شعر زنان آمریکای لاتین ۳
مسعود زاهدی
•
برگرفته از دفتر "کاش عشق را نامی نبود"
انتشار سازمان عفو بین الملل؛ بخش هلند، سال ۲۰۰۰
همراه اشعاری از ورونیکا وُلکو ،جیوکوندا بلی،ماریا النا کروز وارلا ،برتالیسیا پرالتا و نینا لوپز
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۱ بهمن ۱٣٨۲ -
۱۰ فوريه ۲۰۰۴
ورونيکا وُلکو ( Veronica Volkow )
به سال ۱۹۵۵ در شهر مکزيکو زاده شد. در مکزيک و امريکا درس خوانده و در نوزده ساله گی نخستين دفتر شعرش را منتشر کرد. جز شعر، سفرنامه ش به افريقای جنوبی نيز موفقيت بسيار کسب کرده است.
زن ِ رخت شوی
دستان اش را لمس می کند، زبر چونان ماهي
ماهيان کور که تن به صخره می کوبند
سال از پس ِ سال، بی درنگ، رو به صخره ها؛
می نگرد به شب ِ سوراخ شده با چشم هاش،
چشم های ِ مرطوب، درخشان،
چهره های صامت که می گذرند، ناپديد می شوند،
چشم های آتشين ِ دختران،
نگاه ِ مات ِ مادران ِ خسته.
روز به آخر می رسد و مردم به خانه شان بازمی گردند
صدای شرشر آب از شير چونان ترانه ای يک نواخت،
آب شکل ِ استوانه ای ش را از دست داده،
ياد ِ چشمه ی جوشيده از کوهستان را
و در راه خميده است
از پيچ و خم ها و مانع ها
چونان پاها، چشم ها، دست ها.
به سايه ها می نگرد که آدم ها را به خود می کشاند
سايه ی ديوارها، گوشه ها، خيابان ها،
مرکب ِ جهنده ای که بر راه ها می پاشد،
راه های نوميد، سنگين،
به جست و جوی تنها، شايد، نشانه ی اعتماد.
جيوکوندا بلی ( Gioconda Belli )
زاده ی نيکاراگوئه در ۱۹۴۲. سال ها سخن گوی جنبش ساندينيست ها بود. چندين دفتر شعر و سه رمان منتشر کرده است. در دهه ی نود و پس از سقوط دولت ساندينيست ها، به امريکا مهاجرت کرد.
زن خود را می يابد
تن نوازش نمی گزيند.
شکل ِ چشمه ی درون را می گيرد.
شهرها، گردش گاه ها،
بولوارهای پرسايه ی خاطره و خيال.
جايي، کسی موسيقی ماليخوليايی می نوازد،
لذت ِ لرزه های کهنه را به هم می ريزد.
حضور ِ دل، ريه ها، کبد، پاها،
آرامش ِ سعادت اش می بخشد.
چه سال ها که گذشت!
چه نزديک بود
آن همه که می جستي.
ماريا النا کروز وارلا ( María Elena Cruz Varela )
به سال ۱۹۵۴ درکوبا زاده شد. در سال ۱۹۸۶ نخستين دفتر شعرش را منتشر کرد و در سال ۱۹۸۹ جايزه ی ادبی اتحاديه ی ملی نويسندگان کوبا را دريافت کرد. در ۱۹۹۱ از اتحاديه اخراج شد. کمی بعد، تظاهرکنندگان مدافع دولت به خانه ش ريختند و به ياری ماموران وادارش کردند تا دفتر شعرهاش را بخورد. به معنی واقعی کلمه. و بعد هم دستگيرشد. سال ۱۹۹۳، پس از اعتراضات جهانی آزاد شد.
شعر در ستايش ِ زيبايی
ديگر نه گلي. نه ميوه اي. ريشه و يادها گم شده اند.
و اکنون ناگهان می خواهم بميرم از شگفتی ِ سرسخت ِ رُز.
رز ِ با شکوه ِ من. از ميان ِ باد. عصبيت ِ ارغواني
برده ای ميان دو برگ کاغذ.
نمی دانم اين آواز ِ قو از کجا می آيد. هم نمی دانم چرا بايد دروغ بگويم.
نمی دانم آيا دروغ می گويم. نمی دانم واژه می تواند عامل نزديکی هم باشد.
چونان پلی که نمی توانم از آن بگذرم تا خودم را فريب دهم. مهره ی شطرنجی گم شده.
انسان که کورکورانه از پايين رخنه ای است کور.
ميان دو ايستگاه نقطه ای سر برمی آورد نناميدني.
اين رز من است. زيبايی ِ دو سر ِ ناب. و باز رز ِ من است.
چارراهی ساکت که همه چيزی در آن ممکن است. همه چيزی خطرکردن است.
رشته های بسيار باريک بی ترحم به بازگشت می انجامند.
آن جا که همه چيزی ازلی است. جنين های بخشايش که من غذاشان می دهم با عادت ِ خوب ِ هميشگی م.
رز محکوم مان می کند ميان ِ گلبرگ هاش. آشتی ِ لازم. عطرها. عود.
غرور در آسمان بر مراسم آيينی پرتو می افکند. قرباني.
چشم ها در چشم خانه ديگر عاشق شدن نمی توانند.
و سقوط می کنند. بلعيده. و گرسنه. و خوش بخت.
چرا که خود را سپرده اند تا زيبايی قربانی شان کند. حرکات ِ بيان گر به وفور.
می توانند مسلح شوند و در اين جنگ شرکت جويند. می توانند همه ابزار را با خود بکشانند.
ننال. ترديد نکن. در برابر چه مقاومت کنيم؟
دستانم آرميده اند بر پستان ِ بی پروا.
چه شکوهی دارد فراموشي. بر زانو. زن. در برابر ِ رز.
بی شکوه. بی صدا. غرق شدن ِ تنهايی در راز.
انسان از آن جا آغاز می شود. و پايان می گيرد. مبارزه ای خشن با نابي. و باز رز. آغاز است. انجام.
آرام جام اش را با انگشتانم می چينم. من اين جايم.
رز آن جاست. زيبايي. زيبايی ِ جاودانه ی بادها.
[چشمان ِ پناهنده] (انتخاب نام از مترجم. شعر بی نام است.)
چشمان ِ پناهنده،
باز، بی اندکی نور،
جاودانه معلق در باد،
چونان درختی که ريشه هاش،
ريشه های با درد پوست انداخته ش،
برای هميشه بيرون از خاک اند.
از ورای روشنی ِ عکس ها،
اين چشم های پناهنده اند، منفور
که تنها خم ِ راه را می شناسند،
دو حفره ی تار که می جنگند با نوميدي.
برتاليسيا پرالتا ( Bertalicia Peralta )
به سال ۱۹۳۹ در پاناما زاده شد. جز شعر به کار روزنامه نگاری پرداخته و نوشته های پژوهشی درباره ی موقعيت زن منتشر کرده است.
آزادی
از پی ِ آزادی می دويدم سراسيمه
به سان ِ کسی که در شب
دنبال ِ تاکسی می دود
آزادی که چيزی نيست جز
تنها بودن
با تن ِ خودم
و انبوه ِ خيالات ِ بزرگم
آزادی ِ هر روز
پشت ِ ميز ِ تحرير ِ اميد نشستن
اکنون می فهمم
آزادی عطر ِ زمينی دارد
پر از گل های نامريی
نينا لوپز (Nina López)
پاراگوئه، ۱۹۵۴. روزنامه نگار و بازی گر تئاتر. از ۱۹۸۵ شعرهاش را منتشر کرده است.
کجاست نور ِ بيدار ِ عصر،
که می گنجد در خيابان های باز،
شفافيت ِ زمين های استوار
و بستر ِ عادت ها
که لانه ای می شوند امن.
|