یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

هم درباره مجاهدین و هم درباره رای دادگاه‌های اروپا و امریکا - ۳


احمد باران


• متد دیگری که مجاهدین استفاده می‌کنند، ایجاد هیاهو و هیجانات کاذب برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی‌ها - تا از این طریق هم شکستهای خود را پنهان کنند و هم به نیروهای "مسئله‌دار" و روحیه باخته ی خود امید واهی تزریق نمایند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ دی ۱٣٨۵ -  ۱۶ ژانويه ۲۰۰۷


ABaaraan@yahoo.fr
توضیح۱: واژه‌های داخل گیومه همه یا بر گرفته از ادبیات حاکم بر مجاهدین هستند و یا نقل قول از رهبری آنهاست.
توضیح ۲: پس از انتشار بخشهای اوّل و دوّم این مطالب بر روی اینترنت، چند تن از هموطنان از طریق ایمیل مرا مورد لطف قرار داده و تشویق به نوشتن بیشتر کرده‌اند. بعضی هم که ظاهراً از هواداران مجاهدین هستند علاوه بر تهدید جانی و فرستان ویروس کامپیوتری، از زبان ناپاکیزهٔ رایچ در بین لمپن‌های جامعه برای حمله به من استفاده کرده‌اند. از هر دو دسته ی این افراد تشکر میکنم، و برای دسته ی دوّم- صرف نظر از تمایلات فکری و تعلقات سازمانی‌شان - هم آرزوی بردباری و آگاهی بیشتر دارم و هم بهشان متذکر میشوم که از قضا تهدیدهای آنها را کاملاً جدی می‌گیرم. ولی یک خبر بد هم برای آنها دارم و آن اینکه این تهدیدها مانع از نوشتن مطالبم نخواهد شد. بابت ویروسهای ارسالی هم تنها گله‌ای که دارم این است که خرج روی دستم گذاشت تا اشتراک برنامه ی ضد ویروسی کامپیوترم را تمدید کنم. در این میان یک تشکر هم به زنان، مردان، و خانواده‌هایی بدهکارم که با اعتماد به من سفره ی دل خود را گشودند و با حوصله به سئوالهایم در باره ی تجربه ی خودشان با مجاهدین خلق پاسخ دادند. این را هم میدانم که برای خیلی از آنها مرور گذشته ی نه چندان دور که مملو از تلخ‌کامیها، خونِ جگرخوردن‌ها، و فراق عزیزانشان بوده کار راحتی نبود، ولی با بزرگواری و منت به من آن را پذیرفتند. اگر محدودیتهای اخلاقی مربوط به حفظ هویت آنها را نمیداشتم، بسیار ترجیح میدادم که این مطالب را مستقیماً از زبان خودشان بازگو کنم. به هر حال امیدوارم در بیان تجربیات آنها امانت را رعایت کنم و از دایره ی انصاف خارج نشوم.

در مطالب گذشته اشاره کردم که مثل سایر فرقه‌های شناخته شده، روابط و مناسبات درونی مجاهدین با دو مؤلفه تعریف می‌شود: تبلیغات مستمر در باره ی قَدَر قدرتی فرقه و رهبری آن و از طرف دیگر خوار و خفیف کردن و تحقیر دیگران برای تهی کردن آنها از هرگونه اراده ی انسانی؛ در مطالب گذشته به بعضی از شیوه‌های مورد استفادهٔ مجاهدین در ایجاد تصویر شکست‌ناپذیری از رهبری آنان اشاره کردم. حالا می‌خواهم به متد دیگری که مجاهدین در این راستا و برای فریب دیگران استفاده می‌کنند اشاره کنم: ایجاد هیاهو و هیجانات کاذب برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی‌ها - تا از این طریق هم شکستهای خود را پنهان کنند و هم به نیروهای "مسئله‌دار" و روحیه باخته ی خود امید واهی تزریق نمایند. برای مجاهدین، ضرب‌المثل معروفِ ‌از این ستون تا آن ستون فرج است یک روش دائمی برای تداوم فریبکاری در جهت حفظ نیرو محسوب می‌شود. برای نمونه به رای دادگاه‌های امریکا و اروپا در باره ی مجاهدین اشاره میکنم که مجاهدین مدعی هستند دادگاه‌های فوق رای به لغو برچسب تروریستی آنها داده‌اند و از این بابت کلی تبریک و شادباش ردوبدل کرده‌اند. همچنین به رای اخیر دادگاه عالی امریکا به تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۰۷ گریزی خواهم زد که مجاهدین از اساس منکر آن شده‌اند. آخر در دستگاه فکری مجاهدین، شکست مال دیگران است و تنها پیروزی ست که نصیب آنها می‌شود.

و امّا اصل موضوع: بنا به تصمیم وزارت خارجه آن کشور، ایالات متحده امریکا سالهاست که مجاهدین و سایر سازمانهای وابسته به آن را در لیست گروه‌های شناخته شده ی تروریستی (FTO) قرار داده است. مجاهدین هم با استفاده از سیستم قضائیِ دموکراتیک در امریکا تصمیم فوق را چند بار به چالش حقوقی کشیدند. پایه ی‍ حقوقی مباحثه ی مجاهدین هم این بود که در زمان تصمیم گیری در باره ی لیست مذبور به مجاهدین امکان دفاع داده نشده است. چرا که به زعم مجاهدین در صورت برخورداری از چنین موقعیتی میتوانستند ثابت کنند که گنجاندن نام آنها در لیست گروه‌های تروریستی موضوعیت نداشته است. در این راه هم با صرف هزینه‌های هنگفت، زبده‌ترین وکلای آشنا به حقوق بین‌الملل از جمله Jacob Stein،George Fisher، و Ronald Precub را استخدام کردند. مطابق با حکم منتشره از سوی دادگاه، در تاریخ ۱۷ ژانویه ۲۰۰۳ دادگاه استیناف امریکا برای منطقه ی کلمبیا به شکایت مجاهدین رسیدگی کرد و وکلای هر دو طرف دعوا نظرگاههای خود را علیه دیگری ارائه دادند. دلایل و مدارک وزارت خارجه ی امریکا که به نامگذاری فوق منجر شد مشتمل بر دو دستهٔ مدارک عمومی و طبقه بندی شده بودند که به دادگاه ارائه دادند. از جمله مدارک علنی که علیه مجاهدین به دادگاه ارائه داده شده بود مواردی بود که به ترور افراد نظامی و غیرنظامی امریکائی به دست مجاهدین در زمان شاه دلالت میکرد، و همچنین مشارکت آنها در حمله به سفارت امریکا در آبان ماه سال ۱۳۵۸ شمسی. در پاسخ، مجاهدین هرگونه دخالت در ترور امریکائیان در زمان شاه را رد کردند و آن را به انشعابیون از سازمان نسبت دادند، یعنی همانهائی که مجاهدین به انها "اپورتونیستهای چپ نما" اطلاق میکنند. همانگونه که رسم حاکم بر این فرقه بوده، وقتی کار در جائی بیخ پیدا میکند فوراً آن را به دیگران نسبت میدهد و خود را از آن کار مبری میکند. در تفکر و نظام ارزشی مجاهدین، دروغگوئی و کتمان حقیقت جای ویژه‌ای دارد. آنهائی که با گذشته ی مجاهدین آشنائی دارند خوب می‌دانند که بعد از انقلاب سال ۵۷ شمسی در ایران، مجاهدین همواره مواضع ضدامریکائی خود را به رخ سایر افراد و گروه‌ها می‌کشیدند و حتی در زمان تسخیر سفارت امریکا در تهران مدعی شدند که این نیروهای آنها بودند که شروع کننده ی حمله به سفارت بودند و اینکه "نیروهای انحصارطلب خط امامی" منکر شراکت مجاهدین شده بودند. در سخنرانی آقای رجوی در استادیم امجدیه نیز به مقامات دولت مرحوم بازرگان ایراد می‌گرفتند که چرا "ایادی امپریالیزم امریکا" را افشا و طرد نمیکنند. آخر در آن زمان مجاهدین داشتند نان مواضع "ضد امپریالیستی" خود را می‌خوردند و در این راه خود را "فرزندان جان بر کف امام خمینی" محسوب میکردند. مجاهدین در همان زمان سری چهارم سرودهای خود را که در آن سرود "نبرد با امریکا" همراه با دکلمه‌ای با صدای رضا رضائی بعنوان کسی که در زمان شاه مستشار نظامی امریکا سرهنگ هاوکینز (Hawkins) را اعدام انقلابی" کرده منتشر کردند. ترانه ی معروف "سرکوچه کمینه" مجاهدین هم با الهام از همین قتل ساخته بودند. نگاهی گذرا به نشریات مجاهدین بعد از انقلابِ سال ۵۷ به خوبی خواننده را با مواضع تند ضدامریکائی مجاهدین در آن زمان اشنا میکند. با این حال آنها حتی در مقابل قاضی‌های دادگاه عالی امریکا منکر چنین چیزی شدند و آن را به "افراد مارکسیست شده ی گروه" نسبت دادند. مجاهدین ضمناً استدلال میکردند که چون به مدارک طبقه‌بندی شده ی وزارت خارجه دسترسی نداشته اند نتوانسته‌اند پاسخهای لازم را تهیه کنند و از دادگاه خواستند که وزارت خارجه را مؤظف کنند تا مجاهدین را از لیست تروریستی خارج کند.

دادگاه فوق پس از بررسی همه ی مدارک و قرائنِ موجود قضاوت نهائی خود را در تاریخ ۹ می همان سال (۲۰۰۳) اعلام نمود. بر اساس رای دادگاه، درخواست مجاهدین مردود شناخته شد. فراتر از آن، قضات دادگاه اعلام کردند که بر خلاف نظر مجاهدین، وزارت خارجه ی امریکا همه ی حقوق قانونی مجاهدین را در نامگذاری تروریستی با آنان رعایت کرده است. یکی دیگر از همین قضات پا را این هم فراتر گذاشت و اعلام کرد حتی اگر مدارک طبقه‌بندی شده (محرمانه) وزارت خارجه را در نظر نگیریم، مدارک و ادله ی ارائه شده توسط خود مجاهدین کافیست که ثابت شود آنها در اقدامات تروریستی سهیم بوده اند و در نتیجه شایسته ی نامگذاری فوق. برای پرهیز از هرگونه شبهه، اصل گفته‌های قضات را در زیر می‌آورم:

…we conclude that in the designation and redesignation of the People’s Mojahedin of Iran as a foreign terrorist organization, the Secretary of State afforded all the process that the organization was due, and that this designation violated neither statutory nor constitutional rights of the Petitioner. We therefore deny the petitions for review.

و قاضی Edwards، یکی دیگر از قضات همان داگاه، ضمن موافقت با نکته ی فوق اعلام میکند:

I concur in the judgment denying the petitions for review. I find it unnecessary, however, to reach the constitutional due process challenge to the Secretary’s use of classified evidence to designate petitioner. The public, unclassified administrative record, including petitioner’s own submissions to the Secretary, contains more than enough evidence to support the determination that petitioner engages in terrorist activity. The Government followed the procedures that we required in National Council of Resistance of Iran v. Department of State, 251 F.3d 192 (D.C. Cir. 2001). Petitioner offered a wealth of submissions to the Secretary, which the public record now includes. Not only is there enough evidence in the public record to support the Secretary’s determination that petitioner engaged in the acts
alleged, there appears to be no dispute over the facts supporting that determination. And, for the reasons stated in the
majority opinion, I agree that petitioner’s activities clearly fall within the statutory definition of ‘‘terrorist activity’’ under 8
U.S.C. § 1182(a)(3)(B)(iii) (2000 & Supp. 2003).

امّا مجاهدین از رای دادگاه فوق بعنوان پیروزی یاد کردند و در تبلیغات خود چنان ابراز خوشحالی میکردند که گویا دادگاه مربوطه به نفع آنان رای داده است. این فریبکاری بخصوص برای قربانیان محصور در عراق که دسترسی به اصل رای دادگاه را نداشتند خیلی ضروری بنظر می‌رسید. وقتی اصل رای دادگاه فوق را در اختیار یکی از اعضای مجاهدین در پاریس گذاشتم، ابتدا باور نکرد و معتقد بود که این رای دادگاه نیست و جعلی ست. وقتی از او پرسیدم که آیا میخواهد خود راساً اصل حکم را از دادگاه بگیرد، بعد از کلی این پا و اون پا کردن گفت که مجاهدین آنقدر کار و مسئولیت به او و دیگران سپرده‌اند که فرصت بررسی مستقل چنین اموری به هیچیک از اعضا و کادرهای مجاهدین دست نخواهد داد. (در مورد شیوه‌های کنترل نیرو در مطالب آینده بیشتر خواهم نوشت).

یکی دیگر از اتهامات مجاهدین در انظار عمومی پنهان شدن پشت نقاب تشکلی به نام "شواری ملی مقاومت" است که خود مجاهدین آن را بنا نهادند. آنها وانمود میکنند که مجاهدین فقط عضوی از شورای فوق می‌باشند و اینکه این شورا موجودیتی مستقل از مجاهدین است. مجاهدین تصور میکردند که می‌توانند با یک چشم بندی از همان نوعی که برای تحمیق نیروهای خود استفاده میکنند، دادگاه عالی امریکا را نیز فریب دهند. به همین تصور واهی، وقتی دفتر شورای فوق در امریکا بعنوان اسم مستعاری از مجاهدین- که پیشتر بعنوان تروریست لحاظ شده بودند- بسته شد، مجاهدین یک بار دیگر با ارائه ی شکایت به دادگاه عالی امریکا بر آن شدند که با یک تیر دو نشان بزنند: هم تصمیم وزارت خارجه ی ایالات متحده امریکا- مبنی بر نامگذاری تروریستی مجاهدین-را در دادگاه عالی امریکا بعنوان عالی‌ترین مرجع قضائی در آن کشور به چالش بکشند و هم دادگاه را متقاعد کنند که "شورای ملی مقاومت" تشکلی مجزا از مجاهدین است. قصد هم این بود که با گرفتن رای دادگاه به نفع خود، دفتر شورا را در واشنگتن باز نگه دارند. شاکی هم در این پرونده نه مجاهدین که "شورای ملی مقاومت" ثبت کردند. شوربختانه امّا این بار هم تیرشان به سنگ خورد. هر دو طرف دعوا در تاریخ ۲ آوریل ۲۰۰۴ ادله و مباحث حقوقی خود را به دادگاه عالی امریکا ارائه کردند، در نهم جولای همان سال دادگاه رای خود را اعلام کرد و در هر دو مورد درخواست مجاهدین را مردود شناخت. این بار دادگاه علاوه بر تایید رای دادگاه قبلی که تروریست خواندن مجاهدین پس از طی مراحل قانونی صورت گرفته و در این پروسه حقی از مجاهدین ضایع نشده، حکم داد که شورا و مجاهدین از اساس یکی هستند و وزارت خارجه امریکا حق داشته که شورا را صرفاً یک اسم نمایشی برای مجاهدین محسوب کند و حکم به بسته شدن دفتر آن در واشنگتن دهد. باز هم برای پرهیز از هر گونه مجادله اصل گفته‌های دادگاه در باره ی دو مورد فوق را عیناً در زیر می‌ آورم:

…After reviewing NCRI’s arguments, the entirety of the administrative record, and certain classified materials appended to that record, we conclude that the Secretary’s latest designation complied with the governing statute and all
constitutional requirements. We therefore deny the petition for review.

…Additionally, earlier investigations of MEK and NCRI had revealed that the two organizations shared an essentially
unitary leadership structure. The overall head of MEK, Massoud Rajavi, also leads NCRI. And Rajavi’s wife, Maryam
Rajavi, was selected by NCRI to be Iran’s President-in- Exile. Id. Attach. at 2; see also id. Attach. at 4 (‘‘The
leadership of [MEK] and NCRI is intermixed, and the entities operate in a day-to-day way as a single unit.’’). These
facts corroborated the FBI’s earlier conclusion prior to the 2001 designation of NCRI as an FTO that ‘‘the NCR/NCRI is
in fact controlled by and inseparable from the MEK….’’

ادامه دارد


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست