یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آقای نوری علا، بازهم، گذشته اسلام را نقد کنید!
آیا بدون شناخت و سنجشگری تاریخ و سنت و گذشته
می توان از آن رها شد؟


ایرج ارجمندراد


• تاریخ را کنار بگذاریم. آیا آقای الف.ع. خ این دلیری و بی طرفی را دارند که در باره آن چه که از ۱۳۵۷ به این سو در ایران حکومت می کند و ایشان نه نامش را به یقین می دانند و نه ماهیتش را ، روشن و سر راست اظهار نظر کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۴ بهمن ۱٣٨۵ -  ۱٣ فوريه ۲۰۰۷


هم میهن گرامی آقای الف. ع. خ از این که آقای اسماعیل نوری علا زمینه های تاریخی شکل گیری تجاوز اسلام به ایران را بررسی کرده اند، بر او خرده گرفته است. ( 1 )

نوشته کوتاه ایشان، دید گاه بسیاری از درس خوانده های سرزمین ما را بیان می کند بدون این که حتی الزاما نگاه مثبتی به اسلام داشته باشند و بدون این که خودشان با دلیری و کوششهای فردی، در باره ی منشاء و تاریخ آن، آگاهی جدّی داشته باشند؛ امّا از نقد و بررسی و سنجشگری آن می گریزند و یا چرایی و اهمیت سنجشگری آن را در نمی یابند. من خیلی گذرا، نگاهی به خطوط اصلی مطلب آقای الف. ع. خ. می اندازم.

هدف من از این کوتاهنویسی ام این است که راه یک باهماندیشی جدّی را در باره ی مسئله ی اسلام در ایران بگشایم.

آقای الف.ع.خ می نویسند: «به طور کلی در سه حالت می توان سراغ تاریخ و یا سراغ هر موضوع قابل تحقیقی رفت.... حالت سوم آن است که انسان با دیدی نفرت انگیز و منکرانه به سراغ پدیده ها برود، در این صورت نیز بیشتر از همه کارش به طرد و دشنام پدیده مورد نظرخواهد کشید. اگر نفرین و دشنام را از چنین نگاههایی کم کنیم باز هم چیزی که ارزش "دانستن" داشته باشد، در ته دیگ این نگاه، باقی نخواهد ماند، در این حالت نیز دانشی خلق نخواهد شد و انسان با مطلق کردن عناوین و پدیده ها، جایی برای ماهیت مستقل خود و همنوع درگیرشده در پدیده مورد نظر، نخواهد گذاشت. در این حالت نیز راه علمی بررسی پدیده ها در محاق خواهد ماند. تحقیقات و نوشته های آقای اسماعیل نوری علا اندکی از وجود حالت سوم رنج می برد، ایشان با نگاهی منفی نسبت به اسلام! به سراغ بررسی تاریخ می روند، ارزیابی های اخلاقی ایشان در هنگام بررسی های تاریخی، نگاه ایشان را از روش منطقی و علمی خارج می کند، بدین ترتیب دستاورد قابل ملاحظه ای در شناخت علمی تاریخ بدست نمی دهد. در چنین روشی حتی اگر دستاورد با ثباتی از نظر علمی دیده شود، موثر نخواهد بود.»

این حرفها، بدون پشتوانه ی تفکّر – فلسفی و منطقی است. آقای نوری علا زمینه های دشمنی تاریخی اسلام را با ایران بر کاویده اند. از این کاوش می توان انتقادی کرد؛ اما انتقاد آقای الف. ع. خ این است که چرا ایشان دید مثبتی راجع به اسلام ندارند. البته الف. ع. خ می نویسند اندکی دید منفی. براستی چرا داشتن دید منفی به یک پدیده عیب است؟ و آیا اساسا دید بی طرفانه وجود دارد؟ آیا خود ایشان از دید مثبت به همین پدیده نگاه نمی کنند و در این صورت نوشته ایشان هم بی ارزش نیست؟ راه حل اما بسیار آسان است. الف. ع. خ می توانند با دیدگاه خودش، هر چه که باشد روشن و مشخص نشان دهند که چرا ارزیابی آقای نوری علا از اسلام به نتایج نادرستی می رسد.
   
آقای الف.ع.خ در ادامه سخنانش می نویسند: «ایشان با دیدی دینی و غیر تاریخی به نقد اسلام و نقد تاریخ اسلامی می پردازند، چرا که دینی ترین شکل "دیدن"، آن است که پدیده ها را مطلق ببینیم، وقتی نوشته می شود "ریشه های دشمنی اسلام با ایران" یعنی اسلام را به عنوان پیکره ای واحد و مشخص پذیرفته ایم، پیکره ای که می تواند نمود عینی داشته باشد. در صورتیکه دین متشکل از مفاهیمی نامشخص و اجزایی متکثر است. تا حدی که برداشت های متفاوت در دین می تواند به تعداد همه ایمان آورگان باشد. »

شگفت آور این که از همان گام نخست بحث، ایشان به بی راهه می افتد. برداشت از دین اسلام و «ماهیت» آن چه ربطی به بررسی تاریخ اسلام دارد و چرا این عنوان "ریشه های دشمنی اسلام با ایران" نادرست است؟ از دیدگاه من، ما خوانندگان باید از آقای الف ع. خ. بخواهیم که تنها همین را توضیح بدهند و مستدل بگویند چرا بحثی به عنوان "ریشه های دشمنی اسلام با ایران" نمی تواند یا نباید مطرح باشد؟ براستی شما که این همه طرفدار علم و بی طرفی هستید برای ما بی طرفانه بگویید که چرا بحث "ریشه های دشمنی اسلام با ایران" بی مورد است. یک بحث تاریخی در باره یک واقعیت شناخته شده تاریخی تجاوز اسلام و مسلمانان عرب به ایران از دیدگاه ایشان چگونه باید طرح شود؟ ایشان در باره تجاوز نظامی به مصر و شامات و هند چه نظری دارند و این را با دید علمی و بی طرفانه خود چگونه ارزیابی می کنند؟ و همه این واقعیت های تاریخی چه رابطه ای با این دارد که از اسلام و مسلمانان چه برداشت هایی وجود دارند.

آقای الف.ع.خ می نویسند: «آقای نوری علا به صرف انجام مناسک مشخص و یکسان توسط برخی انسانها در تاریخ، ماهیتا همه آنها را یکسان تلقی می کنند. عناوینی چون "اسلام" و "مسلمانان" در نوشته های ایشان چنان ماهیتی منسجم و "واحد" دارند، که در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله همواره به یک "مفهوم" با ماهیتی مطلق تعبیر و تفسیر می شوند.
آقای نوری علا آنچنان به این عناوین ماهیتی یکسان می دهند که تو گویی "اسلام" و "مسلمانان" از هزارو چهارصد سال پیش تاکنون هیچگونه تغییری نکرده اند، ایشان به گونه ای می نویسند، که تو گویی آنان که امروز حکام غرب هم صدا با حکام ایران، "مسلمانان" جهانش می خوانند، درست همان هایی هستند که هزارو چهارصد سال پیش می زیستند. »

این نوشته هیچ رابطه ای با بررسی تاریخی آقای نوری علا ندارد. آقای الف. ع. خ.، بحث ماهیت را برای این طرح می کند که بتوان همه ی نتایج رفتارهای فاجعه بار اسلام و مسلمانان را در حقّ دیگران انکار کند و خود را به «نمی دانم!» بزند. برای این که این موضوع نیز حل شود ما خوانندگان از آقای الف.ع.خ خواهش می کنیم با هر درکی که ایشان از ماهیت اسلام و مسلمانان دارند دیدگاه خود را و دلایل خود را با بی طرفی و روح علمی بدانسان که علم را به شخصه می فهمند در باره "ریشه های دشمنی اسلام با ایران" برای ما بنویسند.

آقای الف.ع.خ می نویسند: «مطلق کردن این عناوین هم از نگاهی دینی ناشی می شود، و هم از نگاهی غیر تاریخی! بنابه آن اعتباری که آقای بوش و آقای خامنه ای از "اسلام" و "مسلمانان" بدست می دهند، باید درِ تحولات اجتمایی و تاریخی انسان را گِل گرفت. چنین "اسلام" و "مسلمانانی" هرگز وجود خارجی در تاریخ نداشته اند. متاسفانه مطلق کردن این عناوین به دلیل آنکه اهمیت و فایده ای در حوزه های سیاسی و رسانه ای دارد، چندیست که رواج "مخصوصی" پیدا کرده اند. »

در این جا همه ادعاهای بی طرفی و یا دقیق تر جانبداری استتار شده آقای الف.ع.خ از اسلام واقعی و شناخته شده کنار می رود؛ یعنی واقعیّتهایی که سده هاست با خونریزی و تجاوز در برخی اجتماعات بشری و تاریخ وجود دارد و هویت شناخته شده ای هم دارند. ولی اکنون ایشان به عنوان کارشناس اسلام راستین، پا جلو می گذارند و پرده را کنار میزنند. اکنون روشن است که آن اسلامی که آقای نوری علا نقد کرده اند همچون اسلام بوش و خامنه ای وجود خارجی ندارند. این جا نیز باید از ایشان خواست آن اسلامی را که به ایران، شمشیر کشی کرد، آن اسلامی که به زور، خود را به اعراب تحمیل کرد، آن اسلامی که امروز، مقررات شریعتش در ایران با زور حکومت ملایان اجرا می شود دقیقا چه رابطه ای با اسلامی که محمد رسول الله آورد و با اسلام ناموجود و فرضی خامنه ای دارد. این یک پرسش سر راست است و ما انتظار داریم که ایشان با بی طرفی و روحیه علمی بدانسان که به شخصه علم را می فهمند به این پرسش ما نیز پاسخ دهند.

آقای الف.ع.خ می نویسند: «چرا ایشان تلاش می کنند تا شکاف های عینی امروز را به شکاف های ذهنی دیروز ببرند. همین الان در خانه های ما بین پدر مسلمان ( یعنی پدری که فقط مناسک اسلامی را انجام می دهد) و فرزندش اختلاف اساسی وجود دارد. ایشان به عنوان یک جامعه شناس بدون رفتن به دعواهای "عبد مناف" و دیگران (آنهم بر اساس منابع ذهنی)، می توانند تحقیقات جامعه شناختی خود را از همین خانه ها، با تکیه برهزاران منابع معتبر عینی و قابل دسترس، انجام دهند. چرا آگاهی بر حقیقت و پذیرش واقعیت ها را موکول به تعین و تکلیف دعوای بین عبد مناف و دیگران می کنند؟ آیا به میان کشیدن اطلاعات ذهنی هزار و چهارصد سال پیش، درک واقعیت را موکول به صحت و سقم حجم قابل توجهی از این ذهنیات نمی کند؟ آیا این کار درک حقیقت و واقعیت را دچار پیچیدگی و مشکل نمی نماید؟ هرگز، با حیدری، نعمتی کردن تاریخ، حقیقتی روشن نخواهد شد. »

در این جا روشن می شود که آقای الف.ع.خ، درکی درست از رابطه دیروز و امروز ندارند. بحث تاریخ اسلام، بحث گذشته و یا بحث ذهنی نیست. این بحث امروز ماست. بحث اسلام خامنه ای و خمینی و منتظری و یزدی و بازرگان و شریعتی و همه انواع اسلام های دیگر، بحث گذشته نیست. اگر قرار باشد از تاریخ و سنت خود رها شویم و مایه های انگیزنده و اصیل آن را برای نو زایی آغاز کنیم، باید دلیری شناختن و گسستن از این سنت و تاریخ با همه پیچیدگی هایش را داشته باشیم. بحث اسلام، که گوشه کوچکی از پیش پا افتاده ترین واقعیت های تاریخی اش را آقای نوری علا بررسی کرده اند و هزاران پژوهشگر ما باید این کار را ادامه دهند و به آن ژرفا بخشند، بحث کلیدی و اساسی و اکنون ماست و از بررسی اسلام در تاریخش و در همه نمود هایش جدا نیست. اسلامیّت و موکّلان آن، قرنهاست که با کاربست شمشیر و خونریزی بر ایران و ایرانزمین، حاکمیّت خودش را حفط کرده است و محدود کردن آن به مناسک از سوی آقای آلف .ع. خ نشان می دهد که چرا ایشان از بیخ و بن، وجود پدیده ای به نام«اسلام خامنه ای» و یا «اسلامی که با ایران دشمنی دارد» را انکار می کنند. برای آقای الف.ع. خ آن قدر ماهیت اسلام و مسلمانان ناشناخته و غیرقابل شناختن است که ایشان واقعیت های ساده و سر راست تاریخ و امروز ایران را نیز نمی خواهند ببینند. اگر این عینک آفتابی زدن در تاریکی شب نیست؟ پس چیست؟

باید از آقای نوری علا سپاسگزار بود که هم تلاش با بسیاری دیگر از روشنفکران ما،به خواننده گان مطالبش، این امکان را می دهند که خودشان ریشه های تاریخی تجاوزگری صدر اسلام و رابطه اش را با امروز اسلام فقاهتی کشف کنند و در باره اش بیندیشند و سپس دیدگاه آقای الف.ع. خ را ارزشیابی و نقد کنند که چکیده اش در این جمله خلاصه می شود: «ما نمی توانیم بدانیم ». بر آقای نوری علا باید آفرین گفت که ما را به اندیشیدن در باره این که چرا اسلام این گونه بود و هست و چرا مسلمانان این یا آن گونه بودند و هستند، به تفکّر و پرسشگری در باره ی اسلام می انگیزاند. بحث کردن در باره ی اسلام بحث چرایی رفتارهای فرقه ها و آخوندهایشان است، ما با کارکرد اسلام یا اسلام ها و مسلمان یا مسلمان ها و چرای اش کار داریم. ما با کار کرد اسلام در دامنه تاریخ و جامعه سر و کار داریم و حقّ داریم از آقای الف.ع. خ بپرسیم که چرا ایشان در باره واقعیت اسلام و آن هیچ نظری ندارند. آیا براستی اسلام نوع خامنه ای یا آنطور که ایشان می نویسند «چنین "اسلام" و "مسلمانانی" هرگز وجود خارجی در تاریخ نداشته اند ». تاریخ را کنار بگذاریم. آیا آقای الف.ع. خ این دلیری و بی طرفی را دارند که در باره آن چه که از 1357 به این سو در ایران حکومت می کند و ایشان نه نامش را به یقین می دانند و نه ماهیتش را ، روشن و سر راست اظهار نظر کنند؟

آیا این اسلامی که اکنون در ایران حکومت می کند همان نیست که ایشان در باره اش می نویسند: «چنین "اسلام" و "مسلمانانی" هرگز وجود خارجی در تاریخ نداشته اند». اگر نیست، پس چیست؟ براستی چرا پژوهش در تاریخ اسلام، ایشان را آن چنان نارحت و آشفته می کند که می نویسند: « آیا لازم است، برای نجات ایرانیان، قصه های دیگری را به جای قصه های ساخته شده آخوندها بسازیم! ». براستی چرا بحث واقعیت های تاریخ اسلام برای کسانی از درس خوانده های ما این قدر عذاب آور است؟

با مزه این که آقای الف.ع. خ پس از آن همه ادعا در باره این که ماهیت هیچ پدیده ای از جمله «اسلام» و «مسلمان» را نمی توان شناخت و پس از سخنان ریز و درشت در «جامعه شناسی» به آقای نوری علا می گویند: «من یک ایرانی هستم که نسبت به آن همه آگاهی گسترده ای که آقای نوری علا پیرامون مسائل مختلف دارند کاملا نا آگاه و بی اطلاع هستم ». آخر شما که به اعتراف خودتان، انسانی نا آگاه هستید، پس چرا دست کم، آن دلیری را ندارید که درباره ی واقعیت های ساده زندگی نکبتی شده ی ما ایرانیان در حکومت اسلامی واقعا موجود، به آگاهی برسید؟ چرا؟

این نوشته پس از انتشار در سایت فرهنگشهر www.farhangshahr.com   بایگانی خواهد شد.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

پانویس:

1- بنگرید به اخبار امروز 22 بهمن 1385:
www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست