شروع شد. مازن زنش را تحقیر میکرد و او را کتک میزد.
ترانه صمیمی، میگوید: «زمانی این زوج را ملاقات کردم که کارشان به پلیس کشیده بود. همسایهها موضوع را گزارش داده بودند. مرد دورههای درمان افسردگی و کنترل خشم را گذراند و به مرور اوضاع بهتر شد اما مساله این است که خیلی از مردان در پذیرش شرایط جدید مقاومت به خرج میدهند در حالی که زنان سرعت تطابق پذیریشان بیشتر است و حتی زبان جدید را هم زودتر یاد میگیرند. به هر حال فاصله زمانی طولانی تا زمانی که فرد مهاجر کار پیدا کند و اینکه زن و مرد تمام ساعت های روز را در خانه میمانند، تنش را در روابطشان بیشتر میکند. این مشکلات به مرور با تغییر شرایط حل میشود، اما گاهی در این فاصله اتفاقهای جبران ناپذیری هم پیش میآید.»
سه گانه فقر و جنسیت و زن بودن
یکی دیگر از عوارض مهاجرت احساس ناسازگاری با فرهنگ و محیط جدید است که به دنبال آن خشونت هم میآید. برای خانوادههایی که با فرهنگ سنتی و مذهبی مهاجرت میکنند، کشور جدید پر از اتفاقات پیشبینی نشده است.
مارال سه سال قبل مهاجرت کرده و ۳ فرزند دارد. در بدو ورود در کلاسهایی شرکت کرده تا با شرایط کشور جدید آشنا شود. آنجا برایش از حقوق کودک و قواعد رفتار با کودکان گفتهاند و او شوکه شده است: «یعنی بچهات را تنبیه هم نمیتوانی بکنی چون فورا از اداره امور اجتماعی میآیند و بچه را میگیرند. شوهر من اگر پسر کوچکم را نزند، نمیتوانیم کنترلش کنیم.»
ترانه صمیمی میگوید: «کتک زدن بچهها اینجا پذیرفته نیست، نظارت دقیقی وجود دارد اما متاسفانه در میان مهاجران این رفتار پذیرفته شده است. کلاسهایی وجود دارد که افراد را با حقوق خودشان و حقوق کودکان و حقوق زنان آشنا میکند اما این کلاسها اجباری نیست. برای مهاجران قابل قبول نیست که خلاف فرهنگ خودشان با اعضای خانواده رفتار کنند.»
آشنا شدن مهاجران با حقوق خود از سویی خشونت آفرین هم هست. بسیاری از زنان مهاجر به دنبال آشنا شدن با حقوق خود در کشور جدید، دیگر حاضر به تن دادن به شرایط قبلی نیستند و مقاومت آنها به خشونت میانجامد.
به گفته این مددکار اجتماعی، زنان از یک سه گانه به هم پیوسته مورد خشونت قرار میگیرند: هم زن هستند، هم مهاجر هم فقیر یعنی کمتر به پول و منابع اقتصادی دسترسی دارند و به همین دلیل نمیتوانند به سادگی به مراجع قانونی مراجعه کنند. حتی اگر در خانه هم مورد خشونت قرار نگیرند، در اجتماع ممکن است با تبعیض مواجه شوند. اما هرگونه آگاهی رسانی به زنان در تغییر وضعیتشان موثر است.
ترانه صمیمی مهمترین شکلهای بروز خشونت پس از آشنایی با حقوق زنان را این طور دسته بندی میکند: «زنان بعد از مدتی دیگر حاضر نیستند که تحقیر شوند یا کتک بخورند. میدانند که مکانهایی هست که میتوانند به آنها مراجعه کنند و تقاضای طلاق یا حمایت اجتماعی داشته باشند. در موارد زیادی، زنان پوشش و لباسهای مذهبی را نمیخواهند در حالی که مرد به داشتن آنها اصرار میکند. زنان علاقهمند به حضور اجتماعی، کار کردن و خروج از خانه میشوند اما برای مرد قابل قبول نیست و به همین دلیل سعی میکند تا جایی که امکان دارد جلوی خروج زن از خانه و به دست آوردن اطلاعات بیشتر درباره حقوق اجتماعی و شخصیاش را بگیرد. گاهی دختران هم به همین دلایل مورد خشونت قرار میگیرند: یعنی به خاطر حجاب، شرکت در کلاسهای مختلط، رفتن به مهمانی و …. برخی از خانوادهها جلوی ادامه تحصیل زنان و دختران یا اشتغال آنها را میگیرند و حتی نمی گذارند کلاس زبان بروند. همه اینها اشکال مختلف خشونت است که اگر از سوی نهادهای اجتماعی شناسایی شود، حتما پیگیری میشود.»
|