سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بُرشی بر کانونِ گِروکِشیهای سیاسیِ ایران


حسین بروجردی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۵ بهمن ۱٣٨۵ -  ۲۵ ژانويه ۲۰۰۷


به هنگام سپری ساختنِ رقابتِ انتخاباتیِ سه گانه‌ای که چندی پیش در ایران برگزار گردید، مشاهده شد که احزاب، تشکلاتِ سیاسی و دولتمردان نِگرشِ ویژه و آزمندانه‌ای نسبت به حضور در ترکیبِ اعضای «شوراهای اسلامی شهر و روستا» دارند! چرا؟! به خصوص شورای شهر و شهرداری تهران چگونه جایی است که بدین‌سان حائز اهمیت است؟ تهران کلانشهری است که با معظلات و
بحران‌های بسیار جدی دست به گریبان است. از جمله بحرانِ ترافیک، مقاوم نبودنِ درصدِ شگفتی‌آوری از ساختارِ شهر در مقابلِ زلزله، از بین رفتنِ روزافزونِ منابعِ طبیعی، آلودگیِ هوا، توسعه‍ی بی‌رویه‍ی گستره‍ی شهر، جان گرفتنِ طبقه‍ی حریصِ «زمینداران شهری»، افزایشِ پیوسته و عنان گسیخته‍ی بهای زمین، تمرکزِ غیر منطقیِ کَمیّتِ نگران‌کننده‌ای از جمعیتِ کشور، بحرانِ مسکن که طبقِ آمار اعلام شده بیش از سه میلیون نفر اجاره‌نشینِ تهرانی بایستی حداقل بیش از نیمی از درآمدِ خود را صرفِ مسکن کنند و...
کارشناسان معتقدند که در صورتِ تداومِ این روند، پایتختِ ایران تا دو سالِ آینده منفجر خواهد شد!! حال آن‌که مهارِ سریعِ بحران‌های تهران در عرصه‌های گوناگون در سایه‍ی سامان یافتنِ طرح‌های کلانِ مدیریتِ شهری میسر است و زیبنده‍ی این مدیریت نیست که با پیرایه‌های سیاسی و جناحی آغشته گردد. اما سوال این است که چرا شهرداری تهران به کانونِ گِروکِشی‌های سیاسی بدل شده است؟!
ساختارِ قدرتمندِ شهرداری‌تهران در‌ دورانِ ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی و توسطِ غلامحسین کرباسچی شکل گرفت. کرباسچی برای نخستین بار، شهرداریِ تهران را به سازمانی قدرتمند، کارآمد و البته ثروتمند تبدیل کرد و بسیاری از بحران‌های پایتخت را مهار نمود. هرچند در دوره‍ی مدیریتِ او حیف و میل‌های بسیاری در شهرداری تهران صورت گرفت، در نتیجه‍ی مناسباتِ غلط، زد و بندهای مافیایی بر روی زمین های شهری، طبقه‍ی جدیدِ "زمیندار شهری" را به وجود آورد و اختلافِ طبقاتیِ بالا شهری و پایین شهری دو چندان گردید، اما واقعیت این است که شهرداریِ تهران پس از کرباسچی هرگز فردی را با مدیریتِ کارآمد و موفقِ وی به خود ندید. تهرانیان پس از کرباسچی با مشاهده‍ی عملکردِ شهردارانِ سیاسی‌کار و ناکارآمد، بیش از پیش به مدیریتِ توانمندِ این شهردارِ بدفرجامِ تهران باور یافتند.
در دورانِ ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، اولین بحرانِ دولتِ اصلاحات محاکمه‍ی کرباسچی بود. حذفِ پُر سَر و صدای کرباسچی در راستای پروژه‍ی حذفِ هاشمی رفسنجانی و ایجادِ آشفتگی به منظورِ تضعیفِ
اصلاح طلبان ترتیب یافت. در واقع کرباسچی قربانیِ هاشمی رفسنجانی و گام های پُر شتابِ اصلاح طلبان بود.
اما مهم این بود که شهرداری تهران و سازمان‌های تابعه‍ی آن در زمانِ کرباسچی بسیار گسترده، ثروتمند و محلِ مناسبی برای کسبِ درآمدِ احزاب و جریان‌های سیاسی شده بودند. از نقطه نظر اقتصادی، شهرداری تهران و سازمان‌های تابعه‌اش بدان سبب که از بسیاری از چارچوب‌ها و قوانینِ دست و پاگیرِ نظامِ اداری مالیِ کشور پیروی نمی‌کنند، قُلکِ پرمایه‌ای برای احزاب و چهره‌های سیاسی محسوب
می گردند و از منظر سیاسی نیز به واسطه‍ی ارتباطِ گسترده‍ی سازمان شهرداری با تمام اقشار، طبقات و لایه‌های جامعه و امکاناتِ وسیعِ آن در عرصه‍ی تبلیغاتِ محیطی، همواره برگِ برنده‌ای در هر انتخابات است و می تواند در نتیجه‍ی هر انتخابات بیش از دیگر از سازمان‌ها و نهادهای دولتی و غیر دولتی موثر باشد.
«شوراهای شهر و روستا» - یکی از مهمترین ارکانِ نظام‌های مردمسالار - بسی دیر هنگام و در دورانِ ریاست جمهوریِ سید محمد خاتمی تبلور یافت. در کورانِ محبوبیت و اقتدارِِ اصلاح طلبان، نخستین رقابتِ انتخاباتی به منظورِ گزینشِ اعضای «شوراهای اسلامی شهر و روستا» برگزار شد و مردمِ تهران در آزمون و خطایی دیگر، با حضورِ قابلِ اعتنایی در پای صندوق‌های رأی، همه‍ی کُرسی‌های شورای شهر را به اصلاح‌طلبان تسلیم کردند. حال آن‌که کِشمکِش‌ها و منازعاتِ بی‌ثمرِ اصلاح‌طلبان در نخستین شورای شهر تهران، بسی نابهنجار رُخ نمود. اصلاح‌طلبان کوششی در جهتِ ارتباط با طبقه‍ی محرومِ جامعه که فراتر از آزادی سیاسی به عدالتِ اقتصادی نیاز داشت و نیز مقابله با مفاسدِ مالیِ شهرداری تهران و مافیای تصاحبِ اراضی به عمل نیاوردند! شهرداری تهران بیش از قبل حافظِ منافعِ زمیندارانِ شهری شد و شهردارانی هم که منصوب می شدند، عموماً ناکارآمد و یا اسیرِ درگیری‌های باندهای قدرت‌طلبِ درونِ شورای شهر بودند. به سببِ پیدایشِ فضای بازِ سیاسی، تنش‌ها و مشاجراتِ درونیِ شورای شهر بی‌پژواک نمی‌ماند و هر روز انعکاسِ وسیعی در تهران بر جای می‌گذاشت. مشکلات و گِره‌های رو به تزایُدِ شهر تهران، ضعفِ شهردارانِ انتصابی و مناقشاتِ مستمر و بی‌ثمرِ اعضای شورای شهر اول (اصلاح‌طلبان) که در نهایت به انحلالِ آن شورا انجامید، پایتخت‌نشینان را بسی مأیوس و دلسرد کرد.
از این رو، در خلالِ برگزاریِ دومین دوره‍ی انتخاباتِ «شوراهای اسلامی شهر و روستا»، مردم تهران ناامید از اصلاح‌طلبان و خصوصاً خسته از جدال‌های اعضای شورای شهر به صندوق‌های رأی‌گیری پُشت کردند. در غیبتِ مشارکتِ قاطبه‍ی مردم، سپاه به اتکای نیروی بسیجِ استانِ تهران توانست از چنین فضایی بهره‌برداری کند و عده‌ای نیروهای ناشناخته با وجهه‍ی ارزشی و فاقدِ هر‌گونه سوابقِ مدیریتی را با عنوانِ پُرطمطراقِ «آبادگران جوان» بر کُرسی‌های شورای شهر بنشاند.
این بار آن طیفی از نخبگانِ سیاسیِ سپاه که به گونه‌ای نامحسوس احزابِ سیاسی را دور زدند و پروژه‍ی «آبادگران جوان» را به عنوان تاکتیکِ موثری برای به دست گرفتنِ گویِ رقابت از دستِ سیاستمداران و دگرگون کردنِ چیدمانِ سیاسیِ ایران طرح‌ریزی و اجرا کردند، در میدانِ سیاست بسی پیش‌روتر، پیچیده‌تر و
موفق‌تر از امثالِ سردار محمدباقر ذوالقدر - قدیمی ترین ژنرالِ سیاسی کارِ سپاه - عمل کردند. بر خلافِ مدعاهای بعدیِ ذوالقدر، هنوز شواهدی در دست نیست که نشان دهد در پروژه‍ی «آبادگران»، بینِ این دو طیف از سبزپوشانِ انقلاب (کاشِفانِ آبادگران و ذوالقدر) که نه تنها هیچ وجهِ اشتراکِ فکری میانشان متصور نبوده بلکه شکافِ کهنه‌ای آنها را از یکدیگر سخت تمیز می‌داد، همگرایی وجود داشته است.
تک چهره‌ای که در میانِ ۱۵ عضو شورای شهر دوم تهران شناخته شده به نظر می‌رسید و به عنوان پیشانیِ «آبادگران جوان» انتخاب شد، مهدی چمران برادر شهید مصطفی چمران بود که او هم صرفاً در نتیجه‍ی شباهتِ نام و ظاهر با برادرِ شهیدش به گوش‌ها آشنا می‌آمد؛ در غیر این صورت مردمِ تهران هیچ گذشته‌ای را از وی و دیگر اعضای شورای شهر در لوحِ خاطرشان ضبط نکرده بودند!
این چهره‌های گُمنام که یک شَبه توسطِ سپاه و بسیجِ استانِ تهران کشف شده بودند، با الهام از فضای نارضایتیِ موجود، شعارِ بنیادینِ خود را آبادانیِ پایتخت اعلام کردند. شعارهای بسیار دلفریبی در میثاق‌نامه‍ی «آبادگران» گنجانده شده بود. در نخستین نشستِ شورای شهر تهران، اعضای شورا (آبادگران) میثاق‌نامه‌ای نوشتند و به موجبِ آن عهد بستند که از سیاسی‌کاری پرهیز کنند و در قیامی فی ‌سبیل الله، همه توانِ خود را در مسیرِ برقراریِ عدالتِ اجتماعی و پیشبُردِ هر چه سریعترِ برنامه‌های اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی و سایر امور خدماتی و رفاهیِ مردم تهران مصروف دارند و از هیچ کوششی به منظورِ از میان برداشتنِ تبعیض و نیز گسترشِ فرهنگِ عدالت‌خواهی فروگذار نکنند. حتی واعظی آشتیانی خزانه‌دار «آبادگران» در شورای شهر از قوه‍ی قضاییه خواست که میزانِ داراییِ یکایکِ اعضای شورا برآورد گردیده و بعد از چهار سال، مجدداً به محاسبه درآید!
بدیهی بود افرادی که هیچگونه سابقه و کارنامه‍ی درخشانِ مدیریتی نداشتند، نمی‌توانستند به این همه شعارهای عوامفریبانه جامه‍ی عمل بپوشانند. چنانچه ارزیابی‌مان را بر پایه‍ی باور به صداقتِ گفتارشان بنهیم، این توجیه ضروری می‌نماید که آنان اساساً تخصص و توانی در چنته نداشتند که صرفِ برقراریِ عدالتِ اجتماعی، زدودنِ تبعیض و گسترشِ فرهنگِ عدالت‌خواهی کنند! بلکه حتی تمامِ طرح‌های کلانِ مدیریتِ شهری و پروژه‌های عمرانیِ شهرداری تهران که برای مهارِ معظلات، مشکلات و بحران‌های پایتخت ضرورتی ژرف داشت متوقف شد و کسی نتوانست هیچگونه اقدام چشمگیری به غیر از جداسازیِ آسانسورهای زنان و مردان در ساختمان شهرداری تهران و برپاییِ سقاخانه در ده‌ها نقطه‍ی پایتخت را در کارنامه‍ی مدیریتِ احمدی‌نژاد ثبت کند و این گونه بود که اعضای شورای شهر (آبادگران) و شهردار تهران نیز به فعالیت‌های سیاسی اهتمام ورزیدند! در این گفتار سرِ آن ندارم که به تحلیل و بررسیِ عملکردِ محمود احمدی‌نژاد و مدیریتِ وی در شهرداری تهران بپردازم، اما بیان این چشم‌انداز لازم است که آگاهانِ سیاسی و اقتصادی، کارشناسان و نخبگانِ دلسوزِ ایران همان ابعادِ مدیریتِ احمدی‌نژاد در شهرداری تهران را در مقیاسِ دولت بزرگ سازند تا دریابند ایرانِ فردا با چه فاجعه و بحرانی رو برو خواهد بود!
اگرچه ساکنانِ پایتخت در برهه‍ی اشغالِ منصبِ شهرداریِ تهران توسط احمدی‌نژاد شاهدِ هیچ عملیاتِ عمرانیِ موثر و سازنده‌ای نبودند، اگرچه مَرمت و بازسازیِ یک پُلِ قدیمی (پُل حافظ) ماه‌ها به طول انجامید و اگرچه در فصلِ زمستان، در پیِ ریزشِ برفِ نه چندان سنگین، برای مدتِ ٣ روز رفت و آمد در شمال شهر تهران مختل گردید و معاونتِ خدماتِ شهریِ شهرداری تهران حتی تواناییِ برف‌روبیِ سطحِ معابر و جلوگیری از شکستنِ درختان را هم نداشت، اما در پایین دست، اقداماتِ شهردار تهران بسی تأثیر‌گذار رُخ نمود. احمدی‌نژاد با استعانت از امکاناتِ وسیع و بودجه‍ی عظیم شهرداری سرگرمِ رسیدگی به مساجد و پایگاه‌های بسیجِ استان تهران، توزیعِ رایگانِ بُنِ فروشگاه‌های زنجیره‌ایِ شهروند بینِ معلمین، اعضای پایگاه‌های بسیج و پاره‌ای از ساکنانِ جنوبِ شهر تهران بود؛ و مبالغِ هنگفتی به خبرنگارانِ معترض اختصاص یافت تا استیصالِ شهردار تهران و مدیرانِ نظامی‌اش را نهفته باقی گذارند!!
سردار سید مهدی هاشمی معاون امور مناطق شهرداری تهران قراردادی را با فردی برای ساختِ بیش از ۱۰۰ سقاخانه در نقاطِ مختلفِ شهر تهران منعقد کرد. قیمتِ تمام شده‍ی هر سقاخانه کمتر از ده میلیون ریال بود اما شهرداری تهران به فرد مزبور برای هر سقاخانه بیش از ۴۰ میلیون ریال پرداخت کرد!! در حالی برای این پروژه میلیاردها ریال هزینه شد که به دلیل آن‌که این طرح فاقدِ بررسیِ کارشناسانه بود، نود درصد از سقاخانه‌ها حداقل به سببِ آن‌که امکانِ رساندنِ آب به آنها وجود ندارد، از همان ابتدا غیر قابل استفاده ماند!!! در ماه محرم ٨۰ میلیارد ریال پارچه‍ی مشکی توسطِ شهرداری تهران خریداری و به طور رایگان به مساجد و هیئت‌ها تحویل شد! به تمامیِ پایگاه‌های بسیج و هیئت‌ها، یخچال، تلویزیون، ویدئو پروژکتور، دوربین‌های فیلم‌برداری و عکاسی و غیره اهدا و متعاقبِ آتش سوزیِ مسجدِ ارگ، بیش از ۵۰ میلیارد ریال به عده‌ای (؟!!) برای بازسازیِ مسجدِ مذکور پرداخت گردید!
در همان زمان پرسشی انتقادی که در سطحِ جامعه اذهانِ حقیقت‌جویان را به خود مشغول ساخت آن بود که چرا احمدی نژاد (شهردارِ تهران) غیر از رسیدگی به وضعیتِ اسفبارِ پایتخت، هر کاری را در هر حوزه‌ای انجام می دهد؟!! در نمای داخلی نیز هر چند عناصرِ دومین شورای شهر تهران (آبادگران)، پیکره‌ای هم‌آوا، یکپارچه و گُزینشی بودند، باز چند تن از درونِ خودشان و در گردهمایی‌های غیر علنیِ شورا، احمدی‌نژاد را سخت به استیضاح کشیدند و او را به سیاسی‌کاری و سوء استفاده از امکانات و بودجه‍ی شهرداری با هدفِ زمینه‌سازی برای پیروزی در انتخاباتِ ریاست جمهوری متهم ساختند.
اما یکی از عواملِ موثر در بروزِ شکاف میانِ «آبادگران» را بایستی در پشتِ صحنه‍ی این شورای فرمایشی و در ستونِ فقراتِ آن یعنی سپاه پاسداران و بسیج استان تهران به جستجو پرداخت. تعارضِ فکریِ دو فرمانده‍ی بسیجِ استان تهران که پیش‌تر با همیاریِ یکدیگر مبتکر و مجریِ پروژه‍ی «آبادگران» و کاشفِ محمود
احمدی‌نژاد بودند، بسی زودهنگام به درونِ شورای شهر دوم تهران سِرایت و آن را دو پاره کرد. یکی از آن دو ژنرال حامیِ سرسختِ تقویتِ احمدی‌نژاد بود و اعتقاد داشت که اعضای شورا باید یکپارچه از وی که اندک زمانی پس از تسخیرِ مقامِ شهردار تهران آشکارا برای تصرفِ جایگاهِ ریاست جمهوری تکاپو می‌کرد، سرِ تمکین فرود آورند! حال آن‌که دیگری بر این باور بود که احمدی‌نژاد نه تنها مدیریتِ کارآمد ندارد بلکه ماهیّتِ قدرت‌طلبیِ خویش را هویدا ساخته، اقداماتش صرفاً در جهتِ رسیدن به منصبِ ریاست جمهوری است و بایستی او را متوقف کرد. به همین جهت ژنرالِ مخالفِ شهردار تهران با یاریِ چند تن از اعضای شورای شهر بر احمدی‌نژاد فشار می‌آورد و در جلساتِ داخلی و غیرعلنیِ شورا، چندین بار طیِ مناقشاتی سخت، احمدی‌نژاد را به استیضاح کشید. البته در نهایت، پس از آن که خواسته‌های عناصرِ جناحِ منتقد و مخالفِ احمدی‌نژاد در شورای شهر توسطِ شخصِ شهردار تهران تأمین گردید، آن نظامیِ مخالفِ احمدی‌نژاد سرپنجه‌های خویش را برای اعمالِ فشار بر وی از کف داد!!
در همان آغازین سالِ حیاتِ شورای شهر دومِ تهران (آبادگران)، تضاربِ آرای بسیار جدی‌ای در درونِ شورای شهر و در جلساتِ داخلیِ آنها به وقوع پیوست که هرچند از مرزبندی‌ها و اختلاف‌های درونیِ شورای شهر اول (اصلاح‌طلبان) که منجر به انحلالِ آن گردید حادتر هم بود، اما پرده‌پوشی شد تا از پایِشِ وجدانِ عمومیِ جامعه در امان بماند. اما گدازه‌ای که آن روز به زیرِ خاکستر مدفون گردید، شراره‍ی پُرفروغی است در میانِ اصول‌گریانِ امروز که دیگر نه تنها قابلِ خاکسپاری نیست بلکه می رود تا به یک آتش فشانیِ خیره‌کننده بینجامد.
در صحنه‍ی نهمین انتخاباتِ ریاست جمهوری هنوز پیوندِ سُستی بینِ ۱۵ عضو شورای شهر تهران وجود داشت! لذا به رغمِ آن‌که برخی از ایشان معتقد بودند که «آبادگران جوان» بایستی بر میثاق‌نامه‍ی اولیه‍ی خود پایبند بمانند و از موضع‌گیری و سیاسی‌کاری در انتخابات اجتناب ورزند، اما سرانجام در جلساتِ داخلی تصمیم گرفته شد که در انتخاباتِ ریاست جمهوری از احمدی‌نژاد حمایت به عمل آورند.
بدین‌سان در جریانِ انتخابات، یکایکِ اعضای شورای شهر، حتی مخالفان و منتقدانِ دیروزِ شهردار تهران با تمامیِ توان برای به قدرت رساندنِ احمدی‌نژاد تشریکِ مساعی کردند و این‌گونه بود که آن میثاق‌نامه‍ی اعتقادی نیز همانندِ دیگر اسلافش سراپا به غُبارِ فراموشی گرفتار آمد. اما از آنجایی که این طیفِ ناشناخته با ظواهر ارزشی، پیمانی را که یکی از مهمترین مفادِ آن عدمِ دخالت در امورِ سیاسی بود با مُهرِ چمران – احمدی‌نژاد ممهور و منعقد ساخته بودند، مقرر گردید که نمای بیرونیِ بنا همچنان به زیورِ آرمانگرایی مزیّن و آراسته باقی بماند تا کسی نپندارد که همه‍ی اقداماتِ احمدی‌نژاد در شهرداری تهران تلاش برای جلبِ افکار عمومی و جمع‌آوریِ آراء بوده است!! سازمانی همچون شهرداری تهران با در اختیار داشتنِ امکاناتِ بسیار عظیمِ مالی و تبلیغاتی و ارتباطِ مستقیم با تمامِ اقشار و طبقاتِ مردم، فرصتِ ویژه‌ای را برای احمدی‌نژاد به منظور جذبِ موقتیِ آرای طبقه‍ی محرومِ جامعه فراهم کرد.
احمدی‌نژاد با به‌کارگیریِ امکاناتِ شهرداری تهران، بهره‌برداری از نام
شهید ‌رجایی به عنوان نمادِ استضعاف، ایفای نقش در نمایشنامه‍ی: «شهرداری که غذای بیت‌المال را مصرف نمی‌کند و هر روز از خانه غذای شخصی می‌آورد»، بر تن کردنِ کِسوتِ فقر با نمایش‌گذاردنِ خانه‍ی محقر، تن‌پوش و کفشِ مندرس، سر دادنِ برخی شعارهای مرکزیِ مارکسیستی با هدفِ انگیزشِ احساساتِ لایه‌‌های محرومِ جامعه، پوشیدنِ موقتیِ لباسِ اپوزیسیون، چنان‌که گویی خود هرگز در دایره‍ی مدیرانِ نظام نبوده و درصدد است از بیرونِ نظام به جنگ با بی‌عدالتی‌ها و مافیای اقتصادیِ جمهوری اسلامی برخیزد، رُخ نمودنِ چهره‍ی مظلومی که فریاد می‌زند بدونِ یاریِ مردم (مستضعفان) نمی‌تواند در محدوده‍ی قرمزِ قدرت حضور داشته باشد و در مقابلِ کهنه‌سیاستمداری همچون هاشمی رفسنجانی بایستد، طرحِ شعارهای پوپولیستی و مهمتر از همه، با جذبِ حمایتِ بخش‌های موثری از سپاه و بسیج توانست کُرسیِ ریاست جمهوری را تصاحب کند. مجموع ابزارهایی که محمود احمدی‌نژاد از آنها برای رسیدن به قدرت بهره برد، اندکی بعد به هاله‍ی نور مشهور گردید!!
پس از خاتمه‍ی انتخابات و تکیه زدنِ محمود احمدی‌نژاد بر مسندِ ریاست جمهوری، هنگامی که مقرر گشت شهرداریِ پایتخت به فردِ دیگری واگذار شود، احمدی‌نژاد به شدّت تمایل داشت علی‌آبادی که یکی از افرادِ وابسته به خودش بود بر کُرسیِ شهرداری تهران بنشیند! چرا؟ چون او از همپالکی‌هایش به‌شمار می‌آمد و احتمالاً می‌توانست بر روی بسیاری از حیف و میل‌ها، زد و بندها و تخلفاتِ اداری و مالیِ صورت گرفته در زمانِ مسئولیتِ احمدی‌نژاد در شهرداری تهران سرپوش بگذارد!! احمدی‌نژاد آمادگی داشت به ازای انتصابِ علی‌آبادی در مقامِ شهردار تهران هرگونه امتیازی را به اعضای شورای شهر اعطا کند، اما فضای روانیِ مناسبی در جامعه برای تأمینِ خواسته‌های تمامیِ اعضای شورا وجود نداشت!!
در پیِ استیلای احمدی‌نژاد در انتخاباتِ ریاست جمهوری، اراده و اشتیاقِ وصف‌ناپذیری اعضای شورای شهر دوم تهران (آبادگران) را در بر گرفت تا در ارکانِ دولت جایگزین گردند؛ چنان که غالبِ عناصرِ «آبادگران» با شتاب در صددِ رایزنی با احمدی‌نژاد برآمدند تا هرچه زودتر مقامی در خورِ تلاشِشان را به آنان واگذارد. حال دیگر فرماندهانِ سپاه و بسیج هم دریافته بودند که دیگِ جاه‌طلبیِ پیمان‌شکنانی که سوگند خورده بودند در حوزه‍ی سیاست وارد نشوند به این سهولت نمی جوشد!!
اما یک فتوای سیاسی، پندارها و معادلاتِ ۱۵ عضو دومین شورای شهر تهران و محمود احمدی نژاد را به سراب مبدل ساخت! احمدی‌نژاد در پاسخ به درخواست‌های مکررِ اعضای شورای شهر مبنی بر خروج از شورا و اشتغال در مناصبِ دولتی، خطاب به آنان اظهار داشت که: "مقام معظم رهبری به من گفته‌اند که هیچ یک از اعضای شورای شهر مجاز نیستند از شورا خارج و واردِ دولت شوند"! این‌سان، نوعی نارضایتیِ جدّی در پیکره‍ی مذکور مشهود گشت؛ چراکه در آن مقطع بیش از نیمی از اعضای شورای شهر معتقد بودند این شخصِ احمدی‌نژاد بوده که برای آن‌که آنها را از سرِ خود باز کند، ترفندی به کار بسته و از آیت‌الله خامنه‌ای خواسته است که بگوید: "اعضای شورای شهر نباید صندلی‌های خود را رها و مقام دولتی کسب کنند".
این فتوای سیاسی، میدانِ گِروکِشی‌های سیاسیِ احمدی‌نژاد را محدود ساخت؛ از آن روی که این امکان وجود نداشت که همگیِ اعضای شورای شهر که برای به قدرت رسیدنِ احمدی‌نژاد تلاش کرده بودند واردِ دولت شوند و سهم بگیرند، پس بیش از نیمی از آنها مخالفِ احمدی‌نژاد و شهردارِ پیشنهادیِ او شدند و بدین‌ترتیب،
احمدی‌نژاد فرصتِ گماشتنِ فردِ موردِ اعتمادش بر منصبِ شهرداری تهران را از دست داد.
گرانبارترین رویداد برای احمدی‌نژاد و حامیانش، شهردار شدنِ قالیباف بود!! قالیباف که همواره موردِ تأییدِ رهبری و موردِ حمایتِ طیفِ معینی از کادرِ سیاسیِ سپاه بوده است، به عنوان شهردارِ تهران به شورای شهر تحمیل شد و این‌گونه بود که تهران میان یک رئیس جمهورِ اتفاقی و فردی که با اراده‍ی قوی قصد دارد دورِ بعد رئیس جمهور شود تقسیم گردید!!
بعید می‌دانم که شهرِ من تهران بتواند این دو
تازه سیاستمداری را که برای به دست گرفتنِ قدرت از بسیاری از اصول و قواعدِ بازی‌های سیاسی هم پیروی نمی‌کنند برتابد. قالیباف و احمدی‌نژاد دو سیاستمدارِ همسنگ می‌نمایند که هر دو ریشه در پادگان‌های نظامی دارند، هر دو داعیه‍ی اصولگرایی را یَدک می‌کشند و هر یک از منافعِ بخشی از روحانیتِ سنتی حمایت می‌ورزند، اما به‌سانِ دو رقیب هرگز نمی‌توانند یکدیگر را تحمل کنند!! پاشنه‍ی آشیلِ احمدی‌نژاد برملا شدنِ چند و چونِ مدیریتِ وی در شهرداریِ تهران است و از بداقبالی‌اش، رقیبِ او قالیباف همچون شمشیرِ داموکلس بالای سرش قرار دارد. قالیباف با سامان دادنِ پرونده‌ای مشتمل بر تخلفاتِ شهرداری تهران در زمانِ صدرنشینیِ احمدی‌نژاد و ۲ بار درخواستِ تحقیق و تفحصِ مجلس در شهرداری که با مخالفت روبرو گردید نشان داد این پتانسیل را داراست که با افشای ماهیّتِ مدیریتِ احمدی نژاد، مُهر پایانی بر ماکیاولیسم مدعیِ تحققِ عدالتِ اقتصادی بکوبد.
برملا گردیدنِ موضوعِ «هزینه شدنِ ٣۵۰۰ میلیارد ریال از بودجه‍ی شهرداریِ پایتخت بدونِ سند در برهه‍ی تصدیِ احمدی نژاد»، می‌تواند پایانی شوم برای رئیس جمهوری باشد که ناشیانه، مخاطره‌آمیزترین شعارهای مارکسیستی را برای جذبِ موقتیِ توده‌های محرومِ جامعه مبنا قرار داد. اگرچه احمدی‌نژاد و حامیانش، فاش ساختنِ این مطلب را سیاسی‌کاری قلمداد کرده‌اند، اما با بیانِ جملاتی نظیر: «وجود هزینه‍ی فاقدِ سند در شهرداری امری طبیعی است» و یا: «هزینه کردنِ اعتبارات بدونِ سند امری اجتناب‌ناپذیر بوده و جُرم نیست و در دولت و شهرداری در خصوصِ امورِ غیرمترقبه و فعالیت‌های عُمرانی انجام می‌شود و از راه‌های قانونی می‌توان تکلیفِ آنها را روشن کرد»، صِحّتِ این پیشگویی را به اثبات رساندند که در صورتِ تحقیق و تفحصِ مجلس و یا افزایشِ فشارِ احتمالی از سوی قالیباف، دیگر میدانی برای دفاع از رجاییِ دوم باقی نخواهد ماند!!
طنینِ خبرِ «تخّلفِ ٣۵۰۰ میلیارد ریالی در زمانِ شهردار بودنِ
احمدی نژاد» - که ۵۰۰ میلیارد ریالِ آن مربوط به دوره‍ی شورای شهر اول
می‌باشد - آنچنان اصحابِ دولت را سهمگین آمد که به الهام سخنگوی دولت مأموریت دادند طیِ نامه‌ای از سعید مرتضوی دادستانِ تهران درخواست کند تا رسانه‌هایی را که به "دروغ پردازی" علیهِ دولت می‌پردازند، به محاکمه و مجازات برساند!! حال آن‌که آنانی که می‌بایستی پیش از همه موردِ اعتراضِ دولت قرار می‌گرفتند، اعضای شورای شهر بودند که این راز را از دلِ اسناد و حساب‌های شهرداری - متعلق به زمانِ مسئولیتِ احمدی‌نژاد - استخراج و منتشر کردند و نه نشریات و رسانه‌هایی که بر پایه‍ی وظیفه‍ی صنفیِ خود به انعکاسِ این خبر همت گماشتند.
الهام در نامه‍ی مذکور به برخی از مطالبِ رسانه‌‏هایی که به نقدِ عملکردِ محمود احمدی‌نژاد پرداخته بودند از جمله: آزادسازیِ پُر شتابِ پول از بودجه‍ی دولتی و انتقال به برخی نقاط، کمک‌های ابهام‌آمیزِ مازاد بر نیاز به موسساتِ غیر دولتی، عقدِ قراردادهای صوری، خارج نمودنِ بخشِ قابلِ توجهی از بودجه از سیستمِ نظارتیِ ذیحسابی و هزینه برای مصارفِ انتخاباتی اشاره کرده است که هر دولتی در صورتِ ارتکابِ یکی از آنها قطعاً می‌بایستی استیضاح می‌گردید!! آنچه سخنگوی تازه‌کارِ احمدی‌نژاد برشمرد، در واقع افشای نقاطِ حساس، خطوطِ قرمز و چشمِ اسفندیارِ احمدی‌نژاد و یارانِ اوست و بازنده‍ی اصلی در این میان متخلفانی هستند که سیمای راستینِ خود را ماورای سیمای تعبد، تقوی و عدالت‌خواهی پنهان داشته‌اند.
طرحِ موضوعِ هزینه‌های بدونِ سند در شهرداری تهران در حالی خشمِ دولت را برانگیخت که سال گذشته اعلام گردیده بود شورای شهر تهران طیِ گزارشی، تخلفاتِ یاد شده را به سمع و نظرِ رهبر جمهوری اسلامی رسانده بوده است. اعلام جُرمِ سخنگوی دولت علیهِ مطبوعات نیز در زمانی مطرح گردید که مجلس در نامه‌ای به شورای شهر تهران خواستارِ ارائه‍ی اسنادِ مربوط به ٣۰۰۰ میلیارد ریال هزینه‍ی فاقدِ سند در شهرداری تهران متعلق به دوره‍ی مدیریتِ محمود احمدی‌نژاد شد. در سالیانِ پیش‌تر، آن بخش‌هایی از دستگاه قضایی که مسئولیتِ رسیدگی به پرونده‌های سیاسی را بر عهده داشته‌اند، با دستاویز قرار دادنِ تخلفاتِ صورت گرفته در زمانِ زمامداریِ غلامحسین کرباسچی در شهرداری پایتخت، وی را به محاکمه کشیدند تا اصلاح‌طلبان را تضعیف و تخریب کنند اما اکنون در برابرِ اتهاماتِ مستندِ مطرح شده در خصوصِ احمدی‌نژاد سکوت اختیار کرده و در پیِ خاموش گرداندنِ صدای منتقدانِ عملکرد و تخلفاتِ شهرداری تهران و دولت بر می‌آیند!
در حالی که پاره‌ای از حامیانِ احمدی‌نژاد رسماً اعلام کردند که «٣۰۰۰ میلیارد ریال هزینه‌های بدونِ سند در شهرداری تهران امری طبیعی و اجتناب‌ناپذیر بوده است» و شماری از مدافعانِ او نیز اظهار داشتند که «این تخلفات توسطِ زیردستانِ او انجام شده است»، اما گزارشِ شورای شهر مبیّنِ آن بود که احمدی‌نژاد نیز در مواردی نهایتِ کوششِ خود را برای پنهان‌کاری و پُشتیبانی از متخلفین به کار بسته است.
در گزارشِ شورای شهر، نمونه‍ی شاخصی از مجموعه‍ی تخلفاتِ شهردارِ پیشینِ پایتخت که در قالبِ ٣۵۰۰ میلیارد ریال هزینه‌های بدونِ سند صورت گرفته را پروژه‍ی مونوریل تهران تشکیل می‌دهد که در آن مبلغ ۱۲۰ میلیارد ریال از هزینه‍ی یاد شده به اصرارِ شهردار سابقِ تهران به منظورِ پیشبُردِ طرحِ غیر قابل اجرای مونوریل تهران به یک شرکتِ خصوصی پرداخت گردیده است. این پروژه که علی‌رغمِ مخالفتِ دولتِ وقت و بدونِ کارهای کارشناسی به موردِ اجرا درآمد، پس از صرفِ مبلغِ ۱۰۰ میلیارد ریال و نصبِ تعدادی ستون به محاقِ تعطیل درافتاد! این همه در حالی بود که کارشناسان، میزانِ پیشرفتِ پروژه را ۵ درصد و میزانِ هزینه‍ی صرف شده را ۵۰ درصد ارزیابی کردند!! به علاوه مساحتِ وسیعی از زمین‌های منطقه به مجریانِ پروژه واگذار گردیده است!! پیمانکارِ این پروژه شرکتی متشکل از داوود احمدی‌نژاد (برادرِ محمود احمدی‌نژاد) و عده‌ای از پرسنلِ سپاه پاسداران بودند که بی‌گمان بایستی در انتظارِ تبعاتِ ناگوارِ آن باشند.
یکی دیگر از مواردی که در چارچوبِ مبلغِ ٣۵۰۰ میلیارد ریال هزینه‍ی فاقدِ سند در گزارشِ شورای شهر موردِ اشاره قرار گرفته، موضوعِ چراغانی و آذین‌بندیِ خیابان‌های پایتخت در مناسبت‌ها و اعیادِ گوناگونِ مذهبی و انقلابی است که پس از استقرارِ احمدی‌نژاد در شهرداری تهران رونق گرفت و هزینه‌های هنگفتی نیز برای آن مصروف گردید. به عنوان مثال، برای تزیینِ خیابان ولی‌عصر، حدِ فاصلِ میدانِ ونک تا چهارراه پارک‌وی به مدت یک سال، قراردادی بالغ بر ۲۰ میلیارد ریال با شرکتی منعقد شد!! بعد از عقدِ قرارداد، وقتی شرکتِ مربوطه در نامه‌ای به شهردار تهران اعلام داشت که مبلغِ مذکور کافی نیست، شهردارِ وقت و رئیس جمهورِ فعلی بدونِ پشتِ سر گذاردنِ مراحلِ قانونی مبلغ ۱۰ میلیارد ریال دیگر را نیز در پوششِ متممی به این قرارداد افزود. نکته‍ی قابل ذکر در این خصوص آن است که ضمنِ بررسی‌ها عیان گردید که قراردادِ یاد شده سراپا صوری بوده و شرکتِ موردِ بحث اساساً کار را انجام نداده است!! تاکنون مشخص نیست وجوهِ هنگفتی که در ازای قراردادهایی از این نوع پرداخت شده به چه مصارفی رسیده و یا در کدامین محل‌ها هزینه شده است؟!!
احمدی‌نژاد در مقامِ یک رییس جمهور هم اکنون عضو ستادی است که مسئولیتِ ریشه‌کنیِ مفاسدِ اقتصادی را بر عهده گرفته است؛ ستادی که یقیناً از تخلفاتِ صورت گرفته در شهرداری پایتخت در دوره‍ی زمامداری احمدی‌نژاد در شهرداری تهران سخنی به میان نخواهد آورد.
قالیباف نیز بی‌ هیچ تردید تمامِ تلاشِ خود را در شهرداری تهران برای به دست گرفتنِ کُرسیِ ریاست جمهوری مصروف خواهد کرد. البته از نقطه نظرِ توانمندی در مدیریتِ اجرایی، قالیباف هرگز با احمدی‌نژاد قابلِ قیاس نیست و ممکن است بتواند با نمایشِ مدیریتِ عملیاتیِ خود در کلانشهر تهران، تصویری از کرباسچی را در اذهان تداعی کند و تاکنون هم
گام‌های بلندی را در این راه برداشته است. قالیباف علاوه بر این‌که همان سیاست‌های
احمدی‌نژاد مبنی بر خدمت‌رسانیِ شایان به مساجد، هیئت‌ها و نیروهای بسیج را دنبال می‌کند و علاوه بر این‌که حمایتِ گرانبهای رهبری و نیز سپاه پاسداران و بسیج را برای نامزدی در هر انتخاباتی داراست، اما می‌کوشد با نشان دادنِ توانمندی‌ها و مدیریتِ کارآمدِ خویش، افکارِ عمومی را برای انتخاباتِ ریاست جمهوریِ آتی آماده سازد. از این دریچه، هرچه قالیباف گام‌های رفیع‌تری را برمی‌دارد، مدیریتِ پیش‌تر و کنونیِ احمدی‌نژاد بیشتر رنگ می‌بازد؛ یعنی تلاش می‌ورزد از پایتخت متواری گشته و غالبِ توان و زمانِ خود را در شهرستان‌ها سپری سازد! این هم بخشی از تاکتیک‌های قالیباف، سیاستمداری نظامی است که هر از گاهی با در بر کردنِ کِسوتِ خلبانی، از فرازِ آسمان‌ها به امثالِ احمدی‌نژاد می‌نگرد و آنها را در اندازه‌ای می‌بیند که گویا می‌توان نادیده انگاشت!!
در مجالی دیگر باید به مسئله‍ی حضور قالیباف در عرصه‍ی سیاست و بررسیِ عملکردِ وی در نیروی انتظامی و شهرداری تهران، امتیازاتی که او برای به دست گرفتنِ کُرسیِ ریاست جمهوری در دست دارد و نیز نقاطِ ضعف و موانعی که
می‌تواند وی را از تبلورِ رویای ریاست جمهوری ایران باز دارد پرداخته شود؛ اما آنچه موضوعِ محوریِ این نوشتار است، کلانشهر تهران و انتقاد به شیوه‌ای است که موجب گردیده شورای شهر و سازمان شهرداری عمیقاً به کانونِ سیاسی‌کاری و گِروکشی‌های سیاسیِ ایران بَدل گشته و دولتمردان و احزاب به‌سانِ یک بازوی سیاسی – اقتصادی و یک ابزارِ کارساز در توازنِ قدرت به شهرداریِ تهران بنگرند که بسی مذموم و ناپسند است. براهینِ روشنی می‌توان اقامه کرد که این نِگرش، عوارض و تبعاتِ شوم و اسفباری را برای ایران در پی خواهد داشت.
چنان‌که مشاهده می‌گردد، قالیباف نیز همانندِ گذشتگان و شاید کمی جدی‌تر، از دریچه‍ی شهرداری تهران به کُرسیِ ریاست جمهوری خیره شده و بعید نیست روزی متهم شود که از مسئولیت‌هایش باز ایستاده و یا از امکاناتِ عظیم شهرداری برای جلبِ آرای ملت بهره برده است!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست