سربازان فراری جدید آمریکایی سی سال بعد از جنگ ویتنام
اومانیته
- مترجم: محمدعلی اصفهانی
•
در یک خیابان پرجاذبه ی قدیمی و رنگ و رو رفته ی محلّه ی آسیایی های تورنتو، ساختمان سندیکای کارکنان صنعت فلزّات قرار دارد. در انتهای راهرویی در این ساختمان، به اتاق کوچک و شلوغی می رسیم. این اتاق، مرکز کارزار "حمایت از مقاومت کنندگان در برابر جنگ" است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲ بهمن ۱٣٨۵ -
۲۲ ژانويه ۲۰۰۷
گزارش مختصری که می خوانید، تیتر اوّل شماره ی همین هژدهم ژانویه ی روزنامه ی فرانسوی معتبر "اومانیته" بود.
نمی دانم چرا "اومانیته" این گزارش را تیتر اوّل خود کرده است. شاید به دلیل سخنرانی تازه ی بوش که به قول خودش تشریح "استراتژی جدید" جنگی او ست؛ و از جمله، ارسال هزاران سرباز دیگر آمریکایی به قتلگاه عراق را شامل می شود. چیزی بیشتر شبیه به لجاجت کودکانه ی یک لات کتکخورده ی زیر گذر تا به تصمیم یک رییس جمهوری.
امّا انتخاب این مطلب برای ترجمه، بیشر یک دلیل نیمه فلسفی ـ نیمه سیاسی برای من دارد. سخن از موضوعی در میان است که به شکلی مشابه یا متفاوت، در میان اشکالی مشابه یا متفاوت، ولی با محتوایی ماهیّتاً از یک جنس، روزی با آن درگیر بوده ایم و یا روزی با آن درگیر خواهیم بود:
فرار، یا هر عمل دیگری به اسمی دیگر، اسمی محترمانه یا غیر محترمانه، امّا کم وبیش با همین مسمّا، بهتر است؟ یا (متناسب با بازیگران صحنه) به بهانه ی میهن، مردم، خلق، مبارزه، مقاومت، و غیره و غیره و غیره، دست به خون خود و دیگران در جنگی ابلهانه و پیشاپیش محکوم به شکست آغشتن؟
حتّی اگر آن جنگ، بر خلاف جنگ بوش با مردم عراق، که علاوه بر ابلهانه بودن، جنایتکارانه هم هست، فقط ابلهانه و تحت رهبری ابلهان باشد. حالا ممکن است کسی بگوید که چنین جنگی طبعاٌ جنایتکارانه هم از کار در خواهد آمد. این بحث دیگری است. ولی به هر حال اینجا سخن از بلاهت است. بلاهت. و نابکاری هم البتّه.
چه بلاهت کسانی که فکر می کنند خوشخدمتی و خاکساری و سرسپردگی به درگاه نئو کان ها و اسراییل و لابی هایش، حتّی به قیمت ویران کردن تمامی ایران و تأسیسات اقتصادی آن، و تحریم و به خاک سیاه تر نشاندن مردم از این پیش به خاک سیاه نشسته ی این سرزمین آخوندزده، چیزی عایدشان خواهد کرد؛ و بعد از مورد مصرف قرار گرفتن، به عنوان عامل، به عنوان لولوخورخوره، به عنوان کارتی در بازی کارت ها، به عنوان "بومیان" به استخدام در آمده، به عنوان توجیه گران تجاوز و زمینه سازان آن، به عنوان تطهیر کنندگان پنجه های آمریکا و اسراییل در لبنان و فلسطین و عراق ـ سرانجام ـ چون تفاله یی، به دور افکنده نخواهند شد؛ و رویاهای شیرینشان که البتّه طعم خون دارد، یکی بعد از دیگری تحقّق خواهد یافت...
و چه بلاهت دیگرانی، در نقطه ی مقابل، که فکر می کنند با "مشت محکم کوبیدن" به دهان "استکبار جهانی" اگر ژاندارم منطقه نشوند، دستکم قهرمان بوکس منطقه خواهند شد. البتّه بعد از پرتاب شدن نعش متعفّنشان به بیرون رینگ...
گزارش را، فرستاده ی ویژه ی "اومانیته" به تورنتو در کانادا، خانم Lucy Bateman نوشته است.
اوّل بهمن ۸۵
محمّد علی اصفهانی
www.ghoghnoos.org
در یک خیابان پرجاذبه ی قدیمی و رنگ و رو رفته ی محلّه ی آسیایی های تورنتو، ساختمان سندیکای کارکنان صنعت فلزّات قرار دارد. در انتهای راهرویی در این ساختمان، به اتاق کوچک و شلوغی می رسیم. این اتاق، مرکز کارزار "حمایت از مقاومت کنندگان در برابر جنگ" ٭ است. یعنی سزبازان آمریکایی یی که برای نرفتن به جبهه ی جنگ و یا نماندن در آن، به کانادا پناه آورده اند.
پتو، رختخواب، اسباب بازی های تل انبار شده در یک کارتن، صندوقی پر از تراکت، آفیش ها و نامه های دلگرم کننده بر روی دیوارها:
این اتاق، ترکیبی است دلپذیر از همبستگی مادّی و معنوی با جنگ ستیزان.
Lee Zaslofsky، شصت و دوساله، در پای تلفن، ازتباطات این کارزار را سرو سامان می دهد. و همراه با چند داوطلب، به امور مربوط به پذیرایی و سکنی دادن تازه وارد ها، برپایی تظاهرات و آکسیون ها و کنفرانس ها، و جمع آوری کمک های مالی، و اینجور چیز ها می پردازد.٭ ٭
او مبارزه ی خود را که از سال ۲۰۰۴ به هنگامی که اولین سربازان جنگ ستیز به کانادا آمدند آغاز کرده است، اینطور خلاصه می کند:
ـ جوهر قضیّه این است که در اینجا کسی نمی خواهد برود تا به او شلّیک کنند و کسی به او دستور بدهد که بر روی دیگران آتش بگشاید.
تعداد پناه گرفتگان امروز، از تعداد پنجاه هزار جوان آمریکایی که برای نرفتن به جنگ ویتنام، در کانادا پناه گرفته بودند، البتّه بسیار کمتر است.
در آن زمان، نخست وزیر کانادا Pierre-Eliott Trudeau کشور خود را پناهگاهی برای مبارزان علیه میلیتاریزم، اعلام کرده بود.
بخش بزرگی از آن هشت هزار سرباز که مطابق اظهارات پنتاگون، از هنگام جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ پست خود را ترک کرده اند، به صورت مخفی و غیر قانونی، در خود آمریکا پراکنده شده اند.
قانون جزایی نظامی آمریکا، در تئوری، برای کسانی که در زمان جنگ با دشمن، صحنه را ترک می کنند مجازات اعدام در نظر گرفته است. امّا این ها، در عمل، با خطر پنج سال زندان، روبرو هستند.
زندگی اینچنینی در کانادا، به هر حال، گوارا نیست. هرچند که این سربازان جوان را شعله ی مهربانی و همدلی مردم، گرم نگاه می دارد.
دولت کنونی کانادا، دولت محافظه کار Stephen Harper ـ نزدیک به جرج بوش ـ آن ها را فقط "تحمّل" می کند و بس.
ـ قوانین مهاجرت کانادا سخت تر از این قوانین در سی سال پیش، یعنی زمان جنگ ویتنام، است. و از این گذشته: ارتش آمریکا امروز دیگر ارتشی متشکّل از مزدبگیرانی است که به عنوان شغل خودشان کار در این ارتش را پذیرفته اند و در آن استخدام شده اند. و این، طبعاً، موقعیّتِ ترک کنندگان جنگ آمریکا با عراق را دشوار می کند.
یکی از سمپاتیزان های حرکت، با یاد آوری این موضوع، اضافه می کند که:
ـ تازه، علاوه بر این، هیچکس این نظامیان آمریکایی را مجبور نکرده است که در ارتش استخدام شوند. این ها پیشاپیش می دانستند که با استخدام در ارتش، احتمال فرستاده شدن به جبهه های جنگ را پذیرا شده اند.
به آن هایی که تقاضای پناهندگی می کنند، اجازه ی کار کردن و امکان دسترسی به سیستم بهداشت داده می شود. امّا بررسی پرونده هاشان، پروسه یی طولانی می طلبد.
ـ وقتی که آن اشتیاق و شور و شوق ماه های نخستین، فروکش کرد، دیگر برای بعضی ها تحمّل کردن، دشوار خواهد شد. دلشان برای خانواده شان تنگ می شود؛ و مشکلاتی هم که قبل از ورود به ارتش با آن دست به گریبان بودند، دوباره، خود می نمایند.
Zaslofsky که خودش در سی سال پیش، یکی از ترک کنندگان جنگ ویتنام بود، این را به من می گوید...
------------------------------------
٭ War Resisters Support Compaign
٭ ٭ این کارزار، تقریباً چهل سازمان، سندیکا، انجمن دفاع از حقوق بشر، مذهبیّون و احزاب چپ را در بر می گیرد.
|