جنگ نامقدس؛ از پاریس و لندن تا کابل و تهران!
ترجمه از انگلیسی مجید قنبری
محمد قراگوزلو
•
مردم واقعا چه میخواهند؟ همانطور که میدانید جنبش سوریه برای رسیدن به آزادی و برابری در ۲۶ ژانویهی ۲۰۱۱ آغاز شد. مردم در خیابانها فریاد میزدند "ما میخواهیم آزاد باشیم..." نماد اعتراضی آنها یک قرص نان بود. نان به معنای عدالت اقتصادی! جنبش آنان صلحآمیز بود و داعشی هم در کار نبود! راه ورود داعش با سرکوب جنبش مردم توسط حکومت اسد سنگفرش شد
...
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com
يکشنبه
۲۲ مرداد ۱٣۹۶ -
۱٣ اوت ۲۰۱۷
۱ـ سوریه در جنگی نامقدس ویران شده است. جنگ سوریه ۶ ساله میشود بیآنکه هیچ افق و چشماندازی برای برقراری صلح وجود داشته باشد. بیش از ۴۵۰ هزار نفر کشته و افزون بر ۱۲ میلیون نفر آواره! موضوعی پیچیده است. اگر به تیترهای اول رسانهها نگاه کنیم به این تصور میرسیم که داعش پس پشت این خشونتها است. اما پس از شش سال کشتار، با بررسی یافتههای مربوط به کسانی که کشتهاند و کسانی که کشته شدهاند، به حقیقتی متفاوت و شگفتآور میرسیم. مطابق گزارشهای گروههای حقوق بشری ۹۴ درصد از کشته شدهگان توسط دولت اسد و متحدان آن به قتل رسیدهاند. اما ممکن است این گزارشات اغراقآمیز باشند. قضاوت در مورد این که چه کسانی دقیقا چه کسانی را کشتهاند برای ما مقدور نیست.
دو سال است که مناطق بسیاری که تحت کنترل گروههای مخالف اسد است، توسط روسیه بمباران میشود. ما نمیتوانیم سوریه را با دیگر کشورهایی که درگیر جنگ داخلی هستند ـ مثل افغانستان، عراق یا لیبی ـ مقایسه کنیم. این کشورها در سراشیب سقوط هستند. این میتواند فاجعهای بیسابقه در خاورمیانه باشد. با بررسی زندگی مردم بیدرنگ به این نتیجه خواهیم رسید که هیچکس نمیتواند مردم سوریه را به دلیل ترک کشورشان به منظور یافتن منزلگاهی بیخطر و حفظ امنیت خود سرزنش کند. فرار و زنده ماندن یا ماندن و برگزیدن مرگ! فراریان مایل به رفتن به جایی امن همچون اروپا هستند، ولی همانطور که میدانید تروریستهای داعش فضایی آکنده از حس بدبینی به وجود آوردهاند! در شب جمعهی سیزدهم نوامبر ۲۰۱۶ به برخی از استادیومها، رستورانها، کافهها و کنسرتهای موسیقی در پاریس حمله کردند. ۱٣۰ نفر به دست مردان مسلح و بمبگذارهای انتحاری کشته و صدها نفر مجروح شدند. در ۲۲ مه ۲۰۱۷ بمبگذاری انتحاری دیگری در منطقهی منچستر اتفاق افتاد. ۲٣ کودک و بزرگسال، از جمله خود مهاجم، کشته و ۱۱۹ نفر دیگر مجروح شدند. در حملهی دیگری یک ون سفید رهگذران را روی پل لندن زیر گرفت، ۷ نفر کشته و دستکم ۴٨ نفر زخمی شدند. در آخرین حملهی تروریستی در تهران ـ ۷ جولای ۲۰۱۷ ـ دوازده نفر کشته و حداقل ۵۰ نفر مجروح شدند. این وقایع مردم را نسبت به مهاجرین بدبین کرده است!
۲ـ مدتهای مدیدی است که برخی از سیاستمداران گرد هم آمدهاند تا راهی برای برقراری صلح یا دستکم آتشبس بیابند ولی بسیار دشوار است. همانطور که گفته شد سرکوب وحشیانهی اعتراضات مسالمتجویانهی دموکراسیخواهی در سال ۲۰۱۱ توسط رژیم اسد، به مرگ بیش از ۴۵۰ هزار نفر و آوارهگی بیش از ۱۲ میلیون انسان انجامید، یعنی نیمی از جمعیت کشور. در چنین موقعیتی برگزاری یک انتخابات دیگر توسط اسد چیزی جز اقدامی مضحک نیست!
حفاظت از غیرنظامیان، شکست داعش یا مقابله با بحران مهاجرت، بدون بازگشت صلح به سوریه غیرممکن است. از سوی دیگر برقراری صلح در سوریه با وجود اسد در قدرت محال است. پس چه باید کرد؟ دولت سوریه نه قدرت دارد و نه مستقل است. چنین به نظر میرسد که آنها بدون تصمیمات روسیه و ایران قادر به حل مشکلات خود نیستند. ما میتوانیم به برخی امکانات و شروط توجه کنیم! اولین شرط میتواند آتشبس باشد! تمامی کشورهای درگیر به آتشبس احترام بگذارند و آن را حفظ کنند. دومین شرط برای توقف جنگ و آغاز هرگونه روند ترمیم در سوریه خروج اسد از قدرت است. از قدرتگیری حافظ اسد (پدر بشار) در سوریه بیش از ۴۶ سال میگذرد. حافظ اسد ژنرال ارتش و سیاستمداری بود که از ۱۹۷۱ تا ۲۰۰۰ ریاست جمهوری سوریه را به عهده داشت. به طور قطع این یک حکومت دموکراتیک نیست. حاکمیتی اقتدارگرا و استبدادی است تحت قوانین ریاست جمهوری. همانطور که میدانید در انتخابات سوریه نزدیک به ۱۰۰ درصد مردم به اسد رای دادهاند! انتخاباتی تنها با یک کاندیدا! چنین پدیدهای را چگونه میتوان توضیح داد؟
٣ـ پایان بخشیدن به چنین تراژدی دهشتناکی ممکن نیست. راهی جز این وجود ندارد که اسد مطالبات مردم را بپذیرد، صحنهی قدرت را ترک گوید و آن را به یک دولت ائتلافی و موقت که توسط سازمان ملل تشکیل و تایید شده باشد، بسپارد. ائتلافی بدون حضور گروههای تروریست! آنها که به شاخههایی از القاعده تعلق دارند در این ائتلاف جایی نخواهند داشت.
عدممشروعیت حکومت اسد اکنون بسیار بیش از آن چیزی است که قبل از قیام ۲۰۱۱ بود. حالا رژیم اسد نه تنها حکومتی دیکتاتوری است بلکه کشوری است که گانگسترهای زنجیر پارهکردهی جنایتکار ـ شبیحه (چنان که به زبان عربی گفته میشود) ـ صحنهگردان آن هستند و همین ایجاد رعب و وحشت در میان مردم از جانب این جنایتکاران است که سبب گشته بخش عمدهای از موج اخیر مهاجران سوری از مناطق تحت کنترل حکومت به اروپا فرار کنند. بسیاری از مردم هستند که دیگر بیش از این نمیتوانند در معرض گانگسترهای جنایتکاری باقی بمانند که رژیم اسد پرورش داده و از آنها حمایت میکند.
۴ـ مردم سوریه در کل هیچ امیدی به آیندهی حکومت ندارند و به همین دلیل همهی آنهایی که میتوانند و استطاعتاش را دارند مصمماند تا به اروپا یا ایالات متحده فرار کنند. آنها ناگزیرند و چارهی دیگری ندارند. میدانیم اکثر مهاجرینی که به اروپا فرار میکنند از میان فقیرترین بخش مردم سوریه نیستند. بخش قابلتوجهی از این پناهندگان را افراد طبقهی متوسط تشکیل میدهند. اغلب آنها هر آنچه را که در سوریه داشتهاند فروختهاند. آنها امیدی به بازگشت ندارند. این موضوع هزینهی گزافی را در آینده به کشور تحمیل خواهد کرد. آنها که در سوریه ماندهاند، کسانی هستند که چارهی دیگری نداشتهاند، یعنی فقرا! فعالین حقوق بشری میتوانند با فرستادن چیزهایی که این مردم فقیر به آنها احتیاج دارند، کمکشان کنند!
۵ـ رزمندهگان کُردی نیز در سوریه هستند که اگر نه تنها گروه، دستکم انقلابیترین و مترقیترین گروه مسلحی هستند که در کل این نبرد حضور دارد. مبارزهی اصلی کُردها تاکنون با داعش بوده است، در حالی که موضعی تقریبا بیطرفانه بین حکومت و باقی مخالفان اتخاذ کردهاند. از دو سال قبل آنها توسط ایالات متحده از طریق حملات هوایی و تامین سلاح پشتیبانی شده و میشوند. به طور کلی آنها درگیر کنترل و دفاع از مناطق کردنشین هستند. مقاومت و نبرد آنها در کوبانی در مقابل داعش مملو از حماسه، رشادت و انعطافپذیری بوده است. کوبانی نخستین تجربه از خودسازماندهی مردمی و ایستادهگی در مقابل بزرگترین حملهی داعش بود! مبارزین کُرد جهت ایفای نقشی در جنگ فرای مناطق خودی، و در نتیجه شرکت در تعیین سرنوشت سوریه به مثابه یک کل، نیاز به اتحاد با اعراب و دیگر اقلیتها دارند.
این همان چیزی است که واشنگتن تقریبا با موفقیت دنبال میکند، ابتدا با ایجاد همکاری میان آنها و گروههای "ارتش آزاد سوریه"، و حالا با قبایل عرب سوریه. براساس همان الگویی که ایالات متحده در مبارزه با القاعده در عراق دنبال کرده و در حال حاضر علیه داعش دوباره احیا شده است. اما این میتواند برای ایالات متحده برنامهی دردسرسازی شود. از یکسو "ارتش آزاد سوریه" توسط ترکیه حمایت میشود، از سوی دیگر حکومت ترکیه در حال جنگ با مبارزین کرد است. این پدیدهی غامضی است! از زمانی که ارتش ایالات متحده از جنگجویان کرد حمایت کرده است و مقدار متنابهی سلاح سنگین در اختیار آنان گذاشته، دولت ترکیه سیاست خود را تغییر داده است. اردوغان در اعتراض به ایالات متحده، تصمیم به همکاری با روسیه گرفته است. چنین به نظر میرسد که خاورمیانه به سمت اوضاع جدیدی پیش میرود، اوضاعی که ناشی از جنگ سوریه است!
۶ـ پیشروی چشمگیر داعش در کمتر از دو سال اتفاق افتاده است. روسیه با همکاری ایران، و رژیم اسد توانستهاند در مقابل داعش پیروز شوند و دومین شهر بزرگ سوریه به نام حلب را تصرف کنند. دغدغهی اصلی پوتین ـ همچون اسد ـ حفظ نظام است. پوتین با تقویت رژیم اسد، جنگ را طولانی میکند. البته میشود انتظار داشت که ذهنیت مشتاق غربی درست از آب دربیاید و پوتین، اسد را مجبور به کنارهگیری از قدرت کند. دانستن دیدگاه پوتین در مورد این مساله دشوار است. با این حال حقیقت دارد که اگر جنگ به زودی پایان نیابد، روسیه با درگیر شدن در این باتلاق ـ اصطلاح مورد علاقهی ایالات متحده ـ دست به خطر بزرگی زده است. روسیه ـ در واقع اتحاد جماهیر شوروی ـ تجربهی تلخی از مداخله در "باتلاق" افغانستان داشته است و همینطور ایالات متحده در ویتنام. در هر صورت میتوانیم ببینیم که اوضاع به چه شکلی پیش خواهد رفت. رویای شیرین مردم عادی سوریه در حال حاضر، به یقین، پایان جنگ است و استقرار نیروهای سازمان ملل به منظور برقراری نظم و بازسازی دولت و کشور.
۷ـ هدف اصلی روسیه از مداخله نظامی در سوریه "نجات رژیمی بود که از تابستان سال ۲۰۱۵ تحمل ضایعات سنگینی شده بود. خود اسد در ماه ژوئیه از ناتوانی رژیم در حفظ بخشهایی از کشور که تا آن زمان در کنترل داشت، خبر داد." مداخلهی مسکو با هدف جلوگیری از سقوط رژیم و تقویت آن جهت تسخیر مجدد بخشهایی از کشور که در تابستان ۲۰۱۵ از دست رفته بود، صورت گرفت. هدف عمده و اصلی مداخلهی روسیه همین است.
٨ـ هدف دومی که وجود دارد (بدانید که ما چقدر قدرتمندیم!) اگرچه بسیار فراتر از مرزهای سوریه میرود، ترجمان این واقعیت است که روسیه گوشهای از نیروی هوایی خود را به سوریه گسیل داشت و موشکهای کروز خود را از دریای خزر پرتاب کرد. این به مثابه "لحظهی خلیج" [حاشیه یا موقعیت خلیج Gulf moment] برای امپریالیسم روسیه است. همهی کسانی که پیرو استراتژی روسیه هستند میدانند که دستیابی به آبهای گرم در خلیج فارس رویای دیرینهی روسیه است. به عقیدهی من پوتین در مقیاسی کوچکتر در حال انجام همان کاری است که ایالات متحده در ۱۹۹۱ به آن دست زد، زمانی که قدرت تسلیحاتی پیشرفتهاش را علیه عراق در جنگ اول خلیج به نمایش گذاشت. آن اقدام شیوهای بود برای گفتن به جهان که: "ببینید من چه قدرتمندم! ببینید سلاحهای ما چه اندازه کارآمدند!" و این استدلالی مهم برای تجدید هژمونی ایالات متحده در یک برههی سرنوشتساز تاریخی بود.
پس از بحران نئولیبرالیسم در ۲۰۰٨ روسیه به مثابه قدرتی تازه در روابط بینالمللی ظهور کرده است. گرچه نخستین دور از جنگ سرد پایان یافته و دور جدیدی آغاز شده است. برخی مدعی شده بودند که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۱ جهان به پایان رسیده است و لیبرال دموکراسی به پیروزی قطعی رسیده است. فوکویاما کتابی تحت عنوان "پایان تاریخ" نوشت! اما در واقع این نظریه شکست خورده است. جنگ سوریه اثبات کرد که جهان وارد جنگ سرد تازهای میشود. مداخلهی روسیه به منظور حفظ حکومت اسد اثبات کرده است که هژمونی ایالات متحده به سود روسیه کاهش یافته است. باور کنیم یا نکنیم بسیاری از سیاستمداران مدعی هستند که روسیه در آخرین انتخابات آمریکا از طریق هک ییمیلهای کلینتون باعث تغییر در نتیجهی آن شده است. البته پوتین این موضوع را ـ که پدیدهای عادی در دنیای سیاست است ـ انکار کرده است.
۹ـ در حال حاضر بهترین امیدواری پایان گرفتن جنگ است. توقف این خونریزی وحشتناک و جلوگیری از نابودی کشور اولویت نخست است. همانطور که میدانید سه گروه در روسیه در حال جنگاند. یک گروه آمریکا، عربستان سعودی، قطر و ترکیه هستند. گروه دیگر از روسیه، ایران و حزبالله تشکیل شده است که حامی رژیم اسد میباشند. گروه دیگر را که به راه سوم موسوم است، مردم شکل دادهاند. بیتردید داعش و دیگر گروههای تروریستی اساسا توسط قدرتهای منطقهای گرد آمدهاند. بدون خلع سلاح این گروهها هیچکس نمیتواند از صلح سخنی به میان آورد. یک بدیل مترقی بایست از نیروی بالقوهای که هنوز وجود دارد، بازسازی شود. هرچند هیچ نیروی سازمانیافتهی قابلملاحظهای که این جایگزین مترقی را نمایندگی کند، وجود ندارد ولی هنوز نیروی بالقوهی مهمی متشکل از جوانان بسیاری که آغازگر قیام ۲۰۱۱ بودند، وجود دارد. هزاران تن از آنان در حال حاضر در تبعید به سر میبرند، برخی در زندان هستند و بسیاری دیگر هنوز در سوریهاند اما از ایفای نقشی تعیین کننده در جنگ داخلی ناتواناند.
اول از همه ما باید جنگ را متوقف کنیم. از این دیدگاه جنگ به هر طریقی که به پایان برسد، مثبت خواهد بود. اما وجود یک بدیل مترقی برپایهی پتانسیل موجود به منظور القای هر نوع از خوشبینی ضروری است.
۱۰ـ مردم واقعا چه میخواهند؟ همانطور که میدانید جنبش سوریه برای رسیدن به آزادی و برابری در ۲۶ ژانویهی ۲۰۱۱ آغاز شد. مردم در خیابانها فریاد میزدند "ما میخواهیم آزاد باشیم..." نماد اعتراضی آنها یک قرص نان بود. نان به معنای عدالت اقتصادی! جنبش آنان صلحآمیز بود و داعشی هم در کار نبود! راه ورود داعش با سرکوب جنبش مردم توسط حکومت اسد سنگفرش شد.
در هر صورت کوبانی ـ شهری کوچک در کردستان سوریه ـ نمادی بزرگ برای کسانی است که میخواهند در برپایی یک جامعهی نوین شرکت داشته باشند. مردم کوبانی از شهر خود دفاع کردند و حملهی داعش را عقیم گذاشتند. آنها در هرچیزی که به مدیریت شهرشان مربوط میشد مشارکت داشتهاند. اگرچه آنها معتقدند که به مثابه یک دولت دموکراتیکِ مورد تایید مردم، بایست از نظر حقوقی و فرهنگی به رسمیت شناخته شوند. بر همین پایه مردم میبایست در سامان بخشیدن به راه و روشی که میتواند فرهنگ، زبان و سبک زندگیشان را زنده نگه دارد، آزاد باشند و بتوانند از نظر اقتصادی و زیستمحیطی توسعه یابند. همهی مدیران و دولتیان از طریق انتخابات آزاد برگزیده شوند. رای دهندهگان بتوانند به حاکمان اعتماد کنند و قادر باشند هر زمان که میخواهند حکمرانان را تغییر دهند. چنین دولتی اجازه میدهد تا کلیهی معتقدات و مذاهب به زیر سقف دولتی دموکراتیک در سوریه گرد هم آیند.
|