اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۱ مهر ۱٣۹۵ -
۱۲ اکتبر ۲۰۱۶
چهاردهم اکتبر سالروز تولد هانا آرنت است. به همین مناسبت بار دیگر فیلمی را که دو سال پیش از زندگی او تهیه کرده بودند، دوباره به نمایش گذاشتهاند. فیلم "هانا آرنت" نام دارد. با شنیدن نام آرنت بر عنوان فیلم، ذهن متوجه زندگی پُرفراز و نشیب او می شود. کارگردان این فیلم، خلاف تصور همه، به آن بخش از زندگی این متفکر بزرگ قرن بیستم پرداخته که او به عنوان گزارشگر "نیویورکر" در دادگاه آیشمن در اورشلیم حضور می یابد. به نظر کارگردان هنوز بخشهایی از تفکرات آرنت در شمار تابوهاست.
فیلم با صحنهای در اتاقی از شهر نیویورک آغاز می شود. آرنت به همراه دوستانش به بحث نشستهاند. او مهاجری است یهودیتبار که با به قدرت رسیدن نازیسم در آلمان از این کشور گریخته و ساکن آمریکا است.
در این فیلم ما به همراه دانشجویان، در جلسات درس آرنت در دانشگاه برکلی شرکت می کنیم، در حلقه دوستان او حضور می یابیم تا بحثهای آنان را بشنویم، شاهد تنهایی او می شویم وقتی که سیگاری می گیراند، از پنجره آپارتمان خویش به شهر نیویورک می نگرد و می کوشد تا جهان را از دریچه ذهن خویش، دگرگونه تفسیر کند. طبیعی است که در تمامی این موارد ما با تئوری سروکار داریم و کارگردان می کوشد تا نماها همچون تئاتر نگردند.
در جریان دادگاه آدلف آیشمن، کارگردان از اسناد بهجا مانده بهره می برد، نما سیاه و سفید می شود، هانا آرنت را می بینیم که در اتاق خبرنگارانِ سیگاری، خارج از سالن دادگاه، از طریق تلویزیون مداربسته، دادگاه را تعقیب می کند.
مارگارته فونتروتا، کارگردان و بتینا بروکمپر، تولیدکننده فیلم کوشیدهاند حضور آرنت متفکر را در جهان کنونی پُررنگتر و ماندگارتر کنند. باربارا سوکورا نقش آرنت را در همین راستا به خوبی و با مهارت بازی می کند. این کارگردان پیشتر فیلم به یادماندنی "روزا لوکزامبورگ" را ساخته بود که در آن نیز باربارا سوکورا نقش روزا لوکزامبورگ را بازی کرده بود. مارگارته فون تروتا تا کنون بیش از بیست فیلم سینمایی و تلویزیونی ساخته و در این راه به جوایزی نیز دست یافته است.
کارگردان می گوید ابتدا می خواسته از زندگی آرنت فیلمی تهیه کند؛ از 18 سالگی او، حضور در کلاسهای درس هایدگر، ازدواج با گونتر آندرس، مهاجرت به فرانسه، اردوگاه گورس، و سرانجام فرار به آمریکا. اما بعد در روند کار تصمیم گرفته فکر و اندیشه آرنت را نشان دهد و اینکه به چهسان و چگونه می اندیشید و می نوشت. و چنین شد که به موضوع آیشمن رسید. می گوید؛ می خواستم بوروکراسی جامعه ایدئولوژیک را آنطور که آرنت در رابطه با آیشمن عمده می کند، نشان دهم. باید روند شکلگیری این تئوری آشکار می شد.
به نظر آرنت نباید آیشمن را تنها به عنوان یک جانی دید. او یک بوروکرات و مجری گوش به فرما ن دولت حاکم بود. می خواست به هر شکل ممکن تئوریهای رهبر جامعه را واقعیت بخشد. تمام کوشش او این است که آیشمن را آنسان که هست بفهمد و از همین زاویه بود که شوکه می شود؛ قاتل هزاران نفر به نفسه جانی نیست، بلکه عاملِ بوروکراسی یک حکومت است، چیزی که او را به "تئوری ابتذال شرّ" رهنمود می شود.
به نظر آرنت اگر عده قربانیان یهود در تعقیب و کشتار رژیم نازیسم کمتر بود، یهودیان اتحاد و سازماندهی کنونی را نداشتند. همین موضوع خشم یهودیان را برانگیخت و آنان نتوانستند حقیقتِ فکر او را دریابند. او محکوم شده بود به اینکه با قربانیان همدردی نمی کند. آن زمان روشنفکران یهودی و غیریهودی نشستها و جمعهایی جداگانه داشتند. یهودیان خود را از دیگران جدا می کردند. آرنت این ویژهگی را نداشت. او هیچگاه خود را وابسته به جامعه یهودیان ندانسته است.
در سال 1961 دادگاه آیشمن در اورشلیم آغاز شد. دو سال بعد آرنت کتاب "ابتذال شرّ" را منتشر کرد. در این اثر او واقعیت تلخی را ارایه می دارد که خوشآیند بسیاری از روشنفکران زمان نیست. در ادامه تئوریهای کتاب "توتالیتاریسم" که در سال 1951 منتشر شده بود، برای عملکرد ایدئولوژی حکومتهایی چون ناسیونال سوسیالیزم و کمونیسم اردوگاهی موجود، فاجعه یکسانی را پیشبینی می کند. آنچه که به نازیسم بر می گشت، پذیرش آن آسان بود، ولی جهان کمونیسم به رهبری شوروی دوران طلایی خویش را می گذراند، پس طبیعیست که تزهای آرنت خوشآیند این جهان نباشد. باید سالها می گذشت تا پیشبینیهای او در پی فروپاشی دیوار برلین به واقعیتی ملموس بدل گردد.
فیلم "هانا آرنت" در واقع تراژدی یک دوران است.
|