سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ترور در برلین - ۲
به مناسبت ۲۵امین سالگرد ترور صادق شرفکندی و یاران


پرویز دستمالچی


• از جمله دعوت شدگان به دادگاه، وزیراطلاعات و امنیت آلمان آقای برند شمیت باوئر (Bernd Schmidbauer) است. او در دادگاه، در زیر سوگند، می‌ گوید علی فلاحیان به هنگام دیدارش با من در بُن از من خواست جلوی پرونده و همچنین تشکیل دادگاه میکونوس را بگیرم و من به او گفتم که پرونده در دست مراجع قضائی است و قوه قضائی در آلمان مستقل است و من (اشمیت باوئر) نمی توانم کاری انجام دهم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۱ مرداد ۱٣۹۶ -  ۱۲ اوت ۲۰۱۷


روز شمار ترور: از ترور تا صدور حکم بازداشت علی فلاحیان

۱- هیئت نمایندگی حزب دمکرات کردستان ایران: دکترصادق شرفکندی دبیر کلِ حزب، فتاح عبدُلی نماینده حزب در اروپا وهمایون اردلان نماینده حزب در آلمان از تاریخ ۱۴ تا ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲میهمان کنگره جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال- دمکرات در برلین بودند. بنابر خواست شرفکندی قرار می‌شود هیئت نمایندگی با برخی از افراد اپوزیسیون ایران در برلین نشست مشترکی داشته باشد. هدف از نشست آشنائی متقابل و نیز گفت و شنود در باره مسائل ایران، کردستان و نیز وضع اپوزیسیون در خارج از کشور بود. نوری دهکردی وظیفه سازماندهی این نشست را به عهده می گیرد، اما چون تمام مدت به همراه هیئت نمایندگی در کنگره شرکت داشت و همچنین کار ترجمه برای هیئت نمایندگی را (عمدتاً) او انجام می‌داد از صاحب رستوران میکونوس، عزیز هیبت غفاری، خواهش می‌ کند وظیفه اطلاع به دیگران را به عهده بگیرد. نوری دهکُردی از فعالان چپ مستقل ایران، ساکن برلین و از دوستان بسیار نزدیک عبدالرحمان قاسملو و صادق شرفکندی بود و چندین سال با نام مستعار حسین احمدی در کردستان ایران در کنار حزب فعالیت می کرد.
۲- عزیز غفاری به عده ای (حدود ده تا پانزده نفر) اطلاع می‌دهد که نشست مشترک با هیئت نمایندگی حزب در روز جمعه، هژدهم سپتامبر، ساعت هشت شب در رستوران او (میکونوس) خواهد بود: "... چهارشنبه شب، ۱۶ سپتامبر ۱۹۹۲، حدود ساعت یک بعد از نیمه شب، دهکردی به صاحب رستوران، شاهد طبیب غفاری، اطلاع و ماموریت می دهد که تدارکات لازم را انجام دهد و حدود ده تا پانزده نفر میهمانانی را که او نام می برد، دعوت کند. طبیب غفاری در خواست نوری را انجام می دهد، اما میهمانان را نه برای هفده سپتامبر، بل برای هژده سپتامبر ۹۲ دعوت می کند. دلیل این امر بطور قابل پذیرش روشن نشد..." (۱).
۳- پنجشنبه عصر، ساعت هشت، هیئت نمایندگی به همراه نوری دهکُردی به رستوران میکونوس می روند. دهکردی از اینکه هیچکس نیامده است بسیار تعجب می‌ کند و از غفاری علت را جویا می شود. غفاری می‌گوید: "تو گفتی جمعه شب ساعت هشت و نه پنجشنبه". دهکردی فورا از رستوران به سایرین تلفن می زند. عده‌ای را پیدا نمی کند، تعدادی برنامه خود را برای روز جمعه تنظیم کرده بودند و در نتیجه برای پنجشنبه شب برنامه دیگری داشتند، و دو نفر می آیند.
۴- حاضران در رستوران، علاوه بر هیئت نمایندگی حزب دمکرات کردستان ایران و نوری دهکردی، عبارتند از: پرویز دستمالچی، مهدی ابراهیم زاده، مسعود میرراشد (اتفاقی آنجا بود)، اسفندیار (۲) صادق زاده (دعوت نبود) که به درخواست دهکردی به سرمیز می آید و صاحب رستوران (عزیز غفاری) که در رفت و آمد و پذیرایی از میهمانان بود، اما به هنگام ترور سر میز نشسته یا ایستاده است. گفت و شنود ادامه دارد. موضوع عمدتاً بر سر کردستان و مسأله خودمختاری است. ساعت حدود ده دقیقه به یازده شب است. در این موقع مردی قوی هیکل، با قد متوسط، موهای سیاه کوتاه، صورتی پوشانده تا زیر چشم، از قسمت جلوی رستوران به اتاق پشتی می آید، همان ابتدای میز، پشت اولین نفر، تقریباً میان نفر اول و دوم می ایستد، و در حالیکه از درون یک ساک ورزشی با مسلسل در جهت شرفکندی شلیک می کند، با صدای بلند فریاد می‌ زند "مادر قحبه ها". در یک چشم برهم زدن دو رگبار خالی می شود. سپس نفر دوم به شرفکندی و همایون اردلان تیر خلاص می زند. به اردلان در همان رگبار اول سه گلوله اصابت کرده و بیهوش نقش بر زمین بود. او در وسط عملیات به هوش می ‌آید و سرش را بلند می کند. قاتل (عباس رایل) به سمت او می ‌رود و از فاصله بسیار نزدیک یک تیر خلاص به سر او می زند. سه نفر (شرفکندی، عبدلی، اردلان) فوراً کشته می شوند. دهکردی به بیمارستان منتقل می‌شود و حدود نیم ساعت پس از نیمه شب فوت می کند. صاحب رستوران از پا و شکم زخمی می شود.
مسلسل چی، عبدالرحمان بنی هاشمی، ملقب به "ابو شریف"، فرمانده تیم عملیات است. عباس رایل به مجروحان تیر خلاص می ‌زند و یوسف امین در برابر در ورودی نگهبانی می‌دهد تا به هنگام ترور کسی وارد رستوران نشود. ضاربان همگی فرار می کنند، عبدالرحمان بنی هاشمی به ایران باز می‌گردد و یک بنز آخرین مُدل دولوکس هدیه می گیرد.
"... شریف و رایل، حدود ساعت ۲۲:۵۰ وارد رستوران می شوند و امین در را از پشت سر آنها می بندد. شریف که پیشاپیش آنها حرکت می کرد و رایل، از محل (و نیز از روی عکسهایی که در اختیار داشتند) از افراد چنان اطلاع دقیق داشتند که توانستند بدون مکث، و در مدت زمانی بسیار اندک، و بدون اشتباه در شناخت قربانیان، عملیات ترور را انجام دهند. مسلسل یوزی در ساک ورزشی و در دست شریف و کلت در اختیار رایل بود... شریف و رایل پس از ورود به رستوران... به محلی که دکتر شرفکندی و بقیه میهمانان نشسته بودند، رفتند... حاضران در این زمان، مشغول صرف شام و گفتگو بودند و احساس خطر نمی کردند. آنها متوجه نزدیک شدن ضاربان نشدند. شریف یقه پلیور خود را تا زیر چشمها به روی صورت می کشد و رایل یک کلاه بافتنی بر سر کشیده بود تا شناخته نشوند. پیش از آنکه دکتر شرفکندی یا یکی از حاضران متوجه خطر بشوند تا بتوانند عکس العملی از خود نشان دهند، شریف که به پشت دستمالچی آمده بود به فارسی فریاد می کشد"مادر قحبه ها" و بلافاصله ، همزمان با این فریاد به روی حاضران شلیک می کند. او با مسلسل از درون یک ساک ورزشی که آن را با هر دو دست گرفته بود به سوی شرفکندی، دهکردی، عبدلی و اردلان شلیک می کند. او در زمانی بسیار اندک ۲۶ گلوله شلیک می کند که از یکسو به سوی دکتر شرفکندی و دهکردی و از سوی دیگر به طرف عبدلی و اردلان نشانه رفته بودند و همگی اصابت می کنند... رایل با کلت به اردلان و دکتر شرفکندی چهار تیر خلاص می زند. او به اردلان که بر اثر نوع جراحات وارده می توانست در آن زمان هنوز زنده باشد، یک تیر به پشت سرش، و به دکترشرفکندی دو گلوله به سر و یکی به گلویش می زند. شریف پیش یا بعد از تیرهای خلاص، از فاصله ای کمتر از پنج سانتی متر، دوباره یک تیر به شکم شرفکدی شلیک می کند. به دکتر شرفکندی دوازده گلوله، عمدتا به ناحیه سر، گلو، روده ، ریه، جگر و کلیه اصابت کرده اند. او در جا فوت می کند. به اردلان از مسلسل سه گلوله، یکی به سینه، یکی به قسمت پائین شکم و یکی به زانوی راست او اصابت کرده است. اردلان، با وجود این جراحات، اگر سریع مورد مداوا قرار می گرفت شانسی برای زنده ماندن داشت، اما تیر خلاص (رایل) باعث مرگ فوری او می شود. به عبدلی، که از همه نزدیکتر به تیرانداز نشسته بود، چهار گلوله مسلسل، از فاصله بسیار نزدیک، اصابت کرده است. گلوله ای که به قلب او اصابت کرد موجب مرگ فوری او در همان محل ترور شد. به دهکردی هفت گلوله اصابت کرد، اما او در جا فوت نکرد. او را به بیمارستان اشتگلیچ (Steglitz) منتقل کردند که در ساعت پنج دقیقه پس از نیمه شب بر اثر خون ریزیهای درونی فوت کرد. فوت او به ویژه بر اثر گلوله هایی بود که به قفسه سینه او اصابت کرده بودند..."(۳).
۵- از قاتلان هیچ خبری نیست. رسانه‌های گروهی صحبت از تصفیه درون سازمانی میان گروه‌های اپوزیسیون ایران، یا عملیات انتقامی حزب کمونیست کارگران کردستان ترکیه می کنند. هیچ دلیل و انگیزه‌ای برای طرح چنین ادعائی نیست. در ۲۲ سپتامبر، پلیس ابزار جُرم را کشف می کند، از جمله یک مسلسل دستی ساخت کارخانه آی.ام.آی. مدل یوزی، کالیبر۹ میلی متری با صدا خفه کن. و نیز یک کُلت لاما اسپسیال، مدل ایکس، کالیبر ۶۵/۷ میلی متر با صدا خفه کن، ساخت اسپانیا. پلیس از روی شماره سری کلت منشا آن را پیدا می کند. این اسلحه در سال ۱۹۷۲ از سوی اسپانیا به نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی وقت ایران فروخته شده بود.
پس از انجام موفق ترور "... سه مجرم (عبدالرحمان بنی هاشمی، عباس رایل و یوسف امین، پ.د.) به سوی اتوموبیلی که در نزدیکی محل منتظر آنان بود، می روند (ب. ام. و.، سری۷). در آنجا حیدر (راننده) و محمد منتظراند، آنها سوار می شوند و از محل می گریزند. رایل و شریف در بوندس پلاتس (Bundesplatz) پیاده می شوند. کمی بعد، در تقاطع دو خیابان کنستانتس با هوهن سولرندام (Konstanz-Hohenzollerndamm)، در نزدیکی یک ایستگاه پمپ بنزین، امین و محمد نیز اتوموبیل فرار را ترک می کنند و حیدر به تنهایی با اتوموبیل و سلاحهای ارتکاب جرم به راه خود ادامه می دهد. " ... حیدر (راننده اتوموبیل فرار، پ.د.) اتوموبیل را در خیابان سیسرو شماره ۳۴ پارک می کند و ساک ورزشی حاوی سلاح جرم و چند تکه لباس را در زیر یک خودرو، که در برابر قطعه زمین شماره ۳۳ در خیابان سیسرو قرار داشت، پنهان می کند. ساک ورزشی با تمام محتویاتش در۲۲ سپتامبر ۹۲ از سوی شاهد وانک (Wank)، کارمند فروشگاه اتوموبیل برولینا (Berolina)، پیدا می شود. در ۵ اکتبر ۹۲، اثر کف دست راست متهم رایل به روی خاذن خشاب کلت کشف می گردد. محل پارک اتوموبیل فرار، چون راه ورود به نمایشگاه اتوموبیل برولینا را مسدود کرده بود، بدون آنکه حدس زده شود این اتوموبیل چه ارتباطی با ترور میکونوس دارد، توسط پلیس از آن محل به خیابان شوارتس باخ بروکه (Schwarzbach-Brücke) منتقل می شود. اتوموبیل، ابتدا در تاریخ ۷ اکتبر ۹۲، و بر اساس اعترافات امین شناسائی می شود. پلیس در درون اتوموبیل، از جمله، یک پوکه ۹ میلی متری، که از مسلسل ارتکاب جرم شلیک شده است، و یک کیسه پلاستیکی، که اثر انگشت سبابه دست چپ امین روی آن بود، را پیدا می کند(۴)... در ۲۲ سپتامبر، حدود ساعت ۱۱:۱۵صبح، در محوطه یک واحد تولیدی در منطقه برلین- ویلمرسدورف، خیابان سیسرو شماره ۳۴، در نمایشگاه یکی از شعب اتوموبیل سازی آئودی (َAudi)، در زیر یک اتوموبیل بدون جواز حرکت، یک ساک ورزشی سیاه و سبز با مارک اسپورتینو پیدا می شود که حاوی سلاحهای ارتکاب جرم است. در این ساک، علاوه بر یک کلاه بافتنی سیاه، یک شال راه راه قهوه ای و کرم، لنگه چپ یک دستکش چرمی، یک مسلسل ساخت کارخانه آی.ا م.آی، مدل یوزی، کالیبر ۹ میلیمتری با صدا خفه کن، یک اسلحه کمری لاما اسپسیال، مدل ایکس- آی، کالیبر ۶۵/۷ میلی متری، همراه با صدا خفه کن و سه پوکه فشنگ کالیبر۹ میلی متری کشف می شوند. سلاحهای پیدا شده به عنوان اسلحه ارتکاب جرم شناسایی می شوند. روی خشاب کلت اثر کف دست راست عباس رایل کشف و شناسایی شده است..." (۵).
۶- عباس رایل و یوسف امین در ۴ اکتبر در شهر راینه، در ایالات وِست فالن (Westfallen)، در خانه برادر امین دستگیر می شوند. امین دو روز مقاومت می‌کند و سپس همه ماجرا را برای دادستانی تعریف می کند. بر اساس اعترافات او سایر اعضای تیم، کاظم دارابی کازرونی، محمد ادریس و عطاالله ایاد نیز دستگیر می شوند. برای سایر افراد تیم ترور حکم دستگیری صادر می شود:
• عبدالرحمان بنی هاشمی (ابو شریف)، فرمانده عملیات، فراری به ایران
• فردی به نام محمد، ایرانی، او اسلحه های ارتکاب جرم را شب قبل از ترور به خانه تیمی می آورد.
• ابو جعفر، معروف به حیدر، از اعضای حزب الله لبنان، ساکن شهر اوزنابروک (Osnabrück) در آلمان. او راننده اتومبیل فرار است که پس از ترور به لبنان و از آنجا به ایران می‌رود و سپس در سپاه پاسداران مشغول کار می شود.
• علی صبرا که لبنانی و عضو حزب الله است. ماشین عملیات ب. ام. وِ (BMW) پلاک B-AR5503، را او، یک هفته پیش از ترور، خریده است. او به لبنان باز می گردد و در مرکز حزب الله کار می کند.
• یک ایرانی، راننده یک مرسدس بنز مدل ۱۹۰ که یک ساعت پیش از ترور با بنی هاشمی در خیابان نزدیک میکونوس ملاقات می کند. از و هیچ اثری یافت نمی شود.
۷- تمام تحقیقات دادستانی کل آلمان، اداره کل آگاهی، گزارشهای متعدد سازمانهای اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی و سایر قرائن و شواهد همگی حکایت از دخالت ج.ا.ا. در این ترور دارند. دولت آلمان ابداً خواهان رو شدن نقش ایران در این ترور نیست. وزیر امنیت آلمان، آقای اشمیت باوئر(Schmidbauer) به کمیسیون ویژه میکونوس در اداره آگاهی توصیه می‌ کند در گزارشها نامی از ایران آورده نشود. بنابر توصیه او، متهمان می بایست محاکمه شوند ، اما در هیچ جا نامی از نقش ایران آورده نشود. مسـئله به بیرون درز می کند. اسناد و مدارک زیادی در رابطه با نقش واواک در ترور میکونوس در رسانه‌های آلمان منتشر می شود. وزیر دادگستری آلمان به دادستان کل، آقای فُون اشتال، توصیه می ‌کند در کیفرخواست اشاره‌ای به رابطه این قتل و ایران نکند. در ۱۷ مِه ۱۹۹۳ دادستانی کیفرخواست خود را صادر می کند. کیفرخواست از متهم کاظم دارابی به عنوان مأمور واواک وعضو سپاه پاسداران یاد می ‌کند که از سوی دستگاه اطلاعات و امنیت ج.ا.ا. مأموریت داشته است رهبران حزب دمکرات کردستان ایران را به هنگام اقامت در برلین به قتل برساند.
۸- در روزهای ششم و هفتم (سه هفته پیش از شروع دادگاه) اکتبر۱۹۹۳ وزیر اطلاعات و امنیت ایران (حجت الاسلام علی فلاحیان) میهمان آقای اشمیت باوئر است. ورود فلاحیان به آلمان می بایست مخفی می ماند. خبر به بیرون درز می کند. مطبوعات جنجال می کنند. دادستانی قصد دستگیری فلاحیان را دارد، دولت آلمان، تحت این بهانه که او وزیر دولت ایران و میهمان دولت آلمان، و در نتیجه دارای مصونیت سیاسی است، از دستگیری او جلوگیری می کند. اشمیت باوئر می‌گوید موضوع گفتگوهای میان او و حجت الاسلام فلاحیان "امور بشردوستانه " از جمله آزادی گروگانها و زندانیان غربی بوده و در رابطه با میکونوس هیچگونه مذاکره ای انجام نگرفته است. او عین همین مطالب را نیز در مجلس ملی آلمان بیان می کند. اما دو سال بعد، پس از آنکه نقش ج.ا.ا. در قتل میکونوس به مراتب روشن‌تر شد، او به عنوان شاهد در برابر دادگاه و با ادای سوگند گفت که در آن زمان حجت الاسلام فلاحیان از او خواسته است مانع تشکیل دادگاه میکونوس بشود و او به فلاحیان گفته است که دستگاه قضائی ما مستقل است و دولت (قوه اجرائی) نمی تواند در این زمینه اقدامی انجام دهد: "... فلاحیان به هنگام سفر خود به آلمان (۶ و ۷ اکتبر ۱۹۹۳) در گفتگویی با وزیر امنیت آلمان آقای اشمیت باوئر، تلاش می نماید از شروع کار دادگاه (۲۳ اکتبر ۱۹۹۳) جلوگیری کند. شاهد اشمیت باوئر که مسئول هماهنگی میان سازمانهای اطلاعاتی آلمان است، اظهار داشت فلاحیان چندین بار در باره دادگاهی که قرار بود شروع شود و نیز در باره بی گناهی متهمان صحبت کرد. او شکایت داشت که به ایران به ناحق اتهام زده می شود و در خواستش از ما (دولت آلمان) جلوگیری از کار دادگاه بود. فلاحیان این درخواست را (که اصولا رد شد) با اشاره به تلاش و خدمات ایران در رابطه با اعمال نفوذ به روی خانواده حمادی (در لبنان) برای آزادی گروگان آلمانی مطرح می کرد...."(۶).
۹- در ۲۸ اکتبر ۱۹۹۳ دادگاه میکونوس کار خود را شروع کرد. شروع دادگاه اولین شکست تلاشهای ج.ا. برای جلوگیری از رسیدگی قضائی به پرونده قتل برلین بود. تلاشهای دولت آلمان نیز به منظور حذف نام ایران از پرونده قضائی و کیفرخواست به جائی نرسید. در دادگاه، در جلو، هیئت رئیسه پنج نفره دادگاه، به ریاست قاضی کوبش (Kubsch)، یک قاضی رزرو، و منشی دادگاه نشسته اند. سمت راست، پشت یک شیشه ضد گلوله، در جایگاه متهمان کاظم دارابی و عباس رایل، و درسمت چپ یوسف امین، محمد اتریس و عطاءاله ایاد نشسته اند. همه بسیار آراسته و تمیز، با ریش تراشیده و خندان. آنها از همان ابتدا دادگاه را به تمسخر می گیرند. آنها اطمینان داشتند که به زودی، با کمک ج.ا. آزاد خواهند شد و پول و مقام در انتظارشان است. در یکسال آخر دادگاه، از آن همه شادی و "طراوت" دیگر خبری نبود . حداکثر، پس از صدور حکم بازداشت علی فلاحیان، همگی متوجه شدند که "بازی" را باخته اند.
وکلای مدافع متهمان، بویژه وکلای مدافع کاظم دارابی (سه وکیل مدافع انتخابی و سپس سه وکیل تسخیری) با تمام قوا کوشش کردند کار دادگاه را به تأخیر بیاندازند. ابتدا تقاضا شد "از آنجا که پرونده ها تکمیل نیستند" شروع دادگاه به تأخیر بیافتد. این درخواست، چون با واقعیت تطابق نداشت، رد شد. سپس ادعا شد "پرونده ها دیر به دست وکلای مدافع رسیده است" و در نتیجه آنها فرصت کافی برای مطالعه نداشته اند. این درخواست نیز به دلیل غیر واقعی بودن پذیرفته نشد. وکیل دارابی درخواست کرد که در صورت شروع دادگاه "کیفرخواست دادستانی خوانده نشود". رئیس دادگاه این درخواست را نیز به دلیل بی مورد بودنش رد کرد. آخرین درخواست وکلای دارابی: " در کیفرخواست بخش مربوط به نقش جمهوری اسلامی در ترور میکونوس خوانده نشود". روشن بود که این درخواست نیز مورد پذیرش رئیس دادگاه قرار نخواهد گرفت، زیرا مغایر با روند عادی دادگاه بود و به علاوه دلیل ویژه ای نیز برای این کار ارائه نشد. پس، دادگاه با آغاز به قرائـت کیفرخواست دادستانی کار خود را شروع کرد.
امین، بنابر انتظار، تمام اعترافات خود را پس گرفت. داستان "هزار و یکشب" شروع شد. او ادعا کرد اعترافاتش"بد ترجمه شده اند"، زیرا "مترجم جاسوس موصاد" بوده است، یا پلیس و دادستان مطالب را خودشان از قول او چنان نوشته‌اند و همگی نادرست است. او گفت "شکنجه اش" کرده اند. روشن بود چنین مطالبی را کسی باور نمی‌ کرد، زیرا بر اساس اعترافات امین، خانه های تیمی لو رفته و در آنجا آثار انگشت متهمان کشف شده بود و همچنین با اعترافات او تعدادی از اعضای تیم ترور به دام افتاده بودند. یعنی تحقیقات پلیس و دادستانی، همگی، درعمل، صحت اعترافات امین را اثبات می کرد. این رفتار امین موجب شد دادگاه به مراتب طولانی‌ تر شود، زیرا هیئت رئیسه دادگاه همه را، از پلیس بازپرس امین تا قاضی تحقیق، تا بازپرس دادستانی تا نگهبان زندان، مترجم و... همه را به عنوان شاهد به دادگاه فراخواندند. دادگاه هر هفته و هفته‌ای دو روز، روزهای پنجشنبه و جمعه، تشکیل جلسه می داد. هر مطلبی به سه زبان آلمانی، فارسی و عربی ترجمه می شد.
۱۰- تحقیقات اداره پلیس فدرال آلمان، تحقیقات دادستانی، اظهارات شاهدان، گزارشهای محرمانه سازمانهای اطلاعاتی، اسناد و مدارک به دست آمده، همگی موید نقش سازمان اطلاعات و امنیت ج.ا.ا. و نیز نقش رهبران درجه اول نظام، در ترور برلین بودند. پس از ترور، در اداره پلیس فدرال آلمان کمیسیون تحقیقات ویژه ای به نام "کمیسیون ویژه میکونوس"، با هدف پیگیری این قتل، تشکیل شد. گزارشهای مورخ ۲/۱۱/۹۲ و ۱۳/۱۱/۹۲ این کمیسیون، هر دو نشانگر نقش دستگاههای اطلاعاتی ایران در ترور برلین بودند. گزارش ۲۲/۴/۹۳ اداره کل حراست از قانون اساسی آلمان (Bundesamt für Verfassungschutz ) به اداره کل امنیت داخلی کشور، کاظم دارابی، متهم ردیف اول را عضو سازمان اطلاعات امنیت ایران و نیز عضو سپاه پاسداران معرفی می‌ کند که از اواخر سالهای هشتاد به عنوان جاسوس برای این دو نهاد کار می‌ کرده است. بنابر همین گزارش، افسران رابط او عبارتند از: حسن جوادی- دیپلمات ایرانیِ سفارت ایران در بُن، که در ۱۶ اکتبر ۸۹ آلمان را ترک می‌ کند و جانشین او مرتضی غلامی می شود که همواره با دارابی در ارتباط بوده است. دارابی در برلین با سرکنسول ایران، آقای امانی فرانی، که او نیز کارمند عالی رتبه واواک است، در ارتباط بوده و برایش از وضع اپوزیسیون گزارش تهیه می کرده است. دومین گزارش محرمانه این اداره، گزارش "گروه کارِ ایران" است. وظیفه این گروه تهیه گزارشی از فعالیت سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ج.ا.ا. در آلمان، محرمانه، و مورخ ۲۹/۶/۹۳، است (۷). در آنجا در رابطه با ترور میکونوس (از جمله) چنین آمده است: "... خبرهای متعدد از یک منبع موثق، که باید بطور ویژه ای حفاظت شود، این نتیجه را به دست می‌دهد که قتل کُردها تحت رهبری پایگاه آماده شده و با اسم رمز فریاد بزرگ علوی به اجرا در آمده است...". منظور از پایگاه، سفارت ج.ا.ا. در بُن و منظور از "فریاد بزرگِ علوی"، فریاد رهبر (بزرگِ) شیعیان (علوی)، فریاد علی خامنه ای است. اداره کلِ حراست از قانون اساسی آلمان، در تاریخ ۱۹/۱۲/۹۵ گزارش تکمیلی دیگری را در اختیار دادستان کل آلمان قرار می دهد. بنابراین گزارش: "... یک تیم عملیاتی ویژه از سوی وزارت اطلاعات و امنیت ایران مستقیما در قتل میکونوس دخالت داشته است: در اوائل سپتامبر ۱۹۹۲، تیمی از تهران به برلین می‌آید و با مأمور و جاسوس علی فلاحیان در برلین، پس از بررسیهای لازم، در مورد محل ترور، و نیز راههای فرار، برنامه قتل را بطور نهائی تصویب می کند" (ن.ک. به منابع ۴ در بخش اول).
در این گزارش همچنین آمده است در شب ترور"جاسوسان فلاحیان در رستوران حضور داشته" و او در "تماسی مستقیم" (direkte Kontakt) با هیئت نمایندگی حزب دمکرات کردستان ایران بوده است. در پی این گزارش، دادگاه برخی از مسئولان بلند پایه و مقامات درجه اول اطلاعاتی آلمان را برای شهادت به دادگاه دعوت می کند. از جمله دعوت شدگان وزیراطلاعات وامنیت آلمان آقای برند شمیت باوئر (Bernd Schmidbauer) است. او در دادگاه، در زیر سوگند، می‌ گوید علی فلاحیان به هنگام دیدارش با من در بُن از من خواست جلوی پرونده و همچنین تشکیل دادگاه میکونوس را بگیرم و من به او گفتم که پرونده در دست مراجع قضائی است و قوه قضائی در آلمان مستقل است و من (اشمیت باوئر) نمی توانم کاری انجام دهم. پس از آن از آقای گرونه والد (Grünewald) ، امضاء کننده گزارش مورخ ۱۹/۱۲/۹۵ دعوت شد. او در برابر دادگاه گفت، یکی از سازمانهای اطلاعاتی دوست مرا به آن کشور دعوت کرد و به من امکان داد تا اطلاعات آنها را در رابطه با ترور میکونوس بررسی کنم. اطلاعات آنها در تطابق با اطلاعات ما است و مکمل هم هستند. در رابطه با این گزارش (ن.ک. به منبع ۴ در بخش اول) جای هیچ شک و شبهی وجود ندارد. پس از این گزارشات، دادستان پرونده میکونوس، دادستان ارشد آقای برونو یوست (Bruno Jost) اعلام کرد، صدور حکم بازداشت برای علی فلاحیان را مورد بررسی قرار خواهد داد. چندهفته بعد، حکم بازداشت بین‌المللی علی فلاحیان (۱۴/۳/۹۶) صادر شد. با صدور این حکم عملاً پای دولت ایران به میان آمد، زیرا علی فلاحیان وزیر کابینه علی اکبر هاشمی رفسنجانی بود.
(ادامه دارد)

منابع:
۱- حکم دادگاه میکونوس، متن آلمانی، ناشر آرشیو اسناد و پژوهشهای ایران- برلین و کانون پناهندگان سیاسی ایران- برلین، برلین ۱۹۹۹، چاپ دوم، ، برگ ۳۹
۲- در باره اسفندیار صادق زاده نگاه کنید به نوشته حمید نوذری، اخبار روز، ۲۷ اکتبر ۲۰۱۲
۳- حکم دادگاه میکونوس، همانجا، برگهای ۴۲ تا ۴۶
۴- حکم دادگاه میکونوس، همانجا، برگ ۴۸
۵- گزارش مقدماتی پلیس، وضعیت امر، مورخ ۱۳/۱۱/۹۲
۶- همانجا، برگهای ۳۶۲ و ۳۶۳
۷- سازمان امنیت داخلی کل آلمان، گزارش گروه کار ایران، موضوع: فعالیتهای سازمانهای اطلاعاتی ایران، مورخ ۲۹/۶/۹۳


تماس با نویسنده:
dastmalchip@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست