سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حکایت و تمثیل


علیرضا قلاتی


• اُشتُری را موشکی با جفتِ خویش
می بدیدندی به صحرا دل پریش

زود گشتی نزدِ معشوقه دوان
تا که یعنی بنده هستم پهلوان ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۷ تير ۱٣۹۶ -  ۱٨ ژوئيه ۲۰۱۷


بهرِ کتمان مدیح از نامَحَل
حق نهادست این حکایات و مَثَل
مولوی

پیشکش به اسماعیل خویی

حکایت و تمثیل

اُشتُری را موشکی با جفتِ خویش
می بدیدندی به صحرا دل پریش
زود گشتی نزدِ معشوقه دوان
تا که یعنی بنده هستم پهلوان
گفت بین نک همچو موسی زاختبار
از دلِ دریا بر انگیزم غبار
برگرفت افسارِ آن اُشتُر به کف
همچو اُشتُربان کشیدی وی به تف
پیشِ دلبر شاد بُد زان لافیه
همچو شاعر گاهِ وزن و قافیه
تا رسیدندی به تیز آبی نغول
همچو رای و فهمِ اصحابِ اصول
موشک آنجا اوفتادی بر درنگ
نزدِ دلبر پایِ او گردید لنگ
بر لبِ آن جو ز خوف و بیمِ بَرس
همچو اُشتُر لب نجنباندی ز تَرس
در خلابِ لافِ خود غر اوفتاد
هم دریدی خیک و هم خر اوفتاد
اُشتُرش گفتی بدو کای شیر چنگ
از چه افتادی چو خر در پالهنگ
زن به آب و ران مرا زین جویِ ژرف
تا که بیند دلبر این کارِ شگرف
موشکش آهی بزد گفت ای رفیق
طرفه دریایی ببینم بس عمیق
گفت اُشتُر چون ندانی حدّ نم
از چه خوانی آبِ جو را آبِ یم
تا به زانو نیست بیش این آبِ جوی
ژاژ کمتر خای و مستمسک مجوی
پیشِ دلبر بر دو چشمان نم مزن
رو چو اُشتُر در دو زانو غم مزن
نعل بر سر موش گفتی الامان
من نگردم همتگِ رخشی چنان
بی شکی زان یم به این جو غرق هاست
بینِ زانو تا به زانو فرق هاست
فرق باشد بینِ شطحِ بایزید
با دغل بازی که نالد چون یزید
فرق باشد بینِ تنگِ لاشه خر
با یکی قرپوسِ اسبِ تیز و تر
اُشتُرش گفتی که با بانویِ خود
کن تو گستاخی به هم زانویِ خود
خر در اینجا خُسبد ای مغرورِ کور
چون به وهمی تو نه عقلِ جمله نور
همچو آن گوساله کو با گاو خُورد
زودش از پندام و از آماس مُرد
نزدِ دلبر پر ز لاف ای پهلوان
بِه بریسی پنبه کنجِ دوکِدان
روز و شب آیی چو مر کفتارِ کور
در میانِ بند لافی از نُهور
آنچه را کز حُمق عقلش خوانده ای
وهم باشد کاندرو وامانده ای
تا نگردی مخزنِ آن کانِ کان
حبّه دزدی زین ترازو بر دکان
تشنه گردی پُر جَدَل در کیف و کم
همچو بوالقاسم به خونِ بوالحَکَم
عقلِ جزوی نزدِ عشق آن موشک است
حکمِ او همواره تشکیک و شک است
دست مالد چون مگس آن بی فروغ
پُر طمع تا افتد اندر دیگِ دوغ
یوسف اندازد به نیل او ترّ و تیل
کان شکم مالد به دیگی چرب و چیل
کیسه را پُر پول خواهد آن دَلِه
گوییا در خواب بیند مزبَلِه
همچو بوجهل آید آنجا بوالفضول
بر زَنَد اشکنبه بر فرقِ رسول
اندرین الفنجگاهِ پُر گداز
زادِ عاشق چیست جز اشکِ نیاز
عشق خود بودستی از روزِ ازل
همچو معشوقی سزاوارِ غزل
عقل زو آمد پدید اندر کمال
تا که بنماید چو مِرآتش جمال
پس بباشد عقلِ عشق آن آیَنِه
کو جمالِ عشق تابد بَرهَنِه
تا تو زان نورش بیابی طَمسِ عشق
محو همچون ذرّه ای در شمسِ عشق
سینه سای از بلخ گر آیی دمشق
جز حقیقت می نیابی زعقلِ عشق
رشوت اندر عقلِ عشق ای بدسگال
دان محال است و محال است و محال
نفسِ خود بشکن بِمشکن آینه
تا در او بینی تو یوسف بَرهَنِه
نفسِ عرفان روز و شب روینده بود
چون دوابان دم به دم جوینده بود
نفسِ عشق آمد بسی گوینده شد
هر چه جز عشق آمدش شوینده شد
محو شد چون قطره در قلزم تمام
عشق جانی داد و بستد والسّلام
اینچه عرفان مست گوید سینه چاک
جمله ای جان بوده قبل از خَلقِ تاک
علمِ عرفان بو ز علمِ مِن لَدُن
در فکانِ آن بجوشد امرِ کُن
هر چه گوید زاَمرِ کُن آن ذوفنون
بو بباشد درمیانِ کاف و نون
آنچه او گوید ز اسرارِ کهن
قدرِ آن دانند حکیمانِ سخن
بسکه دلشادی به لفظ و عاریت
نورِ حکمت را تو دانی قافیت
حرفِ حکمت چون بنشناسد خبیث
همچو کافر جهل راند در حدیث
سوزِ آن معنی کسی داند که دل
رسته کردستی ز کارِ آب و گِل
اسمعیلا ای شَهِ رستم لقا
همچو کیخسرو به نورت بو بقا
هر چه گفت عبدالکریم از صوفیان
جملگی بو علمِ تشریف آن بدان
مومن آید در سخن آن ذوالفنون
غافل است از حکمِ ما لاتَفعَلون
همچو گلخن تابِ رندِ پر ذُنُب
دیگری زو پاک گردد خود جُنُب
بر هوایِ نفسِ مومن بو اسیر
همچو غُرمی مُرده در چنگالِ شیر
بو خرابات او به ذکر و نافله
دستک دزد و شریکِ قافله
آید اندر خانقه چون دلّه دزد
خرقه جوید بی بها آن زن به مُزد
خرقه اندازم میانش بی وصول
بو که یابد واقعه آن خامِ گول
گر از آن خامی بیابد آگهی
پوست بگشاید از آن مغزِ تهی
مثنوی فهمش نه کارِ خس بُوَد
کاندرونِ دِه دو بانگی بس بُوَد
گفتمت نک دردِ خود را کمّ و کیف
صوفی ابن الوقت بو الوَقتُ سیف
طرفه العینی رَوَد این سالِ تنگ
زو بماند تا ابد آن نام و ننگ... 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست