درباره ی فعالیت های انجمن دفاع از حقوق زندانیان در ایران
گفتگوی خبرگزاری عربی ایلاف با عمادالدین باقی
•
تهیه گزارش از وضعیت زندانها و یا انتخاب رایگان وکلای مدافع توسط انجمن، نیازمند مجوز حکومت نیست. البته همکاری دولت در رابطه با حل مشکلات زندانیان غیرممکن شده، اما در رابطه با قوه قضائیه نوعاً بهتر است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۹ دی ۱٣٨۵ -
۱۹ ژانويه ۲۰۰۷
مترجم: حسین حردان
ایلاف: عمادالدین باقی رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان ایران، در سال ۱۹۶۲ (۱٣۴۱ ش) در یک خانواده ایرانی مقیم شهر کربلا متولد شد. او در سال ۲۰۰۴ (۱٣٨٣ ش) پس از رهائی از زندان - که سه سال به درازا کشید - انجمن دفاع از حقوق زندانیان در ایران را تأسیس نمود. اسارت باقی بدلیل فعالیتش بهمراه اکبر گنجی در مطبوعات اصلاح طلب دوران اول ریاست جمهوری محمد خاتمی و افشای قتلهای زنجیره ای در آنها بود. قابل ذکر است که عماد الدین باقی – و انجمن دفاع از حقوق زندانیان- تنها شخصیت ایرانی است که از زاویه قانونی موضوع اعدام عربهای اهوازی را دنبال کرده و در جهت تخفیف مجازات اعدام تلاش نموده است. عمادالدین باقی کتاب و مقالات فراوانی در زمینه حقوق بشر و ارتباط آن با دین و شریعت اسلامی انتشار داده است. او از جمله بارزترین مخالفان مجازات اعدام است. ایلاف با عمادالدین باقی در دفتر انجمن دفاع از حقوق زندانیان ایران واقع در ساختمان تجارت ایران معروف به برج مشکی واقع در خیابان آفریقا؛ گفتگو کرده است. واین خلاصه متن گفتگو با عماد الدین باقی است:
- آقای باقی؛ هدف شما از تأسیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان در ایران چیست؟
* برای پاسخ به این سوال باید کمی به گذشته باز گردم. بعد از بازداشت آقای عبدالله نوری (وزیر کشور دورهء اول ریاست جمهوری خاتمی) به همراه بعضی از برادران جوان حدود پنج ماه مشغول تدارک تأسیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان سیاسی بودیم؛ که در ماه می ۲۰۰۴ (۱٣٨٣ ش) همزمان با موج بسته شدن بسیاری از مطبوعات اصلاح طلب؛ بازداشت شدم. این حادثه منجر به توقف تلاشهای مقدماتی تأسیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان سیاسی شد. در طول دوره زندان به نتیجه ای که میتوان آنرا از برکات آن دوره بحساب آورد؛ رسیدم. و آن این بود که نگاه ما به زندانیان نگاهی محدود بود که فقط زندانیان سیاسی را در برمی گرفت. در حالیکه زندانیان عادی در برخی موارد در شرایط بسیار سخت تری قرار دارند. زیرا کسی به آنها اهمیت نمی دهد و اخبار مربوط به آنان منتشر نمیشود. لذا حقوقشان که از حقوق زندانیان سیاسی کم اهمیت تر نیست؛ پایمال میشود.
این نگاه جدید به زندانیان و داشتن وقت کافی در زندان؛ باعث شد تا چارچوب موسسه ای را که در اندیشه داشتم ترسیم و اهداف آنرا مشخص کنم. پس از خروج از زندان چون همه چیز آماده بود؛ طرح را برای دوستان تشریح کردم؛ برخی از آنان بخاطر اینکه این طرح اضافه بر دفاع از حقوق زندانیان سیاسی؛ زندانیان عادی را زیر پوشش خود داشت؛ اعتراض کردند. برای آنها توضح دادم که اگر فقط منع شکنجه زندانیان سیاسی بدون ذکر منع فشار و شکنجه زندانیان عادی را مطرح کنیم؛ شکنجه هرگز در کشور ازمیان نخواهد شد. اگر در برابر شکنجه زندانیان عادی حساسیت به خرج دهیم این امر منجر به منع شکنجه آنها خواهد شد؛ که در اینصورت به منع شکنجه زندانیان سیاسی هم خواهیم رسید. با این استدلال برخی از دوستان آمدگی همکاری را اعلام و گروهی هم خودرا کنار کشیدند.
- آیا فعالیت انجمن شما به عنوان یک موسسه مدنی مدافع حقوق بشر در دوره ریاست احمدی نژاد؛ با مشکلی مواجه گردید؟
*اگر منظورتان از مشکلات این باشد که وضع ما قبل از آمدن احمدی نژاد خوب بوده و پس از آن بد شده است ! طبعا خیر. زیرا قبل از بقدرت رسیدن احمدی نژاد با مشکلات فراوانی روبرو بودیم. برای مثال قبل از ریاست احمدی نژاد؛ وزارت کشور اجازه فعالیت ما را صادر نمود؛ در صورتی که وزارت اطلاعت با تأسیس انجمن مخالفت ورزید. خصوصاً در سال ۲۰۰۴ (۱٣٨٣ ش) در مورد ما حساسیت شدیدتر شد. آنها ابتدا تصور و القاء میکردند که ما موسسه ای سیاسی هستیم. بسیار طول کشید که در یابند ما اگر حتی اوضاع را به نقد کشیم؛ برای منظور سیاسی نبوده؛ بلکه هدف ما حقوق بشر است.
در دوره احمدی نژاد مشکلاتی از نوع دیگر برایمان بوجود آمد. مثلاً در زمان خاتمی امکان داشتیم با مجلس تماس گیریم؛ با دولت مکاتبه کنیم؛ ویا برای وزیر اطلاعات نامه بنویسیم. پاسخ را یا شفاهاً و در مواردی کتبی دریافت میکردیم؛ در این اواخر قوه قضائی پاسخمان را سر گشاده میداد. پس از آمدن آقای احمدی نژاد تقریباً همه کانالها بسته شد؛ مجلس شورای اسلامی مثل مجلس قبلی که اکثریتش اصلاح طلب بودند و به آن مراجعه میکردیم نیست، و اقلیت اصلاح طلب در مجلس وضعی مشابه وضع ما را در جامعه دارد.
ما امروز با معضلی دست به گریبان هستیم، که پس از گذشت بیش از سه ماه هنوز موفق نشده ایم، با فراکسیون اقلیت مجلس ملاقات کنیم، و با آنها درباره عربهای اهوازی محکوم به اعدام صحبت کنیم. همپنین قوه قضائیه در دورهء ریاست جمهوری احمدی نژاد؛ بیشتر نامه ها و تماسهای تلفنی ما را بی پاسخ گذاشته است. زیرا آنها از طرح شدن موضوع اعدامهای اهواز هراس دارند. فعلاً ارتباطات ما با دولت کلاً قطع شده است. اصولاً حکومت برای موسسات غیر دولتی اهمیتی قائل نیست و حقوق بشر را برسمیت نمی شناسد تا خودرا موظف به پاسخ گوئی به سوالاتمان بداند. واقعیت امر این است که ما در این زمینه ها، بیشترین تنگناها را احساس میکنیم.
کار ما در انجمن دفاع از حقوق زندانیان مشروط به رابطه ما با حاکمیت نیست. در آغاز برخی از دوستان می گفتند که حکومت، انجمن را تحمل نمی کند و به ما اجازه فعالیت نمی دهد. به آنان گفتم "بر ماست که آغاز نمائیم"؛ نباید دست بسته نظاره گر باشیم؛ ما باید کارمان را شروع کنیم؛ اگر جلویمان را گرفتند؛ برای حاکمیت هزینه خواهد داشت واگر ممانعت نکردند بسود همه خواهد بود. رضایت یا مخالفت حاکمیت، نباید موجب توقف بسیاری از کارهائی گردد، که در محدوده امکانات ما می گنجد. برای مثال، تهیه گزارش از وضعیت زندانها و یا انتخاب رایگان وکلای مدافع توسط انجمن، نیازمند مجوز حکومت نیست. البته همکاری دولت در رابطه با حل مشکلات زندانیان غیرممکن شده، اما در رابطه با قوه قضائیه نوعاً بهتر است.
- وضعیت زندانهای ایران را چگونه می بینید؟
* انتشار گزارشها پیرامون وضعیت زندانهای ایران را آغاز، و اولین گزارش را که مربوط بسال ۲۰۰۵ (۱٣٨۴ ش) بود، منتشر نمودیم. در ایران، از اینکه موسسه ای غیر دولتی چنین گزارشی را منتشر کند که در آن زندانها را از لحاظ بهداشت، رفاه، تغذیه، درمان پزشکی، ملاقات، مرخصی و کیفیت برخورد با زندانیان و خانوادهء آنها ، طبقه بندی کند، در نوع خود جدید بود. وضعیت زندانها عموما نسبت به گذشتهء ٣ یا ۵ یا۱۰ سال پیش بهتر شده است. منتها برای رسیدن به معیارهای جهانی، راه درازی را باید به پیمائیم.
ثانیاً وضع زندانها مختلف است، برای نمونه وضع زندانهای شهرهای بزرگ و مراکز استانها بهتر از شهرهای کوچک است. هرچه از پایتخت کشور دورتر برویم، وضع بدتر میشود، این وضع در مناطق دور افتاده، مانند استانهای کرمانشاه و خوزستان (الاهواز) و کردستان و سیستان وبلوچستان و بندرعباس، به روشنی دیده می شود. زندانهای این مناطق، نه تنها فاقد امکانات بهداشتی، درمان پزشکی، آموزشی و تغذیه هستند بلکه بعضی از آنها شبیه به سیاه چالند.
- ظاهراً شرایط در زندانهای استان خوزستان (الاهواز) از مناطق دیگر بدتر است
طبق گزارش روزنامه جمهوری اسلامی، در زندان کارون اهواز ٣۰۰۰ زندانی در بازداشت بسر میبرند، در حالیکه ظرفیت رسمی آن، ٨۰۰ نفر است. طبق گزارش همین روزنامه در زندان آبادان (عبادان) با ظرفیت رسمی ۷۵ نفر، ۴۰۰ زندانی را در آن جای داده اند.
* اگر به خواهیم، زندانهای ایران را بر طبق معیارهای بین المللی با هم مقایسه و درجه بندی کنیم، زندان کرمان بهترین و زندان بندرعباس بدترین است.
- آیا آماری از تعداد زندانیان ایران، در اختیار دارید؟
* چندی پیش مقاله ای نوشتم و در آن برای اولین بار پیشنهاد دادم، که در دادگاه های مربوط به زندانیان متهم به انجام عملیات مسلحانه و تروریستی وجود هیئت منصفه، ضروریست. نمایندگان اصلاح طلب دوره ششم در یک اقدام جالب، طرحی تقدیم مجلس کرده بودند، که جرمها را به دو نوع، سیاسی و مسلحانه (بمب گذاری، عملیات مسلحانه) تقسیم میکرد. ماده ۶٨ قانون اساسی ایران باید به وضع این اتهامات رسیدگی کند، نه به اتهام آنانی که بخاطر مسائل نشر روزنامه و چیزهایی از این قبیل بازداشت میشوند، که در واقع اینها جرم سیاسی محسوب نم شوند.
مقاله مذکور، زندانیان را به طور مجزا از هم بررسی کرده است. در این مقاله چنین آمده است: ۶۰ زندانی سیاسی عقیدتی، بیش از ۲۰ زندانی در مسائل جاسوسی، ۱۴۶ زندانی متهم به اقدامات مسلحانه و بمب گذاری. طبعاً این آمار نهایی نیست.
تعداد اجمالی زندانیان سیاسی و عادی ایران، میان ۱۴۵ تا ۱۴٨ هزار در نوسان است. به این تعداد در فصل زمستان قدری افزوده می شود، زیرا که در این فصل کارتون خوابها و ولگردان عمداً جرایم خفیفی مرتکب می شوند تا فصل زمستان را در زندان بسر برند.
- اخیراً نامه ای برای رئیس قوه قضائیه و وزیر اطلاعات ارسال نمودید و در آن احکام اعدام صادره در حق ٨ تن از عربهای اهوازی را مورد شک و تردید قرار دادید، پرونده اینها به کجا کشید؟ (قابل توجه: این مصاحبه قبل از اجرای احکام اعدام سه تن اهوازی که اخیراً اجرا شد انجام پذیرفت)
* دیوان عالی کشور این احکام را پس از صدور در دادگاههای اولیه تائید کرد. چون قوه قضائیه تنها نهادی نیست که در باره این نوع پرونده ها تصمیم می گیرد، لذا درخواست کردیم که در اجرای این احکام تسریع نشود. هدف ما از ارسال نامه ها، تأخیر دراجرای احکام بود تا شرایط منطقی تری برای تجدید نظر بوجود آید. تأکید ما: اولاً بر عدم اجرای این احکام است، ثانیاً فرصت دیگری برای استیناف ایجاد گردد. تصور میکنم که تلاش ما اگرچه نه به این زودی امّا در نهایت به نتیجه خواهد رسید.
- ظاهراً احکام اعدام علیه عرب های اهوازی دیگری صادر شده است، در این مورد چه می گویید؟
* گزارشی پیرامون پرونده اهوازیها را در ملاقات با فراکسیون اقلیت اصلاح طلب مجلس، که در ۵ پرونده تقسیم میشد، ارائه دادم. ۱- پرونده دو نفری که در اوائل امسال حکم اعدام در موردشان به اجرا در آمد. ۲- پرونده ای که ۱۰ متهم را شامل می شود و معروف به پرونده خانواده باوی ها ست؛ ۵ تن از آنان برادر اند یکی، پسر عموی آنهاست. از این گروه ۴ نفر، از جمله زامل باوی محکوم به اعدام اند. ٣- پرونده گروه الکتائب، که ۱۹ نفرند. دادگاه برای ۱۰ نفر از آنان حکم اعدام صادر کرده است. ۴- پرونده ای که شامل ٨ متهم که دقیقاً الآن نام آنان را بخاطر ندارم، اما میدانم که برای چند نفرشان حکم اعدام صادر شده است. ۵- پرونده بازداشت شدگانی که در خارج از ایران (سوریه) دستگیر و به ایران منتقل شده اند. دادگاه این متهمان هنوز تشکیل نشده است که گفته میشود تعداد آنان ۱۲ نفر است، که ما به صحت این رقم اعتماد نکردیم. تا کنون اسامی ۴ تن از آنها را بدست آورده ایم که عبارتند از: جمال عبیداوی و فالح منصوری وسعید ساکی و طاهر علی زهراء معرف به طاهر مزرعه. صدور حکم اعدام برای بعضی از این افراد محتمل است، این را از اتهام هایی که به آنها زده اند، پیش بینی میکنم.
شخصاً مخالف جدی مجازات اعدام هستم، اما علی رغم این مخالفت، تأکید می کنم که میان افرادی که دست به خشونت برده و باعث مرگ افرادی شده اند، با آنانی که فقط ارتباط تشکیلاتی داشتند، باید تفاوت قائل شد. تصور میکنم اگر اینچنین به فعالیت خود ادامه دهیم، موفق خواهیم شد حداقل، احکام اعدام کسانی را که مستقیماً در انفجارات دست نداشته اند، متوقف کنیم.
- دوست قدیمی شما، آقای اکبر گنجی با استناد به کسب اجازه فعالیت انجمن دفاع از حقوق زندانیان در ایران؛ شما را متهم به همکاری با وزارت اطلاعات کرد! در این مورد چه توضیحی میدهید؟
* این خبر را دشمن سرسخت من و آقای گنجی، یعنی سیمای جمهوری اسلامی ایران، هنگامی که گنجی در زندانی بود، ازقول او، پخش کرد. این "سیما" در طول اعتصاب غذای ۷۵ روزه گنجی، حتی یک بار هم خبر آن اعتصاب را گزارش نکرد. اما به منظور ایجاد دشمنی میان من و گنجی به هر ترفندی دست میزند. البته این خبر را همسر آقای گنجی در یکی از مصاحبه هایشان تکذیب کردند.
از این نوع اظهارات را به دلیل رفتار مشابهی که گاهاً اپوزیسیون با حکومت دارد، اینجا و آنجا می شنویم. خود حاکمیت، ادعا میکند که اینها (ما) زیر پوشش حقوق بشر بر ضد رژیم فعالیت میکنند. مقدار فشاری هم که در این مدت سه سال عمر انجمن بر من آورده اند، بر هیچ یک از دوستان اصلاح طلب رادیکال نیامده است.
- فوت اکبر محمدی و فیض مهدوی در زندان اوین، سروصدای فراوانی را در مطبوعات ایران به وجود آورد، نظر شما در این باره چیست؟
* اظهارنظرهای مختلفی در این مورد بیان شده است، عده ای گفتند علت فوت، اعتصاب غذا بوده است. برخی هم فراتر رفتتند و علت مرگ را شکنجه اعلام کردند، که این را نزدیکان، دوستان و همکاران آقایان محمدی ومهدوی تائید نکردند.
بسیاری از نیروهای اپوزیسیون علت فوت را اعتصاب غذا میدانند، قدری تأمل بر این نکته ضروری بنظر میرسد، زیرا در سالهای گذشته چندین اعتصاب غذا صورت گرفت که هیچک یک منجر به فوت اعتصاب کننده نشده است. اگر اعتصاب ٨-۹ روزه محمدی و مهدوی که پایانش مرگ غم انگیز آنان بود را با اعتصاب ۷۵ روزه آقای گنجی که خوشبختانه به چنین نتیجه ای نرسید، مقایسه کنیم به این نتیجه می رسیم که اعتصاب غذا علت مرگ نبود بلکه به مثابه تیر خلاص عمل کرد. لذا باید به تأثیر اعتصاب بر جسم انسان توجه شود. اکبر محمدی قبل از این در اثر فشارهای روحی و جسمی سختی که بر او وارد میشد، در زندان "توحید" سکته قلبی کرده بود.
به دلیل نبود ارتباط مستمر میان وکلای دادگستری و نهادهای غیر دولتی مدافع حقوق بشر با زندانیان در طول دوره اعتصاب غذا، تکرار چنین حوادثی در هر لحظه امکانپذیر است.
ثانیاً، به حکم عقل ومنطق، در زمان بروز هر مشکلی میان زندانی و زندانبان، باید برای کشف حقیقت به موسسات مدنی مستقل، اجازهء دخالت و تحقیق داده شود. چه بسا در نتیجه تحقیقات، زندانی را مقصر معرفی کنند. در صورت عدم وجود چنین تحقیقی از سوی نهادهای مستقل، و با علم به اینکه زندانی فاقد هرگونه ابزار دفاع از خود و در بند حاکمیت اسیر است، بحکم عقل نمیتوان جانب حاکمیتی را گرفت که تمام ابزار قدرت را در اختیار دارد.
- روابط شما با موسسات جهانی حقوق بشر در چه سطحی است و اصولاً با آنها در ارتباط هستید؟
* با بسیاری از این موسسات در تماس هستیم و در بسیاری از امور با آنها مشاوره و به سولاتشان پاسخ میدهیم. دقیقاً دو ماه بعد از اعلام موجودیت انجمن، سازمان عفو بین المللی، نظر خودرا در مورد آن کتباً اظهار نمود. این امر بخاطر روابطی است که از قبل با این موسسات داشتم.
جهت آگاهی بیشتر در زمینه روابط کانون با موسسات حقوق بشر جهانی، اشاره بر این مطلب را مفید می بینم. آنها بارها شیوه ما را در تعامل با حاکمیت ایران، تایید و ادامه آنرا به ما توصیه کرده اند، و ما هم از تعامل با حاکمیت استقبال میکنیم زیرا، ماهیت کار ما در مجال حقوق بشر، تعامل با حکومت ها را اجتناب ناپذیر میکند، و این با روش و ماهیت کار سیاسی، کاملاً تفاوت دارد.
- دولت های ایران نسبت به فعالان حقوق بشرحساسیت نشان میدهند. هرچند که حساسیت دولت قبلی کمتر بود. حاکمیت فعالیتهای نهادهای حقوق بشر را با تئوری توطئه توضیح میدهد. در صورتیکه فعالیت این موسسات کمکهای فراوانی به تحول کشور کرده است؛ در این مورد چه میگویید؟
* موجودیت جمهوری اسلامی مدیون همین تلاشهای جهانی نهادهای حقوق بشر است. اگر آن تلاشها نبود، اساساً جمهوری اسلامی تأسیس نمی شد! درست است که زمینه های تحول وجود داشت، اما آن تلاشها بودند که باعث ترکیدن آن دُمل چرکین شدند. بنابراین، طبیعی است که قضیه حقوق بشر برای ایشان غیر قابل تحمل باشد. آقای احمدی نژاد حتی برای یک بار هم، در این زمینه صحبتی نکرد، این از دشمنی آنها با مفاهیم حقوق بشر و دموکراسی ناشی میشود. او حتی آمادگی بر زبان آوردن این اصطلاحات را در مبارزات انتخاباتی، برای جلب آرای برخی ها را نداشت، زیرا به این مفاهیم ایمان ندارد. لذا اینان حقوق بشر را زیر پا می گذارند و از معترضین به نقض حقوق بشر، آزرده می شوند. آنها برای این، اصل حقوق بشر را با تئوری توطئه تفسیر می کنند، تا رفتار خودرا در نقض آن توجیه کنند و آنرا نه مسئله ای حقوقی بلکه مسئله ای سیاسی، به دیگران معرفی کنند. البته برای رعایت انصاف لازم است خاطر نشان کنم؛ قسمتی از تولید این رفتار، به عملکرد بخشی از اپوزیسیون باز می گردد که از حقوق بشر بعنوان ابزار سیاسی استفاده می کنند. حقوق بشر نظام حقوقی و مجموعه ای رفتاری است که ادبیات خاص خودرا دارد. البته غرب نیز همین خطا را مرتکب می شود. در زمینه ( سوء استفاده سیاسی از حقوق بشر) چندی پیش در مصاحبه ای با یکی از نشریات خارجی گفتم، بعضی از غربی ها به این موضوع توجه ندارند و زیانی که از این راه به حقوق بشر وارد میکنند، کمتر از زیان وارده از سوی دولتهای ناقض آن نیست. نقض وحشیانه حقوق بشر در زندانهای ابوغریب و گوانتانامو به بهانه ای تبدیل شد که حکومتها با اتکای به آن از نقض حقوق بشر توسط خودشان دفاع می کنند. سکوت غرب در برابر نقض حقوق بشر در بعضی از کشورها، دلیل دیگر این امر است. اگر به سخنرانی جورج بوش رئیس جمهور آمریکا در سازمان ملل متحد توجه کنید، تحولات حقوق بشر در عربستان سعودی و کویت را تدریجی و دایمی و در جهت مثبت ارزیانی کرد. اما وقتی که به تشریح اوضاع ایران رسید، با اختلاف ۱٨۰ درجه، موضعی تهاجمی گرفت. این را فقط به دو گانگی درمعیارهای غربی میتوان نسبت داد. همچنین، موضعگیری نادرست بوش در باره اتفاقات ابوغریب و گوانتانامو و عدم اعطای اجازه تحقیق در این زندانها، مواضع رژیم هایی را که به حقوق بشر ایمان ندارند، تقویت کرده است. این امر آنان را در اوهام خود، راسختر میکند.
متن عربی این گفتگو در ایلاف ۰۲.۰۱.۲۰۰۷ منتشر شد.
|