سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گذرِ وحش


مرضیه شاه بزاز


• من، قندیلی یخ
آفتاب، سوزان
تاخت اسبِ اتفاق، چموش
یالی از برقِ بی تندر ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣۰ دی ۱٣۹۵ -  ۱۹ ژانويه ۲۰۱۷


 
من، قندیلی یخ
آفتاب، سوزان
تاخت اسبِ اتفاق، چموش
یالی از برقِ بی تندر
هر سُم ضربه،
می کَند بر دفتر عمرم رویدادی، نقش
نقش.

گر میانش تا آخرین قطره ی یخریز بگیرم تنگ
و پلک نبندم دمی بر یالش
می توانم کرد.
هرچند
زبانه می کشد هراس، مدام در دل و در چشم.

اسب وحشی آی
تا این خسته سوار
نفسی تازه کند،
افقی دیگر را یازد دست
عطرِ گرمای اصطبل را دمی خوش دار
اندکی بنشین.

به خیالم که من سواره، تو راهوار
لگام رخش در چنگم
شبدیزی و من پرویز
نیز زینِ شیرین مهیا می کردم
به خیالم که من، کانون
تو بدورم گردان، نرم پوی
تازیانه و طناب در دستم.

هر نقشِ گذرا از گذرت بی افسوس.

جاودانه اندوهی بر جان اما      
هست از نقشی ماندگار،
که زدی بر دفترم.

آتلانتا، ژانویه ۲۰۱۷
divanpress.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست