"خطر جنگ جدی است , آن را دست کم نگیریم"
چگونه اتحاد ناهمگون بر ضد ایران تشکیل شد؟
تهمورث کیانی
•
نباید دلخوش کرد که چنین عملیاتی به مجازات جنگ افروزانی نظیر آقای احمدی نژاد منجر خواهد گشت. آثار غمبار و ویرانگر چنین عملیاتی تنها نصیب مردم ایران خواهد شد. رویکرد دولتمردان ایران در هفته های آینده و تغییرات محتمل در بافت قدرت در ایران, اکنون, موثرترین عاملی خواهد بود که می تواند از جنگ جلوگیری کند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۴ بهمن ۱٣٨۵ -
۲۴ ژانويه ۲۰۰۷
tahmoures_kiani@yahoo.com
تنش بین ایران وایالات متحده همانطور که بسیاری از ناظران سیاسی از ماهها پیش انتظار داشتند اکنون بسیار بالا گرفته است. سخنان هفته پیش پرزیدنت بوش از سوی اغلب تحلیلگران سیاسی ایالات متحده و اروپایی به منزله ترسیم استراتژی تازه ای در رویارویی با ایران و افزایش احتمال درگیری نظامی تفسیر گشته است. تد کاپل , مفسر ارشد رادیو ا ن , پی , آر و از گزارشگران برجسته و باسابقه رسانه ای در ایالات متحده , اخیرأ در تفسیری گفت که هیچوقت تا کنون در گفتگو با افسران نظامی ارتش آمریکا آنان با لحن راحت کنونی از احتمال درگیری نظامی با ایران سخن نمی گفتند. او در تفسیر خود با تأکید و انگشت گذاردن بر نوع صف آرایی جدید ارتش آمریکا در منطقه , فرستادن ناو جدید هواپیما بر به منطقه , ارسال کشتی های مین روب , و تغییر فرمانده نظامی" سنتکوپ" – فرماندهی مرکزی ارتش ایالات متحده برای خاورمیانه – که معمولأ از نیروی هوایی و تفنگداران بود , و سپردن آن به یک آدمیرال نیروی دریایی را از جمله نشانه های حاکی از جهت گیری این صف آرایی به سوی ایران ارزیابی کرد. او گفت : " هیچکدام از این تغییرات ربطی به مقابله با شورشیان و تروریستهای فعال در استان انبار یا فلوجه عراق ندارد".
از زمانی که جرج بوش ریاست جمهوری ایالات متحده از طرح خود موسوم به " خاورمیانه بزرگ" نام برد , تغییردرایران در مرکز توجه او قرار داشت. اکنون سه سال پس از جنگ عراق معلوم گشته است که رئیس جمهور ایالات متحده حتی پیش از انتخاب شدن به ریاست جمهوری , به نوعی مصمم به تغییر رژیم عراق از راه کاربرد نیروی نظامی بوده است. آنچه او و دیگران در آن هنگام نمی دانستند چگونگی فرصتی بود که با استفاده از آن بتوانند کنگره و مردم را برای حمله به عراق متقاعد کنند. این فرصت را تروریست های جنایکار القاعده با کشتار هزاران نفر از انسان های بیگناه در دو برج تجارت جهانی فراهم کردند. پس از آن و در قطعنامه ای که کنگره ایالات متحده برای دادن اختیار به رئیس جمهور برای جنگ تصویب کرد از جمله دولت را مجاز دانست تا "برای جنگ با تروریسم در صورت ضرورت عملیات را به خارج از مرزهای عراق گسترش دهد". همین اشاره در آن قطعنامه است که برخی از سناتورهای دموکرات و جمهوریخواه را پس از اعلام استراتژی تازه نگران کرده است که مبادا رئیس جمهور بوش در صدد گسترش جنگ به ایران با استفاده از این بند قطعنامه باشد.از دیگر سو هم نومحافظه کاران و هم رئیس جمهور ایالات متحده از همان آغاز عراق را نخستین حلقه از عملیات برای پیشبرد طرح "خاورمیانه بزرگ" می دانستند , حلقه ای که با تغییررژیم های ایران و سوریه و سپس اصلاح و رفورم در نظامهای برخی کشورهای عربی نظیر مصر و عربستان و امارات تکمیل خواهد شد. ایران در این زنجیره مهمترین حلقه بود. حتی برخی از نو محافظه کاران در آن زمان بر این عقیده بودند که باید ایران مقدم برعراق و نخستین هدف تغییر باشد. باب وود وارد از برجسته ترین و با سابقه ترین روزنامه نگاران ایالات متحده که همواره از امکانات دسترسی کم نظیری به مقامات عالی حکومتی و گفتگوی غیر علنی آنان برخورداربوده است در سومین کتابی که در باره دولت جرج بوش و جنگ عراق به نام " دولت انکارگر" نوشته است در بخشی از آن به گفتگوی جالبی بین پرزیدنت بوش و ژنرال جی گارنر اولین فرماندار موقت عراقِِ ِ پس از جنگ اشاره می کند که به خوبی آنچه را که پرزیدنت در پس زمینه ذهنش در باره ایران داشته است آشکار می کند. زمان گفتگو ماههای نخستِ پس از جنگ و هنگامی است که هنوز ماه عسل نیروها و دولت ایالات متحده در عراق است و مردم عراق هنوز در خلسه رهایی از شر صدام و نظام نکبت بار بعثی اش چشم به دولتایالات متحده و نیروهای اپوزیسیون عراق دارند و بر این گمانند که هر دو گروه با برنامه ای جامع آماده بازسازی و آغاز دوران تازه ای در حیات کشورشان هستند. در این گفتگو که مربوط به کنار رفتن جی گارنر و آمدن پال برمر است , رئیس جمهور هنگام خداحافظی گارنر با دست به پشت او زده و می گوید " هی جی ! می خواهی[ بعدأ] ایران را به تو بسپارم و اداره آن را بر عهده بگیری ؟ " گارنر در پاسخ با خنده می گوید : " متشکرم , من و بچه ها در این باره گپ زده ایم , ما می خواهیم خود را برای کوبا آماده نگه داریم , چون هم مشروبِ رام و سیگارِ برگ خوب دارد و هم زنان زیبایی" . این گفتگو بیانگر آن است که رئیس جمهور بوش برنامه بعدی خود را پس از موفقیت عراق ( که می پنداشت بسیار زود هنگام خواهد بود) حرکت به سوی ایران می دانست.
اما سیر حوادث در عراق بر وفق مراد طرحان جنگ پیش نرفت. گفتگوو تحلیل های بسیاری در باره دلایل ناکامی ایالات متحده در عراق تا کنون انجام گرفته است. فقدان آشکار یک برنامه جامع و عملی از سوی اداره کنندگان آمریکایی عراق پس از جی گارنردر صدر آنها است. اما , به موازات تضعیف ایالات متحده در عراق بر نفوذ و قدرت ایران افزوده گردید. این نفوذ به خصوص پس ازبرگزاری انتخابات و روی کار آمدن دولت فعلی عراق به طور محسوسی تقویت شد. اکنون دیگر طرح "خاورمیانه بزرگ" پرزیدنت بوش که تغییر دولت ایران یا دست کم تضعیف جدی آن و هموار کردن راه برای اصلاحات در ایران در مرکز آن قرار داشت جاذبه پیشین را از دست داده بود.
به موازات ناکامی های پی در پی ایالات متحده در عراق و اوج گیری ناآرامی ها و تنش در آن کشور , منتقدین جنگ عراق در ایالات متحده بر دامنه انتقادات خود افزودند. اکنون دیگر نه تنها دموکراتها بلکه برخی از برجسته ترین سناتور ها و سیاست مداران جمهوریخواه نیز به صف منتقدین پیوسته بودند. از منظر بین المللی نیز جنگ عراق و ادامه آن بیش ازپیش در معرض انتقاد سیاست مداران و احزاب سیاسی اروپا قرار گرفت. برخی از کشور های عضو ائتلاف نظیر اسپانیا و ایتالیا نیورهای خود را فراخواندند و برخی از احزاب سیاسی حاکم در اروپا انتخابات را به رقبای خود , که اغلب مخالف جنگ عراق بودند , باختند. اروپایی ها اکنون از نفوذ بیشتری برخوردار شده و ایالات متحده اندکی از سیاست یکجانبه نگری و بی توجهی به رأی و نظر متحدان اروپایی خود فاصله گرفت. همه این دگرگونی ها سرانجام , اما , به تغییرات اندکی در سیاست پرزیدنت بوش و نوع نگاه او به خاورمیانه و پیچیدگی های آن منجر شد. از جمله این تغییرات ارج بیشتر بر ای دیپلماسی و تأکید بر یافتن راه حل سیاسی برای حل مشکلات ایران در گفتگوهای مقامات آمریکایی بود. دکتر رایس , وزیر خارجه ایالات متحده , در این ایام بارها بر انجام آمادگی برای گفتگو با ایران و پشتیبانی از مذاکرات اروپایی ها با ایران تأکید کرد. در ایالات متحده , نیز , تحلیل گران سیاسی و طرفدارانِ ِ رهیافت ِ گفتگو و مصالحه با ایران بر تلاش خود افزودند. چندی بعد , اما , دگرگونی ها در سیاست ایران و تغییرات سیاسی درتوازن قوای منطقه ای موجب گشت تا فرایند فوق - که می توانست به حل اختلافات ایران با ایالات متحده بیانجامد و موجب به رسمیت شناخته شدن نقش برجسته و تعیین کننده ایران در منطقه گردد – متوقف گردد و فرایند تضعیف و انزوای همه جانبه ایران در صدر قرار گیرد. از جمله مهمترین عوامل این فرایند جدید می توان سه تا را برجسته کرد:
• دگرگونی سیاسی در ایران؛
در ایران دولت اصلاح طلب سید محمد خاتمی جای خود را به آقای احمدی نژاد به عنوان نماینده تندروترین گروه در داخل حاکمیت ایران داد. این گروه که آنان را می توان به تعبیری" نو محافظه کاران اسلامی " نامید , رویکردی کاملأ متفاوت با دولت سید محمد خاتمی در مسائل بین الملل برگزید. آنان از افزایش نفوذی که به بهای جنگ عراق و دخالت ایالات متحده در عراق و افغانستان نصیب ایران گشته بود به جای استفاده برای حل اختلاف خود با ایالات متحده و نشان دادن چهره ای صلح دوست و مدافع آرامش و ثبات در منطقه , برای رویارویی بیشتر با ایالات متحده و فخر فروشی به کشورهای منطقه و دامن زدن به بی ثباتی در جهان عرب استفاده کرد. رئیس جمهور احمدی نژاد در بیانیه ها و سخنانی که می توان آنها را غیر دیپلماتیک ترین و غیر سیاسی ترین سخنان یک رئیس جمهور در تاریخ معاصر دانست به تحقیر غرب و تهدید اسرائیل و تحریک مردم کشورهای منطقه پرداخت. او نه تنها به دعوت های مستقیم و غیر مستقیم ایالات متحده برای گفتگو و تفاهم پاسخی در خور و دیپلماتیک نداد , بلکه با سخنان دور از خرد و تندرویهای ناشیانه , گروههای صلح طلب و سیاست مدارانی را که در ایالات متحده و اروپا از رویکرد و رهیافت گفتگو و تفاهم با ایران دفاع می کردند مأیوس و سرخورده کرد. او به سان بچه لوس و ننر که از ناز کردن های پدر و مادر باورش گشته است که نمکِ دنیا است هر روز با فرصتی که برخی از رسانه های دولتی کشورهای عربی نظیر تلویزیون های " العربیه" و "الجزیره" به عمد برای مصاحبه در اختیار او می گذاشتند به دادن پیام برای مردم خاورمیانه برای مبارزه با ایالات متحده و تلاش برای نابودی دولت اسرائیل و سخنان بی مایه و بی منطق و شعارهای تند دیگر مشغول شد. آقای احمدی نژاد در تمام این گفتگوها و پیام ها این نکته را به شنوندگان القاء می کرد که ایران از نفوذ بدست آمده برای حل اختلافات خود با دنیای غرب و به سود آرامش و همکاری های صلح آمیز منطقه ای سود نخواهد جست , بلکه در صدد چالش و رویارویی بیشتر با ایالات متحده و هم پیمانان آن می باشد.
• نقش ایران در عراق؛
همانطور که گفته شد , جنگ عراق و از بین رفتن رژیم بعث به افزایش نفوذ و قدرت ایران در منطقه منجر گشت. روابط دیرینه مردم دو کشور و ارتباط نزدیک گروههای اوپوزیسیون عراق در دوران صدام حسین با حکومت ایران و ارتباط عمیق و قدیمی حوزه های دینی دو کشور بر دامنه نفوذ ایران در عراق جدید می افزود. همه این شرایط به ایران نقشی منحصر به فرد در عراق داده و می دهد. از دیگر سو , اما , ایالات متحده از همان آغاز اوج گیری تروریسم و ناآرامی ها در عراق ایران را متهم به همکاری با برخی از نیروهای شورشی کرد. ایالات متحده تا کنون هیچ مدرک و شواهدی برای ادعای خود ارائه نکرده است و ایران نیز همواره این اتهام را رد کرده و می کند. بااین و جود , اما , از زمان قدرت گیری گروه شبه نظامی وابسته به مقتدی صدر , روحانی تندرو شیعه , و دخالت های مسلحانه این گروه در سیاست های کشور و درگیر شدن آنها در جنگ های فرقه ای , ایران از نفوذ خود بر این گروه برای ایجاد آرامش در عراق استفاده نکرده است. ایران می توانست - و می تواند - با همکاری برای کاستن از تنش های فرقه ای و فشار بر گروههای شبه نظامی شیعه در عراق برای خلع سلاح و شرکت در فرایند سیاسی و همکاری با دولت منتخب , پیامی بسیار متفاوت از آنچه آقای احمدی نژاد می گوید به ایالات متحده و همسایگان سنی خود بفرستند.
• دگرگونی های لبنان و فلسطین و نقش آن در افزایش ِ تنش بین ایران و ایالات متحده و کشورهای عربی ؛
در هنگامه جنگ " حزب الله" با اسرائیل در تابستان گذشته اغلب تحلیل گران سیاسی آن را جنگی زود رس بین ایران از یک سو و اسرائیل و ایالات متحده از دیگر سو ارزیابی کردند. برخلاف پیش بینی بسیاری از ناظران سیاسی که سرانجام ِ آن جنگ را نابودی "حزب الله" - دست کم به مثابه یک نیروی موثر نظامی درلبنان – پیش بینی می کردند , این گروه شبه نظامی لبنانی توانست با جان بدر بردن از مهلکه و وارد کردن ضربات نظامی بی سابقه بر ارتش قدرتمند اسرائیل – که به پیروزی ها بی چون و چرا و کم نظیر خو گرفته بود- به اعتباری کم نظیر و نفوذی گسترده در بین مردم کشورهای عربی دست یابد. چنانکه بنا به گزارشات رسانه های غربی همچون نیویورک تایمز بسیاری از مردم عرب نام فرزندان خود را نصرالله گذاشته و حتی برخی از سنیان با تغییر مذهب شیعه شدند. اما , حوادث بعدی لبنان نشان داد که " حزب الله" با تغییر استراتژی خود در صدد کسب قدرت بیشتر در سیاست لبنان است. این اقدام موجب به صدا در آمدن زنگ خطر برای ایالات متحده و برخی از کشورهای عربی خاصه عربستان سعودی شد. عربستان سعودی از دیر باز با سرمایه گذاری هنگفت در اقتصاد لبنان – به خصوص در بخش توریسم و صنایع وابسته به آن - , به آن کشور به مثابه حوزه نفوذ خود نگریسته و اغلب شاهزادگان و سرمایه داران سعودی تعطیلات خود را در سواحل لبنان می گذرانند. استراتژی "حزب الله" از دیگر سو , اما , خطر گسترش نفوذ شیعیان و تلاش آنان برای به دست آوردن سهم بیشتر در معادله قدرت را - در کشورهایی که دارای اقلیت شیعه هستند – برای برخی از کشورهای عربی دوچندان کرد. برخی از رسانه های عربی با تصویر درگیری های لبنان به مثابه تلاش یک گروه شیعی برای سرنگونی یک دولت سنی بر دامنه این نگرانی حتی در بین اعرابی که به "حزب الله" سمپاتی داشتند , افزودند. در دسامبر گذشته آقای نواف عبید - رئیس پروژه امنیت ملی سعودی ها - در یکی از جلسات کنگره ایالات متحده درباره بحران لبنان با تأکید بر دخالت سوریه و ایران در ناآرامی های لبنان گفت :" غیر ممکن است آنها [ ایران و سوریه] لبنان را پس بگیرند. این اتفاق نمی افتد , ما دو میلیارد دلاردر آنجا صرف کرده ایم , آمریکایی ها با ما هستند , فرانسوی ها هستند , همه هستند , سوریها خوابش را می بینند". از دیگر سو , اما , ایران نیز تا کنون نشانه ای از همکاری برای حل مسالمت آمیز بحران لبنان و تلاش برای آرام سازی "حزب الله" بروز نداده است.
از دیگر سو , در فلسطین نیز , ایران با پشتیبانی مالی گسترده از دولت " حماس " که بر اثر تحریم مالی جهانی در فشار و انزوای شدید بود , موجب گشت تا این دولت با مقاومت در برابر هرگونه توافقی با محمود عباس از تشکیل یک دولت آشتی ملی سرباز زند. از نظر اسرائیل , ایالات متحده , و کشورهای عربی , پشتیبانی مالی – سیاسی ایران از بخش تندرو"حماس" موجب گشته است تا بخش میانه رو این گروه نتواند به توافقی با محمود عباس برسد. بنابراین , دخالت های ایران راه را برای از سر گیری گفتگوهای صلح با اسرائیل و تثبیت آتش بس و آرامش در مناطق دولت خود گردان سد کرده است. اکنون حتی اعراب از ایران به عنوان مانع اصلی صلحی پایدار بر پایه تشکیل دو کشور اسرائیل و فلسطین نام می برند.
سرانجام , اما , دگرگونی های فوق در صحنه سیاسی خاورمیانه موجب گشت تا نظریه ای که همواره بر حل "معضل ایران" به مثابه راه حل نهایی همه مسائل خاور میانه تأکید می کرده است , دوباره جان گرفته و از قوت و جاذبه بیشتری برخوردار گردد. گری سیک- از سیاست مداران کهنه کارایالات متحده و استاد فعلی دانشگاه کلمبیا که همواره از پشتیبانان تفاهم و مذاکره با ایران بوده است - در گفتگویی دراین باره می گوید: "به هر جا و هر چیز در خاورمیانه نگاه کنی حاکی ار درگیری بین ایران و ایالات متحده است. ایران کنونی و ایالات متحده بر سر دامنه نفوذ خود درگیر شده اند نه حل اختلافات , آمریکا , اسرائیل , و همه دولت های سنی به این توافق رسیده اند که ایران بیش از اندازه بزرگ و نیرومند گشته است و باید کاری درباره آن کرد". در واقع نوع رویکردی که ایران در منطقه درپیش گرفته است "بیش از اندازه بزرگ شدن" آن را خطرناک کرده است. این دگرگونی ها و رویکرد علنی دولت رئیس جمهور احمدی نژاد که تا کنون رویارویی را بر مصالحه ترجیح داده است , موجب فراهم گشتن ائتلافی در منطقه گشته است که تا کنون – دست کم به صورت علنی آن – در منطقه بی نظیر بوده است. اختلافات اروپا - خاصه فرانسه که همواره از سیاستی مستقل پیروی می کرد – با ایالات متحده در رویکرد آنان به خاورمیانه از میان رفته است. کشورهای عربی برای نخستین بار از خطر ایران بیشتر از اسرائیل سخن می گویند , و اسرائیل نیز اکنون ایران را دشمن شماره یک خود محسوب می کند. دگرگونی های اخیر بر گمانه زنی ها درباره افزایش احتمال رویارویی نظامی در آینده ِ نزدیک بین ایران و ایالات متحده افزوده است. بی شک جناح های قدرتمندی در ایالات متحده , اسرائیل و عربستان سعودی خواهان برخورد نظامی با ایرانند. تجربه عراق و ناتوانی ایالات متحده در باز کردن جبهه گسترده نظامی برای اشغال ایران موجب گشته است تا طرحهای نظامی بر عملیاتی کوتاه مدت که به نابودی همه زیر ساخت های نظامی , اقتصادی و استراتژیک ایران منجر گردد , تأکید کنند. این عملیات در صورت اجرا اقتصاد و جامعه ایران را برای سالهای بیشتری به قهقراء خواهد برد و راه را بر اصلاحات و دموکراسی برای سالهای بیتشری خواهد بست. چنین عملیاتی نظیر عملیات های متعددی خواهد بود که ایالات متحده در سالهای گذشته گاه گاه در برابر رژیم صدام حسین به کار می گرفت. این بار , اما , دامنه تخریب آن برای جامعه و اقتصاد ایران به مراتب بیشتر از عملیات گذشته در عراق خواهد بود. سرانجام , نباید دلخوش کرد که چنین عملیاتی به مجازات جنگ افروزانی نظیر آقای احمدی نژاد منجرخواهد گشت. آثار غمبار و ویرانگر چنین عملیاتی تنها نصیب مردم ایران خواهد شد. رویکرد دولتمردان ایران در هفته های آینده و تغییرات محتمل در بافت قدرت در ایران , اکنون , موثرترین عاملی خواهد بود که می تواند از جنگ جلوگیری کند. اصلاح طلبان ایران می توانند با افزایش اعتراض و فشار خود در برابر سیاست های تندروانه و جنگ طلبانه گروه رئیس جمهور احمدی نژاد نقش موثری در جلوگیری از جنگ ایفاء کنند. بی شک تلاش آنان موجب افزایش اعتبار و نفوذ آنان در بین مردم خواهد شد. سید محمد خاتمی – به خصوص – از قابلبت و توان ویژه ای برای سازماندهی و بسیج ملی و سیاسی برای مخالفت با سیاست های آقای احمدی نژاد برخوردار است و دارای اعتبار لازم بین المللی نیز می باشد. سکوت و بی عملی او در بحران بی سابقه کنونی نتایج وخیمی برای ایران در پی خواهد داشت.
تهمورس کیانی , سیاتل ( ایالات متحده ), بیست و سوم ژانویه ۲۰۰۷
|