یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

"رفرم یا انقلاب" از دیدگاه رزا لوکزامبورگ
الیزابت شولته، ترجمه: مسعود امیدی


• کسانی که خود را علاقمند به روش اصلاحات قانونی به جای و در برابر غلبه بر قدرت سیاسی و انقلاب سوسیالیستی معرفی می کنند، در واقع یک مسیر آرا م تر، آسوده تر و آهسته تر به سوی همان هدف را انتخاب نمی کنند بلکه هدف متفاوتی را دنبال می کنند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۱ آبان ۱٣۹۵ -  ۱ نوامبر ۲۰۱۶


مقدمه مترجم :(درک درست دیالکتیک اصلاح و انقلاب امری سهل و ممتنع است ، امری بسیار دشوار به نظر می رسد و در عین حال بسیار ساده است. دشواری آنگاه رخ می نماید که گرفتار یکی از گرایشات زیر گردیم :
- رویکردی انتزاعی و اراده گرایانه که با چشم پوشی بر واقعیت همراه است و شوق وصال سریع تر به آرمان سبب می گردد تا فارغ از امکانات، فرصتها، قوتها و ضعف ها و به طور کلی شرایط عینی و ذهنی محیط ، تلاشی عبث را دنبال می نماید، بسان مامایی که قصد دارد مادری را خارج از قانونمندی طبیعی بارداری و زایمان طبیعی موجود انسانی در بازه زمانی کمتر از نه ماه بزایاند و فرزند او را بدنیا آورد.
- رویکرد جبرگرایانه (روی دیگر سکه اراده گرایانه) که با پذیرش ساختار موجود واقعیت عینی، درافتادن به دور باطل اقداماتی جزئی ، قید کار آگاهگرانه و هدفمند و برنامه ریزی شده در جهت دگرگونی اساسی واقعیت عملا موجود و دستیابی به آرمان را می زند و علی رغم مامایی که در رویکرد اراده گرایانه زایمان زودرس را دنبال می کند، به ضرورت و اجتناب ناپذیری زایمان به مثابه رویدادی متفاوت از اقدامات مراقبتی و امری کیفی و دگرگون ساز باور ندارد و از این رو اقدامات بهداشتی و مراقبتی اش از مادر را در جهت یک زایمان راحت تر نمی بیند بلکه اساساً چشم انداز زایمان را به فراموشی سپرده و فکر می کند شاید همین مراقبت ها بدون رویداد چالشی و حیات بخش زایمان ، منجر به پای گذاشتن نوزاد به جهان زمینی خواهد گردید.
- و درک دوگانه اصلاح و انقلاب بسیار آسان خواهد بود اگر از خطاهای نگرشی دوگانه فوق پرهیز نموده و با درک درست شرایط و امکانات عینی ، گام های ضروری، ممکن و شدنی در جهت مراقبت از مادر باردار و بهبود شرایط و توانمندی های او برای یک زایمان اجتناب ناپذیر ، چالشی و حیات بخش و در عین حال مبارکی که در پیش رو دارد، تدارک دیده شود. و هیچ گاه نیز نباید فراموش شود که همه این اقدامات بهداشتی و مراقبتی ، عملاً تدارکاتی برای هدف اصلی زایمان اند. درک درست دیالکتیک اصلاح و انقلاب نیازمند توامان آرمان خواهی، واقع بینی ، عقلانیت، عمل گرایی، هدفمداری ، مدیریت و برنامه ریزی و کنشگری اجتماعی در چنین چارچوبی است. و این به هیچ وجه امر پیجیده ای نیست. رویکردی است که مردم عادی بدون آنکه خود را درگیر مفاهیم و عبارات پیچیده فلسفی کنند، به صورت تجربی آن را می آموزند و بازتاب آن را می توان در زندگی آنها مشاهده نمود. عجیب است که برخی از روشنفکران در درک درست دیالکتیک اصلاح و انقلاب با مشکل مواجه می شوند.
تبیین روزا لوکزامبورگ از دیالکتیک رفورم و انقلاب به زیبایی دو انحرافِ اراده گرایی و جبرگرایی را شناسایی و تشریح نموده و به صراحت تاکید می کند که اصلاحات در سیستم سرمایه داری هر قدر هم که گسترده باشد، قادر به فرارویاندن این جامعه به جامعه ای عادلانه و انسانی نخواهد بود. تجارب اجتماعی دهه های بعد صحت تحلیل او را به روشنی به نمایش گذاشت. دهه ها بعد از قتل روزا ، متاثر از مجموعه ای از عوامل، شاهد شکل گیری دولت های رفاه در بخشی از اروپا بودیم که با اصلاحات قابل توجهی در جهت بهبود شرایط کار و زندگی کارگران و زحمتکشان و ارتقاء رفاه عمومی جامعه نیز همراه بود، اما این اقدامات اصلاحی نه تنها به مثابه یک خط سوم منجر به انباشت و توسعه بیشتر رفاه و بازتولید خود و ایجاد تغییر اساسی در مناسبات کار و سرمایه و شکل گیری جوامع سوسیالیستی نگردید، بلکه منجر به شرایطی گردید که هم اکنون شاهد آن هستیم که با ظهور نئولیبرالیسم و تهاجم به دستاوردهای مبارزاتی کارگران و زحمتکشان در سطح اروپا و سراسر جهان حتی در کشورهای اسکاندیناوی ، این دستاوردهای مبارزاتی پس گرفته می شوند و از این منظر نئولیبرالیسم را شاید بتوان نتیجه منطقی رفورمیسم دانست. وقتی اقدامات اصلاح طلبانه از چشم انداز تغییرات انقلابی فاصله بگیرد، سرانجامی جز آنچه ذکر شد، نخواهند داشت. بر اساس آنچه روزا لوکزامبورگ بیان می کند، بحث اساساً بر سر درست و یا غلط بودن یا خوب و بد بودن رویکردهای اصلاح و انقلاب نیست. بلکه اصلاح به عنوان ابزار و اقداماتی تدارکاتی مطرح است که باید دستیابی به هدف اساسی دگرگونی بنیادی را تسهیل نماید. و از این رو مادامی که شرایط دگرگونی بنیادی مهیا نبوده و زمان آن فرا نرسیده است، دنبال نمودن اقدامات اصلاحی امری ناگزیر است. و این امری عینی است و به اراده کسی نیز وابسته نیست . نگاهی به کنش ها و روندهای اجتماعی به روشنی نشان دهنده چالش هایی است که در این روند شکل می گیرد، درس هایی که از آن آموخته می شود و...)


                                                                  ***
متن ترجمه: با اینکه جزوه رزا لوکزامبورگ با عنوان "رفرم یا انقلاب "بیش از ۱۰۰سال پیش تحت شرایطی وسیعاً متفاوت نوشته شده است، هنوز خواندن آن از اهمیت زیادی برخوردار است. علت آن را الیزابت اسکالت[۱] چنین توضیح می دهد:
هنگامی که رزا لوکزامبورگ متولد لهستان در سال ۱٨۹٨ به آلمان نقل مکان کرد، آلمان مرکز تفکر سوسیالیستی و قلمرو بزرگترین حزب سوسیالیستی جهان یعنی حزب سوسیال دموکرات آلمان [۲] بود. اما مشاجره ای شدید در درون این حزب سوسیال دموکرات در جریان بود.
.در یک سو انقلابیون بودند، مارکسیستهایی که باور داشتند که سوسیالیسم تنها از طریق خود رهانندگی طبقه کارگر می‌تواند حاصل شود. در سوی دیگر اصلاح طلبان یا تجدید نظر طلبانی[٣] بودند که ادعا می کردند سرمایه داری به مرحله ای رسیده است که نه تنها دیگر ضرورتی برای فراخواندن به انقلاب وجود ندارد، بلکه اصلاحات کافی شامل حقوق دموکراتیک و برنامه های رفاه اجتماعی بیشتر را می توان در آن به اجرا گذاشت که سبب رشد و شکل گیری سوسیالیسم در طول زمان می‌گردند.
تجدید نظر طلبان توسط سوسیالیست آلمانی ادوارد برنشتاین [۴] رهبری شده و به پیش می رفتند .این بحث جدیدی برای جنبش سوسیالیستی نبود. برخی از سوسیالیست های پیشین مانند فردیناند لاسال[۵] ادعا می کردند که سوسیالیسم باید از روش پارلمانی بدست آید.
در سال ۱٨۷٨ صدر اعظم آلمان اتو فان بیسمارک [۶] قوانینی ضد سوسیالیستی وضع نمود. در نتیجه آن هزاران نفر بازداشت و صدها نفر تبعید شدند، روزنامه های سیاسی تعطیل و همه فعالیتهای سیاسی بجز انتخابات، غیر قانونی گشتند. طی این دوره حزب سوسیال دموکرات، پایبندی خود را به انقلاب اظهار داشته و راه پارلمانی به سوی سوسیالیسم را مردود اعلام نمود .
برنامه حزب سوسیال دموکرات بیانگر علائق طبقه کارگر شهری در آلمان بود و سهم آن از آراء از ٣۱۲۰۰۰ در سال ۱٨٨۱ به بیش از ۱۴۰۰۰۰۰ رای در سال ۱٨۹۰ رشد یافت. در سال ۱٨۹۰ قوانین ضد سوسیالیستی لغو شد و موجی از اعتصابات و مبارزه جویی اتحادیه ای متعاقب آن روی داد .
رهبران حزب سوسیال دموکرات به دلیل ترس از اینکه ممکن است اعتصابات، اعضاء محافظه کار حزب را برماند یا به دلیل ترس از اینکه ممکن است اعتصابات سرکوب را بازگرداند، از بیشتر جنبه های انقلابی برنامه خود صرف نظر نمودند. بدین ترتیب در سال ۱٨۹۰ کنگره ارفورت [۷] مارکسیسم و برانداختن سرمایه داری را به عنوان آیین تفکر رسمی حزب سوسیال دموکرات و برنامه حزب اعلام نمود اما بحث هایی را نیز در باره وظایف عملیاتی مناسب برای زمانی که انقلاب در دستور کار بلاواسطه نیست، مطرح نمود.
کمپین حزب در مخالفت با دولت، شمار فزاینده ای از آرائ انتخاباتی را برای آنها در پی داشت اما اختلافی در درون حزب در باره میزان اقدام به این مخالفت در حال توسعه بود .
برنشتاین بین سال های ۱٨۹۶ تا ۱٨۹٨ یک سری از مقالات و سرانجام کتابی را تحت عنوان "مسئله سوسیالیسم" [٨] نوشت. پاسخ لوکزامبورگ به این نوشته ها به صورت کامل در جزوه سال ۱۹۰٨ تحت عنوان "رفورم یا انقلاب" منتشر شد .
لوکزامبورگ در پاراگراف نخست جزوه خود برای کسانی که به موضع لوکزامبورگ در رویارویی این دو، مظنون بودند، پیشینه موضوع را به صورت صریح چنین طرح نمود:"آیا ما می توانیم در برابر اصلاحات اجتماعی با انقلاب اجتماعی ، با دگرگونی نظم موجود که هدف نهایی آن است، مخالفت کنیم؟ مطمئناً خیر."
" برای سوسیال دموکراسی مبارزه عملی روزانه برای اصلاحات، برای بهبود وضعیت کارگران در چارچوب نظم موجود و برای نهادهای دموکراتیک تنها ابزارهای جذابی را در مبارزه طبقاتی طبقه کارگر و اقدام در جهت هدف نهایی یعنی پیروزی قدرت سیاسی طبقه کارگر و حذف کار مزدی ارائه می کند. برای سوسیال دموکراسی یک پیوند ناگسستنی بین اصلاحات اجتماعی و انقلاب وجود دارد. نبرد برای اصلاحات وسیله ، و انقلاب سوسیالیستی هدف آن است."
در واقع این برنشتاین بود که این دو مفهوم را در مقابل یکدیگر قرار داد. با این بحث که "هدف نهایی سوسیالیسم ، هر قدر ممکن باشد، هیچ معنی ای برای من ندارد. این خود جنبش است که همه چیز است." برنشتاین در مشاهده پیرامون خود در دوره ای از رونق سرمایه داری که در آن کارگران موفق به پیش بردن اصلاحات مهم تری می شدند، ادعا کرد که سرمایه داری مکانیزم جدیدی مانند اتحادیه های کارگری و اصلاحات انتخاباتی و قانونی ایجاد کرده است که تکامل تدریجی جامعه را به سوی سوسیالیسم امکان پذیر ساخته است.
لوکزامبورگ ادعاهای برنشتاین را به چالش کشید . او اشاره کرد که اگر برنشتاین بر این باور است که سوسیالیسم می تواند با اصلاحات وضع موجود ایجاد گردد، در حد یک سوسیالیست تخیلی است. لوکزامبورگ نوشت مانند" تدبیر چارلز فوریه[۹] سوسیالیست تخیلی فرانسه برای تغییر دادن مناسبات موجود بوسیله سیستمی از روابط تعاونی های اجتماعی مانند تبدیل آب همه دریاها به لیمونادهای گوارا "، برنشتاین "تغییر دادن تلخی دریای سرمایه داری به دریایی از شیرینی سوسیالیستی از طریق ریختن تدریجی و مداوم بطری هایی از لیموناد اصلاحات در آن " را پیشنهاد می نماید.
توضیحات لوکزامبورگ در باره نقش اتحادیه های کارگری ، انتخابات و نبردهای پیروزمندانه اصلاحی و کاشتن بذر تغییرات انقلابی پس از ۱۰۰ سال هنوز هم مناسب باقی مانده است. او اهمیت آنها را بدین صورت مورد بحث قرار داد که آنها بدنه ای هستند که کارگران پیرامون آن گرد هم می آیند و درک می کنند که آنها بخشی از یک طبقه هستند. از طریق نبردها برای اصلاحات، آنها به قدرت طبقاتی خود پی می برند.
کارگران نه تنها توانایی خود را برای پیشبرد اصلاحات درک می کنند، آنها ضمناً محدودیتهای اصلاحات و نیاز به غلبه واقعی بر قدرت را نیز می آموزند.لوکزامبورگ نبردهای اتحادیه ای را به تقلای سیزیف [۱۰] تشبیه نمود. شخصیتی افسانه ای که محکوم بود سنگی را بر بالای یک تپه بغلتاند و مدام این کار را تکرار کند. همانگونه که پیروزی اصلاحات در چارچوب صندوق آراء به هم اتصال دارد. .(اما مانع غلتیدن سنگ از بالای تپه به پایین نشده و سنگ را بر بالای تپه پایدار نمی کند. مترجم)
برنشتاین و تجدید نظر طلبان با پیشنهاد اینکه اتحادیه های کارگری یا اصلاحات انتخاباتی برای دست یابی به نوعی سوسیالیسم کافی هستند، در درک اهمیت نبرد در دست یافتن به اصلاحات دچار خطا شدند. آنها اتحادیه ها را بمثابه وسیله ای در جهت فرونشاندن تضادهای سرمایه داری بین کارگران و کارفرمایان درک نمودند.
از سوی دیگر سوسیالیستها اتحادیه ها را به مثابه ابزاری که می تواند این تضادها را برای آشکار شدن تشدید نماید ، شناخته و پیرامون آن سازماندهی کردند. حقیقت آن است که نبردها برای اصلاحات با گونه های متنوع آن ، می تواند آغاز حمله ای تهاجمی در برابر حملات سیستم سود محور باشد، اما نه خود سیستم سود محور .
سرانجام لوکزامبورگ نتیجه گرفت که ادعای برنشتاین در حقیقت یک راه"واقعی تر"به سوسیالیسم را نشان نمی دهد بلکه چشم انداز سوسیالیسم را به دور انداخته است. لوکزامبورگ نوشت: "به این دلیل است که کسانی که خود را علاقمند به روش اصلاحات قانونی به جای و در برابر غلبه بر قدرت سیاسی و انقلاب سوسیالیستی معرفی می کنند، در واقع یک مسیر آرا م تر، آسوده تر و آهسته تر به سوی همان هدف را انتخاب نمی کنند بلکه هدف متفاوتی را دنبال می کنند."
"برنامه ما نه در خور تحقق سوسیالیسم بلکه مناسب اصلاح سرمایه داری، نه با هدف براندازی سیستم کارِ مزدی بلکه با هدف کاهش استثمار است، این برنامه در صدد جلوگیری از سوء استفاده های سرمایه داری به جای براندازی خود سرمایه داری است."
لوکزامبورگ نه تنها برای نبرد جهت اصلاحات اهمیت کمی قائل نمی شد ، حتی استدلال می کرد که این نبردها اهمیت زیادی دارند . او در "چکیده" نوشت" :دموکراسی ضروری است نه برای اینکه نالازم بودن چیرگی بر قدرت سیاسی را به طبقه کارگر منتقل کند بلکه یرای این که این چیرگی برقد رت را هم ضروری و هم ممکن می نماید.
در مبارزاتی که امروزه سوسیالیستها در آن درگیرند، ما با اشخاصی مواجهیم که درگیر انواعی از تغییرات ضروری اند.این وضعیت دربردارنده پتانسیل دوسری لغزش توسط سوسیالیستها است. یکی از آنها احتمال چشم پوشی از فرصتهایی است که وجود دارند، دیگری به رسمیت شناختن این فرصتها در شرایطی که هیچ تلاشی برای کسب امتیاز از آن ها صورت نمی گیرد.
اولین خطر، کاستن از ارزش اصلاحات به طور کلی است. اجتناب از نبردهایی است که برای کسب تغییرات محدود به نفع طبقه کارگردر جریان است. سوسیالیستها با جداکردن خود از موضوعاتی که زحمتکشان برای آن مبارزه می کنند، می توانند به بهای کمترین تاثیر روی دیگران، خود را از معرکه خارج نموده و ناب باقی ماندن در اعتقادات راسخ خود را برگزینند.
از سوی دیگر اگر سوسیالیستها بدون فکر کردن در باره اینکه گام بعدی نبرد چیست، خود را به اصلاحات محدود نمایند، بدون این که پیرامون کارزار آتی فکر کنند که می تواند مشوق دیگران به نظاره گری ساده آینده به مثابه رفرم های متوالی باشند، به سمتی می روند که با این ریسک مواجه شوند که هیچگاه نتوانند مردم را برای خلاص شدن از سرمایه داری متقاعد کنند. آنها مانند برنشتاین خطر درافتادن به این عقیده را پیدا می کنند که "جنبش، تنها هدف است."
"یک قسمت کلیدی این مسئله و موضوعی که لوکزامبورگ تا مدتها به آن نرسید، نقش یک سازمان انقلابی سوسیالیستی است برای متقاعد کردن دیگران به این که باید به مبارزه برای یک دنیای سوسیالیستی بپیوندند.

[۱] -Rosa Luxemburg on Reform or revolution , socialist worker.org , July ۲, ۲۰۰۴ -ELIZABETH SCHULTE
[۲] -Social Democratic Party (SPD)
[٣] -reformists or revisionists
[۴] -Eduard Bernstein
[۵]-Ferdinand Lasalle
[۶] -Otto von Bismarck
[۷] -Erfurt Congress
[٨] -Problems of Socialism
[۹] -Charles Fourier
[۱۰] -labor of Sisyphus
سیزیف در افسانه های یونان باستان محکوم به غلتاندن سنگی بربالای کوه وتکرار بی فرجام این عمل بود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست