سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

شرط گفتگوی سازنده ی تحریمی ها و رای دهندگان


علی مختاری


• اختلاف رای دهندگان و تحریمی ها، تفاوت در تاکتیک رای دادن نیست. برای رای دهندگان رای دادن همه چیز است؛ برعکس برای تحریمی ها برنامه، مطالبه محوری و بسیج مردم اصل. بنابراین به خاطر رسیدن به تفاهم بین دو نیرو، نباید اختلاف را به روز رای گیری تنزل داد و انتظار داشت که از فردای انتخابات، دارندگان دو نگرش متفاوت به سیاست و میدان چالش، تفاوت خود را نادیده بگیرند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٣۱ ارديبهشت ۱٣۹۶ -  ۲۱ می ۲۰۱۷


تا زمان اعلام نتایج نهایی انتخابات، مخالفان تحریم می توانستند مدعی شوند اگر روحانی در برابر رئیسی شکست بخورد، تحریمی ها نقش و سهمی در این واقعه دارند. حالا هیاهوی انتخابات با اعلام نتایج آن و پیروزی روحانی خاتمه یافته است. من رای ندادم، با این همه روحانی رئیس جمهور شد. آنان که به وی رای دادند حق دارند این پیروزی را به حساب خود بنویسند اما شکستی اتفاق نیافتاده که تحریمی ها را مقصر آن قلمداد کنند. بنابراین بحث رئیسی هراسی و اینکه اگر از روحانی پشتیبانی نمی شد، رئیسی رای می آورد و چنین و چنان می کرد، متعلق به گذشته است، سوال روز این است که رای دهندگان با پیروزی روحانی چه چیزی به دست آوردند؟ یک رئیس جمهور با وعده های تکراری؟

تکرار وعده ها البته ایرادی ندارد، اگر رئیس جمهور در تحقق آن وعده ها اختیار داشت، دوره قبل اقداماتی را آغاز کرده ولی به دلایلی به سر انجام رساندن این وعده ها میسر نشده و حالا با تکرار همان وعده ها او پایبندی خود به برنامه ی پیشین را مورد تاکید قرار می دهد و رای دهندگان به وی اعتماد خود را با هدف تحقق وعده ها تمدید کرده اند. اما تکرار وعده ها در شرایطی که رئیس جمهور اختیار تحقق آن را نداشته باشد و یا فقط به قصد جلب آرا طرح کرده باشد چه معنی دارد؟
نگاهی به وعده های پیشین روحانی و کارنامه چهار ساله او نشان می دهد وعده های وی به رای دهندگان به جز آن بخش که با منافع کوتاه و بلندمدت حکومت همپوشانی داشته و یا طراحی و اجرای آن قبل از ریاست جمهوری روحانی با تائید خامنه ای کلید خورده، سایر وعده ها هیچ کدام نه تنها متحقق نشده، بلکه در مواردی هم وضع بدتر شده است.

روحانی از میان مجموعه ی وعده های خود در پیگیری پروژه برجام نسبتا موفق عمل کرده است، اما دستاوردهای آن از تامین امنیت حکومت و خلاص کردن برخی از بانک ها و دلالان داخلی و خارجی از شر تهدید آمریکا فراتر نرفته و به گفته ی خود روحانی چرخ سانتریفوژها چرخیده ولی چرخ اقتصاد به گل نشسته است. سفره کارگران امروز همان گونه خالی است که پیش از برجام بود.

آیا رای دهندگان به روحانی، پیروزی رئیس جمهوری را که به وعده های خود در طول چهار سال گذشته عمل نکرده دستاورد می دانند؟ مسلما حامیان روحانی نه تنها نمی پذیرند که وی در پیگیری وعده ها خلاف انتظار رای دهندگان عمل کرده، بلکه رای دوباره ی آنان به روحانی به معنی آن است که از عملکرد او تا آن حد ناراضی نیستند که از انتخاب او و یا رفتن به پای صندوق رای خودداری کنند. دقیقا در همین نکته گفتگوی رای دهندگان و تحریمی ها گره خورده است. در این نکته که روحانی کدام وعده ها را به مردم داده و بعد از انتخاب در مقام رئیس جمهور تا چه اندازه به این وعده ها پایبند بوده است.

معمولا رای دهندگان به روحانی یا اساسا نمی پذیرند که رئیس جمهور منتخب آنان تحقق این و آن مطالبه را وعده داده و یا با وجود پذیرش اصل آن، با اشاره به محدودیت ها و شرایط از مسئولیت عدم تحقق آن از خود و رئیس جهمور شانه خالی می کنند. اگر موسوی، رهنورد و کروبی بعد از هشت سال هم چنان محصور هستند، اگر محمد خاتمی ممنوع تصویر است، اگر ده ها برنامه موسیقی در لحظه ی اجرا لغو شده اند، اگر هیچ روزنامه و رسانه ی مستقل منتقد دولت و حکومت امکان نشر نیافته، اگر حق زنان حتی در حد حضور در این و آن ورزشگاه سلب شده، اگر ده ها و ده ها واحد تولیدی ورشکست شده و کارگران بیکار شده اند، اگرسفره کارگران خالی است و شلاق و زندان پاسخ اعتراض آنان به قرارداد موقت و تعویق چندماهه دستمزدشان بوده، اگر پول های آزاد شده در جریان توافق هسته ای به جای تزریق به چرخه ی تولید، صرف تامین حضور نظامی در سوریه، عراق، لبنان و...شده، اگر برای تامین درمان، مردم اجزای سالم بدن خود را می فروشند و... هیچ کدام از اینها از نگاه رای دهندگان به روحانی وظیفه و وعده ی رئیس جمهور نبودند که از وی انتظار پاسخگویی داشته باشند و تمدید رای اعتماد خود را مشروط به انجام آن کنند.

رای دهندگان به روحانی و تحریمی ها زمانی می توانند با هم درباره انتخابات و تاثیر خود بر آن به گفتگو ادامه دهند، از شکست و پیروزی، مسئولیت و بی مسئولیتی سخن بگویند که روی فهرستی از وعده ها و مطالبات توافق کنند. لزوما نباید رادیکال ترین مطالبات مورد توافق قرار گیرد. می توان روی حداقل مطالبات اقشار و گروه های اجتماعی متمرکز شد و تا انتخابات آتی روی این مطالبات بحث و پیگیری کرد. درچارچوب همین وعده هاست که مطالبات اصلاح طلبانه، رادیکال و چپ دسته بندی می شوند و جامعه می تواند بسنجد که آیا در مقایسه با سال ۷۶، در طرح و پیگیری مطالبات خود پیشروی و یا پس روی کرده، پیروز شده و یا شکست خورده است. در شرایط فعلی همه ی صفوف و مرزبندی های سیاسی در هم ریخته و از صندوق رای سیاست زدایی شده است. اینجا نه مرز اصلاح طلبی مشخص است و نه چپ یا رادیکال. اصلاح طلبان درون و بیرون از حکومت جز نامشان، مطالبه مشخصی ندارند تا معلوم شود هدف اینها اصلاح کدام بخش از حکومت است. از آن چه که در سال ۷۶ و ٨٨، از حقوق شهروندی و اجرای بدون تنازل قانون اساسی می گفتند امروز چه چیزی جز تاکید برختم کلام بودن رهبری باقی مانده است. بخشی از "چپ" ها که پشتیبانی از ادامه ی حضور اصلاح طلبان حکومتی در ساختار قدرت را رسالت خود می دانند، نمی گویند تفاوت مطالبه و مرز آنان با اصلاح طلبان چیست، وقتی از روحانی پشتیبانی می کنند، دقیقا برای تحقق کدام هدف قابل راستی آزمایی دست به چنین کاری می زنند و پیوند این اقدام آنان با سیاست و ارزش های چپ چیست؟ چرا فکر می کنند یک نیروی چپ که دفاع از حقوق صنفی و سیاسی کارگران، معلمان، دفاع از برابر حقوقی زنان با مردان، پایان دادن به هر گونه تبعیض، دفاع از آزادی بیان و حقوق بشر، پلورالیسم و جدایی دین و دولت جزو هویت اوست، باید از رئیس جمهور و نماد حکومتی دفاع کند که نافی هویت چپ است. این بخش از چپ انحلال طلب که جز مصادره نام چپ، هیچ قرابتی با اندیشه و عمل چپ ندارد، ناپیگیری خود را همچنان با تبلیغ امید به تغییر توازن قدرت در پای صندوق رای توجیه می کند و این پرسش ها را بی پاسخ می گذارد که اگر ۲۲ میلیون رای خاتمی، ۲٣ میلیون رای روحانی برای پیگیری و تضمین ابتدائی ترین حقوق مردم کافی نیست، پس ارزش این آرا چیست، آن تغییر توازن موعود کی قرار است اتفاق بیفتد و چرا تا به حال بر قدرت حقیقی رئیسی و رهبری حامی او علیرغم شکست درپای صندوق رای ذره ای خدشه وارد نشده است.

من قصد ندارم توهم شیرین کامی پیروزی ۲۹ اردیبهشت را برای کسی تلخ کنم، تلخی اگر در این سخن است، ناشی از واقعیت غیر قابل انکار توزیع قدرت میان نهادهای انتصابی و انتخابی در ساختار حکومت می باشد. واقعیت این است که آن مقام قدر قدرتی که رای دهندگان در آستانه انتخابات از رئیس جمهور می سازند، جایگاهش خارج از هسته ی سخت دارندگان قدرت حقیقی در جمهوری اسلامی است. تلخی پیروزی انتخابات در دوگانگی رئیس جمهور قدرقدرت دوران تبلیغات انتخاباتی و آبدارچی بعد از انتخابات شدن نهفته است.
آیا روحانی به رای دهندگان در مورد ایجاد اشتغال، ایجاد تشکل های آزاد و مستقل کارگران، معلمان، تضمین پرداخت دستمزد و حقوق عادلانه به این اقشار، حذف قوانین ناقض برابر حقوقی زنان، پایان دادن به سیاست پولی کردن نظام آموزشی، پایان دادن به حضور نظامی در سوریه، عراق، لبنان و... گسترش نظارت دولت بر عملکرد همه نهادهای اقتصادی وابسته به سپاه و رهبری، پیگیری راه های تامین برابر حقوق ملی کردها، اعراب، آذری ها، بلوچ ها، پایان دادن به سیاست خانه نشین کردن زنان، دفاع از آزادی بیان و بسترسازی برای برگزاری انتخابات آزاد... وعده داده است و یا نه. چه میزان از این وعده ها را می توان از رئیس جمهور انتظار داشت و پیگیری و یا ناپیگیری آن را ملاک تصمیم و تشخیص پیروزی و یا شکست در انتخابات قرار داد.   

از نگاه من اختلاف رای دهندگان و تحریمی ها، تفاوت در تاکتیک رای دادن نیست. برای رای دهندگان برنامه و دفاع از مطالبات فرع و رای دادن همه چیز است؛ برعکس برای تحریمی ها برنامه، مطالبه محوری و بسیج مردم اصل و رای دادن گامی در راستای تحقق و عدم تحقق آن است. بنابراین ختلاف بین رای دهندگان و تحریمی ها واقعی است و به خاطر رسیدن به تفاهم بین دو نیرو، نباید اختلاف را به روز رای گیری تنزل داد و انتظار داشت که از فردای انتخابات، دارندگان دو نگرش متفاوت به سیاست و میدان چالش، تفاوت خود را نادیده بگیرند. آنچه به تحریم در روز انتخابات منجر می شود تفاوت نگاه نیروی تحریم در مقایسه با رای دهندگان به جایگاه مطالبات مردم درعمل سیاسی است. وقتی که انتخابات غیردمکراتیک است، مطالبات مردم در انتخاب و عدم انتخاب این و آن کاندید نقشی ندارد و نامزدهای انتخابات علیرغم گشودن صفحاتی ازپرونده ی فساد مالی، اختلاس، قانون شکنی آشکار همچنان می توانند به زینت رای مردم آراسته شوند، معلوم می شود رای دهندگان و تحریمی ها دو نگاه متفاوت به سیاست و دفاع از مطالبات مردم دارند و این نگاه محدود به روز رای گیری نیست.

باقی ماندن در چرخه باطل خوب و بد بودن شرکت و یا تحریم انتخابات، ادامه ی بازی در میدان حکومت است و نه مردم. در این میدان بازیگران از پیش بازنده اند. این را خود رای دهندگان به روحانی هم می دانند که انتخابات غیردمکراتیک است و منطقا نمی توان هم از غیردمکراتیک بودن انتخابات صحبت کرد و هم از نقش رای دهندگان در برنده و بازنده بودن این و آن کاندیدا. برای خروج از این چرخه ی باطلل و بی حاصل باید از همین حالا به راه سوم گام گذاشت. راه مطالبات مردم از حکومت و رئیس جمهور. بنابراین، آنچه که باید در کانون گفتگو قرار گیرد وعده های رئیس جمهور و مطالبات اقشار و گروه های مختلف جامعه است. مطالبات کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، هنرمندان و نویسندگان، اقلیت های ملی و مذهبی و آنچه که دیروز مطرح بود و امروز فراموش شده است؛ جنبش مطالبه محوری و انتخابات آزاد و دموکراتیک. انتخاب واقعی همین است. می خواهیم به این راه برویم یا سال به سال کف مطالبات جنبش را بنا به مصلحت سیاسی در حد تحمل حکومت تنزل دهیم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست