سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اهمیت ژئوپلتیک و ژئوستراتژیک کُردستان
در مناسبات بین المللی


دکتر اسعد رشیدی


• جنبش ملی کُرد واقعیتی است انکار ناپذیر. علیرغم تکامل نیافتگی سیاسی در گذشته، در این و یا آن بخش از سرزمین تقسیم شده کُردستان، دارای سابقه ای طولانی و ریشه آن در سرزمین، تاریخ و فرهنگ و سنتهای دیرین ملت کُرد گسترده گردیده است و رشد و بالندگی روز افزون آن تابع اراده هیچ ملت و کشور دیگری، جز ملت کُرد نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٨ بهمن ۱٣٨۵ -  ۷ فوريه ۲۰۰۷


اهمیت ژئوپلیتیک و ژئوستراتژیک کُردستان در مسائل بین المللی درصدسال گذشته و در آستانه قرن بیستم، نگاه و تمایل سیاسی - اقتصادی قدرتهای بزرگ جهانی را به سوی خود جلب کرد. فروپاشی دو امپراتوری کلان در اروپا (روسیه تزاری) و در آسیا (حکومت عثمانی) به تنش در مناسبات جامعه جهانی و تشدید مخاصمات ملی در سیمای سه ایده ئولوژی ناسیونالیستی قدرتمند (فارس، ترک و عرب) در خاورمیانه یاری رساند.
استقرار کشورهای عربی که با وساطت دولتهای بریتانیا و فرانسه پا گرفتند؛ بعدها به تکیه گاه مطمئنی در هموار کردن زمینه های دخالت سیاسی و نظامی همین دولتها در منطقه تبدیل گردیدند.
روند طولانی شکل گیری پر درد و رنج "ملت سازی" در خاورمیانه از همان آغاز، تنوع ملی و فرهنگی را مردود شمرد و ابزارهای خشونت آمیز، از جمله برتری طلبی نژادی و زبانی را وسیله ای کارساز و مطمئن در شالوده ریزی "پروژه کشورسازی" در منطقه قلمداد نمود.
تکه پاره شدن حکومت باب عالی، بخش کوچکی از ارمنستان را به آزادی رساند؛ که درپناه کشور شوروی توانست از انهدام تمام و کمال ملی بگریزد. ملتهای ساکن آسیای میانه(گرجستان، آذربایجان، ترکمنستان، کازاخستان) با ایجاد دولتهای کوچک و "مستقل" توانستند از استحاله و ذوب در کوره سوزان توسعه طلبی سیاسی و نظامی ترکهای جوان رهایی یابند. تنها کُردستان به پیکری زخم خورده و تقسیم شده و چون "اصطلاحی جغرافیایی" و جامعه ای "اگزوتیک" که گویا در بخشی از آناتولی ساکن است به دست سرنوشت رها گردید.
تلاشهای جامعه سیاسی و روشنفکری کُردستان از آغاز قرن بیستم و به منظور ایجاد کُردستانی مستقل با ناکامی روبرو گردید؛ اگرچه جنبشهای ملی کُرد در بخشهای جدا شده کُردستان ناسیونالیسم کُرد را تقویت کرد؛ اما به دلیل بافت سیاسی و اجتماعی عقب نگاه داشته شده کُردستان که بر بنیانهای سنت و عادات رو به زوال اقتصادی و فرهنگی استوار گردیده بود و نیز دخالتهای سرکوبگرانه کشورهای مسلط بر سرزمین کُردستان، امکان تکامل و توسعه جامعه کُرد را از درون با دشواری روبرو ساخت و به مانع و سد بزرگی تبدیل گردید؛ که راه رشد و شکوفایی احساسات ملی در قالب ناسیونالیسم کُرد را مسدود می کرد.
جنبشهای ملی کُردها تا آغاز نیمه دوم دهه هشتاد قرن بیستم (به دلایل سیاسی و تاریخی مشخص) و در کوران تحولات و دگرگونیهای منطقه ای و جهانی نتوانست در بستری مطمئن و پایدار جریان یابد و به جنبشهای پراکنده، بی درونما و فاقد ستراتژی روشن و به اهرم فشار در موازنه قدرت کشورهای منطقه تغییر شکل داد. هر چند منابع طبیعی و راهبردی و عمق ستراتژیک و نیز عامل جمعیتی، کُردستان را در موقعیتی حساس و قابل توجه قرار می داد؛ اما گسترش دگرگونیهای ژرف سیاسی و اجتماعی پس از آغاز جنگ سرد و تلاش و مبارزه دائم بازیگران اصلی جهان دو قطبی در تثبیت موازنه قدرت و تاکید و تائید بر ثبات و عدم تغییر مرزهای جغرافیایی در خاورمیانه، هیچگاه کُردستان را به عاملی مستقل و تاثیرگذار در منطقه و در مناسبات بین المللی محسوب نداشت. جهت اساسی و بنیادی در تکوین و گزینش چنین سیاستهایی از سوی قدرتهای بزرگ جهانی، امنیت و ثبات منطقه را مدنظر قرار می داد و دگرگونیهای عمیق سیاسی و ستراتژیکی نابهنگام را ضروری ارزیابی نمی کرد.
بی ثباتیهای پایدار اواخر دهه شصت در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین منجر به فروپاشی استعمار گردید؛ اما سهم کُردستان در چهارچوب این رویدادهای شگرف نادیده انگاشته شد و تنها در میانه دهه هشتاد میلادی و در آغاز تزلزل در ساختار و بنیانهای سیاسی و اقتصادی مناسبات بین المللی است که اهمیت ژئوپلتیک وژئوستراتژیک کُردستان درمعادلات منطقه ای وجهانی پدیدار می گردد.

موئلفه های ژئوپلتیک کُردستان
کُردستان باسرزمینی به مساحت 450 (1) هزارکیلومترمربع درغرب آسیاواقع گردیده است. از شمال با قفقاز در مرزهای شوروی پیشین،ازسمت چپ باشرق ترکیه وشمال سوریه وازراست باغرب ایران وشمال شرقی عراق همسایه است.
اهمیت توپی گرافیک کُردستان باکوههای مرتفع آرارت وزاگروس ودیگر رشته کوههای بزرگ وکوچک و درکناردیگر عوامل جغرافیایی مشخص می گردد؛که درطی سالهای متمادی به مانعی بزرگ درراه استحاله ( assimilation)ونابودی ملت کُردازسوی" فتح کنندگان "ظاهر گردید.هم چنین صورتبندی سیاسی_ اجتماعی ،که درسیمای گروهها و دستجات عشایر و فئودالهای کُرد تجسد یافته بود؛ بازدارنده دیگری است، که ساختار و شناسه ی (هویت) کُردرا از خطر فروپاشی قطعی دور نگاه می داشت.
ژرفای ژئوپلتیک کُردستان که با وسعت سرزمینی و ساکنان بیش از 35 میلیون ونیزبادرنظر داشت موقعیت حساس و قلمرو ژئوستراتژیکی آن، واقع شدن در مرزهای چهار واحد سیاسی (ایران،ترکیه، عراق ،سوریه) که دارای اهمیتهای معین سیاسی و اقتصادی در مناسبات بین المللی هستند؛ اعتبار ژئوپلتیکی و ژئوستراتژیکی کُردستان را آشکار می سازد.
عامل پویا در چهارچوب همین مفهوم: وجود منابع سرشتی و معدنی، نفت، ‌آهن، مس، کُرم، از کُردستان سرزمینی ثروتمند ساخته است؛که ازابتدای قرن بیستم تمایل وانگیزه کشورهای صنعتی جهان رامعطوف به خود گرداند. "معدن کُروم که دربین راه دیار بکر (لانک)قرار دارد یکی از بزرگترین معادن کُرم جهان است که با بازدهی معادل 832000 تن، ترکیه رادر سال 1967،پس ازشوروی سابق،درمقام دومین تولیدکننده این ماده معدنی قرار می دهد.به گزارش سازمان همکاری های توسعه اقتصادی (OECD)درسال 1967تولید آهن در دیوریگی کُردستان شمالی، بالغ بر 5/1میلیون تن بوده است.استخراج مس دردیاربکردرسال 1970بالغ بریک میلیون تن وتولیدنفت در میدانهای نفتی دیاربکروسیرت به 4میلیون تن رسیده است"(2)
واقع شدن سرزمین کُردستان دربخش فوقانی دو رودخانه بزرگ دجله وفرات بویژه باعمده شدن " مشکل آب" که سالهاست یکی ازعوامل تیره بودن مناسبات سیاسی ودیپلماتیک سوریه وترکیه را شکل داده است‌؛ فاکتور نیرومند دیگری است که می تواند در آینده نقش واهمیت ژئوپلتیک کُردستان درمناقشات موجوددرخاورمیانه را افزایش دهد. هم چنین باید به قراردادنفتی چشمگیر باکوـ جیجان اشاره کردکه بخش قابل توجهی ازخطوط نفتی ازخاک کُردستان شمالی (ترکیه)می گذرد. تصادفی نیست که جدا از قدرتمند بودن جنبش ملی در کُردستان شمالی بخشی از فشارهای سیاسی و دیپلماتیکی که اتحادیه اروپا بر آنکارا وارد می آورد؛ناشی از وجود بی ثباتی پایداری است که رژیم ترکیه راسالهاست درپیوندبا مشکل کُردهابه خود مشغول داشته است و در راستای امنیت منافع شرکتهای بزرگ نفتی قرار نمی گیرد، که مایل به تنش و بحران در روند انتقال انرژی ازترکیه به اروپا نیستند.
وجود منابع نفتی درکُردستان شرقی (ایران) واقع درنفت شاه کرمانشاه و گسترش منابع سرشتی،ازجمله زمینهای مستعد کشاورزی ودامداری موئلفه های بااهمیت دیگری رادرساختاراقتصادی کُردستان به وجودآورده اند.
اکتشاف نفت درشهرهای کرکوک وموصل واقع در کُردستان جنوبی (عراق) وویژه گیهای آن،ازجمله ارزان بودن و نیز تنشها و بحرانهای دامنه دار در مناسبات بین المللی درپایان جنگ اول جهانی ،لندن و انکارا را بر سر تصاحب نفت کُردستان رویاروی هم قرارداد.

جنبشهای ملی کُرد
با عقد پیماننامه لوزان در 24 ژوئیه 1923 و توافقات بعدی میان ترکیه و بریتانیا مبنی "بر واگذاری 10درصد از درآمد نفت کرکوک به دولت ترکیه" (3)، کمال مصطفی از دعاوی ارضی در کردستان عراق، از جمله شهر کرکوک چشم پوشید. یکی از دلایل مهم و بارزی که بریتانیا و فرانسه را از دنبال کردن استقلال و یا خودمختاری کُردستان بازداشت توافق با ترکیه درباره نفت کرکوک بود؛ که قرارداد لوزان را ممکن ساخت. در این قرارداد کُردستان به فراموشی سپرده شد و از مواد، 63،و 64 پیمان سه ور که در 10 اوت 1920 انعقادیافته بود نامی برده نشد. در ماده 62 پیماننامه سه ور به صراحت از خودمختاری کُردستان سخن گفته می شود.
"ماده 62. کمیسیونی که در قسطنطنیه اجلاس خواهد کرد وبه ترتیب مرکب از سه عنصر منصوب دولتهای بریتانیا و فرانسه و ایتالیا خواهد بود، ظرف شش ماه از (تاریخ) به اجرا درآمدن پیمان حاضر طرحی را برای خودمختاری مناطق کُردنشین واقع در شرق فرات، جنوب مرز جنوبی ارمنستان،که بعدا ًمعین خواهد شد، و نیز مناطق، واقع در شمال مرز ترکیه با سوریه و بین النهرین، به نحوی که درماده 27،2)و3)مشخص شده است،تهیه و تنظیم خواهد کرد." (4)
تلاش جامعه روشنفکری کرد در پایان جنگ جهانی اول، که در راستای بهبود شرایط سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی کُردستان صورت می گرفت با ناکامی و دلسردی مواجه گردید. جنبشهای ملی مسلحانه در بخشهای شمالی کُردستان،جنبش شیخ سعید پیران (1925) شیخ محمود برزنجی در کُردستان جنوبی (1919ـ 1922)سمکو در کُردستان شرقی (1920) نتوانستند مشکل کردها را به مسئله ای بین المللی تبدیل کنند، که طرح و حل و فصل آن ـ جدا از توانمندیهای درونی جنبش آزادیخواهانه کُردها ـ در چهارچوب معادلات و مناسبات جامعه جهانی قابل فهم و درک ژرفتری باشد.
اولین جمهوری کُردستان،که کردستان سرخ نام گرفت،در فاصله سالهای 1923ـ 1926 در درون جمهوری سوسیالیستی آذربایجان استقرار یافت. (5) اما به دلیل فشارهای سیاسی دولت ترکیه که توانسته بود قیام شیخ سعید پیران را سرکوب کند و نیز تضییقات ناسیونالیستهای آذربایجان شوروی باشکست روبرو گردید .*   
در سال 1946 درشهرمهابادجمهوری کُردستان باپشتیبانی شوروی سابق تاًسیس و بعداز یازده ماه بوسیله دولت قوام و همکاری سیاسی ودیپلماتیک دولتهای بریتانیا وآمریکاسرنگون شد. عوامل متعددی که به بروز و ناپدیدشدن جمهوری کُرددستان منجرگردید را می توان به فاکتور داخلی (ضعف جنبش دمکراتیک در ایران به شکل عام و به شکل ویژه سست بودن پایه های اجتماعی ساختار سیاسی دولت،عدم گسترش و نفوذ جمهوری در بخشهای و مناطق کُردنشین کُردستان شرقی، هم چنین بافت شکننده و عقب نگاه داشته شده فرهنگی کُردستان) و نیز باید به فاکتور خارجی که نقش بسیار بزرگی در سیر رویدادهای کشور ایفا کرد و به عاملی تاًثیر گذار در ایجاد و سپس ناپدیدشدن جمهوریهای کُردستان و آذربایجان تبدیل گردید؛ اشاره کرد. تغییر تناسب نیرو در جهان که به سود دشمنان جمهوری کردستان دگرگون میشد، پشتیبانی بین المللی از دولت جوان کردستان راکه در وجود سیاست خارجی دولت شوروی تجسد یافته بود را نگران و دچار تزلزل می ساخت. این نگرانی و دگرگونی در نامه ستالین به میرجعفر پیشه وری رئیس جمهور آذربایجان جنوبی و در اثنای آماده شدن یورش ارتش شاهنشآهی ایران به کردستان و آذربایجان رابه روشنی می توان دید.
ستالین در نامه مورخ 8 مای 1946 به پیشه وری می نویسد: "آمریکائیها و انگلیسیهابه ما گفتند،اگر ارتش شوروی می تواند در ایران بماند چرا باید ارتش انگلیس نتواند در مصر و سوریه و اندونزی و یونان و سپاه آمریکا در چین و ایسلند و دانمارک باقی بمانند. به این خاطر ما تصمیم گرفتیم که سپاهیانمان را از ایران و چین فرا بخوانیم و به این ترتیب بهانه را از دست آمریکا و انگلیس خارج بسازیم و جنبش آزادیخواهی را در مستعمرات گسترش بدهیم و با این شیوه سیاست آزادیخواهانه خودمان را مشروع و تاًثیر گذار بسازیم" (6)
به این ترتیب جمهوری کُردستان که ادامه و تبلوری از خواستها و آمال دیرینه و سرکوب شده ملت کُرد بود، قربانی تضادها و کشمکشهای جامعه جهانی گردیدکه در مفهوم جنگ سرد چهره نموده بود.
قرارداد الجزایر در سال 1975 باردیگر جنبش ملی کُرد را اینبار در جنوب کُردستان تقریباً به همان دلائلی که جمهوری کُردستان را نابود کرده بودبروزکرد و باردیگرنشان دادکه منافع ملی جنبش کُردستان هماهنگ وموازی منافع ستراتژیکی قدرتهای بزرگ جهانی و ساختارهای سیاسی حاضر در جهان معاصر، که با تضادها و کشمکشهای دائم تصویر می شود منطبق نمی گردد.

اجزای متفاوت سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در کُردستان
پیشینه سیاست خارجی واشینتگن نسبت به حق ملتهادرانتخاب شیوه زندگی از سوی ویلسون رئیس جمهور امریکا درپایان جنگ جهانی اول درسال 1920 در چهاره ماده منتشرگردید.درماده دوازده از"ملتهای تحت ستم دولت عثمانی"سخن به میان می آید،که شامل کُردها و ارمنیهایی میگردد.
تحولات سیاسی واقتصادی درخاورمیانه وتضادهای ناشی ازدوقطبی بودن جهان، دولت ترکیه رابه پایگاه و مرکز مطمئن و قابل اتکایی دررویاروییهای امریکاوغرب باشوروی قرار می دادوتنش درسیاست داخلی وخارجی ترکیه ازنقطه نظرآمریکا وغرب به جبهه ضد شوروی آسیب می رساند.به همین دلیل آمریکا وغرب ازجنبش ملی کُرد در ترکیه حمایت نمی کردند.الحاق ولایت موصل به کشور تازه تاًسیس عراق درنیمه اول قرن بیستم ازسوی بریتانیا باموافقت آمریکا صورت پذیرفت، که سهم قابل توجهی ازدرآمد نفت شهرکرکوک درازای موافقت کاخ سفید به این کشورواگذارگردید.دولتهای بعدی آمریکادر ایجادپیمانهای منطقه ای(سعدآباد،بغداد)که در چهار چوب جنگ سردارزیابی می شوندنقش چشمگیری برعهده گرفتند.سویه سیاست خارجی هرکدام ازشرکت کننده گان در پیمانهای مذکور همکاری و جهت گیری مشترک درسرکوب هرگونه جنبش ملی بویژه در کُردستان راشکل می بخشید.
پیمان الجزایر درسال 1975،که قیام مسلحانه کُردهای جنوبی(عراق)راباشکست روبروساخت ،منافع آمریکا و رژیم شاهنشاهی ایران در منطقه راتاًمین می کرد.فشاربربلوک شرق که دولت البکرـ صدام حسین در عراق جلوه ی بی شکل وناخوشایندآنرامتجلی می ساخت بادست آویزقراردادن وپشتیبانی ظاهری از جنبش ملی کردها تکمیل گردید و زمینه درهم شکستن آنرا فراهم ساخت.
وقایع تاًسف برانگیز سالهای 1987ـ1988 که طی آن صدهاهزارکُردبه دست رژیم صدام حسین قتل عام شدند نه جامعه "متمدن" جهانی و نه آمریکا واکنش شایسته ای بروز ندادند. در جریان جنگ خلیج فارس به سال1991 علیرغم اعلام پشتینانی رئیس جمهوری امریکاازقیام کُردها وشیعه ها،دولت آمریکا نسبت به کشتاروآوارگی ملیونها کُرد بی تفاوت ماندودست روی دست گذاشت. این پیشینه ی تاریک وتلخ از سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا نسبت به مشکل کُردها را از آغاز تا دهه پایانی قرن بیستم را نشان می دهد.

بازنگری سیاست خارجی آمریکا در کردستان
کارکرد تحولات جهانی درپایان دهه هشتادمیلادی که باجابجایی ودست به دست شدن موازنه نیرو در جهان و بویژه ازهم گسستن شوروی پیشین به اوج خود رسید،سیاست خارجی ایالات متحده آمریکاراکه درپروژه" نظم نوین"جهانی بازتاب می یافت رادستخوش دگرگونی ژرف ساخت. تدوین دکترین خاورمیانه بزرگ که باگسترش وبسط "دمکراسی" درکشورهای اقتدارگرای منطقه ازسوی آمریکا ارزیابی می شود،نگرش کاخ سفیدبه مجموعه سیاستهای دوره جنگ سرد را دگرگون کرد و نقش کشورهای ترکیه وعربستان سعودی (متحدین عمده امریکا) درمنطقه را کاهش داد. از همین زاویه میتوان به اهمیت ستراتژی نوین آمریکا در همکاری و پشتیبانی از جنبش ملی در کُردستان جنوبی ،به مثابه متحدقابل اطمینان دربحران عراق نام برد.
از سوی دیگر تضعیف رژیم صدام حسین در عراق ازسوی آمریکاوبریتانیا،که با محدودکردن پروازهای هوایی رژیم عراق درآسمان کُردستان ونیز فشارهای سیاسی واقتصادی کامل می گردید روحیه مبارزاتی کُردهاراتقویت می کرد و نگرش سیاسی احزاب باتجربه وحاضردرصحنه سیاسی کُردستان رادگرگون ساخت.

ستراتژی نوین در جنبش ملی کرد
قرارداد الجزایر که شکست موقت مبارزان کُردستان جنوبی را تاًیید می کرد، ضربه سنگین و نیرومندی بود که جنبش ملی کُرد را چه از درون و چه از برون بشدت تکان داد و زمینه های بازنگری به ژرفای تاریخ مبارزاتی کُردها را چه در شکل و چه در مضمون بطور جدی در میان بخشهای آگاه جامعه روشنفکری کُردستان پدید آورد. جنبش ملی کُرد که با بی اعتنایی و نادیده انگاشتن مطالبات ملی وتاریخی کُردها درصدسال گذشته روبرو شده بود؛ با بهره گیری از شرایط حساس و تغییر تناسب نیرو درمنطقه وجهان توانست فضای آزادناشی از نبود قدرت مرکزی در عراق و با پشتیبانی افکار مترقی و انسان دوستانه جهانی و مساعدت کشورهای غربی به ویژه آمریکا در بخشی از کردستان (جنوبی) مستقر گردد.
این دگرگونی تنها در شکل صورت نمی گرفت، بلکه ستراتژی جنبش را نیز از درون دچار تغییرات ژرف ساخت و مضمون سیاست خارجی جنبش را که به شکل سنتی و بر بنیانها و تفکرات چپ گرایانه بنیاد نهاده شده بود به شکلی آرام مورد بازنگری قرار داد.
"شوروی جنبش کُردها را نیروی ذخیره ضدامپریالیستی بشمار می آورد" (7)
سرخوردگی و یاًس تاریخی از اندیشهای چپ، که در سیمای شوروی سابق تجسم یافته بود، از نیمه اول دهه هشتاد میلادی احزاب کُردی را متوجه جهت های سیاسی دیگری درجهان متوجه ساخت.
تمایل احزاب کُردی (حزب دمکرات کُردستان ایران، پارتی دمکرات و اتحادیه میهنی کُردستان عراق) به عضویت در احزاب سوسیال دمکرات اروپا نشانه روشنی از بازبینی در تفکرات و اندیشه های کذشته را نمایان می سازد که با بازنگری در برنامه این احزاب که با تغییر شعار خودمختاری به فدرالیسم تکامل یافت را می توان به عنوان نمونه بارزی از جهت گیری تازه در جنبش ملی کُرد بشمار آورد.
تفکر نوین در جهت گیری ستراتژیک در جنبش ملی کُرد را باید در وهله اول به چند فاکتور تاًثیر گذار پیوند داد. نخست، گردش سریع تحولات سیاسی ـ اجتماعی در جهان و منطقه (انقلاب اسلامی ایران،جنگ ایران و عراق، تحولات سیاسی افغانستان، شکاف در بنیانهای سیاسی و تئوریک رژیم شورووی و کشورهای سوسیالیستی)سپس، کارکرد مبادلات واطلاعات سیاسی وفرهنگی درسطح جهان، که باانقلاب شگرف تکنولوژیک نسیم خوشایند آزادی را در منطقه به جریان واداشته بودوهم چنین عامل اجتماعی بااهمیتی چون، جابجایی طبقاتی در کشورهای تقسیم کننده کُردستان، که به قشرهای میانی جامعه جان تازه ای می بخشید، عوامل مادی دگرگونیهای تئوریک و سیاسی در جنبش ملی کُردستان بودند؛ که تدوین ستراتژی جدید در جنبش را ممکن ساختند.
با توجه به داده و فاکتهای تاریخی در صدسال کذشته جنبش ملی کُرد،می توان اهمیت ژئوپلتیک و ژئوستراتژیک کُردستان در مناسبات بین المللی را اینگونه بر شمرد:
1ـ سیاست خارجی جنبس ملی کُرددرمناسبات بین المللی برهمکاری وسیع وگسترده باکشورهای قدرتمند جهان و در درجه اول باایلات متحده آمریکاو کشورهای صنعتی اروپا استقرار یافته است.
2ـ سمت و سوی اساسی و هدف عمده مبارزات ملت کُرد در بخشهای متفاوت و بخش شده کردستان (ایران، سوریه و ترکیه) ایجاد نظامی فدراتیو از طریق تضعیف قدرت مرکزی (ترکیه) و سرنگونی رژیمهای توتالیتر در(ایران، سوریه) تدوین شده است.
3ـ ژئوپلتیک کُردستان دارای اهمیتی غیرقبل انکار در منطقه و در جهان است.
4ـ قرارگرفتن در همسایگی چهار کشور با شاخصها و اعتبار معین بین المللی، و دیگر فاکتورهای بارز،که به آنها اشاره شد، اهمیت ژئوستراتژیک کردستان را در راستای ثبات و امنیت منطقه نمایان می سازد.
5ـ جنبش ملی کُرد واقعیتی است انکار ناپذیر. علیرغم تکامل نیافتگی سیاسی در گذشته، در این و یا آن بخش از سرزمین تقسیم شده کُردستان، دارای سابقه ای طولانی و ریشه آن در سرزمین، تاریخ و فرهنگ و سنتهای دیرین ملت کُرد گسترده گردیده است و رشد و بالندگی روز افزون آن تابع اراده هیچ ملت و کشور دیگری، جز ملت کُرد نیست.
6ـ تاریخ مبارزاتی ملت کرد و به منظور ایجاد دولت ملی در هر یک از بخشهای کردستان از مراحل پیچده ای گذر کرده است. عدم ستراتژی مشخص، بی دورنمایی سیاسی و دیگر عوامل بازدارنده و منفی در مراحل متفاوت تاریخی، تا رسیدن به ستراتژی مشترک و تاًسیس دولت فدرال در بخش جنوبی (عراق) کردستان مراحل دشوار و بغرنجی است که تاریخ صدساله کردستان را بازتابانیده است.
   
پانویس
*داده های بسیار اندکی درباره کُردستان سرخ در دسترس تاریخ نگاران قرار دارد. اسناد و مدارک بااهمیتی در مورد چگونگی ایجاد و سرنگونی کُردستان سرخ در آرشیوهای ناگشوده وزارت کشور جمهوری اذربایجان و نیز در بایگانیهای وزارت خارجه شوروی پیشین منطقا باید وجود داشته باشد، که می تواند در صورت انتشار به آشکار گردیدن بخشهای از تاریخ کُرد یاری برسانند.

منابع
1.Лазарев.M.C.геополитическое значение Курдстан. Азы и Африка .M.2001.c.23
2. درک کینان، کردها وکردستان، ،ص121،ترجمه ابراهیم یونسی
3.رابرت اولسن،قیام شیخ سعید پیران،ترجمه ابراهیم یونسی،ص123
4 .دیویدمک داول،تاریخ معاصرکرد،ترجمه ابراهیم یونسی،ص،703
Д.Кадыр. Освободительное Движение в Куридстане..5
на перекрестках истории и политики. М.1994.c17 Курдистане
6.هه فته نامه ی په یامی کورد،ژماره 75رێکه وی 10.2.2006
7.. Лазарев М..С.Курдистан на перекрестках истории и политики М .1994. 73 с


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست