سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گفتگو با «زمانه»
دادخواهی − در نقد رویه رایج


ف. تابان


• برای این که جنبش مطالباتی از جنبش دادخواهانه حمایت کند، باید یک نیروی سیاسی پیشرو و متعهد به دموکراسی و عدالت اجتماعی که مورد اعتماد این جنبش مطالباتی باشد، شکل بگیرد. نیرویی که به وضعیت موجود نه بگوید و سیاست دیگری را پیشه کند که هدفش کسب سهم بیشتر در حکومت استبدادی و دیکتاتوری نباشد و در جهت تامین آزادی‌ها و بهبود زندگی و معیشت کارگران، کارکنان و همه‌ی مردم فرودست مبارزه کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۴ آبان ۱٣۹۶ -  ۲۶ اکتبر ۲۰۱۷


زمانه: فواد تابان،، سردبیر سایت مرجع “اخبار روز“، در سخنرانی‌ای در پاریس در مراسمی با عنوان “یادمان جانباختگان راه آزادی” به تاریخ یکشنبه ۳۰ مهر ماه ۱۳۹۶ برابر ۲۲ اکتبر ۲۰۱۷ به نقد رویه رایج در دادخواهی در میان فعالان سیاسی ایرانی پرداخته است. او گفته است:

«جنبش دادخواهی در ایران گرفتار نوع بدی از سیاست و سیاست بازی شده است. به سیاست به مفهوم تنگ و گروهی آن آلوده شده و در کشاکش این منافع، نیروی زیادی را از دست داده و از دست می‌دهد. وقتی از سیاست صحبت می‌کنم، این نکته را هم در نظر دارم که سیاست در ایران به شدت قطب بندی شده است و این قطب بندی نتیجه‌ی عوامل زیادی از جمله انقلاب بهمن و اثرات آن که هنوز باقی است و نیز حکومتی به شدت سرکوبگر و خشن است. ننیجه آن است که کمتر موردی می‌توان پیدا کرد که یک توافق نسبی روی آن وجود داشته باشد. در مورد جنبش دادخواهی نیز این توافق‌ها وجود ندارد.»

فواد تابان خود از خانواده اعدام‌شدگان تابستان ۱۳۶۷ است. او در ادامه سخن بالا گفته است:

«جنبش دادخواهی نتوانسته به یک جنبش متحد و با هدف‌های روشن تبدیل شود. هم پراکندگی و هم ناروشنی این جنبش حاصل منافع سیاسی متضادی است که آن را از هر طرف تحت فشار قرار داده است. در نتیجه ما شاهد طرح خواسته‌هایی از “می بخشیم و فراموش می‌کنیم” تا “محاکمه‌ی عادلانه‌ی آمران و عاملان جنایت” هستیم.»

با فواد تابان گفت‌وگو کرده‌ایم تا با نقد او بر رویه رایج دادخواهی آشنایی بهتری یابیم.



شما در سخنرانی‌تان در پاریس گفته‌اید: «جنبش دادخواهی در ایران گرفتار نوع بدی از سیاست و سیاست بازی شده است.» اما عارضه آن را فقط در دسته‌کشی‌های گروهی دیده‌اید. در برابر نوع بد سیاست، یک نوع خوب را چگونه مشخص می‌کنید؟

فواد تابان: رقابت‌های حزبی و گروهی و به تعبیر شما «دسته کشی‌های گروهی»، یکی از سه عاملی است که من در سخنرانی پاریس بر روی آن تأکید کرده ام، در کنار بی بها شدن موضوع دادخواهی در جامعه و شکل گیری وضعیتی که از آن به نام «وضعیت استیصال» نام برده‌ام.

«سیاست خوب» اما، سیاستی است که بتواند حداکثر نیرو را بسیج کند و در خدمت هدف واحدی – در اینجا دادخواهی – در بیاورد.

جنبش دادخواهی متاسفانه امروز در موقعیت نیرومندی قرار ندارد. دلایل آن متعدد است، همین رقابت‌های گروهی و سیاسی کسانی که حقیقتا به یک دادخواهی عادلانه معتقدند، نیروی زیادی از آن را می‌گیرد.

امسال در پاریس که من در آن جا سخنرانی کردم. دو برنامه‌ی مختلف انجام شد. این یک نمونه است. تا ان جا هم که من اطلاع دارم هیچکدام از آن‌ها در برنامه‌ی دیگری شرکت نکردند. من به دلایل آن کار ندارم، زیرا این دلایل به حد کافی آشناست و البته هر کس خود را محقق می‌داند. در این طور مواقع به طور قطع هیچ کس بی تقصیر نیست. این وضعیت در جاهای دیگر هم هست.

حرف من در آن جا این بود که جنبش دادخواهی را به عنوان مسئله‌ی مشترک اکثر گروه‌ها و احزاب سیاسی باید تا حداکثر ممکن از اختلافات سیاسی و برنامه‌ای احزاب و گروه‌ها جدا کرد و برایش مشترکا مبارزه کرد، زیرا یک درک رادیکال از دادخواهی فراتر از اختلافات گروهی قرار دارد و یا می‌تواند قرار بگیرد.


موضوع نبودن روحیه همکاری میان سازمان‌های سیاسی‌ای که ظرفیت دادخواهی دارند. شما به این مسئله در سخنرانی‌تان اشاره کرده‌اید. گیریم که همکاری خوبی میان آنان وجود داشته باشد، چیزی که به نظر بعید می‌رسد. آیا در این صورت جنبش دادخواهی اعتلا خواهد یافت؟

تا اعتلا را چه بدانیم. اما اگر این وضعیت شکل بگیرد – که من هم فکر می‌کنم بسیار دشوار است – قطعا یک گام به جلو خواهد بود.

به هر حال سر هم کردن نیروها و مبارزه‌ی مشترکی را پیش بردن بهتر از تقسیم نیروهاست. اگر خانواده‌های قربانیان قتل‌های سیاسی و همه‌ی احزاب و گروه‌های سیاسی بتوانند سیاست و برنامه‌های مشترکی را در دستور عمل خود قرار دهند هم در عرصه‌ی سیاست داخلی ما یک گام (و شاید هم بیشتر) به جلو خواهیم رفت و هم در عرصه‌ی بین المللی یک نیروی جدی که نسبت به این جنایت، اعتراض و دادخواهی دارد ظهور خواهد کرد و بی توجهی به آن مشکل تر خواهد شد.

اعتلای جنبش دادخواهی به عوامل بیشتری احتیاج دارد، اما مبارزه‌ی مشترک ما می‌تواند مقدمه‌ی آن باشد.


محتوا و شکل دادخواهی در این میان چه اهمیتی دارد؟ مثلا عادت این شده است که چند تن پیشقدم شوند، یک متن اعتراضی بنویسند و عده‌ای زیر آن را امضا کنند. این کافی است؟ به این شیوه رایج دادخواهی چه انتقادی دارید؟

نامه نوشتن و امضا کردن شکلی از اعتراض است. اما محدود شدن کار به این نوع اعتراض، ناشی از همان وضعیتی است که من آن را وضعیت استیصال نامیده ام. این نامه نوشتن‌ها در شرایط فعلی یکی از معدود کارهایی است که در توان خانواده‌های قربانیان قتل‌های سیاسی و جنبش دادخواهی در داخل کشور هست، زیرا حکومت به طور دائم آماده است تا چهره‌ی خشن خود را به نمایش بگذارد و اعتراضات را سرکوب کند.

جنبش اعتراضی به دلیل سیاست اصلاح طلبانه‌ی حاکم، تقسیم شده و تضعیف شده است و خانواده‌های قربانیان از سوی نیروهای سیاسی و محافل قدرتمند پشتیبانی نمی‌شوند و به همین جهت آسان سرکوب می‌شوند.

در همین وضعیت، کارهای بیشتر و موثرتری هم ممکن است. مثلا تحریم همه‌ی عاملان مستقیم و شناخته شده‌ی دخیل در جنایات و کشتارها در هر اقدام سیاسی. اگر جامعه‌ی سیاسی ایران هشیاری بیشتری در مقطع انتخابات مجلس در سال ۹۴ نشان داده و چهره هایی نظیر دری نجف آبادی را قاطعانه تحریم کرده بود، شاید اصلاح طلبان و اعتدال گرایآن را کمی به تفکر وا می‌داشت که آن‌ها چهره‌های به نام جنایتکار را وارد لیست‌های خود و یا کابینه‌ی دوازدهم نکنند. بود و نبود «مهره ها» شاید تفاوت معناداری در جهت گیری‌های کلی دولت و دیگر ارکان نظام به وجود نیاورد، اما بالا آمدن دوباره‌ی بعضی «مهره ها» که نقش مستقیم و یا سمبلیکی در جنایت‌ها داشته اند، به صورت آشکاری جنبش دادخواهی را تضعیف می‌کند.

پیام اعتراض به عاملین و آمرین جنایت‌ها و حامیان آن ها، در هر شکلی که صورت بگیرد، طبیعتا در درجه‌ی نخست متوجه‌ی کل حکومت اسلامی است. حکومت نباید این طور فکر کند که می‌تواند جنایت کند و کماکان مورد حمایت قرار داشته باشد.


شما گفته‌اید که جامعه نسبت به امر دادخواهی بی‌تفاوت است. علت را چه می‌دانید؟

در بخش‌های بزرگی بی تفاوت است و در بخش‌های سیاسی تر و فعال تر، دادخواهی به یک عامل درجه‌ی چندم تبدیل شده است. علت‌ها زیاد و متفاوت است. جامعه‌ی ما چهل سال است درگیر خون ریزی و کشت و کشتار است. از جنگ و کشته‌های بی شمارش بگیرید تا درگیری‌های خیابانی و منطقه‌ای و اعدام‌های سیاسی. تا امروز حتی یک روز نیست که چوبه‌های دار در این کشور برپا نبوده باشد. همه‌ی این‌ها حساسیت‌ها نسبت به اعدام و قتل را ضعیف کرده است. بخشی از آن به فرهنگ عمومی جامعه‌ی ما تبدیل شده است، فرهنگی که کار موثری روی آن صورت نگرفته است.

همزمان، جامعه غرق در ده‌ها بحران و از جمله بحران معیشت است و مردمی که گرسنه هستند، طبعا توجه اصلی شان به مسائل معیشتی است.

اما به غیر از این‌ها عوامل دیگری وجود دارد که در سطح سیاسی مطرح هستند. وجود و حضور تفکر اصلاح طلبی و اخیرا اعتدال طلبی یک بی تفاوتی گاه حیرت انگیزی را در میان بخش هایی از جامعه‌ی سیاسی ایران ایجاد کرده است. برخی از جنایتکاران درجه‌ی اول کشور، عنوان اصلاح‌طلب گرفته‌اند، بسیاری از مردم با وجدان راحت در سر صف‌های انتخاباتی حاضر می‌شوند و رای خود را به جنایتکاران و عاملان جنایت به صندوق‌ها می‌ریزند.‌ آن‌ها به خیال خود «مسائل روز» و «مسائل حاد» را عمده می‌کنند، اما در واقع ارزش‌های والای انسانی را زیر پا می‌گذارند.

تفکری که به نام «اصلاحات» در جامعه ایجاد و در افکار عمومی حاکم کرده‌اند، یکی از دلایل عمده بی توجهی و کم توجهی به دادخواهی و مسئولیت پذیری است. اصلاح‌طلبان به دلیل موقعیت هژمونیکی که در افکار عمومی دارند در جهت برجسته کردن منافع خود و بی‌بها کردن ارزش‌های انسانی در جامعه‌ی ما عمل می‌کنند. آن‌ها آگاهانه موضوع قتل‌های سیاسی و جنبش دادخواهی را به یک عامل درجه‌ی چندم تبدیل کرده‌اند و در حالی که مدام از «دموکراسی» حرف می‌زنند بنیانی‌ترین مفاهیم دموکراسی را نقض می‌کنند. فضایی ایجاد کرده‌اند که هر جنایتکاری می‌تواند در رده‌ی «اصلاح طلبان» قرار گیرد.

دلیل همه‌ی این‌ها نیز چندان پنهان نیست. تقویت جنبش دادخواهی و باز شدن پرونده‌های آن، هم کل حکومت را زیر علامت سوال می‌برد و هم چه بسا بسیاری از اصلاح‌طلبان را به روی صندلی اتهام بنشاند. آن‌ها نه آن را می‌خواهند و نه این را.

بخش بزرگی از جامعه‌ی سیاسی ایران متأسفانه اسیر این طور بازی‌ها و رقابت‌ها که هدفی جز بالا رفتن از نردبان قدرت ندارد، شده است. وقتی این جامعه‌ی سیاسی و نیروهای آگاه تن به تبلیغ و حمایت برای شناخته شده ترین چهره‌های جنایت کار در ایران می‌دهند، نشانه‌ی آن است که ما به نوعی سقوط اخلاقی رسیده‌ایم.

از این نظر برای سالم‌سازی فضای سیاسی و اخلاقی کشور چاره‌ای جز مبارزه‌ی بی امان با فرهنگ حکومت اسلامی در هر چهره اش از جمله در چهره‌ی اصلاح طلبانه و اعتدل گرایانه اش وجود ندارد. در غیر این صورت جامعه‌ی ایران به طور مرتب از ارزش‌های آزادی خواهانه و عدالت طلبانه دورتر می‌شود و ما شاهد اتفاقاتی بدتر از آن چه تا به حال دیده ایم خواهیم بود.


در جامعه زمینه‌ها برای یک جنبش مطالباتی وسیع آماده است. از جمله حرکت‌های کارگری رشد تصاعدی دارند. چگونه می‌توان جبنش مطالباتی را با جنبش دادخواهی درهم آمیخت؟ آیا در حال حاضر ظرفیتی برای این کار وجود دارد؟

این می‌تواند یک آرزوی بزرگی برای همه‌ی دادخواهان باشد. اما چنین کاری به صورت خود به خودی و با آرایش سیاسی موجود صورت نخواهد گرفت. چنین پیوندی فقط می‌تواند محصول یک جنبش سیاسی – دموکراتیک رادیکال و گسترده باشد. ما در جامعه‌ی ایران احتیاج به نیروی کارآمدی داریم که بتواند ارزش‌های فراموش شده و تضعیف شده را مجددا زنده کند و به صحنه‌ی سیاسی کشور بیاورد. ارزش هایی نظیر ایستادگی، مقاومت، مبارزه و فداکاری در کنار ابرارزش هایی مثل دموکراسی و عدالت اجتماعی (سوسیالیسم). این ارزش‌ها همه در زیر سلطه‌ی فرهنگ اصلاح طلبانه «هزینه – فایده» و تبدیل کردن «مبارزه» به آکسیون‌های انتخاباتی و فرستادن تعداد بیشتری نماینده به مجلس و شوراهای اسلامی و کابینه کم رنگ و تضعیف شده است. برای این که چنین کاری صورت بگیرد و جنبش مطالباتی از جنبش دادخواهانه که اتفاقا قربانیان ان برای بهبود زندگی مردم تلاش کرده‌اند و جان داده اند، حمایت کند، باید یک نیروی سیاسی پیشرو و متعهد به دموکراسی و عدالت اجتماعی که مورد اعتماد این جنبش مطالباتی باشد، شکل بگیرد. نیرویی که به وضعیت موجود نه بگوید و سیاست دیگری را پیشه کند که هدفش کسب سهم بیشتر در حکومت استبدادی و دیکتاتوری نباشد و در جهت تامین آزادی‌ها و بهبود زندگی و معیشت کارگران، کارکنان و همه‌ی مردم فرودست مبارزه کند. به طور خلاصه، امروز هم مثل همیشه، دعوا بر سر هژمونی سیاسی در جامعه است. من نمی‌توانم به قطعیت بگویم که در صورت ایجاد چنین نیرویی در جامعه، ما می‌توانیم شاهد در هم آمیختگی این دو جنبش باشیم اما با قطعیت می‌توانم بگویم بدون وجود چنین نیرویی این آرزو هرگز تحقق نخواهد یافت.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست