•
در آغازم؟
در پایان؟
در کجای این جهانم،
تمام و نا تمام؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۱ آبان ۱٣۹۵ -
۱ نوامبر ۲۰۱۶
روشنایی در انتظار ِ روز،
یا روز در انتظار ِ روشنایی!
ریسمانی آویخته از زمان،
یا زمانی آویخته از ریسمان!
در این روشنایی وهم آلود
در همهمه ی این صداهای گُنگ
این دستان ِ نوازشگر
این لبهای بوسنده
این گونه های خیس،
من، اینکه نیستم!
اینکه هستم من،
چه چیز می بلعد هوا را
کدامین چیز می طپد مرا؟!
به کجا وصل است این من،
این ناتمامِ در کارِ تمام؟
در آغازم؟
در پایان؟
در کجای این جهانم،
تمام و نا تمام؟
رهایم ، نا رها،
درآغاز بی پایان ِ هستی،
هستی ِ همیشه هست
اینهمه گلبرگ
اینهمه اشک.
در خانه یی که نیست
در خانه یی که نیستم،
وباید بوده می بودم و نیستم!
نرفتم ونبرد مرا دستی
ویا بالی پروازنده.
واینک در پناه حروف کتاب ِ پسر ِ ژُزِف
شهری مرا در خویش می بلعَد!
شهری با نامی نا آشنا،
نه اینکه ،اینهمه وَهم است؟!
نیست ولی،
هست اینکه من نیستم
من آنکه هستم، نیست این.
روا مدار برمن مرثیه یی در نبودم
که بودم همه مرثیه بود، بی صدا، آرام،
در تنگ ترین گستره ی این عالم.
اوّلین سه شنبه ی غیبت من را
در خاک شهری دور دست
در موطنم به حضوری نا محسوس
کسانی خواهند گریست.
وَهم الوده سفری بودم من.
***********
سی و یکم اکتبر ۲۰۱۶
|