سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خاطره‌ی شبِ سرد زمستانی


لقمان تدین نژاد


• در انبوهیِ برفهای دور دورهای دشت
زائر خانمان باخته
کز کرده در پالتوی نیمدار
گمشده‌یی را می‌جُست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۷ اسفند ۱٣۹۵ -  ۷ مارس ۲۰۱۷


 
 

شبِ سردِ زمستانی
شعله‌ی رو به مرگِ نیم‌سوزی بود،
گرمای ناچیزِ اتاقکی کاهگلی،
کومه‌یی تنها نشسته بر آستانه‌ی دشت
روزِ پیش توفان گذر کرده بود
سپیدارها را برجا نهاده بود
شکسته بر کناره‌ی جوی،
و میوه‌های بی‌خاصیتِ‌ کرچکِ بی برگ را،
پراکنده پشتِ دیوار
شبِ سردِ زمستانی
افسانه‌یی بود
نه از زبان مادر بزرگ،
پای کُرسیِ گرم،
در کنار مادر،
ایمن میان خواهران و برادران،
خاطره‌ی غم‌انگیزِ تلخی

در انبوهیِ برفهای دور دورهای دشت
زائر خانمان باخته
کز کرده در پالتوی نیمدار
گمشده‌یی را می‌جُست
و از لابلای درختان بی برگ بیشه‌ی نزدیک
صدای زوزه‌ی گرگان می‌آمد،
بر برفهای آفاقِ دورِ پای ستاره‌ی قطبی
پرتوی کمرنگ افتاده بود
هم‌آوا با ترنم مرموزِ شیب‌های برف گرفته،
جویبارهای یخ بسته،
و همهمه‌ی اسرارآمیزی
که از آن سوی سکوتِ شب
بر گوشِ احساس می‌نشست
شبِ سرد زمستانی
سکوتِ وهم‌انگیز پس از توفان بود
و ما که سر بر شانه‌های یکدگر
کِز کرده بودیم در بالاپوش‌های نازکِ ناکافی
خیره به شعله‌ی ضعیف نیم‌سوزی
در گرمای ناچیزِ کومه‌یی تنها
نشسته بر آستانه‌ی دشتِ بی‌انتها

لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۸ دسامبر ۲۰۱۶


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست