راندن پشت دیوارها
نگاهی به فعالیت اولین راننده اتوبوس زن
الناز انصاری
•
حتماً خودش نمی داند که چه حقی به گردن زنان ایران گذاشته جسارت او دختران فردا را جسورتر خواهد کرد تا با هراس کمتری دست در دیوارهای بلند و بی دلیل بیندازند و بالا روند. دیوارها دیگر به اندازه ناامیدی بلند نیست. خورشید از پشت دیوارها می تابد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۷ دی ۱٣٨۵ -
۷ ژانويه ۲۰۰۷
روزنامه اعتماد: با آغاز به کار اولین راننده اتوبوس شهری در مسیر میدان انقلاب - میدان امام حسین تهران، بحث قدیمی و پرچالش اشتغال زنان وارد مرحله تازه یی شد. آنچه در طول قرن ها دستاویزی بود برای آنکه زنان در چارچوب های سنتی و کلیشه شده بمانند، عدم توانایی جسمی بود که با اصطلاحاتی چون کار مردانه و کار زنانه گره خورده بود. این تابوی بزرگ، سد بزرگی در مقابل زنانی بود که می خواستند به هر ترتیب وارد بدنه فعال جامعه شوند و به کار مورد علاقه خود بپردازند.
روزی تدریس، وکالت، طب، نمایندگی مجلس و... و به عبارتی کلیه مشاغل درآمد زا مشاغل مردانه محسوب می شدند. این تابو به مرور توسط زنانی شکسته شد که نام آنها عنوان «اولین» را نیز با خود یدک می کشید.
امروز از حضور یک «اولین زن» دیگر چند روزی گذشته است. خبر روز چهارشنبه هفته گذشته منتشر شد و مورد توجه کلیه رسانه ها نیز قرار گرفت؛ «اولین زن راننده اتوبوس شهری کار خود را آغاز کرده است.»
آنچه بعد از خبر باید مورد توجه قرار گیرد ریشه های تاریخی است که حضور این زن را در صدر اخبار اجتماعی قرار داده. ریشه یی که نام خود را با واژه «تفکیک و جداسازی جنسیتی» عجین کرده... «خدابنده» پا در عرصه کاملاً مردانه یی گذاشته تا در میان چندین راننده مرد اولین راننده اتوبوس زن باشد و از میان هزاران مسافر سهم او از مسافرین نیز تنها زنان باشند.
دیوارهای بلند مردانه
گفت وگو با رانندگان اتوبوس مسیری که «خدابنده» نیز در همان مسیر فعال است به خوبی نشان می داد که دیوارهای مردانه چقدر بلندند و صاحبان این دیوار تا چه حد بر حفظ حرمت این دیوار اصرار دارند.
م.ف. یکی از همکاران این زن است. وقتی درباره همکار جدیدش صحبت می کنم لبخند می زند و خصمانه می گوید؛ «کار، کار زنها نیست. من مطمئنم که دوام نمی آورد. ما مردها کم می آوریم. خیابان های تهران و رانندگی در این خیابان ها شوخی نیست. بچه بازی و لوس بازی هم سرش نمی شود. مرد می خواهد.»
ع. نیز به نوعی همین حرف ها را می زند. در ایستگاه منتظر است و مشغول مطالعه روزنامه. او می گوید؛ «این یک بازی سیاسی است. من مطمئنم پشت قضیه یک برنامه سیاسی است و به او گفته اند که باید بیاید و رانندگی کند و گرنه کدام زن حاضر به چنین کاری می شود.»
می گویم مگر کار بدی می کند؟ جواب می دهد؛ «موضوع کار بد و خوب نیست. من هم همین کار را می کنم ولی من مرد هستم. واقعاً بچه های این خانم جرات می کنند به دوستانشان با افتخار بگویند که مادرم راننده اتوبوس است؟»
می گویم اگر مادر من بود می گفتم مادرم اولین راننده اتوبوس شهری است و افتخار هم می کردم و از او می پرسم آیا اگر این زن خواهر او بود افتخار نمی کرد؟ فکر می کند و می گوید «چرا افتخار می کردم. البته شاید، اما به هر حال این جریان سیاسی است. می خواهند اتوبوس خصوصی را تبلیغ کنند، حتی من شنیده ام این هفته در نماز جمعه هم مردم اعتراض کرده اند که چرا اتوبوس ها از مردم پول می گیرند.»
ح.ب. یکی از رانندگان قدیمی شرکت واحد است. او درباره این زن می گوید؛ «روز پنجشنبه من این زن را دیدم و از او پرسیدم که چقدر درآمد داشته و گفت ۲ هزار تومان در طول روز کار کرده، در حالی که اتوبوس های خصوصی حداقل ۷۰ هزار تومان در روز درآمد دارند. خب معلوم است کسی سوار اتوبوسی که راننده اش زن است نمی شود. البته فقط هم باید زن ها را سوار کند و مسافر زن معمولاً کمتر است. من که فکر نمی کنم دوام بیاورد.»
هیچ کدام از مردان شاغل در محیطی که این زن وارد آن شده بود، از این اتفاق استقبال نکردند. آنها در پشت توجیه ها و دلایل منطقی خود فریاد می زدند؛ «برو، دیوارهای من بلندتر از قامت توست.»
زن یعنی این
با مسافرانی که در ایستگاه اتوبوس منتظر نشسته اند صحبت می کنم. اتوبوس «نصرت خدابنده» هنوز نیامده. کسی او را در مسیر ندیده. آنهایی که مسیر هر روزه شان را طی می کنند روز پنجشنبه او را دیده اند و حالا شایعه ها می چرخد که نگذاشتند کار کند، نتوانست، صرف نداشت و... هر چیزی می گفتند جز اینکه اتوبوس او خراب شده و در تعمیرگاه است. یکی از مسافران مرد در مورد این راننده می گوید؛ «من اتوبوس اش را دیدم و حتی سوار هم شدم که البته ماموران کنترل پیاده ام کردند و گفتند اتوبوس زن ها است. اما واقعاً لذت بردم از جسارت این زن. خیلی هنر می خواهد که بیایی در یک همچین محیطی کار کنی. زن یعنی همین.» می گویم نظر مردان دیگر در این مورد را می داند.
می گوید؛ «تقریباً همه شان مسخره می کردند. البته من می فهمم که به غیرتشان برخورده. من سال ها کارگر بودم و می دیدم که در کارخانه خیلی از زن ها بهتر از ما مردها کار می کنند. همیشه هم فکر می کردم اینها هم خانه دارند، هم بچه دارند ولی باز بهتر از مردها کار می کنند. برای من که این را دیده بودم قبول کردن اش سخت نیست. اما مردها اول به دلیل اینکه فکر می کنند زن ها کار آنها را می گیرند ناراحت هستند و بعد به این خاطر که فکر می کنند زبان زن ها بعداً دراز می شود و نمی گذارند به هر بهانه یی شوهرهایشان مانع کار کردن آنها بشوند.»
یکی از زنان در مورد این زن می گوید؛ «من سوار اتوبوس او نشدم اما این چند روز همه جا و مخصوصاً در همین مسیر حرف او را می زنند. زمان این گذشت که زن ها فقط آشپزی و شوهرداری کنند. وقتی این همه زن معلم، پزشک، استاد دانشگاه و کارمند داریم خب بالاخره یک زن هم پیدا می شود که راننده اتوبوس شود.»
او منشی یک شرکت تبلیغاتی است و در مورد انتخاب شغل خود و علاقه اش به کار می گوید؛ «من هم مثل خیلی از زن ها مجبور بودم کار کنم و البته کار کردن را هم دوست داشتم، اما این کار را دوست ندارم. اگر من هم می خواستم مثل این زن راننده اتوبوس شوم حتماً خانواده ام تا به حال قیمه قیمه ام می کردند. ولی خوشحالم که این زن ثابت کرد که زن ها هم می توانند.»
زن میانسالی که در انتظار اتوبوس نشسته با دیدن من چادرش را سفت تر از قبل به دندان می گیرد و وقتی درباره این زن از او سوال می کنم می گوید؛ «هر چیزی جایی دارد و حکمتی دارد. اگر گفته اند زن نباید راننده شود یا کارهای این مدلی انجام دهد، لابد دلیلی دارد. مگر خانه داری یا مثلاً معلمی چه اشکالی دارد. رانندگی هم شد کار برای زن ها؟، من تعجب می کنم چرا می گذارند این زن ها وارد این کارها بشوند. کجای اسلام آمده که زن می تواند رانندگی کند؟»
می گویم مگر در مورد رانندگی مردان اشاره یی شده، می گوید؛ «مرد باید بیرون کار کند و زن در خانه. در خانه که رانندگی نمی کنند.» او می گوید حتی اگر ساعت ها زیر برف و باران منتظر بماند حاضر نیست سوار اتوبوسی شود که راننده آن زن است.
اولین های جسور
موضوع اشتغال زنان طی دو قرن گذشته یکی از پرچالش ترین مباحثی بود که جامعه شناسان و فعالان حقوق زن را درگیر خود کرد.
این موضوع پیوند ناگسستنی با مباحث زنان دارد چنانچه اولین حرکت های جنبش جهانی زنان نیز از همین منظر و توسط زنان کارگر صورت گرفت. در ایران نیز به رغم اینکه زنان کارگر یا شاغل نتوانستند با رویکردی مستقل از احزاب و تشکل های سیاسی با سویه احقاق حقوق خود وارد عمل اجتماعی شوند، با این حال نقش خود را در مناسبات اجتماعی بازی کرده اند.
شهلا لاهیجی یکی از زنان ایرانی است که عنوان «اولین» را سالهاست همراه خود دارد. او اولین ناشر زن ایران است که چندی پیش به عنوان ناشر برگزیده زن نیز توسط یک موسسه جهانی انتخاب شد. نشر روشنگران و مطالعات زنان کتاب های بسیار زیادی در زمینه مطالعات زنان و خصوصاً اشتغال زنان منتشر کرده است.
لاهیجی با یادآوری اولین روزهای فعالیت حرفه یی خود می گوید؛ «زمانی که آغاز به کار کردم و زینک ها (ورقه های فلزی سنگینی که نسخه های چاپی از آن تهیه می شود) را برای چاپ به چاپخانه بردم تقریباً غش کردم. همان زمان رئیس آن چاپخانه به من گفت چرا کلاس آشپزی نمی گذاری چرا کلاس خیاطی نمی گذاری آخر این چه کاری است؟ و من هم گفتم من این کار را بلدم و همین کار را می خواهم، خب به مرور زنان دیگری هم وارد این کار شدند و دیگر امروز زنی اگر وارد چاپخانه شد کسی به او نمی گوید برو کلاس آشپزی بگذار.»
این ناشر فعال که اتفاقاً چند سال پیش به موضوع رانندگی زنان نیز اشاره کرده بود اشتغال زنان در شاخه حمل و نقل را امری رایج در کشورهای دیگر از جمله آلمان می داند و معتقد است نگاه آلوده به تبعیض جنسی بیشترین موانع را در مسیر اشتغال زنان ایجاد می کند. او از اصطلاح رایجی استفاده می کند که مخالفان مشاغل ویژه و مردانه به زنان دارند و می گوید که زنان امروز شلوار پوش شدند و فردا هم لابد چاقوی ضامن دار در جیب شان می گذارند.
لاهیجی جسارت در اولین بودن را مورد اشاره قرار می دهد و می گوید؛ «هر کاری فارغ از جنسیت افراد وقتی می خواهد برای اولین بار انجام شود جسارت می خواهد. مگر اولین فردی که سوار هواپیما شد جسور نبود. مگر اولین زنی که روی صحنه تئاتر رفت جسور نبود. اولین زنی که استخدام دولت شد، اولین زنی که پزشکی خواند و... همه اولین ها انسان هایی با قدرت روحی و اعتماد به نفس بالا بودند که وارد عرصه شدند.»
وی اشتغال زنان را موضوعی مشخصاً اقتصادی می داند و با تاکید بر نقش نیازهای اقتصادی می گوید؛ «در جوامعی که حتی فرهنگ بسیار سنتی هم در آن رایج است ما شاهد زنان شاغلی هستیم که مشاغل به اصطلاح مردانه را از آن خود کرده اند. مثل بنگلادش یا هند. در این دو کشور با حضور زنان در بازار کار به مرور تعریف های زنانه و مردانه هم عوض شد. این نگاه فارغ از بد و خوب بودن و ارزشگذاری مشاغل است. شما در هند شمار زیادی از زنان را می بینید که در کارهای ساختمانی اشتغال دارند. از مهندسی تا بنایی و این به دلیل فقر و نیاز مالی است که فراتر از تابوهای جنسی ایفای نقش می کند.»
او در همین راستا انگشت اشاره را به سمت نقطه ضعف جنبش زنان ایران نیز می گیرد که دست کم در سال های اول حیات خود نتوانست همراهی عمومی زنان را کسب کند و می گوید؛ «واقعیت این است که نیازهای مالی و احتیاج اقتصادی ماست که رفتار اجتماعی ما را تعیین می کند. این سوال در جنبش زنان همیشه مطرح بود که چرا این جنبش در سال های اول مشروطه نتوانست فراگیر شود و این به همین دلیل بود که طبقات پایین نتوانستند با طبقه پیشرو که خاستگاه اقتصادی دیگری داشت احساس قرابت کنند. زنان پیشرو در آن مقطع بحث سوادآموزی زنان را مورد توجه قرار می دادند و زنان دیگر به این موضوع بی تفاوت بودند.»
لاهیجی در عین حال معتقد است که تحلیل جایگاه طبقاتی زنان نمی تواند تنها راهکار شناخت نیازها باشد، به زعم وی هنوز تقسیم بندی طبقاتی در ایران با تعاریف کلاسیک فاصله دارد.
او در مورد اشتغال «نصرت خدابنده» به عنوان اولین راننده اتوبوس شهری ایران می گوید؛ «این انتخاب و البته روش کار که فقط باید مسافران زن را سوار اتوبوس خود کند به هرحال دوباره یک تفکیک جنسیتی محسوب می شود. اما این یک طرف موضوع است. فعالان حقوق زن که نمی خواهند ساختارها را زیر و رو کنند. مهم این است که یک در دیگر برای اشتغال زنان باز شد. حالا باید دید آیا مردی در ایران حاضر می شود اتوبوس و در حقیقت سرمایه خود را در اختیار یک زن راننده قرار دهد یا نه. آیا حاضر است از آن همه تبعیض و نابرابری ذهنی خود دست بردارد و بپذیرد که وقتی زنان توانایی انجام یک کار بدون منع قانونی و شرعی را دارند آنها هم این کار را بپذیرند. فراتر از شرع و قانون بحث شئونات هم مطرح است. حال سوال این است که آیا این کار در شأن زنان نیست؟ آیا شئونات فقط در کارهایی که مردان انجام می دهند ارزش می شود؟»
لاهیجی با اشاره کوتاهی به سابقه این شغل در ایران گفت وگوی خود را پایان می دهد. او می گوید؛ «همین که امروز چندین زن در جاده های ایران مشغول رانندگی هستند سابقه زیادی در ایران دارد. ۴۰ سال پیش دو زن در مسیر بوشهر - تهران و تهران - شیراز راننده کامیون بودند. با اینکه تصدیق پایه یک نداشتند و قانوناً نمی توانستند هم داشته باشند باز سال ها کار می کردند و جالب اینکه یکی از آنها که از بچگی همراه پدرش بود و بعد از مرگ پدر صاحب و راننده همان کامیون شد مکانیک ماهری هم بود و هر راننده یی که مشکلی در جاده پیدا می کرد منتظر می ماند تا «بی بی» بیاید و مشکل را حل کند.»
از پشت دیوار
روبه روی سینما بهمن و در ایستگاه میدان امام حسین نشسته ام سه روز است که این زن در این مسیر حرکت می کند و سه روز تلاش من برای یافتن او بی نتیجه مانده، روز جمعه را هم تعطیل کرده. امروز اما از اول صبح منتظر مانده ایم با عکاس روزنامه. خبری نیست و شایعات دهن به دهن می چرخد، تصادف کردن و کم آوردن اولین شایعه هایی است که راننده ها می گویند. از طریق شرکت خصوصی که با او همکاری می کند جویای اوضاع می شوم. فکرش را هم نمی کردم. «خدابنده» در حال تعمیر اتوبوس اش بود. پیگیری برای مصاحبه ادامه داشت تا اینکه در تعمیرگاه با او حرف زدم. مشکل فقط یک نقص فنی کوچک بود و از ساعت ٣ دوباره اتوبوس پر ماجرا روی خط قرار می گرفت و این زن را پشت رل می نشاند. این زن میانسال بی توجه به همه شایعات خودش را برای روزی ۱۲ ساعت کار سخت آماده کرده و مصمم به ادامه کار است. عشق رانندگی از بچگی با او بزرگ شده و سال ها این آرزو را در جاده های کرج و حومه کرج حرکت داد تا امروز که با وجود مخالفت های بسیار اولین زن راننده اتوبوس شهری در ایران باشد.
حتماً خودش نمی داند که چه حقی به گردن زنان ایران گذاشته جسارت او دختران فردا را جسورتر خواهد کرد تا با هراس کمتری دست در دیوارهای بلند و بی دلیل بیندازند و بالا روند. دیوارها دیگر به اندازه ناامیدی بلند نیست. خورشید از پشت دیوارها می تابد.
|