سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اطلاعات در عصرِ ضداطلاعات
(Fake News) و (Mainstream Media)


خسرو ثابت قدم


• شاید بتوان گفت که از زمانِ «جنگ های یوگوسلاوی» یا «جنگ های بالکان» موضوعِ دروغپردازی، جعلِ عکس، انتشارِ اخبارِ ناموثق، و حتی انتشارِ عَمدیِ اخبارِ دروغ توسطِ «مین استریم مدیا» ابعادِ تازه ای به خود گرفت. برای نخستین بار عکس هائی در مجالسِ ممالکِ غربی نشان داده شد که کشتارِ وحشیانه ای را توسطِ یکی از طرفینِ جنگ نشان می داد. در واقع اما، این کشتار از سوی «همه» طرفینِ جنگ صورت می گرفت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۵ خرداد ۱٣۹۶ -  ۱۵ ژوئن ۲۰۱۷


چون انسان ذاتاً حیوانی ست دروغگو (1)، می توان تصور نمود که پیشینه (Fake News) به عصرِ پارینه سنگی نیز برسد. ولی طبیعتا تاریخچه مکتوبِ آن برمی گردد به زمانِ پیدایشِ چاپ و روزنامه. بعدها رادیو، بعدتر تلویزیون، و در زمانِ ما اینترنت و شبکه های اجتماعی، به نوبت تبدیل به کارخانه هائی برای تولید و انتشارِ اخبارِ جعلی شدند. امروزه با پدیده ای بسیار فراگیر و گسترده روبرو هستیم که بتدریج حتی گریبانگیرِ خودِ دولت ها و سازمان های اطلاعاتی شان نیز شده است.

«ادگار آلن پو»، نویسنده مشهورِ آمریکائی و «پدرِ» رُمان های جنائی، یکی از همین تولید کنندگانِ (Fake News) بود. در تاریخِ 13 آوریلِ 1844، در روزنامه پرتیراژِ (New York Sun) می نویسد:
«توماس مونک میسون، در یک پروازِ 75 ساعته توسطِ بالُن، برای نخستین بار اقیانوسِ اطلس را درنوردید» (2). این داستان اما بالکل ساختگی بود. تنها چیزی که در این داستان حقیقت داشت آن بود که فردی بنامِ «مونک میسون» واقعاً وجود داشت. و آنکه او، با بالُن از لندن به وایلبورگ در شمالِ آلمان پرواز کرده بود. به عبارتِ روشن تر: «پو» 18 ساعت را کرده بود 75 ساعت؛ دریای شمالی را کرده بود اقیانوسِ اطلس؛ و «میسون» را کرده بود نخستین عابرِ اقیانوسِ اطلس.

امروزه منظور از اصطلاحِ (Fake News) بیشتر صحنه سیاست است تا زمینه های دیگرِ زندگی؛ اگرچه بیشترین (Fake News) در اخبارِ پزشکی و داروئی منتشر می شود (3). در عالمِ سیاست، (Fake News) همیشه جایگاهِ ویژه ای داشته و دارد. دروغگوئی و جوسازی از دیرباز بخشِ تفکیک ناپذیری از سیاست بوده و هست. «نیکولو ماکیاولی»، استادِ معنویِ اغلبِ سیاسیون، اساساً ایشان را مجاز و حتی «موظف» به دروغگوئی می داند (4). و کیست که نداند که سیاسیون بطورِ کلی از دروغگوترین اقشارِ شغلی هستند؟

سالِ 1914 - اروپا. وضعیت بحرانی ست. پس از ترورِ ولیعهدِ اتریش «فرانتس فردیناند» در تاریخِ 28 جون در شهرِ «سارایِوو»، همه جا بوی جنگ می آید. همه می ترسند. ممکن است اتریش به صربستان اعلامِ جنگ کند. در این صورت، آلمان از اتریش حمایت خواهد کرد، و روسیه از صربستان. در این لحظه اما، تزارِ روسیه هنوز ارتش را به مرز منتقل نکرده است. همه منتظرِ واکنشِ پادشاهِ آلمان اند - و او هنوز واکنشی نشان نداده است.
روزنامه آلمانیِ (Berliner Lokal-Anzeiger) منتظر نمی مانَد و در 30 جولای برای خودش شماره فوق العاده چاپ می کند و می نویسد: «پادشاهِ آلمان دستورِ فوریِ انتقالِ نیروها به مرز را صادر کرد».
روزنامه بعداً این خبر را تکذیب می کند. اما دیگر دیر شده است. تزارِ روسیه بر مبنای همین خبر، ارتش را عازمِ مرزها کرده است (5).   

شاید بتوان گفت که از زمانِ «جنگ های یوگوسلاوی» یا «جنگ های بالکان» (مجموعاً 4 جنگ؛ در سالهای 1991 تا 1999 میلادی)، موضوعِ دروغپردازی، جعلِ عکس، انتشارِ اخبارِ ناموثق، و حتی انتشارِ عَمدیِ اخبارِ دروغ توسطِ «مین استریم مدیا» (mainstream media) ابعادِ تازه ای به خود گرفت. برای نخستین بار عکس هائی در مجالسِ ممالکِ غربی نشان داده شد که کشتارِ وحشیانه ای را توسطِ یکی از طرفینِ جنگ نشان می داد. در واقع اما، این کشتار از سوی «همه» طرفینِ جنگ صورت می گرفت. بدین ترتیب ذهنیتِ نمایندگانِ مجالس، و سپس از طریقِ (mainstream media) ذهنیتِ مردم را، برای دخالتِ نظامیِ «ناتو» در این جنگ ها مهیا کردند (6). این آغازِ مسیری بود که بعدها در جریانِ جنگِ عراق، جنگِ لیبی، جنگِ سوریه و غیره شاهد بودیم. اگر تا آن زمان فقط سیاستمداران و افرادِ بسیار باسواد می دانستند که «مطبوعات دروغ می گویند»، اکنون هر دهقان و کارگری نیز اینرا می دانست. پخشِ این آگاهی در میانِ مردم و جوامع به سه دلیل بود: اینترنت در حالِ عمومی شدن بود؛ مردم حساس تر و انتقادی تر شده بودند؛ یوگوسلاوی در قلبِ اروپا بود و نه در گوشه ای دورافتاده نظیرِ «روآندا».
از آن به بعد بود که (Fake News) به روالی عادی و روزمره (بویژه در سیاست) تبدیل شد. نمونه های بیشماری از جعلِ عکس و اخبارِ جعلی و «ضدِ اطلاعات» افشا و در «وِب» پخش شد. اصطلاحاتی نظیرِ (Fake) یا (Fake News) رایج گشت و بر سرِ زبانها افتاد.



یکی از عکس هائی را که در سالهای اخیر «سَمبُلِ» این پدیده شد در کنارِ متن گذاشته ام (عکس سرباز و آب و اسلحه *). بسته به آنکه کدام قسمت از عکس را منتشر کنید، پیامِ عکس تغییر خواهد کرد؛ از مثبت به منفی. به همین سادگی می توان واقعیت را تحریف کرد.
همچنین در موردِ 2 کودکِ سوریه ای، یعنی (Aya) و (Omran)، همه شواهد و قرائن نشان می دهند که «به احتمالِ بسیار زیاد» از این 2 بچه نیز استفاده ابزاری شده است. ابتدا مخالفانِ اسد، و سپس موافقان او، این بچه ها را بعنوانِ سَمبُلِ خود به جهانیان نشان دادند. نخستِ بعنوانِ سَمبُلِ جنایاتِ حکومتِ سوریه، و سپس بعنوانِ سَمبُلِ مهربانیِ حکومت.   

رسانه های کلان را اصطلاحاً (Main Stream) یا «جریانِ اصلی» می خوانند. رسانه هائی که مخاطبانِ بسیار و بودجه هنگفت دارند. منظور از اصطلاحِ «جریانِ اصلی» دو چیز است: از یک سو این رسانه ها جریانِ اصلیِ تفکر را در اذهانِ عمومی شکل می دهند؛ از سوی دیگر این رسانه ها به جریانِ اصلیِ قدرت وابسته اند (و نه به بی قدرتان یا مستقلان).

امروزه از رسانه های «مین استریم» تحتِ عنوان «قوه چهارم» یاد می شود. یعنی در کنارِ قوه مقننه و مجریه و قضائیه. این نامگذاری گویای اهمیتِ این رسانه هاست. این اهمیت در هماهنگیِ اذهان و افکارِ عمومی با خطِ حکومت نهفته است. به عبارتِ ساده تر: هماهنگ کردنِ افکارِ عمومی با خطِ حکومت، از وظایفِ این «قوه» است. و این هماهنگی بی نهایت مهم است.
برای مثال، اگر لازم باشد که حکومت ها دروغی را در میانِ مردم جا بیندازند (مثلاً جنگِ عراق یا جنگ یوگوسلاوی)، یا اگر لازم باشد که واقعیتی را مخدوش کنند (مثلاً وضعیتِ وخیمِ بازنشستگان در آلمان یا مخرب بودنِ سیاستِ «بهره صفر» از سوی بانکِ مرکزی در آلمان)، اینکار تنها از طریق رسانه های «مین استریم» مُیَسر خواهد بود. چون میلیونها بیننده و شنونده بدونِ تفکر یا پُرسش، اطلاعاتِ عرضه شده را باور می کنند. این «باور» از هر دو کانالِ «ضمیرِ آگاه» و «ضمیرِ ناخودآگاه» صورت می پذیرد (7).
«نوآم چامسکی» می گوید: «سالانه هزاران میلیارد دلار صرفِ جهت دهی به افکارِ عمومی می شود». به همین دلیل گاهی بودجه این «قوه چهارم» برابر یا حتی بیشتر است از قوه ای دیگر. و نیز حقوق های کلانِ سرانِ این «قوه» به همین جهت است (در آلمان: از هفته ای ١٠ هزار یورو تا ماهی 187.500 یورو) (8). درآمدهای نجومیِ این افراد جزوِ «اسرار» است و تنها در حالاتِ ویژه ای به اصطلاح «لو» می رود. چنین بود که در سالِ 2010 معلوم شد که یکی از برنامه سازانِ شبکه دولتیِ (WDR)، بابتِ هر برنامه نیم ساعته خود 20.000 یورو دریافت می کند (9). البته این 20.000 یورو فقط حقوقِ «ثابتِ» او بود. بابتِ هر برنامه مبالغِ دیگری نیز بطورِ «غیرِمستقیم» واردِ جیبِ ایشان می شد (همان منبعِ 9). [بحث اینجا بر سرِ مجریانِ برنامه های سیاسی / اجتماعی یا خبرنگارانِ مُفسر است، نه دست اندکارانِ برنامه های سرگرمی. این گروهِ دوم بعضاً 200.000 یورو برای هر برنامه می گیرند].

نمونه و مثال برای «مغزشوئی» توسطِ رسانه های «مین استریم» زیاد است. اما گاهی این نمونه ها پیچیده هستند و برای خواننده کم تجربه بسهولت قابلِ درک نیستند. در زیر نمونه بسیار خوبی (راحت الفهم) را انتخاب کرده و بدان پرداخته ام.



در تاریخِ 6 جونِ 2017 میلادی، بخشِ دیجیتالِ نشریه آلمانیِ (Spiegel) مقاله ای از نشریه جوانانِ خود (bento) به عاریت گرفته و در صفحه اصلیِ خود منتشر کرده بود. لینک مقاله:
www.bento.de

ابتدا باید توضیح داد که «تیترِ» یک متن چه اهمیتی دارد.
تیتر، چه در ادبیات و چه در نوشتارِ رسانه ای، داستانی مستقل است و آموزشی مستقل می طلبد. منابعِ فراوانی برای آموزشِ تیترنویسی موجود است. ساعتهای بسیاری در دانشگاه ها و مدارسِ خبرنگاری صَرفِ آموزش و اهمیتِ تیتر می شود. تیتر، اولین برخوردِ خواننده با متن است. تیتر، دریچه ورودِ خواننده به متن است. به همین دلیل در روانشناسیِ متن اهمیتِ بی اندازه ای دارد. میلیونها خواننده، فقط تیتر را می خوانند. میلیونها خواننده، بعد از خواندنِ تیتر تصمیم می گیرند که متن را بخوانند یا نه. میلیونها خواننده، فقط تیتر را «نقلِ قول» می کنند. به این ترتیب تیتر دو اهمیتِ ویژه دارد:
١- تیتر است که بطورِ نسبی خواننده را جذب یا دفع می کند.
٢- تیتر است که در ارتباطاتِ دیجیتال پخش می شود.
بنابراین شما با تیترِ مناسب «نصفِ کار را انجام داده اید».

تیتر مقاله موردِ نظرِ ما چنین است:
«چگونه اسد با بچه ها صحنه سازی می کند» یا «چگونه کودکان در صحنه سازی ها توسطِ اسد موردِ سواستفاده قرار می گیرند». اصلِ تیتر به زبانِ آلمانی:
Wie Kinder von Assad inszeniert werden

چنین تیتری به وضوح و به سرعت «هدفِ» خود را به مغزِ خواننده منتقل می کند:
اسد = گناهکار
اسد = سواستفاده گر از کودکان برای صحنه سازی



13 سطرِ بعد، موضوع عوض می شود. اعتراف می شود که مخالفانِ اسد نیز از کودکان برای صحنه سازی استفاده می جسته اند. به عبارتِ دیگر: تنها اسد نبوده است که اینکار را می کرده است. در متن می آید:
«ابتدا سَمبُلِ مخالفان، اینک سَمبُلِ طرفدارانِ اسد. عکس ها نشان می دهند که چگونه کودکان برای صحنه سازی ها موردِ استفاده قرار می گیرند».

خبرنگار اینک (13 سطرِ بعد) به واقعیت نزدیکتر شده است، اما دیگر دیر شده است. خواننده بطورِ آگاه یا ناخودآگاه تحتِ تأثیر قرار گرفته است. و چه بسا که قبل از خواندنِ متن، تیتر را واردِ شبکه های اجتماعی کرده باشد. یک تیترِ بیطرف می توانست برای نمونه چنین باشد: «چگونه هم اسد و هم مخالفانش با بچه ها صحنه سازی می کنند».
چنانکه عرض کردم، این صرفاً مثالیِ ساده و روشن بود. منظورم فقط نشان دادنِ نحوه مغزشوئی توسط «مین استریم مدیا» بود.

اگرچه تعدادِ کسانی که دیگر «همه چیز را باور نمی کنند» روزبروز در حالِ افزایش است، تعدادِ کسانی که براحتی مغزِ خود را در اختیارِ «مین استریم مدیا» قرار می دهند آنچنان زیاد است که گروهِ اول در آن گم می شود.
انسان بالذات حیوانی ست سطحی (Trivial). «اشرف مخلوقات» دانستن و خواندنِ خودش، بیشتر یک توهم است تا حقیقت. چون زندگیِ مورچه ها یا زنبورها بسیار سازمان یافته تر است تا زندگیِ او. از سوی دیگر، انسان بطورِ طبیعی تمایلِ شدیدی به داشتنِ «رهبر، راهبر، پیشرو، مرجعِ تقلید» دارد. به همین دلیل است که مُفسران و تحلیلگرانِ «مین استریم مدیا» اغلب پیروانِ فراوانی دارند. دقیقاً همین پدیده را امروزه در شبکه های اجتماعی نیز می بینیم. فردی، اغلب بدونِ اطلاعاتِ لازم، عنوانی را مطرح می کند، و هزاران پیرو پیرامونِ آن عنوان به گفتگو می نشینند. بنابراین طبیعی ست که تنها لایه بسیار نازکی از هر جامعه ای به عمق بنگرد و بیاندیشد. از این دیدگاه، «مین استریم مدیا» تناسبِ کاملاً طبیعی ئی با جامعه بشری دارد.
________________________________________

توضیحات و منابع:

1)
Lügen gehört zum normalen menschlichen Verhalten, sagt Harald Freyberger, Leiter der Klinik für Psychiatrie und Psychotherapie der Universität Greifswald. „Einen Menschen, der noch nie in seinem Leben gelogen hat, gibt es nicht“.
www.spiegel.de

www.zeit.de

www.spiegel.de

www.rp-online.de

2)
faktenfinder.tagesschau.de

3)
www.univadis.de

4)
www.zeit.de

5)
www.3sat.de

6)
„Es begann mit einer Lüge“ - Doku über NATO-Einsatz in Jugoslawien, ARD 2001‬‏
www.youtube.com

7)
schulzeug.at

www.stangl.eu

www.bpb.de

8)
www.stern.de

9)
www.sueddeutsche.de

*)
عکاس: (Itsuo Inouye)؛ 21.3.2003؛ عراق


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست