یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

برای حجله های اتمی در ایران دیگر جایی نیست


سین ابراهیمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ بهمن ۱٣٨۵ -  ۲٣ ژانويه ۲۰۰۷


ebrahimisin@yahoo.fr

بحران اتمی کنونی، در حقیقت حاصل امتزاج خواسته دستیابی به فن آوری هسته ای که متعلق به همه ملت است با سیاست توسعه طلبی مبتنی بر ناسیونالیسم جمکرانی حکومت در منطقه است؛ که آن را به هیولایی آدمخوار مانند مینوتور از اساطیر یونانی تبدیل کرده است، که اکنون قصری هزار تو (لابیـرنت) برای آن ساخته شده است. بحران اتمی در حال گسترش مانند آن هیولا از گوشت جوانان میهنمان ارتزاق و ویرانی کشورمان را فراهم خواهد کرد. این بلاهت سیاسی ما را در مسیر هزار تویی وارد کرده است که خروج از آن حتا برای سازندگان این لابیـرنت اتمی دیپلماتیک هم ساده به نظر نمی رسد.

***

در حالی که مواضع تند اخیر آمریکا موجب نگرانی های وسیعی درتمام محافل سیاسی ایران و جهان شده است ، دیروز آن چه به عنوان موضع نظام از سوی احمدی نژاد رییس شورای عالی امنیت ملی ایران در مجلس اعلام شد در جمله زیر خلاصه شد:

"بسیار بعید می ‌دانم اتفاق خاصی بیافتد."

می گویند؛ عابدی در پایان وضو برای نماز ظهر متوجه می شود که سگ کوچکی آنطرف حوضچه در حال آب خوردن است، چون حال و حوصله پیدا کردن آب دیگر و یا تیمم کردن نداشت، با خود گفت که انشالله که گربه است و به نماز ایستاد. در ولایت ما روایت دیگری برای این ضرب المثل وجود دارد؛ زن و شوهری در اطاق بالایی خوابیده بودند که ناگهان متوجه می شوند صدایی از اطاق پایین می آید، زن می گوید؛ مرد پاشو دزدی دارد اساس خانه را جمع می کند. مرد که هم خسته بود و ترسیده، می گوید، نه بابا چنین خبر هایی نیست، بگیر بخواب! انشاالله که گربه است. اما فردا از خواب که بیدار می شوند و اطاق پایین را خالی پیدا می کنند متوجه می شوند که دزدان همه فرشها و اساسیه های اطاق را با خود برده اند.

هر کدام از این روایات درست باشد این ضرب المثل را در مورد کسانی به کار می بریم که به عمد، به علت غفلت، تنبلی ویا ترس بر واقعه ای زیان آور که در حال اتفاق افتادن   چشم می پوشند. حکایت سیاست رهبری جمهوری اسلامی در باره بحران اتمی وا نکار خطراتی است که از آن   متوجه ملت ایران و کشور می شود خلاف این ضرب المثل نیست. احمدی نژاد در ادامه مساله را چنین با هجو برگزار کرد:
" یکی از دوستان عزیز به من گفت چه بساطی است که ایجاد کرده‌اید؟ ما به خاطر مساله‌ی هسته‌یی چه هزینه‌های سنگینی می‌پردازیم! گفتم چه هزینه‌هایی داده‌ایم؟ دشمنان به دروغ می‌خواهند این‌گونه القا کنند که با صدور این قطعنامه و اعمال تحریم، ایران باید هزینه‌های زیادی را در این ارتباط بپردازد. ولی ما تا کنون هزینه‌ای نپرداخته‌ایم."

روزنامه کیهان که زیر نظر نماینده ولی فقیه اداره می شود و برخی مطبوعات غربی وی را سخنگوی مطمئن آقای خامنه ای معرفی می کنند، دیروز با تیتر"جنگ در راه است!؟" راه فراری گذاشته است. هر چند می نویسد؛ "آمریکا و متحدانش... دست به عملیات روانی گسترده و پرحجمی زده اند و از «احتمال حمله نظامی» به عنوان یک تهدید و با هدف پشتوانه این عملیات روانی بهره می گیرند." اما کمی خطر را جدی تر می گیرد و می نویسد " کمترین احتمال حمله نظامی نیز باید جدی گرفته شود و نباید از آمادگی های لازم برای «روز حادثه» هرچند که احتمال وقوع آن بسیار اندک و ناچیز باشد، غفلت کرد."


همین نماینده ولی فقیه در آخرین یکشنبه ماه شهریورسال گذشته در روز نامه خود به ما اطمینان خاطر می داد که؛ "ارجاع پرونده ما به شورای امنیت نه فقط به زیان کشورمان نخواهد بود، بلکه دستاوردهای درخور توجهی نیز خواهد داشت. » خود رهبر هم چند روز بعد، از تحریم ها و فشارهای سیاسی چنین استقبال کرد:
"پیشرفتهای علمی کنونی کشور در عرصه های مختلف نتیجه دوران تحریم اقتصادی و فشارهای سیاسی زمان جنگ است، لذا ملت ایران را نباید از تحریم اقتصادی و تهدیدهای سیاسی ترساند."
البته حال که یک سال از این گفته ها گذشته است،و داشتیم آن ها و جمله عالمانه "ما باید برای اداره جهان آماده شویم" احمدی نژاد را فراموش می کردیم؛ رحیم صفوی فرمانده سپاه پاسداران سه هفته پیش به ما بر آمدن میوه های این سیاست مقابله با جهان را با این جمله خبر داد:
" در حال تبدیل شدن به ابر قدرت هستیم"
سه روز بعد هم ذوالقدر سردار دیگری که برای جنگ علیه آمریکا جای امنی جز معاونت وزارت کشور نیافته است، ملت ایران را از اضطراب بیرون می آورد که:
"در جنگ هسته ای آمریکا با ایران شکست خواهد خورد."

سایت بازتاب هم امروز مطلبی با تیتر "تهدید را شوخی و بلوف را جدی نگیرید" منتشر کرده است که با سیاست همیشگی یکی به نعل و یکی به میخ، دشواری بورژوازی نظامی ایران را برای توجیه نظریات خود در پیشبرد سیاست هرچه باداباد اتمی نشان می دهد.** و با طرح چهار احتمال، می گوید تا دیروز بلوف و جنگ روانی بود ولی "اگر دو طرف در دیپلماسی نتوانند به نتیجه برسند، به جنگ با هم خواهند رفت."
"این کارشناس برجسته" به قول بازتاب یکی از احتمالات چهارگانه را، احتمال حمله آمریکا به ایران را می داند بلا فاصله اضافه می کند "ولی اگر در عراق شکست بخورد، با ایران برخورد نمی کند." با همین مجوز است که دولت آمریکا هم به این نتیجه رسیده که باید امنیت عراق را با مهارتوسعه طلبی های جمهوری اسلامی پیوند زد و سرانجام محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران قول "کشتی گرفتن" با آمریکا را می دهد.

البته تجربه تاریخ ۲٨ ساله جمهوری اسلامی نشان می دهد، نهاد ولایت فقیه، تصرف قدرت و حفظ آن به هرقیمتی را، از شمار اصول دین خود شناخته است. در دستگاه ولایت فقیه هیچگونه "غنی سازی تفکر شیعی" وجود نداشته است، هر گونه نوآوری در حاشیه قدرت و در خارج از چارچوب فکری این موسسه بوجود آمده است و نه در قلب آن. این نهاد با عصیانگری های زیان آورملی در مقابل اصولی که نظم و صلح جهانی پس از جنگ جهانی برآن استوار شده است، همواره بالاخره در مقابل سمبه پر زور، با ذلت و خواری   تسلیم شده است. چه این سمبه پر زور از ناحیه ملت متشکل باشد و چه از طرف نیروی ارتش بیگانه.

حالا با چنین تمرد هایی در مقابل نهادهای بین المللی و سرانجام تسلیمی که پیش بینی می شود این سئوال پیش می آید، چرا کماکان حکومت در کوره جناح جنگ طلب آمریکا می دمد و چرا با عدم پذیرش تعلیق، عمدا یک جبهه جهانی علیه ایران را فراهم آورده است.
جواب به این پرسش را می توان از این پاسخ صریح آقای خامنه ای در ۱۹ اسفند سال گدشته گرفت که در حضور اعضای مجلس خبرگان چنین خلاصه کرد:

" اگر اکنون کوتاه بیاییم فردا بهانه دیگری پیش می کنند."

منظور وی وضعیت حقوق بشر در ایران بود. این همان سکه دو روی ، سرکوب در داخل و تهدید اتمی در خارج است که سیاست منسجمی به نظر می آید که در صورت توقف یکی، آن دیگری نیز ترک بر می دارد و می شکند. شیشه جان تحدید آزادیها، احزاب و نهاد های مدنی و سرکوب دموکراتها و آزادیخواهان در دست سیاست تهاجمی و پرخاشگرانه دستگاه ولایت فقیه می باشد که اکنون لباس ناسیونالیسم جمکرانی بر تن کرده است. با حل بحران اتمی توده ای که فریب شعار های فتح جهان را خورده بودند پراکنده می شوند. فردا واضعان چنین سیاست و اندیشه ای تنها خواهند ماند. این است کابوس کنونی آقایان.

رهبری و بورژازی دولتی و نظامی ایران با گسترش فعالیت های هسته ای سودای دیگری در سر دارندکه هیچ ارتباطی با پیشرفت علمی، رشد اقتصادی و افزایش تولید سرانه و ملی کشور ندارد، بلکه در درجه اول برای تحقق امپراتوری شیعه در منطقه و هژمونی طلبی در خاورمیانه برای حفظ خود در قدرت است. اما این سیاست اکنون با مقاومت نهاد های بین المللی حافظ نظم و صلح جهانی قرار گرفته است و ایالات متحده آمریکا از این فرصت برای بر خورد نهایی با جمهوری اسلامی بهره می گیرد. اما همانطور که گفته شد حکومت در مقابل سمبه پر زور هموار تسلیم شده است. ولی متاسفانه هر بار که زمان تسلیم را تشخیص می دهد در برابر زیاده گویی ها، اغراق ها، وغلو ها و بزرگنمایی توان خود و همچنین حقیر نشان دادن رقیب یا دشمن، راه بازگشت را پرسنگلاخ می یابد، زمان بیان و یا اجرای آن تسلیم به واقعیت را چنان به تاخیر می اندازد که گاه زیان تاخیر از اصل ماجرا بیشتر می گردد. ما که تجربه مشاهده سرانجام بخشیدن به گروگان گیری و پایان دادن جنگ هشت ساله را داریم، در یافته ایم که بحران اتمی کنونی، در حقیقت حاصل امتزاج سیاست توسعه فن آوری هسته ای با سیاست توسعه طلبی مبتنی بر ناسیونالیسم جمکرانی در منطقه است که تبدیل به هیولایی آدمخوار مانند مینوتور***   از اساطیر یونانی شده است، که اکنون قصری هزار تو (لابیرنت) برای آن ساخته شده است. بحران اتمی در حال گسترش مانند آن هیولا از گوشت جوانان میهنمان ارتزاق و ویرانی کشورمان را فراهم خواهد کرد.

این بلاهت سیاسی ما را در مسیر هزار تویی وارد کرده است که خروج از آن حتا برای سازندگان این لابیـرنت اتمی دیپلماتیک هم ساده به نظر نمی رسد. اما در خواست کنونی همه احزاب دموکرات و آزادیخواه ایران برای پایان دادن به این سرسختگی نابخردانه، شرایط مناسبی را در افکار عمومی به وجود آورده است، تا این بحران اتمی با انجام خواسته های آژانش بین المللی انرژی اتمی که با تایید شورای امنیت ضمانت اجرایی یافته، حل گردد و از تعمیق وگسترش آن در منطقه خود داری شود. تا ایران   بتواند از قصر مینوس اتمی به سلامت بیرون آید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* کیهان شنبه ۲ مهر ۱٣٨۴
** توضیح بدهم که به نظر می رسد، این سایت تاکنون نوعی ناسیونالیسم جمکرانی در داخل علیه اقلیت های ملی و مذهبی و در خارج علیه مسلمانان اهل سنت را تبلیغ کرده است و می توان آن را یکی از سخنگویان شیعه جمکرانی توسعه طلب شناخت و برخی نوشته های آن که در قالب گفتگو با "کارشناس برجسته دیپلماتیک" در می آید را به عنوان مواضع بورژوازی نظامی ایران تلقی کرد. این جناح هر چند اختلافاتی در عرصه های اقتصادی با دولت دارد ولی در تبلیغ و پیش راندن سیاست رهبری در بوجود آمدن بحران اتمی ایران با احمدی نژاد مسئولیت مشترک دارد و آتش بیار معرکه اتمی بوده است. منظورم از ناسیونالیسم جمکرانی، نوع ناسونالیسمی است که از لحاظ شناختی از تلفیق فرهنگ پارسی پایان ساسانیان (پس از مانی) و غلوگرایی شیعه، نطفه آن در دوران آل بویه بسته شد. در مقاله بعدی در این مورد خواهم نوشت.

*** مینوتور نام موجود نیمه انسانی بود که سرگاو داشت و از امتزاج گاوی با پازیفه زن مینوس پادشاه کرت به دنیا آمده بود. مینوس برای مخفی نگهداشتن آن ماجرا دستور ساختن قصری هزار تو(لابیرنت) را داد که هر که از سرکنجکاوی وارد آن می شد تا فرزند ملکه راببیند، راه خود را گم می کرد و تلف می شد، مینوتور در قلب این قصر لابیرنتی جای داشت و هر هفت سال یک بار هم هفت دختر و هفت پسر از آتن به عنوان خراج می گرفت تا صرف خوراک مینوتور گرفته می شود. سرانجام تزه جوان آتنی برای رهایی آتن، پایان دادن به خراج و مرگ جوانان آتن داوطلب کشتن مینوتور می شود وقتی به کرت می رسد دل آریان دختر مینوس را به دست می آورد و به کمک او با در دست گرفتن ریسمانی وارد لابیرنت می شود. پس از کشتن مینوتور به کمک همان ریسمان راه خروجی را یا فته و بیرون می آید.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست