شور و حرارت عابد توانچه باید از مانع بگذرد و نه آنکه به آن اصابت کند
محمود قزوینی
•
برای فعال سوسیالیستی که دارد فعالیت علنی میکند، ملاک و معیار برای اینکه چه کند و چه نکند، چه بگوید و چه نگوید را در مجموع توازن قوا تعیین میکند. متاسفانه بخشا در محیط دانشجوئی چپ به نظر میاید این تمایل وجود دارد که این شرائط را در نظر نگیرند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۴ بهمن ۱٣٨۵ -
۲۴ ژانويه ۲۰۰۷
آقای عابد توانچه دانشجوی دانشگاه تهران، مطلبی با عنوان از انجام کارهای علنی به صورت مخفی دست بر داریم نوشته است که مسائل عدیده دیگری را هم در نوشته اش مطرح کرده است. اگر بحث بر سر این بود که فعالین اجتماعی چپ در ایران باید از انجام کارهای علنی به شکل مخفی دست بردارند، میتوانستم در موارد زیادی با آقای توانچه موافق باشم. نماینده و سخنگوی دانشجویان، سخنران تظاهرات، مدیر نشریه، نویسنده مقاله و....همه علنی هستند و از چشم مامورین اطلاعاتی رژیم هم پنهان نیستند. پنهان کردن در این موردها ساده لوحی است. اگر دانشجوئی این را قبول میکند که سخنران تظاهرات باشد، قطعنامه را بخواند، باید از سخنرانی خود و محتوی سخنرانی خود، از قطعنامه تظاهرات و...، در همه جا حتی در نزد وزارت اطلاعات دفاع کند. برخلاف نظر عابد توانچه، در کار علنی در شرائط اختناق باید محدودیتها بر بیان و عمل را پذیرفت. کار علنی ، کار علنی است. علنی برای همه است، از جمله ماموران رژیم. دایره فعالیت علنی در هر زمان بنا به درجه توازن قوای میان مردم و رژیم و یا قدرت و وضعیت رژیم گسترده تر و یا محدودتر میشود. کار علنی به یک معنا قانونی است. قانونی نه به این معنا که به نص صریح قانون رجوع دارد، بلکه به این معنا که رژیم سیاسی آن را تحمل میکند. اعتصاب در جمهوری اسلامی بنا بر قانون ممنوع است و حتی در مجلس حکم تیراندازی برای آن را هم تصویب کردند، اما اعتصابات کارگری با وسعت انجام میگیرد و حتی در مواردی مانند سرکوب کارگران بابلسر، خود سردمداران حکومت به سرکوب اعتصاب اعتراض میکنند. اعتصاب برای مطالبات اقتصادی به این معنا قانونی است. اما اعتصاب سیاسی فعلا ممنوع است و به هیچ وجه تحمل نمیشود و بشدت سرکوب میشود. ممکن است فردا مانند سال ۵۷ کارگران با مطالبات سیاسی هم میدان بیایند و مانند کارگران نفت بگویند سازمان امنیت منحل شود، و یا بگویند مثلا دین از دولت باید جدا باشد و....اما امروز اگر فعال کارگری تلاش کند که چنین کند، خود ایزوله میشود و کارگران هم با تلاش این فعال نه متحد تر بلکه پراکنده تر میشوند. امروز باید تلاش فعال کارگری ما بر مطالبات اقتصادی طبقه متمرکز باشد. در باره دانشجویان هم همین صدق میکند. فعالیتهایی امروز صورت میگیرد و مقاله هایی امروز در نشریات چپ دانشجوئی در ایران منتشر میشود که یک صدم این فعالیتها و این بیانات زمانی با اعدام پاسخ میگرفت. حجاب زنان در ایران هم همینطور. برای موسیقی که امروز در رادیو و تلویزیون رژیم پخش میشود، انسانها را شلاق زدند، زندان کردند، از بالای ساختمان به پایین پرت کردند. یک زمان ریش زدن جرم بوده است و.....
اوضاع عوض شده است. توازن قوای میان مردم و رژیم تغییر کرده است. احمدی نژاد عهد بسته بود که با آمدنش این وضع را تغییر دهد، بگیر و ببند راه بندازد. چند جا چند مزدور خود را جمع کردند تا به زنان حمله کنند، دیدند کار از این حرفها گذشته است و عقب نشستند. رفتند سراغ آنتن های ماهواره ای دیدند حریف نمیشوند، ول کردند. رفتند سراغ دانشجو دیدند حریف نمیشوند. همه چیز سر جایش ماند. حالا دارند از خطر شورش مردم حرف میزنند و اینکه چگونه دولت جلوی چنین چیزی را بگیرد. آنهم از قبل میدانند سرکوب کاررائی ندارد. در فکر پیشگیری هستند.
برای فعال سوسیالیستی که دارد فعالیت علنی میکند، ملاک و معیار برای اینکه چه کند و چه نکند، چه بگوید و چه نگوید را در مجموع توازن قوا تعیین میکند. متاسفانه بخشا در محیط دانشجوئی چپ به نظر میاید این تمایل وجود دارد که این شرائط را در نظر نگیرند. مقاله عابد این تمایل را فرنوله کرده است.
مبارزه علنی بنا بر اوضاع و احوال باز و بسته میشود. مبارزه علنی- قانونی نمیتواند مخفی صورت گیرد. رهبران و برگزارکنندگان تظاهراتها و اعتصابات نمیتوانند مخفی باشند. همانگونه که خود اعتصاب و تظاهرات مخفی نیست. همانگونه هم نماینده کارگران، نماینده دانشجویان، سخنگو و سخنران مخفی نداریم. چنانچه نهاد دفاع از حقوق زنان و کودکان، سندیکا و شورای کارگری و...مخفی نداریم. نیمه کاره علنی بودن در این زمینه ها ضربه بزرگی به پیشرفت کار میزند. سخنرانی که سخنرانی میکند، دانشجو و کارگری که قطعنامه را میخواند، نویسنده ای که در نشریه ای مقاله مینویسد و هم چنین سردبیر نشریه، باید از کار خود در همه جا دفاع کنند. نمیشود در نشریه ای مقاله کاملا مارکسیستی نوشت و دو قدم آنطرفتر نزد وزارت اطلاعات زیر آن زد. اگر کسی مقاله مارکسیستی مینویسد، اگر کسی به سرمایه داری حمله میکند، اگر کسی در ۱۶ اذر سخنرانی میکند، باید از کارش در همه جا دفاع کند. این کارها را نمیتوان از کسی مخفی نمود. اگر کسی دنبال نمونه خوبی از کار اجتماعی و طبیعتا علنی است، من به او سندیکای شرکت واحد را نشان میدهم. سندیکای شرکت واحد از تشکیل تا پرورش کادرش، تا رهبرانش جلوی چشم همه به میدان آمدند. رهبران سندیکای شرکت واحد از همه کارهایشان، از جمله اعتصاب و اعتراضشان در همه جا دفاع کردند. اطلاعیه دادند و اعلام اعتصاب کردند و به آن عمل نمودند. سخنگویانش در همه جا در باره اعتصابشان حرف زدند و...چیزی که سندیکای شرکت واحد را بر حق میکرد تا از همه کارهایش در هر جا، حتی در نزد وزارت اطلاعات دفاع کنند، موضع اجتماعی سندیکاست.
من بعدا به جایگاه کار مخفی و اهمیت آن هم میپردازم. اما اگر منظور عابد توانچه از اینکه " از انجام کارهای علنی به صورت مخفی دست برداریم اینها بود که من گفتم من با او موافقت داشتم. اما عابد از این حرف درست خود نتیجه گیری غلطی میکند. همین خود مقاله عابد نتیجه گیری غلط از یک حرف و یا مقدمه درست است. مقاله عابد هیچ خط قرمزی را به رسمیت نمیشناسد. گویا عابد در کشوری زندگی میکند که آزادی سیاسی برقرار است و او هر چه میخواهد میتواند بگوید و علنا هم جلوی چشم دیگران به آن دست بزند. میفهمم که عابد توانچه و عابدها پر از شور و حرارت انسانی و ازادیخواهی هستند و این شورشان مرز و مانع نمیشناسد. اما عابدها باید شور و حرارتشان را در جهتی به کار گیرند که از مرز و مانع بگذرند و نه آنکه با سر به مانع و دیوار برخورد کنند و بیافتند. هم فراخوان عابد توانچه به اینکه مرز و مانع را نادیده بگیرید و هم خود همین مقاله عابد حاکی از این است که عابد شور و حرارت انسانی خود را به راهی هدایت نمیکند که از کنار مرز و مانع ها بگذرد و یا از بالای آن بپرد. عابد مینویسد: " . اینجا سرزمین استبداد و خفقان است و مگر تاریخی در این سرزمین هست که رنگی از عدالت و آزادی داشته باشد؟ امروز اگر بخواهند، تو را به جرم نفس کشیدن به بند می کشند پس دیگر چه فرق می کند که تو کاری انجام دهی یا نه و یا چیزی را رعایت کنی یا نکنی؟ "
همینکه اینجا سرزمین استبداد و خفقان است، عابد توانچه باید کارهایی را انجام دهد و کارهایی را انجام ندهد. چیزهایی را رعایت کند و چیزهایی را رعایت نکند. حتی مواقعی پیش میاید که بهتر است عابدها اصلا کاری انجام ندهند. اگر استبداد و اختناق است، عابد باید مقاله ای را علنی بنویسد و مسائلی را در آن طرح کند که بتواند در همان سرزمین خفقان و استبداد انتشار محدود و یا گسترده آن ممکن باشد و در همه جا هم از آن دفاع کند. اگر مایل بود میتواند مقاله دیگری با نام مستعار بنویسد و در سایتها و مطبوعات خارج از ایران درج کند و در آن همه حرفش را بزند. امروز عابدها چیزهایی را میتوانند بگویند و بنویسند که برای یک صدم آن در سالهای ۶۰ افراد به جوخه اعدام سپرده میشدند. همین ادعای سوسیالیست و مارکسیست بودن جرم اعدام داشت. آیا عابد میتوانست با این استدلال که به جرم نفس کشیدن به بند میکشند، در سالهای ۶۰ بگوید من مارکسیست هستم؟ آیا این کار عاقلانه بود؟ آیا نباید در چنین صورتی این ادعا را از مامورین رژیم پنهان کرد؟ پس معلوم است در شرائط اختناق بنا بر درجه اختناق و سرکوب و توازن قوا، فرد باید ببیند چه را باید بگوید و چه چیزی را نباید بگوید.
عابدها باید آموخته باشند که زمانی در فعالیت علنی باید چیزی نگفت، چیزی ننوشت، سخنرانی نکرد، تظاهرات و اعتصابی را به دلیل مواجه شدن با سرکوب لغو کرد و....این قانون کار علنی در "سرزمین استبداد و اختناق" است. اگر کسی این را نیاموخته باشد قدم از قدم نمیتواند بردارد.
و واقعا بهتر نبود در زمان موج اعدامها و سرکوب در سال ۶۰ ، سازمانهای سیاسی چپ فعالیت خود در ایران را کاملا تعطیل میکردند و نیرویشان را حفظ میکردند و بعدا با آنها ارتباط میگرفتند و کارشان را شروع میکردند؟
فرض کنیم یک فعال مبارز چپ که خواهان برقراری جامعه سوسیالیستی است، دارد در ایران فعالیت میکند و فرض کنیم که این فعال سوسیالیست ما مانند بسیاری از چپ ها و سوسیالیستها، انسان خوش نام و با نفوذ در محیط اطراف خود میباشد. او میتواند بصورت علنی خیلی حرفها را بزند و خیلی از کارها را انجام دهد و همانطور هم نمیتواند خیلی از حرفها را بزند و خیلی از کارها را انجام دهد و یا مجبور است حرفهایش را به شکل دیگری طرح کند که در شرائط آزادی بیان آن را طور دیگری طرح میکرد. فرض کنیم یک فعال حقوق زن امروز در ایران میخواهد فعالیت کند. او نمیتواند مقاله و شعر بنویسد و خواهان مجازات سنگسار کنندگان، برقرار کنندگان حجاب اجباری، قصاص و دیگر آمران و مجریان قوانین تبیض آمیز شود. او میتواند بنویسد و بگوید که مثلا سنگسار باید لغو شود. قانون طلاق باید تغییر کند و کلا برابری زن و مرد اجرا شود. او نمیتواند به اسلام و قوانین اسلامی بصورت علنی حمله کند، او نمیتواند خواهان مجازات سنگسارکنندگان شود و یا حتی مجبور است از تند حرف زدن در باره سنگسار کنندگان پرهیز کند و فقط بنویسد و بگوید که سنگسار باید لغو شود و غیر انسانی است و بدنبال جمع آوری نیرو بر علیه سنگسار و قانون سنگسار باشد. در ادامه کارش اعتراض و تظاهرات هم سازمان دهد. اگر فعال سوسیالیست ما فعال کارگری است، میتواند تلاش کند تا کارگران را برای مطالبه صدها مسئله رفاهی و سیاسی و اجتماعی به هم نزدیک کند. متشکلشان کند. علارغم سرکوب و اختناق برای تشکل یابی کارگران تلاش کند، نماینده و سخنگوی کارگران مرکز کاری خود شود. در رابطه ای طبیعی بسیاری از همکاران او، او را به عنوان یک سوسیالیست و چپی و انساندوست میشناسند. در مجمع عمومی صحبت میکند و......اما این فعال سوسیالیست ما نمیتواند با تشکل صنفی، کارگران را دعوت به مبارزه سیاسی با رزیم کند، نمیتواند بر سر مطالبه دستمزد و مسکن کارگران را جمع کند و برایشان در باره نابودی رژیم سیاسی حرف بزند. در یک شرائط سیاسی آزاد و یا در یک توازن قوای دیگر میشود خیلی از کارها را کرد و خیلی از حرفها را زد که در شرائط امروز نمیشود. اگر فعال سوسیالیست ما حرفهای تند و نسنجیده بزند، اولین کسی که او را کنار میزند، رژیم نیست، کارگران هستند. کارگران با همه اینکه ممکن است فرد سوسیالیست مزبور را دوست داشته باشند، میگویند ما جمع شدیم که دستمزد ما افزایش پیدا کند و یا حق مسکن ما بهتر شود و یا به تشکل مستقل خودمان بدون دخالت دولت دست پیدا کنیم. ما نیامدیم با دولت در بیافتیم و نظام سیاسی را عوض کنیم. آنوقت فعال سوسیالیست ما خودش میماند و خودش.
و یا یک فعال سوسیالیست ما میتواند برای آزادی پوشش و آزادی بیان و دهها مطالبه دیگر کار کند، نهاد و سازمان تشکیل بدهد، امضاء جمع کند و مقاله بنویسد و نشریه بدهد. انسانهای زیادی که طالب این مطالبات هستند را به هم گره بزند و به موقع اعتراض هم سازمان بدهد. و یا او میتواند بگوید "اینجا سرزمین اختناق و استبداد است، امروز اگر بخواهند، تو را به جرم نفس کشیدن به بند می کشند پس دیگر چه فرق می کند که تو کاری انجام دهی یا نه و یا چیزی را رعایت کنی یا نکنی؟" و با یک مقاله و شعار تند خود را از همه چیز راحت سازد. وجدان خود را راحت سازد. مسلما این کار فعال سوسیالیستی که فعالیت اجتماعی سازمان میدهد، نیست. فعال سوسیالیست و یا کمونیست مانند هر انسان کارگر و زحمتکشی حتی به خاطر شرائط زندگی خود که تامین خانواده اش است، نمیتواند و نباید دست به چنین کار عجولانه و بی ثمری بزند.
یک فعال سوسیالیست خوب میداند که نباید علنا و بدون لولا به رژیم سیاسی حمله کند. نقد اسلام و اسلام سیاسی را نباید علنا انجام دهد. در نشریات چپی دانشگاه میبینیم که به اسلام سیاسی حمله میشود. یک سوسیالیست با سیاست بر سر مسئله دستمزد کارگران را جمع میکند، اعتصاب راه میاندازد و بر سر وضع کارگران به نقد رژیم سیاسی و کل نظام سرمایه داری میشنید. به اسلام و اسلام سیاسی علنا حمله نمیکند، بلکه خواهان لغو قوانین اسلامی زیر عنوان قوانین تبعیض آمیز و یا چیز دیگر میشود. خواهان آزادی پوشش میشود. برای جدای دین از دولت مقاله مینویسد. خواهان آزادی تشکل و اعتصاب و آزادی بیان میشود. اما خود را مجبور نمیبیند که تمام حرف خود را در باره سرکوبی آزادی بیان و ماهیت رژیم سیاسی . اسلام سیاسی ، نابودی نظام سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم و... به طور علنی بزند.
اینجا میرسیم به ضرورت کار مخفی، سازمان مخفی و... همه آن کارهایی که ما به دلیل سرکوب و اختناق نمیتوانیم به طور علنی انجام دهیم و نباید انجام دهیم، به کار مخفی محول میشود. منظور این نیست امروز فعالین سوسیالیستی که علنی در ایران فعالیت میکنند، دست به انتشار نشریات مخفی در ایران بزنند. این ضرورت به صورت دیگری تامین میشود که امروز برای همه شناخته شده است. این وظیفه به احزاب سیاسی کمونیستی سپرده شده است که کادرها و مطبوعات و ابزارهای گوناگون برای پوشش دادن به چنین کارهایی را در خارج از ایران در اختیار دارند و در طول چندین سال توانسته اند آن را نسبتا ایجاد کنند. کار یک فعال سوسیالیست و کمونیست در این مورد ساپورد معنوی این حرکت و تبلیغ جهت کلی حرکت یک حزب واقعا کمونیستی اجتماعی و تبلیغ آن در محیط زندگی اش است.
ضرورت سرنگونی رژیم اسلامی را نمیتوان به صورت علنی برای مردم توضیح داد. اوضاع سیاسی را نمیتوان به طور کامل بصورت علنی تحلیل کرد. نمیتوان برای سرنگونی رژیم بطور علنی سازماندهی کرد. نمیتوان ضرورت قیام را بطور علنی به مردم توضیح داد. نمیتوان سازمان قیام را بطور علنی سازمان داد. همه این کارها و فعالیتها، فعالیت مخفی و حزب سیاسی را ضروری میسازد. منظورم این نیست که همین عناصر علنی اجتماعی بیایند و فعالیتهای مخفی را هم انجام دهند. باید حداکثر از این کار اجتناب کرد. اما برای یک فعال اجتماعی سوسیالیست باید ضرورت حزب و سازمان مخفی روشن باشد. باید بداند که بدون آن، کار او به نتیجه کامل نمیرسد و در یک موقعیت دیگر ممکن است همین دستاوردهایی که امروز کسب کرد همه بر باد رود. اینجاست که اپوزیسیون خارج کشور که آن همه مورد تحقیر برخی از فعالین سوسیالیست علنی در ایران قرار میگیرد، ضرورت پیدا میکنند. معلوم است این نیروهای سوسیالیست، امروز نمیتوانند در ایران علنی فعالیت کنند و شعاع فعالیت آنها محدود است. اما فعالین سوسیالیست علنی، اگر واقعا آینده نگرند و فقط به حال نگاه نمیکنند، باید با نگاه به این احزاب، حزب خود را انتخاب کنند. بسیاری از رهبران کارگری و فعالین دانشجویی و زنان این کار را کرده اند. و این کار نه تنها فعالیت علنی آنها را محدود نکرده است، بلکه فعالیت علنی آنها گسترش و بهبود هم یافته است. ورود فعالین سوسیالیست علنی به احزاب سوسیالیستی که پایه کاری آنها اجتماعی است، موجب تقویت هر دو میشود. فعالین اجتماعی در این صورت وارد یک سکت بخصوص نمیشوند که از آن به بعد باید کارهای دیگری انجام دهند. بلکه فعال سوسیالیست با پیوند زدن خود به سازمانی که نه فقط اهداف حال، بلکه اهداف آینده طبقه کارگر و سوسیالیستها را نیز دنبال میکند و دارای فعالیت هماهنگتری است، به فعالیت خود ابعاد دیگری میدهد، بدون اینکه الزاما فعالیت دیگری به فعالیت خود اضافه کند و یا حتی الزاما دست به فعالیت مخفی خاصی بزند. وجود یک حزب سیاسی سوسیالیستی که اهداف امروز و فردای طبقه کارگر را دنبال میکند و برای همه اهداف طبقه مبارزه میکند، مانند روز برای هر فعال سوسیالیستی روشن است. این حزب نمیتواند امروز در ایران علنی باشد. هر چند فعالین و رهبران اجتماعی آن در میان طبقه کارگر و جنبشهای اجتماعی دیگر علنی در ایران فعالیت کنند.
مقاله عابد در باره کار علنی این بخش با اهمیت از فعالیت سوسیالیستها را زیر سوال میبرد. در ضمن با اعلام اینکه همه فعالیتها باید علنی صورت گیرد، هم فعالیت علنی اجتماعی و هم فعالیت مخفی و یا در تبعید را دچار مشکل میسازد. اگر کسی بگوید فقط باید کار علنی انجام دهیم، اگر بخواهد واقعا سوسیالیست و رادیکال بماند، خود را مجبور میبیند که حرفها و کارهایی را انجام دهد که بطور علنی صلاح نیست و سر ضرب خود را دچار دردسر میسازد و یا اگر بخواهد کار علنی را درست انجام دهد و از انجام وظایف و کارهایی که به عهده احزاب مخفی و کار مخفی است، خودداری کند، طبقه کارگر و مردم را در چهارچوب رژیم سیاسی موجود رها کرده است و فقط به اصلاحات در چهارچوب آن اکتفا کرده است.
فقط با تشخیص درست میان مرز فعالیت علنی- قانونی و فعالیت مخفی که این دومی امروز به عهده احزاب سوسیالیست در تبعید و کمیته های مخفی سوسیالیستی در ایران است، یک فعال سوسیالیست میتواند رادیکال بماند و کارش را آنطور پیش ببرد که واقعا همه جانبه باشد. هم اصلاحات و بهبود مادی و معنوی در زندگی روزمره مردم ایجاد کند و هم زمینه های دگرگونی های عمیق و رادیکال را فراهم سازد.
نکات دیگری را عابد توانچه در مقاله اش طرح کرده است که کاملا با او موافقم و به سنت سیاسی خاصی در ایران متعلق است. شهید پروری و نان شهید خوردن و بسیج فرقه بر اساس کارنامه شهیدان، کار چریک و مجاهد بود که از سنت ملی- اسلامی برخاسته بوده اند و در میان جریانات چپ سنتی رواج فراوان داشته و دارد. نمیگویم جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم را نباید گرامی داشت، اما سرپا داشتن فرقه بر اساس خون شهدا، پدیده شناخته شده ای در میان چپ سنتی است که سالهاست از طرف جریان کمونیستی مدرن طرد شده است. راجع به مشی چریکی و خانه های تیمی و ...هم با عابد کاملا موافقم. کار مخفی کمونیستی در ایران نباید ذره ای به غیراجتماعیگری آلوده شود. بلکه کاملا به شکل اجتماعی و برای پیشبرد مبارزه روزمره کارگران و مردم باید صورت گیرد.
نکته بسیار درست دیگری که عابد توانچه طرح کرده است مسئله حضور فعالین کارگری در صحنه اجتماعی و سیاسی است. اما حرفهای عابد در این مورد یک چیز کم دارد و آن هم اینکه این رهبران و فعالین کارگری به جز حضور فعالتر در فعالیت علنی، باید برای اهداف داراز مدت تر خود در یک حزب سوسیالیستی و کمونیستی مجتمع شوند. و در ایران امروز این حزب نمیتواند علنی باشد. من البته از عابدها خواهش میکنم وارد چنین بحثهای حساسی به صورت علنی در ایران نشوند.
عابد توانچه ها در کار علنی فعالیتهای بسیار مفیدی صورت داده اند. متاسفانه این مقاله و تئوری عابد باب کارهای اشتباهی را باز میکند که به فعالیتهای عابد توانچه ضربه جدی میزند.
حرف من به عابدها این است " بهتر است آهسته تر و سنجیده ترحرکت کنید. منتظر تحول قریب لوقوع و ناگهانی نباشید . کارهای ارزنده تا امروزتان از ۱۶ آذرها تا برگزاری نمایش ٨ مارس و اول ماه مه و برپائی این و آن تشکل کوچک و بزرگ و.. همه آن کارهای بزرگی است که شما دارید انجام میدهید. همین کارها و همین نیرو در آینده در تغییر و تحولات ناگهانی و قریب الوقوع کاری میکند که کارستان است. شورتان را برای گذر از مانع ها به کار برید.
ghazvini.m@gmail.com
|