پیکار کار و سرمایه ادامه دارد
پیرامون سوالهای «تحکیم نیوز»، از آقای فرخ نگهدار
هادی پاکزاد
•
امروز باور دارم چپِ نوین ایران، همان راهی را تکرار نخواهد کرد که، حتا، لنین از آن عبور کرده بود. چپِ امروز ایران اگر بتواند گذشته را نفی نکند و بر این پای فشارد که همان «گذشته» نیز نباشد... در این صورت ابداً «تاسف بار» نخواهد بود اگر همچنان لنینیست باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٣۰ دی ۱٣٨۵ -
۲۰ ژانويه ۲۰۰۷
بدون مقدمه بگویم که ربطِ سوالهای «تحکیم نیوز»، از آقای فرخ نگهدار را پس از به تکرار خواندن هم متوجه نشدم که ارتباط این موضوع که در ایران چپ دوباره در حال پا گرفتن است، اما متاسفانه بهجای تجدید نظر کردن در گذشته، دوباره به همان قرائت لنینیستی از سوسیالیسم رجوع کرده است... چیست!!
شاید منظور این بوده است که با تعریف سوسیال دموکراسی از نگاه آقای نگهدار علت انحراف چپِ تازه پا گرفته به قول سوالکنندهی تحکیم نیوز مشخض شود. این که سوسیال دموکراسی ریشه در اندیشههای چه متفکرانی دارد و یا ریشههای تاریخی سوسیال دموکراسی در ایران کدام است، آیا ما در ایران نظریهپرداز یا حزب سوسیال دموکراتی داشتهایم و دیگر سوالهایی از این دست... میخواهد به چه مسایل بنیادی پاسخ دهد و یا پاسخ بگیرد؟
من تصور دارم که هر یک از آن سوالها میتواند در جای خود موضوعی قابل بررسی و تحلیل باشد و کاربرد و انگیزهی پاسخدهی به آنها نیز روشن و مفید تبیین شود، اما این همه سوال با این انگیزه که فرضاً چپ جدید ایران دارد به خطا میرود و همان قرائت لنینیستی از سوسیالیسم را سرلوحهی کار خود قرار داده... و حرفهایی در این ردیف، انسان را در مسیر مناسب با موضوع اصلی قرار نمیدهد.
بهجای همهی این حرفها باید گفته میشد: «چگونه است که چپِ نوین ایران باز هم لنینیسم را برگزیده است» و البته تحکیم نیوز به مانند هر علاقمند به مسایل زندگی اجتماعی مردم خود و جهان، حق دارد از چنین رویدادی «متاسف» باشد و آن را صمیمانه و دوستانه نقد کند تا جهتِ چنان رویدادی را به سمت و سویی مناسب در راستای اهدافِ بهحق خود سوق دهد.
... و اما اگر سوال چنان مطرح میشد، ضرورتی نداشت تا از رویداد کنونی تأسف خورده شود و با آقای فرخ نگهدار هم موافقت نشود که در پایانِ پاسخدهی به دو مورد از هشت مورد سوالِ تحکیم نیوز نوشتهاند:
«امروز در نیمه راه اولین دهه قرن بیست و یکم این حقیقت با قدرت ثابت شده است که سوسیالیسم در پیکار برای نفی سرمایه داری، برای کنار گذاشتن مولفههای اصلی آن مثل مالکیت خصوصی و بازار، موفقیتی بهدست نیاورده و در چشم انداز نیز به هیچ وجه دور نمایی برای طراحی یک مدل نظری جایگزین گشوده نشده است. از سوی دیگر تاریخ جهان معاصر و اوضاع جاری جهان نشان میدهد که نظریه سرمایهداری ناب و اندیشه اقتصاد لیبرالی مطلق نه در سطح نظری قادر به تولید مدلهای کامل نایل گردیده و نه نسخههایش در اقتصاد و سیاست قادر به حل و فصل عموم مسایل عمده جهان معاصر توفیق یافته است. سالهای پایانی دهه اول قرن بیست و یکم شاهد پسنشینی آشکار نظریههای نئو لیبرالی و تلفیق و تزریق اندیشههای جامعهگرایانه و جهانگرایانه (و نه فقط عموم بشری) به نظام سرمایهداری، به اقتصاد بازار و مالکیت خصوصی، است.»
توجه دارید که از توی تمام این حرفها چیزی دستگیر کسی نمیشود که چرا: چپِ نوین ایران متاسفانه دارد به همان راه لنینیسم میرود!!
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم... چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید... مارکسیسم و لنینیسم و دیگر ایسمهایی در این ردیف... هر کدام در طول تاریخ بر اساس ضرورتهای حاکم بر زمان و مکان بهوجود آمدند و در راستای ایجاد جامعهی آرمانی انسان نیز موثر بودهاند. پس لزومی ندارد با یکسویهنگری و آنهم خیلی محکم بگوییم: «این حقیقت با قدرت ثابت شده است که سوسیالیسم در پیکار برای نفی سرمایهداری، برای کنار گذاشتن مولفههای اصلی آن مثل مالکیت خصوصی و بازار، موفقیتی بهدست نیاورده و در چشمانداز نیز به هیچ وجه دور نمایی برای طراحی یک مدل نظری جایگزین گشوده نشده است.» آیا واقعاً چنین است؟
تصور دارم اگر گفته شود این پیکارِ بین «کار و سرمایه» هنوز پایان نپذیرفته و همچنان ادامه دارد، حرفِ چندان نادرستی نیست. اما اگر بهطور مستقیم و یا غیرمستقیم گفته شود که «پایان تاریخِ» ادعایی نظریهپردازان امپریالیستی اثبات شده است... نه تنها حرف نادرستی است بلکه چنان نگرشهایی هرگز نتوانسته است کمترین کمکی به آنچه باید باشد بکند.
مسأله این است که «باید» فهم و درک مشخصی از نفی استثمار انسان از انسان داشت... و در این صورت است که میتوان به عمق و ژرفای مارکسیم- لنینیسم و دیگر ایسمهایی پی برد که در این راستا، در شرایط حضور خود، دلایل بهرهوری کل بشریت از زندگی و بودن را در نفی استثمار انسان از انسان تئوریزه کردهاند.
واقعیت این است که تنها گناه مارکسیم- لنینیسم این است که به روشنی گفته است چرا انسان باید وجود خود را در نفی وجود انسانِ دیگر ببیند و چرا زندگی بر اساس بهرهکشی از هم، علتالعلل همهی نارساییها و جنگها و نفرتها و عقدههای بیشماریاست که تا «سرمایه» حاکم باشد، راه گریزی از آن مصائب و دشواریها برای کلِ بشریت وجود نخواهد داشت... و همین است که «سرمایه» هرگز تحمل شنیدن چنان صدایی را نداشته است و کوشش کرده است تا با تمام نیروهای تئوریپرداز خود و با تمام امکانات سیاسی، نظامی و خلاصه هرآنچه در چنته داشته و یا بهدست میآورد با مارکسیم و بهخصوص با لنینیسم بجنگد و آن را مغشوش و واژگونه ارایه دهد تا همچنان به غارت و چپاول ادامه دهد تا تمامی بشریت را، یا نابود کند و یا به بردگی وادار سازد.
راستش، من نمیدانم سمت و سوی جریان چپ امروز ایران چگونه است که از آن با تأسف یاد میشود که چرا به لنینیسم گرایش دارد!! اگر چنین است، پس بهتر این میبود که پرسشگر تحکیم نیوز، لنینیسم را شرح میداد و با این کار گرایش یابندگانِ،احتمالاً، ناخودآگاه به لنینیسم را به راه راست هدایت مینمود.
کوتاه سخن، باید گفت: آنان که مارکسیسم، لنینیسم و هر ایسمی را ایستا، مطلق، غیرقابل انعطاف و ابدی و ازلی میانگارند... کسانی هستند که خود مارکسیسم و لنینیسم را از بیخ و بن ریشهکن میکنند. بر این اساس است که امروز باور دارم چپِ نوین ایران، همان راهی را تکرار نخواهد کرد که، حتا، لنین از آن عبور کرده بود. چپِ امروز ایران اگر بتواند گذشته را نفی نکند و بر این پای فشارد که همان «گذشته» نیز نباشد... در این صورت ابداً «تاسف بار» نخواهد بود اگر همچنان لنینیسم باشد. لنینیسم، یعنی راهیابی برای نفی سلطهی «سرمایه»... و امروز شاید آموخته باشد که سلطهی سرمایه خصوصی و دولتی، نفی لنینیسم است. لنینیسم، یعنی اعتقاد و باور علمی به این که «جهان دیگری ممکن است».(*) بر اساس چنین اعتقادی، دیگر ستیز بر سر «اسم» ره بهجایی نمیبرد؛ مهم این است که بتوان از تمامی اندوختهها بهره جست تا بشریت بتواند معنای زندگی را دریابد... دریابد که با استثمار و ستم بریک دیگر هیچ کس نمیتواند برخوردار شود. باید باور کرد که زندگی نه برای استثمار کننده «زندگی» به ارمغان آورده و میآورد و نه برای استثمار شونده که وجه دگرگون ساز شرایطِ ایستای جوامع بوده است.
*) فرهنگ توسعه، آرشیو: ۵/۹/۱٣٨۵
|