سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هنوز تحریم انتخابات در ایران بهداشتی به نظر نمی رسد


اکبر کرمی


• منادیان تحریم (و برخی از اصلاح طلب ها) تلاش می کنند دوگانه ی "اصلاح" و "براندازی" را به گونه ای پیش بگذارند که انتخاب یکی به طرد دیگری بینجامد؛ در حالی که می توان به لحاظ تاکتیکی اصلاح طلب بود و از همه ی تلاش های جاری برای اصلاح جمهوری اسلامی حمایت کرد، اما به لحاظ راهبری براندازنه رفتار کرد و اصلاح جمهوری اسلامی ایران را تا برساختن یک دمکراسی پایدار و محاط در حقوق بشر پیش برد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ ارديبهشت ۱٣۹۶ -  ۲۷ آوريل ۲۰۱۷


جمهوری اسلامی ایران ساختاری نامتعارف و به شدت ناپایدار است؛ در نتیجه عجیب نیست اگر حاکمان آن تلاش کرده اند و هنوز در تلاش اند انتخابات را در ایران (تا حدی که می توانند) از محتوای خود خالی و به امری فرمایشی و پوشالی تبدیل کنند. انتخابات آزاد در نظام های دمکراتیک شناخته شده سازوکاری است که از راه آن می توان سیاست گذران و سیاست گذاری ها را به تعادل و آرامش برگرداند. مشارکت گسترده و رقابت آزاد دو بال اساسی هر انتخابات دمکراتیکی است که حکومت را به حاکمیت ملی تبدیل می کند. در نتیجه قابل درک است که چرا حاکمان جمهوری اسلامی تلاش کرده اند در این چند دهه با انواغ شگردهای قانونی و غیرقانونی هم رقابت و هم مشارکت را به خودی های نظام محدود کنند و منتقدان و مخالفان را از گردونه ی رقابت و مشارکت بیرون پرتاب کنند. آن ها به درستی دریافته اند که با سازوکارهای قانونی موجود آینده ای در قدرت ندارند و باید جای خود را به منتقدان بسپارند. این که هسته ی سخت قدرت در جمهوری اسلامی به گونه ای آگاهانه این راه را پیموده است و می پیماد حالا دیگر چندان محل تردید نیست؛ آن چه محل تردید است و منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی ایران را دوپاره می کند آن است که آیا آن ها موفق بوده اند؟ یا نه؟
آیا انتخابات در جمهوری اسلامی از همه ی کارکردهای تعادل بخش خود تهی شده است و تنها به پوششی دمکراتیک برای حکومتی به شدت غیردمکراتیک دگردیسیده است؟ آیا شکاف های موجود بین مردم (که حاکمیت از آن آنان است) و حاکمان ترمیم ناپذیر است؟ آیا جمهوری اسلامی با وجود برگزاری همواره و دوره ای انتخابات از همه ی راه های مسالمت آمیز برای گذار به دمکراسی بی بهره شده است؟ یا آن طور که برخی از منتقدان و مخالفان می پندارند جمهوری اسلامی با همه پلشتی ها و شلخته گی هایش هنوز نتوانسته است همه ی راه های تغییر را به روی منادیان دمکراسی و حقوق بشر بربند؟ و مشارکت در انتخابات می تواند و باید راهی برای مبارزه و مکمل راه های دیگر باشد؟
استدلال هایی که لایه هایی از منادیان مدرن، دمکرات، پرشور و صادق تحریم انتخابات پیش رو، پیش گذاشته اند غالبن درست اما خودشکن و خودارجاع هم است؛ به زبان دیگر استدلال های آنان بیش از آن که حضور در پای صندوق های شکننده و غیرشفاف رای را نشانه رود، به توسعه نایافته گی و سازکارهای نامناسب انتخاباتی و دمکراتیک در ایران نشانه رفته است! و کیست که نمی داند بسیاری از هم صدایان تحریم و احتمالن میوه چینان آینده آن، خود از توسعه نایافته ترین، غیرمدرن ترین و غیردمکراتیک ترین جریان های ملی و محلی اند. انتخابات هم راه و هم هدف مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر است و قانع کردن و واداریدن (وادار کردن) حاکمان به تن دادن به انتخاباتی آزادتر احتمالن ساده تر و بهداشتی تر از مجبور کردن آن ها برای ترک قدرت است.
یکم. منادیان تحریم می گویند حضور در پای صندوق های رای به افزایش حقانیت رژیم کمک می رساند و کسانی همانند خامنه ای مشارکت مردم در این انتخابات نیم بند موجود را به حساب خود می گذارند. این استدلال کم و بیش درست است، اما در مورد قهر با انتخابات هم صادق است و چنان چه تحریم گسترده شود و هسته ی سخت قدرت در پوشش قهر مردم از انتخابات ناکام بماند، بسیاری از جنگ طلب ها و جدایی طلب ها هم تحریم انتخابات را به حساب خود خواهند ریخت و آشکار نیست چیز دندان گیری برای دمکراسی خواهان و حقوق بشرستایان بماند.
دوم. منادیان تحریم به درستی به نقض گسترده ی حقوق بشر و نبود سازکارهای انتخابات آزاد اشاره می کنند و با نادرستی آن ها را دلیلی مناسب برای تحریم انتحابات می دانند؛ انگار در میان مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی که طرفدار تحریم اند همه ی جریان ها دمکراسی خواه و حقوق بشرستا هستند و در هیچ سرکوب و نقض حقوق بشری مشارکت نداشته اند! حتا اگر بپذیریم که این گونه است؛ هیچ دلیلی در دست نیست که فاتحان فردا راه جمهوری اسلامی را نروند و پس از دهه ها تازه ما را به همین جا که ایستاده ایم باز نگردانند. توهم انقلابی های ۵۷ را نباید دوباره تکرار کرد!
سوم. منادیان تحریم با نقد اصلاح طلبی و اصلاح طلب ها و اشاره به کارنامه ی کم و بیش قابل نقد آن ها استدلال می کنند که اصلاحات در ایران امروز ره به هیچ دهی نمی گشاید! این دست نقدها برآمد پیش فرضی است که انگار تحریم کننده گان با انبانی از موفقیت و دنیایی از کام یابی به رقابت با اصلاح طلبان برآمده اند! اما واقعیت سخت آن است که توسعه نایافته گی و کم تجربه گی بسیاری از جریان های منادی تحریم انتخابات به حدی است که آن ها را به آسانی در کنار کاسبان تحریم های بین المللی ایران و دشمنان ملت ما قرار داده است و منادیان تحریم انتخابات غالبن وزن سنگین تری از ناامیدان جنگ طلب و سورال هایی ندارند که می خواهند بخت خود را در قمارهای سیاسی ناآشکار بین المللی بجویند و از تبدیل ایران به سوریه ای دیگر واهمه نمی کنند.
چهارم. منادیان تحریم که گاهی ستایش گران خامنه ای هم هستند استدلال می کنند که زمین سیاست در ایران سفت تر از آن است که اصلاح طلبی بتواند آن را شخم بزند و هسته ی سخت قدرت بر اوضاع جاری مسلط تر از آن است که اصلاح طلب ها تصور می کنند! آن ها حتا گاهی به ریشه های قطور استبداد در تاریخ ایران و در میان شعیان هم اشاره می کنند! و در حالی که - گرفتار شگردهای جمهوری اسلامی اند- از جمهوری اسلامی ستیزی به اسلام ستیزی یا شیعه ستیزی هم رسیده اند و انگار اگر تحریم انتخابات موفق شود دمکراسی قرار است در جایی دیگری و توسط مردمانی دیگر کاشته و پاس داشته شود! آن ها غالبن یادشان می رود آن قدرقدرتی که ساخته اند، لابد می تواند تحریم انتخابات را هم مدیریت کند! و نمایش خود را در غیبت مردم کامل کند! آن ها هر جا لازم باشد خامنه ای مسخره می کنند، اما آن گاه که پای نقد اصلاح طلب ها در میان باشد، به ستایش او می پردازند! آن ها در شرایطی که دولت از پی گیری قانون در موارد بسیاری محدوی درمانده است به دولت خرده می گیرند که چرا به گونه ای نامحدود دست استبداد را در دور زدن قانون و به بازی گرفتن سرنوشت مردم کوتاه نمی کند!
(ایستاده گی و مقاومت هسته ی سخت قدرت در ایران و در برابر مساله ی ساده ای همانند برگزاری یک کنسرت در مشهد را نباید به حساب قوت و قدرت آن ها گذاشت؛ چنین مقاومت هایی همانند آخرین جنبش هایی هستند که زوال و فروپاشی این راه ها و روش ها را خبر آورده اند!)
پنجم. پاره ای از دعوت کننده گان به تحریم با اشاره به سابقه ی تاریک بسیاری از فعالان سیاسی اصلاح طلب تلاش می کنند که نشان دهند این اصلاح طلبان و راهبردهای اصلاح طلبانه ی آن ها در ایران امروز چندان درخور توجه نیست؛ چه، به باور آنان به کسانی که سال ها در نهادهای امنیتی و سیاسی رژیم بوده اند نمی توان اعتماد کرد! اما این نقد هم خودشکن است و به بسیاری از جریان های سیاسی منادی تحریم و فعالان سیاسی داعی تحریم هم بازمی گردد؛ مگر این که بخواهیم منادیان تحریم را تنها در چند جریان محدود سلطنت طلب و مشروطه خواه خلاصه کنیم که هیچ دستی در آتش انقلاب نداشته اند. جریان هایی که خود در صف مقدم عوامل و بانیان این انقلاب خونین و بی نتیجه بوده اند و از متهمان اصلی همه ی تباهی های جاری اند. نباید فراموش کرد که نظام پادشاهی و سلطنت حتا در اشکال مشروطه ی آن - دست کم - روی کاغذ چندان از شرایط موجود جلوتر نیست! سلطانی که هنوز معلوم نیست چه قدر به مناسبات مشروطه گردن می گذارد و نخست وزیری که برگزیده سلطان است و مردم به طور مستقیم آن را انتخاب نمی کنند. برای بازگشت به آن فانتزی و سپس تلاش برای محدود کردن سلطان به قانون و نخست وزیر به خواست مردم، لازم نیست انتخابات جاری تحریم شود؛ کافی است همان تلاش را اکنون هم به کار ببندیم و به اصلاخ طلب ها کمک کنیم تا سطان موجود را با قانون به بند کشند و انتخابت را کمی آزاد تر برگزار کنند.
ششم. منادیان تحریم، جمهوری اسلامی ایران را اصلاح پذیر نمی دانند؛ ذات گرایی پنهان در این اسندلالِ خام، رسواتر از آن است که نیازمند برهان تازه ای باشد. اصلاح طلبان امروز با گوشت و پوست خود پویایی و تغییر را در جمهوری اسلامی نشان می دهند؛ چه، بسیاری از آن ها که حاکمان دیروز بودند، امروز در جایگا منتقدان و مخالفان ایستاده اند. اما این همه ی داستان نیست و سرشت خودشکنِ چنین نقدی تنها گریبان گیر اصلاح طلب ها، بینادگراها و اصول گراها نمی شود. گسترش پندارهای ذات گرایانه بیش از همه به "امید به تغییر" و نهادینه شدن دمکراسی، حقوق بشر و توسعه آسیب می زند. اگر قرار باشد همه چیز را با متر گذشته ها بسنجیم، چه گونه می توانیم به خیل مخالفان جمهوری اسلامی که دستی در جنگ، کشتار، ترور و خشونت داشته اند امید بربندیم و با آن ها برای فردایی روشن تر گام برداریم!      
هفتم. منادیان تحریم (و برخی از اصلاح طلب ها) تلاش می کنند دوگانه ی "اصلاح" و "براندازی" را به گونه ای پیش بگذارند که انتخاب یکی به طرد دیگری بینجامد؛ در حالی که می توان به لحاظ تاکتیکی اصلاح طلب بود و از همه ی تلاش های جاری برای اصلاح جمهوری اسلامی حمایت کرد، اما به لحاظ راهبری براندازنه رفتار کرد و اصلاح جمهوری اسلامی ایران را تا برساختن یک دمکراسی پایدار و محاط در حقوق بشر پیش برد. چنین منتقدانی آشکارا در پی فریب مردم اند. آن ها به جایی آن که به مردم بگویند یا ما را انتخاب کنید یا آن ها را، می گویند یا اصلاح طلبی را انتخاب کنید یا براندازی را! هم چنان که خامنه ای خود را معادل نظام می داند، آن ها خود را معادل تغییر مطلوب جا می زنند. هم "نظام" و هم "تغییرات لازم" در آن چیزی نیست که یک بار و برای همیشه نشاخته و شناخته شود. نسل های گوناگون و موج های مختلف اکثریت مردم هستند که در نهایت خواهند گفت نظام چیست و چه باید باشد. تعطیل کردن و تحریم جنبش های انتخاباتی همان قدر خطرناک و غیربهداشتی است که بخواهیم راه های مسالمت آمیز دیگر برای مخالفت با استبداد و نبود انتخابات آزاد را تعطیل کنیم.      
هشتم. برخی از منادیان تحریم با اشاره به کارنامه ی مبارزات انتخاباتی جاری در جمهوری اسلامی، تلاش می کنند نشان دهند فعل و انفعالات انتخاباتی و نتایج آن ها هیچ تاثیری در سرنوشت واقعی مردم ندارد. این در حالی است که هسته ی سخت جمهوری اسلامی در خلال همین خلجان ها شکاف برداشته و پوست گیری شده است. این مردمی که امروز در برابر حاکمان قد افراشته اند و از فرصتی برای نه گفتن به دیکتاتور استفاده می برند، همان مردمی نیستند که دیروز هم راه و هم گام حاکمان بودند و گاهی برای ماشین کشتار آن ها دست افشانی می کرد. نفی این دستاوردهای ملی، نفی دوم خرداد و حماسه ی جنبش سبز بیش از هر چیز به برساختن دمکراسی در ایران آسیب خواهد زند.
نهم. لایه هایی از منادیان تحریم با اصلاح طلبان و اصلاح طلبی دشمن اند؛ زیرا در اساس با اصلاح جمهوری اسلامی مشکل دارند. آن ها جمهوری اسلامی را دوست ندارند (و با فجایعی که در جمهوری اسلامی رقم خورده است حق هم دارند آن را دوست نداشته باشند) اما آن ها اصلاح جمهوری اسلامی را هم دوست ندارند؛ و گاهی به کسانی همانند احمدی نژاد و ترامپ دل می بندند که راه برانداختن جمهوری اسلامی را هموار کنند. به باور آن ها اصلاح جمهوری اسلامی به مانده گاری آن کمک می رساند.(که البته استدلالی قابل دفاع است.) آن ها اصلاحات در جمهوری اسلامی را نوعی ماله کشی و تقلب می دانند و بر این باورند که ماله کشی بخشی از تفسیم کار در جمهوری اسلامی است و می تواند به ادامه ی حیات ننگین آن کمک کند. این دست استدلال های دایی جان ناپلونی و منطق حاکم بر آن اما خود شکن و خطرناک است و می تواند در چالیدن و نفی منادیان تحریم هم به کار رود. به عنوان نمونه چرا باید به شعارهای دمکراسی خواهانه و حقوق بشرستایانه ی بسیاری از گروه های هویت طلب، تجزیه طلب، اسلام ستیز، جنگ طلب و ... که در برابر جمهوری اسلامی ایستاده اند امید بست؟ چرا نباید فکر کرد آن ها هم همانند برخی از اصلاح طلب ها در پی فریب مردم اند؟ و می خواهند کلاه مردم را برداند؟ چرا نباید ادعاهای جمهوری اسلامی را جدی گرفت که همه ی مخالفان و منتقدان خود (از جمله اصلاح طلب ها) را دست پرورده ی اجانب و فریب خورده ی اسراییل می داند؟ نقد جمهوری اسلامی ایران وقتی کارگشاست و به کار برساختن دمکراسی می خورد که به نقد خود هم کمک کند.   
دهم. منادیان تحریم با این استدلال که امکان انتخاب در جمهوری اسلامی برای مردم در عمل محدود به انتخاب میان "بد" و "بدتر" شده است گلایه دارند؛ این نقد وارد و شنیدنی است؛ اما چنین نقدی نباید بر واقعیت بزرگ تری پرده اندازد که مشارکت و تحریم انتخابات هم نوعی انتخاب میان "بد و بدتر" است! به زبان دیگر اگر چه مشارکت در انتخابات غیر آزاد و مهندسی شده بد است اما نیم نگاهی به کسانی که در صف تحریم ایستاده اند و تغییرات فردا را اشاره رفته اند، نشان می دهد که تحریم انتخابات به مراتب انتخاب بدتری است.            
به لیست تحریم کننده گان انتخابات ریاست جمهوری آتی نیم نگاهی بیندازید تا از تصور موفقیت آن ها هم دچار وحشت شوید؛ سازمان مجاهدین خلق، سازمان های جدایی طلب قومی و زبانی و دینی کرد، عرب، ترک، بلوچ و...، بسیاری از جنگ طلب ها، تجزیه طلب ها، سلطنت طلب های قدیم و جدید، احمدی نژادها و ...
بی شک در همه ی این موارد حرف و حدیث های بسیاری وجود دارد؛ و هیچ گفت و گویی به آسانی به پایان نمی رسد؛ و هیچ گروهی در جایگاهی نیست و نمی تواند باشد که بری و عاری از نقد باشد. اما همه ی این گفت و گو ها را باید به دمکراسی و انتخابات آزاد آینده حواله کرد. تا آن زمان مشارکت در انتخابات و پشتیبانی از جریان های مدرن تر و دمکرات تر داخل رژیم هم راهی است برای مبارزه و هم می تواند مکمل راه های دیگر مبارزه باشد. تحریم انتخابات با هر استدلالی هیچ خطر دیگری اگر نداشته باشد، دست کم بخش بزرگی از مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی را از جریان های پی گیر دمکراسی و حقوق بشر بیرون می گذارد و راه رسیدن به دمکراسی و حقوق بشر را ناهموارتر می کند. درحالی که هم کاری های تاکتیکی با اصلاح طلبان در پس زدن و به حاشیه راندن جریان های وامانده و ورشکسته ی حاکم در کنار مبارزات دیگر آسیبی به مبارزات جاری نمی زند.
استدلال هایی که به تحریم انتخابات در ایران می انجام اند تا زمانی که در زمین واقعی سیاست و در میان بازی کنان جدی آن منادی مناسب و متولی استوار و مردم پسندی پیدا نشده است، راه به جایی نمی برد؛ و تحریم کننده گان را – خواسته یا ناخواسته - در کنار هسته ی سخت قدرت قرار می دهد. نهادهای مردم گریز با کنترل شدید فرایند "رقابت" تنها نیازمند "مشارکت" محدودتر مردم هستند تا رویاهای شوم خود را در برهوت سیاست ایران درو کنند. هنوز تحریم انتخابات در ایران بهداشتی به نظر نمی رسد؛ در نتیجه باید هم به این گفت و گوها ادامه داد و نقض حقوق بشر و فقدان دمکراسی را فریاد زد و هم در کارزارهای انتخاباتی، باوجود همه نابرابری ها و کاستی ها شرکت جست و از جریان های منادی تغییر و توسعه پشتیبانی کرد. مشارکت در انتخابات جمهوری اسلامی ایران و بهره گیری از پتانسیل های آن به معنای پایان راه های دیگر مبارزه نیست و نباید باشد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست