روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٣۰ بهمن ۱٣٨۵ -
۱۹ فوريه ۲۰۰۷
قدرت مانور و چانه زنی زیاد در پرونده هسته ای
تقابل دولت و مراجع، شایعه دشمن است
پرونده هسته ای باید به عنوان زمین درگیری نه موضوع درگیری نگریسته شود
حداقل تدابیری که باید در مورد تحریم احتمالی اتخاذ شود
آمریکا و انگلیس شمشیر خود را از روبسته اند
دو اصلاحیه برای بودجه ٨۶
انتقاد کیهان از اظهارات دکتر ولایتی
خبرهایی که از تهران مخابره می شود، انگار می خواهد بگوید که ما را جدی نگیرید!
تفکیک مناقشه هسته ای از کیان جمهوری اسلامی
روزنامه ایران از قول آیت الله مکارم شیرازی نوشته است: تقابل دولت و مراجع شایعه دشمن است.
خبر روزنامه ایران در پی نقل شده است: آیت الله مکارم شیرازی در واکنش به برخی فضاسازی ها در جامعه مبنی بر این که حوزه علمیه قم در تقابل با دولت قرار دارد، تأکیدکرد: با صراحت می گویم هیچ تقابلی میان مراجع و حوزه علمیه با دولت وجود ندارد و این مسأله کذب و ساخته دشمنان است.
این مرجع تقلید در دیدار مدیران خبرگزاری فارس افزود: البته انکار نمی کنم، گله هایی در میان هست، اما تقابل نیست؛ به ویژه در شرایط کنونی که انسجام بیش از هر زمان دیگر لازم است و دولت، ملت، مراجع و روحانیت و قوای سه گانه باید با یکدیگر انسجام داشته باشند. وی افزود: دلیلی ندارد در شرایط کنونی میان مراجع و دولت تقابلی وجود داشته باشد، البته گله ها هم با تدبیر قابل رفع است.
آیت الله مکارم شیرازی در ادامه با اشاره به نقش موثر رسانه ها در عرصه جهانی، گفت: آنچه که موجب می شود دشمنان به اهداف ظالمانه و غیرانسانی خود برسند، به واسطه فعال بودن در عرصه رسانه ای است. وی تصریح کرد: برخی مواقع اخباری در کشور که جنبه محرمانه هم ندارد، منتشر نمی شود، ولی خارجی ها منتشر می کنند. این نشان می دهد که آنها بر اخبار مختلف احاطه دارند و به آن جامعیت بخشیده اند که لازم است رسانه های ایران نیز دراین راستا فعال تر عمل کنند.همچنین آیت الله نوری همدانی در دیدار مدیران خبرگزاری فارس با اشاره به پیشرفت های روزافزون ایران در زمینه های مختلف گفت: امروز ما به برکت پیروزی انقلاب اسلامی در اوج عظمت و اقتدار قرار داریم و مردم ما باید در این شرایط حساس در برابر نقشه های شوم دشمنان، هوشیار و متحد باشند.
آیت الله موسوی اردبیلی نیز در دیدار مدیران این خبرگزاری گفت: رسانه های کشور باید با اطلاع رسانی بموقع، صحیح و متنوع خود از رویدادهای داخلی و خارجی، مردم را نسبت به بهره گیری از رسانه های خارجی بی نیاز کنند.
قدرت مانور و چانه زنی زیاد
روزنامه جام جم با عنوان: انرژی هسته ای موضوع درگیری یا موضع درگیری؟ نوشته است: پرونده هسته ای ایران به روزها و مراحل حساس خود نزدیک شده است، بنابراین حرکتهای بازیگران موثر دراین عرصه، حساسیتها و ویژگی های خاصی یافته و ممکن است اشتباه در محاسبات از سوی هرکدام از طرفین، دیگر فرصت جبرانی باقی نگذارد. بنابراین نکات ذیل را برای مشخص شدن زوایای اصلی این پرونده می توان برشمرد:
در پرونده هسته ای، فناوری هسته ای موضوع مورد مناقشه نیست، بلکه موضع، زمین و فضای مورد مناقشه و درگیری است. به عبارتی باید گفت بحث هسته ای موضوع اصلی اختلاف بین ایران و طرفهای مناقشه نیست بلکه موضوع اصلی بین ایران و امریکا و برخی کشورهای اروپایی همراه آن، تصمیم و تلاش آنها برای اجرای نقشه هایی مانند خاورمیانه جدید یا اسامی دیگر این طرح است که می خواهند باآن به نظم دلخواه خود در جهان برسند و قدرت و سیطره کاملی برجهان پیدا کنند. در مقابل نظم دلخواه مورد نظر آمریکا و همفکرانش، ایران، و دیگر کشورهای مسلمان باید در جایگاهی برای افزایش قدرت و سیطره آمریکا و متحد منطقه ای اش اسرائیل قرار گیرند و به نحوی نقش سرباز آنها را ایفا کنند و پاسداراهداف ومنافع آمریکا باشند.
در این میان تنها کشوری که از حیطه کنترل و اقتدار آمریکا بیرون قرار گرفته و الگو و چشم اندازی برای دیگرکشورها و ملتها شده ایران است؛ لذا آمریکا و شریکان آن برای تضعیف و در نهایت، حذف این نظام تلاش می کنند تا اگر نتوانند ایران را در حیطه قدرت و اقتدار خود درآورند، لااقل آنقدر ضعیفش کنند که نتواند تاثیری بر دیگر کشورهای اسلامی و خاورمیانه داشته باشد. موضوع درگیری بین ایران و آمریکا این است؛ اما صحنه یا به عبارتی خاکریز درگیری، در پرونده هسته ای قرار گرفته است. بنابراین ملت ایران و مسوولان آن بخوبی می دانندکه بحث هسته ای به تنهایی موضوع اختلاف نیست، بلکه زمین محل درگیری است و باید دقت کرد محل درگیری را به اشتباه موضوع درگیری تصور نکنیم. با این نگاه، عقب نشینی از موضوع هسته ای منجر به رفع موضوع اختلاف نخواهد شد؛ زیرا همچنان اختلاف مورد نظر باقی خواهد ماند که یا به تسلیم ایران در مقابل آنها منجر شود یا آنقدر ما را تضعیف کنند که دیگر مزاحمتی برای نقش آمریکا در منطقه ایجاد نشود. با این وصف نشان داده می شود که عقب نشینی از موضوع هسته ای نه تنها اختلافات را حل نمی کند بلکه ایران را در موضع ضعیف قرار می دهد و دشمنان به این نتیجه می رسند که با تهدید و صدور قطعنامه های دیگر می توانند گام به گام ایران را به عقب نشینی وادارکنند. بنابراین عقب نشینی از خاکریز هسته ای به این معنی خواهد بود که درگیری بعدی ما با آنها در خاکریزیهای دیگر مانند بحث تروریسم و صلح خاورمیانه یا بحث حقوق بشر و بهانه های دیگر مثل آن و یا حتی بهانه هایی درباره در اختیار داشتن سلاحهای دفاعی و موشکی و… خواهد بود. بنابراین زمینه درگیری ما که در حال حاضر بحث انرژی هسته ای است، مناسبترین محل برای مقاومت است، زیرا در موقعیتها و خاکریزهای دیگر شرایط مناسبی را که در پرونده هسته ای داریم، نخواهیم داشت؛ لذا مقاومت در زمین انرژی اتمی به مراتب آسانتر است و قدرت مانور بیشتری برای ایران به همراه دارد.
ویژگی های این زمین به این شرح است:
۱ـ اجماع داخلی بسیارمطلوبی در کشور ایجاد شده و میان اکثریت مطلق مردم و تقریباً تمامی گروهها وجناحهای سیاسی بر سر اصل حق استفاده از انرژی اتمی وحدت نظر وجود دارد، درحالی که ممکن است دردیگر موضوعات، این اجماع مناسب در اختیار ما نباشد.
۲ـ فناوری هسته ای و دستاوردهای ایران دراین خصوص از نظر حقوقی و بر اساس مقررات بین المللی کاملاً برحق و متناسب با تمامی موارد حقوق جهانی است و به همین لحاظ، قدرت دفاع وچانه زنی ما را در مذاکرات به شکل کاملاً مناسبی بالا می برد و در مقابل ما حریف با موضع حقوقی ضعیف در نقطه ضعف قراردارد؛ لیکن ممکن است در موضوعات دیگر این برتری کامل دراختیار ما نباشد.
٣ـ فناوری هسته ای و دستیابی به آن، به خودی خود و به دلیل ماهیت فنی و تکنولوژی آن موجب افتخار و غرور ملی است و همچنین باعث افزایش اعتبار جهانی ایران در منطقه خاورمیانه شده است. بنابراین اختلاف و مقاومت در برابر آمریکا و متحدانش بر سر مساله ای که خود باعث غرور و افتخار است، برای مردم و کشورهای منطقه و جهان توجیه پذیر و قابل دفاع است و این نقطه قوت ممکن است در دیگر عرصه های مورد اختلاف وجود نداشته باشد.
۴ـ موضوع هسته ای و دستیابی به این فناوری را از طریق برخورد نظامی نمی توان از بین برد، زیرا این فناوری بومی شده و تنها محدود به برخی تاسیسات و ساختمانها وتجهیزات نیست، بلکه در افکار و اذهان عده ای متخصص و دانشمند جای گرفته و در صورت لزوم می تواند بارها و بارها تکرار و مراکز جدیدی برای انرژی هسته ای ساخته شود، لذا قدرت نظامی که معمولاً ابزار مناسب آمریکا ومتحدانش برای تحمیل اراده آنها به دیگران است، دراین عرصه کارایی چندانی ندارد و بعلاوه خود دانش هسته ای می تواند فرصتی برای بازدارندگی از برخورد نظامی باشدکه این امتیاز در عرصه های دیگر به این روشنی وجود نخواهد داشت.
۵ـ در پرونده هسته ای قدرت مانور و چانه زنی بسیار زیادی در اختیار ایران است و می تواند با حجم زیادی از پیشنهادها با طرهای خودسر میز مذاکره بنشیند و هر طور مصلحت می داند ومنافع کشور را تامین می کند مانور بدهد؛ زیرا بحث هسته ای از محدودیتهای دیگر موضوعات حیثیتی که به تمامیت ارضی کشور می پردازد، فارغ است. پس این زمین مبارزه برای مانور، زمین مناسبی است و شاید در دیگر موضوعات مورد اختلاف چنین قدرت مانوری نداشته باشیم.
بنابراین به پرونده هسته ای باید به عنوان زمین درگیری نه موضوع درگیری نگریسته شود و اگر پیروزی کامل در کوتاه مدت حاصل نمی شود، نگذاریم خاکریز درگیری را به دیگرموضوعات مورد نظرش برساند. لذا حریف را باید در زمین پرونده هسته ای زمین گیر کرد.
گزینه های احتمالی
روزنامه اعتمادملی نیز با عنوان گزینه های احتمالی در پرونده هسته ای نوشته است:
راهبردهای پرونده هسته ای محدودتر از گذشته شده و یک اجماع جهانی در صدور قطعنامه های متوالی علیه فعالیت های هسته ای رخ داده است. این در حالی است که بند پنجم نظریه حکومت لیبرال دموکراسی فرانسیس فوکویاما که ساختار مدیریت جهان مدرن را تنها مختص ایالات متحده آمریکا می دانست، دیگر دولت های غربی و شرقی را بر آن داشت تا با تشریک مساعی در شورای امنیت سهم آمریکا را در به هم پیوستن جهان آینده کاهش داده و وزن وافری از خود در معاملات جهانی را برجا گذارند.
روش های مدیریت پرونده هسته ای ما همواره ثابت و شفاف ارائه شده و کمتر به نظر می رسد تاثیر این نوشتارها بربه کارگیری گزینه های مختلف به حقیقت پیوسته باشد. در شرایطی چند ماه قبل که با چندین گویه مواجه بودیم امروز پس از به انتها رسیدن پایان مهلت دو ماهه شورای امنیت تنها با دو گزینه روبه رو هستیم. اگر تعلیق را نپذیریم پرواضح است که سومین قطعنامه و اجرای دیگر بندهای ماده ۴۱، فصل هفتم منشور سازمان ملل که شامل تحریم های اقتصادی، سیاسی کامل تری است صادر شده و در این صورت می بایستی حداقل تدابیر زیر اتخاذ شود:
۱ـ آمادگی برای ورود کالای مصرفی از کانال های غیرمعمول
۲ـ ذخیره سازی تولیدات داخلی
٣ـ ذخیره سازی مواد اولیه تامین تغذیه
۴ـ تدابیر لازم برای تداوم صدور نفت
۵ـ تدابیر لازم برای گردش مالی مستقیم در صادرات نفت
۶ـ آمادگی افکار عمومی برای تحمل شرایط سخت
۷ـ آمادگی روزافزون نیروی انتظامی به ویژه هوایی و دریایی
٨ـ تقویت، جایگزینی و ذخیره سازی سیستم های ارتباط جمعی
۹ـ استفاده از همه نیروهای انقلاب به ویژه در ارکان قوای سه گانه برای زمینه سازی وحدت ملی
۰۱ـ زمینه سازی برای افزایش مقاومت آحاد مردم در مدت زمان تحریم
۱۱ـ برنامه ریزی برای بهره برداری کافی به نفع منافع ملی در دوران تحریم
و اما راه حل دوم که همواره از سوی مسوولین دولت اصولگرا خط قرمز ایران عنوان شده یعنی پذیرفتن تعلیق. بایستی این فرضیات محتمل به وقوع بپیوندد که در حال حاضر هیچ نشانه ای از آن یافت نمی شود:
۱ـ آماده سازی افکار عمومی برای پذیرفتن دلایل تعلیق
۲ـ تعیین مدت زمان تعلیق بر اساس میزان آسیب رسانی کمتر به منافع ملی
٣ـ فراهم کردن تدارک تبلیغات رسانه ای برای تنویر افکار عمومی جهان علیه آمریکا و دفاع از حقوق ملت ایران
۴ـ استفاده از فرصت پیش آمده از به مخاطره افتادن منافع دشمنان قسم خورده ایران مانند آمریکا، برخی از دولت های عرب، اسرائیل، منافقین و روسیه
۵ـ بهره برداری کافی از فرصت تعلیق برای ارتقای دانش فنی و ایجاد زمینه برای فعالیت عملی پس از تعلیق
۶ـ جذب سرمایه گذاری خارجی برای کشاندن منافع جهان به داخل مرزها و ارتقای فضای امنیت اقتصادی و همراه نمودن آن در شورای امنیت
۷ـ بازخواست از دولت هایی که در شکل گیری اجماع علیه ایران رای دادند و اخذ امتیاز برای عادی سازی مجدد روابط
از این رو در بین این دو آنچه مشاهده می شود مبهم و یا مقطعی است و لشگرکشی آمریکا و متحدانش به بهانه فعالیت هسته ای ایران در پس پرده کاملا سیاسی بوده و هزینه های سنگین پرداخت شده و تاکنون هم به ذهن مقوله دیگری را متصور نمی کند. بنابراین از دو گزینه موجود هر دو دارای پشتوانه عقیدتی است منتها با این تفاوت که اولی غیرسیاسی، شفاف، انقلابی، حیثیتی، اصولگرایانه، با ریسک پذیری بالا، منتهی به برخورد نظامی است و دومی کاملاسیاسی، غیرشفاف، مصلحتی، اصلاح طلبانه، فاقد ریسک، منتهی به عدم دسترسی به دانش هسته ای در کوتاه مدت است.
هر کدام از این دو گزینه مزایا و منافعی برای کشور در بر خواهد داشت اما مهم این است که فهم ماسوی سومی را به ادراک خود اقرار نمی کند. نه تنها منافع ملی بلکه این جمله به یادماندنی حضرت امام(ره) که حفظ نظام اوجب واجبات است، می تواند شاقول تصمیم گیری نهایی در میزان نرخ سنگینی یک طرف برطرف دیگر محسوب شده و از این جهت تاریخ گواهی خواهد داد که تصمیمات احتمالی درست یا نادرست در مقابل گزینه های پیچیده به وقوع نپیوسته بلکه به آسانی آزگار مصمم به گزینش گردیده است.
کار روی شکاف قومیتها
روزنامه رسالت با عنوان: تروریسم آمریکایی نوشته است:
تروریست های دستگیرشده پس از انفجار اتوبوس حامل کارکنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اعترافات خود گفته اند از سوی سرویس های اطلاعاتی آمریکا در خاک پاکستان آموزش دیده و با مهمات آمریکایی اقدام به عملیات تروریستی کرده اند.
یک مقام امنیتی نیز به خبرگزاری فارس گفته است: گروهک تروریستی جندالله با مهمات آمریکایی دست به اقدامات تروریستی زده و مهمات ضبط شده از تروریست ها آمریکایی است. عوامل بمب گذار در زاهدان علاوه بر ایجاد ناامنی در کشور قصد داشتند فتنه قومی و مذهبی نیز ایجاد کنند.
تروریست ها قصد داشتند برخی از مولوی های اهل تسنن و سران طوایف استان سیستان و بلوچستان را ترور کرده و از این طریق به فتنه قومی و مذهبی دامن بزنند.
اعترافات تروریست ها که بخشی از آن از شبکه هامون زاهدان پخش شده است و نیز حوادث تروریستی گذشته مانند حادثه بمب گذاری سال گذشته در اهواز که عوامل آن صراحتا به داشتن ارتباط با انگلیس اعتراف کردند نشان می دهد آمریکا و انگلیس برنامه سازماندهی شده برای انجام عملیات تروریستی از طریق عوامل خود در ایران را دارند. اکنون اسناد و مدارک ثابت می کند تروریست ها از حمایت مالی، آموزشی و تسلیحاتی آمریکا و انگلیس برخوردارند و افراد بی گناه در ایران قربانی تروریسم آمریکایی و انگلیسی هستند.
آمریکا و کشورهای غربی که ادعای مبارزه با تروریسم دارند عملا در کشورهایی که همسو با آنان نیستند دست به عملیات تروریستی می زنند و از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی چنین رویکردی را در قبال ایران در پیش گرفته اند.
در حادثه هفتم تیر و هشتم شهریور سال۶۰ که ۷۲ تن از بهترین یاران امام راحل از جمله شهید بهشتی و شهیدان رجایی و باهنر به شهادت رسیدند و نیز ترورهای خیابانی که از سوی منافقین صورت می گرفت، تروریست ها در آمریکا و اروپا تحت حمایت مدعیان مبارزه با تروریسم قرار گرفتند و اکنون نیز مامن تروریست ها اروپا و آمریکاست. آمریکا و انگلیس اکنون خود را تنها جبهه مبارزه با تروریسم در جهان معرفی می کنند و حتی به این بهانه به دو کشور همسایه جمهوری اسلامی ایران یعنی افغانستان و عراق لشکرکشی کرده و این دو کشور را به اشغال خود درآورده اند.
آمریکایی ها برای سرپوش گذاشتن به حمایت خود از تروریست ها در ایران، جمهوری اسلامی ایران را متهم به دادن سلاح به گروه های عراقی کردند که به دلیل بی اساس بودن حتی بوش مجبور شد این ادعای خود را پس بگیرد.
اکنون بر همگان روشن شده است که آمریکا و انگلیس نه تنها با تروریسم مبارزه نمی کنند بلکه خود سردمدار تروریسم در جهان هستند و امروز بی گناهان قربانی تروریسم آمریکایی و انگلیسی می شوند. اما این گونه اقدامات ضدانسانی نه تنها آمریکا و انگلیس را به اهداف شومشان نمی رساند بلکه باعث استحکام وحدت ملی در ایران و هوشیاری هرچه بیشتر نیروهای امنیتی می شود.
اکنون برای ملت ایران از هر قوم و طایفه ای و از هر مذهبی مسلم شده است که آمریکا و انگلیس شمشیر خود را از رو بسته اند و کمر به هدم وحدت ملی و نابودی انسجام ملت از طریق کار روی شکاف قومیت ها بسته اند.
دو اصلاحیه بودجه ٨۶
روزنامه کارگزاران در سرمقاله خود یک تصمیم عجیب دیگر نوشته است:
رفتارهای عجیب دولت در میدان اقتصاد گویا پایان ناپذیر است و سر بازایستادن ندارد. ناگهان دولت تصمیم گرفت ساختار سازمان مدیریت و برنامه ریزی را تغییر دهد. این اراده دولت با مخالفت کارشناسان و فعالان و مردان کارآزموده و رئیس وقت این سازمان مواجه شد. اما دولت به جای پذیرفتن واقعیت ها و در اوج نیاز این سازمان به کارشناسان ورزیده رئیس را برکنار کرد و با عزیمت معاونان وی نیز مخالفت نکرد.
این رفتار غریب موجب شد تدوین لایحه بودجه ۱٣٨۶ کل کشور در غیاب کارشناسان باتجربه انجام شود و کاستی های آن حتی پیش از طرح در صحن علنی مجلس نقل محافل کارشناسی شود. درحالی که دولت لایحه بودجه کل کشور را تدوین و رئیس جمهور نیز از آن دفاع کرده و آن را فاقد نقص می داند در کمتر از یک ماه دو اصلاحیه بر آن وارد کرده است. این رفتار عجیب تر از تصمیم های قبلی نیز به حساب می آید. ارسال دو اصلاحیه برای بودجه سال ۱٣٨۶ کل کشور درحالی که بررسی آن شروع شده و کمیسیون های مربوطه درباره آن مبادله کارشناسی دارند چند دلیل می تواند داشته باشد.
دلیل نخست این است که اتفاق فوق العاده ای در جامعه رخ داده است که فقط دولت از آن آگاه است و به همین دلیل ترجیح داده لایحه قبلی را تغییر دهد. آیا چنین است؟ تا روزی که رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی درباره آن توضیح دهد، این راز سربه مهر باقی می ماند. دلیل دیگری که می توان درباره رفتار عجیب دولت برشمرد این است که ارقام و اقلام لایحه قبلی کارشناسانه نبوده و دولت در این مدت به این نتیجه رسیده است که باید تغییرات صورت پذیرد. یک نگاه بدبینانه نیز این است؛ آیا دولت قصد دارد فرصت بررسی همه جانبه و بهنگام بودجه ۱٣٨۶ کل کشور را از مجلس بگیرد؟ واقعیت این است که دولت کنونی فاقد مردان و زنان ورزیده، باتجربه و دارای مهارت در مدیریت کلان اقتصادی است.
به ترکیب دولت نگاه کنید به جز معاون اول رئیس جمهوری که اقتصاد خوانده است اما اکنون در امور اجرایی غرق شده است. هیچ نیروی ورزیده اقتصاددان در آن دیده نمی شود. برخی از اقتصاددانان ورزیده اصولگرا نیز که می توانستند به دولت کمک کنند نیز راه به جایی نمی برند و جز انتقاد کاری از دستشان برنمی آید. آیا اشتباه ها ادامه خواهد داشت؟
ارزیابی خطا درماجرا؟
روزنامه کیهان در مقاله ای با عنوان: خیلی خوب بود، اما… نوشته است:
آقای دکتر ولایتی در مصاحبه همزمان با سه روزنامه لیبراسیون از فرانسه، ریپوبلیکا از ایتالیا و لوتامپ از سوئیس، به پرسش های آنان درباره پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران، چالش با آمریکا، نقش ایران در عراق و برخی دیگر از مسائل مهم مرتبط با ایران اسلامی پاسخ های سنجیده و درخور تقدیری داد که از یک دیپلمات ورزیده و متعهد با سوابق طولانی در عرصه دیپلماسی کشور، مخصوصا حضور ۱۶ ساله ایشان در جایگاه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، جز این نیز انتظار نمی رفت.
و اما، از ایشان گلایه ای دوستانه نیز در میان است و آن پاسخی است که آقای دکتر ولایتی به پرسش خبرنگاران درباره هولوکاست داده اند. ایشان ابتدا در پاسخ به سوالی پیرامون کنفرانس بین المللی هولوکاست که اخیرا در تهران برپا شده بود می گوید:
من در این کنفرانس شرکت نکردم اما این کنفرانس با هدف انکار هولوکاست برگزار نشد بلکه می خواست بکوشد واقعیات را بررسی کند. می توان درباره تعداد قربانیان این نسل کشی سوال کرد بدون اینکه آنچه اتفاق افتاده را زیر سوال برد و اینکه من می خواستم به شما یادآوری کنم که این کار توسط اروپایی ها، نازی ها انجام شده و مقدمات این قتل عام در قرون گذشته در اروپا فراهم شده بود…
و سپس خبرنگار می پرسد؛ بنابراین آیا این نسل کشی یک واقعیت تاریخی است؟ و آقای دکتر ولایتی در پاسخ می گوید؛ بله، اما ما نمی پذیریم که این واقعیت وسیله ای برای توجیه سرکوب فلسطینیان باشد.
این بخش از پاسخ آقای دکتر ولایتی که هولوکاست نباید وسیله ای برای توجیه سرکوب مردم فلسطین باشد، مانند بسیاری از پاسخ های دیگر ایشان در مصاحبه یاد شده، منطقی و هوشمندانه است، چرا که هولوکاست اگر هم آن گونه که غربی ها ادعا می کنند یک واقعیت تاریخی باشد، این نسل کشی توسط اروپایی ها -آلمان نازی- صورت پذیرفته بنابراین هزینه و تاوان آن نیز بایستی از سوی اروپایی ها پرداخت شود و حال آنکه به بهانه هولوکاست، سرزمین فلسطین را اشغال کرده و در اختیار صهیونیست ها قرار داده اند.
اما، بخش دیگر اظهارات آقای دکتر ولایتی که هولوکاست را یک واقعیت تاریخی نامیده اند، از شخصیتی مانند ایشان غیرمنتظره و تعجب آور است، زیرا آقای ولایتی علاوه بر سوابق درخشان و ۱۶ ساله در عرصه دیپلماسی، مطالعات وسیعی در تاریخ معاصر ایران و جهان نیز دارند و به یقین می دانند که تاکنون هیچ سند و یاشاهد و قرینه قابل قبولی از سوی هیچ مورخی برای اثبات هولوکاست ارائه نشده و در مقابل، بسیاری از مورخان صاحب نام اروپایی و آمریکایی با ارائه اسناد غیرقابل تردید، نشان داده اند هولوکاست فقط یک افسانه است که از سوی آژانس بین المللی یهود و با حمایت آمریکا و چند کشور اروپایی جعل شده است.
دانشمندان برجسته و بلندآوازه ای نظیر پروفسور روبر فوریسون، مورخ و سندشناس معروف فرانسوی که از او با عنوان استاد بلامنازع سندشناسی یاد می شود، در کتاب معروف خود اتاق های گاز… واقعیت یا افسانه با ارائه اسناد و گزارش های غیرقابل انکار که حاصل چندین سال تحقیق و بررسی اوست، نشان می دهد که هولوکاست فقط یک افسانه و داستان جعلی است. البته او به خاطر این ناپرهیزی چندین بار به دادگاه کشیده شده و محکوم می شود. روژه گارودی ، کریستوفرسون ، ایروینگ و دهها مورخ برجسته دیگر، از جمله کسانی هستند که جعلی بودن هولوکاست را با ارائه اسناد و در پی تحقیقات گسترده به اثبات رسانیده اند و…
قانون منع تحقیق درباره هولوکاست که در برخی از کشورهای اروپایی به تصویب رسیده و قطعنامه اخیر مجمع عمومی سازمان ملل متحد که هرگونه تردید درباره هولوکاست را ممنوع اعلام کرده است، شاهد دیگری بر افسانه بودن آن است، چرا که، اگر هولوکاست یک واقعیت تاریخی ! بود، نه فقط ممنوعیت دانشمندان از تحقیق درباره آن ضرورتی نداشت، بلکه آمریکا و متحدانش و مخصوصا صهیونیست ها، بایستی دانشمندان و مورخان را به کاوش و تحقیق درباره هولوکاست تشویق نیز می کردند.
و بالاخره بدیهی است که این گلایه دوستانه نمی تواند توانمندی و تعهد و شخصیت برجسته و انقلابی جناب آقای دکتر ولایتی را مخدوش کند و این احتمال نیز وجود دارد که ایشان برای تاکید بر ناهمخوانی و ظالمانه بودن نسبت هولوکاست با اشغال فلسطین ـ بهانه غرب ـ بخش اول این مقوله، یعنی افسانه بودن هولوکاست را نادیده گرفته باشند که در این صورت علی رغم همه هوشمندی و ذکاوتی که دارند، در ارزیابی ماجرا به خطا رفته اند.
خبرهایی برای مقابله
روزنامه اعتمادملی نوشته ای از مسعود بهنود نویسنده و روزنامه نگار ایرانی مقیم لندن با عنوان وقتی شهادت دشمن غرور می آفریند منتشر کرده که در پی نقل شده است:
این روزها به بهانه بحران هسته ای ا یران، رسانه های جهانی پر است از گزارش و خبرهایی با نام ایران. مخالف و موافق، همه در کار بزرگ نشان دادن ایرانند، بیشترشان به قصد نشان دادن اینکه خطرناک است فعالیتهای هسته ای ایران. اما حتی رسانه های نزدیک به نومحافظه کاران جنگ طلب آمریکایی هم وقتی سعی می کنند ایران را خطر بزرگ منطقه و مانع تحقق مصلحتهای جهانی نشان دهند عملاً بزرگی کشور را اقرار و حتی گاه در آن اغراق می کنند. هم از این روگاه ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا در نگاه مردم کشورهای دیگر نشانه ای از خود، نشانه ای از احترام می بینند. از روشنفکران گذشته که در اروپا وآمریکا ذاتاً ضددولت بوش هستند، گاه مردم عادی کوچه و خیابان چون در می یابند با یک ایرانی روبه رو هستند ابراز احساساتی می کنند و از اینکه ایران برخلاف کشور آنها در مقابل قدرت واشنگتن ایستاده تقدیری هم دارند. این احترام گرچه در اندازه احترامی نیست که به دوران دولت خاتمی نصیب ایرانیان شده بود که امری همگانی و باورنکردنی بود، اما به هرحال چندان است که ایرانیان را از دیگر شرقیها متمایز می کند. می توان گفت حتی هواداران اسرائیل هم همین قدر که سعی دارند ایران را خبیثی وحشت برانگیز نشان دهند ناگزیرند در اندازه های قدرتش و توانایی ها و امکاناتش اغراق کنند. حتی ایرانیانی که نگرانند مبادا از این ماجرا شعله ای به جان کشور افتد، باز ناگزیرند از قبول این امر که از ایران مطرحتر در این روزها کشوری در جهان نیست. اغراق نیست اگر گفته شود که در کشورهای اروپایی هفته ای نیست که ایران موضوع اصلی یکی از روزنامه ها و یا مجلات معتبر نباشد. یک روز گزارش رغه عمرست برای ساندی تایمز، یک روز گزارش تلویزیونی سی بی اس است، از راست ترین راستها تا رسانه های لیبرال. این گزارشها همه مثبت نیست شاید بتوان گفت که بیشتر آنها علیه سیاستهای تهران است اما حتی درمیان تندترین گزارشها هم این نکته مستتر است که ایران کشور بزرگی است و آسان نیست در افتادن با آن کشور. اما وای به وقتی که خبرهایی از تهران به جهان مخابره می شود. این خبرها انگار ساخته و پرداخته شده اند تا با آن تصویرهای غرورانگیز مقابله کنند. انگار تهیه می شوند تا بگویند ما را جدی نگیرید.
وقتی خبر می رسد که رئیس جمهور ایران در سخنرانی عمومی خود به مردم وعده داده که اگر کاری صورت نگیرد گوش استاندار را خواهد گرفت و… تجسم کنید اگر جورج بوش با همه قدرتی که ایالات متحده دارد و با همه قدرتی که در قانون اساسی آن کشور به رئیس جمهور داده شده، در یک سخنرانی در حضور مردم و فرماندار یکی از ایالات بگوید که گوش فرماندار را خواهد کشید، حتی اگر او آرنولد فرماندار کالیفرنیا نباشد و فرماندار تگزاس از خانواده بوش باشد تجسم کنید چه اتفاقی می افتاد. این بیشتر متعلق است به تصویر جوامع قبیله ای که با برکناری ایدی امین و پیر شدن قذافی دیگر نمونه ای از آن دیده نمی شود. در زمانی که آمارجهانی و هم آمار بانک مرکزی ایران نشان می دهد که سرمایه گذاری خارجی در کشور به وضع نگرانی آوری کاسته شده، و رقم دقیق آن را سازمانهای دیده بان اقتصاد جهان اعلام می دارند که کمتر از ۲۰۰ میلیون دلار است، اما ناگهان رئیس جمهور اعلام می دارد که سرمایه گذاری خارجی در کشور ۵ برابر شده است و رقم اغراق آمیز چند ده میلیارد به کار می رود و این درز مانی است که همه می دانند در اثر توقف سرمایه گذاری های خارجی چه بر سر عسلویه آمده است، جهان چه نتیجه می گیرد؟ ۲ هزار نفر در یک روز در سایت یوتیوب فیلم سخنرانی رئیس جمهور را درباره دختر دانش آموز ۱۱غاصلاح می شود۱۶ف ساله دیده اند که در خانه با کمک برادر بزرگتر انرژی اتمی کشف غکذاف کرده و به دستور رئیس جمهور گروهی از کارشناسان هسته ای کشورغکه به گفته آقای احمدی نژاد متوسط سنشان ۲۱ سال است، یعنی در مقابل یکی دو نفر ٣۰ ساله، در میان آنها نیز چند تایی پانزده شانزده ساله هم هستندف چه در ذهن بیننده ها شکل می گیرد؟ و مشتاقان تعقیب اخبار داخلی ایران، باز فیلم گزارش سفر اول رئیس جمهور را به نیویورک وقتی درمحضر آیت الله جوادی آملی، راستی آیا موجد بزرگی وجدی بودن کشور است در ذهن بیننده. برخلاف آنکه بعضی تصور می کنند اخبارمربوط به گسترش فحشا و مواد مخدر، اعتراضها به آبگیری سد سیوند، یا ساخت برج جهان نما در اصفهان، افزایش تعداد مبتلایان به ایدز و حتی افزونی تصادفات هوایی وجاده ای از اهمیت کشور نمی کاهد و نشانه ضعف نیست. در همه دنیا کمابیش از این گونه اخبار هست که نشانه هایی است بر افزایش جمعیت و ناهنجاری هایی که خاص ایران نیست. حتی وقتی حوادث تروریستی مانند آنچه ماههای اخیر در بلوچستان رخ می دهد، برای کشوری که در وسط منطقه ای چنین ملتهب به سرمی برد عجب نیست، گرچه وقتی نشانه ضعف و نابسامانی شناخته می شود که مسوولانش اخبار نادرست منتشر کنند، ضد و نقیض گزارش بدهند و فرماندهان نظامی اش کار اصلی خود رها کرده موعظه و تحلیل سیاست جهانی پیشه کنند، فلسفه ببافند و در مسائل فقهی اظهارنظر کنند. باری آنان که از دور به تماشای ما مشغولند می توانند شهادت بدهند که وقتی قلم در دست دشمن است انگار بهتر و موثرتر بزرگی و قدرت ایران را تصویر می کنند تا وقتی که فرصت سخن پراکنی در دست دوستان می افتد. برحسب فرموده سعدی آن جور به، که طاقت مهرت نیاوریم.
تفکیک تحریم از کیان جمهوری
به تحریم عادت نکنیم عنوان سرمقاله روز شنبه روزنامه کارگزاران است که در پی آمده است:
نروژ از دیروز پاره ای محدودیت های بازرگانی علیه ایران اعمال کرد و ژاپن گفته است از امروز اقدام های مشابهی را آغاز خواهد کرد. این دو کشور گفته اند تصمیم آنها در اجرای قطعنامه شورای امنیت و حمایت از اقدام های ضدایرانی آمریکا اتخاذ شده است.
هنوز به درستی معلوم نیست گستره این تحریم ها چقدر خواهد بود و چه تاثیری بر اقتصاد ایران گذاشت.
اما آنچه از اکنون روشن است، این است که متحدان و دوستان ایالات متحده به تدریج فشار به ایران را تشدید خواهندکرد و بعید نیست در روزهای آینده کشورهای دیگری نیز به این فرآیند بپیوندند. هدف ما از طرح این موضوع و نوشتار امروز، مطلقا این نیست که دولت ایران برای خنثی کردن فشارهای بین المللی، درخواست های آمریکا و اروپا را برای تعلیق غنی سازی اورانیوم بپذیرد. هدف، یادآوری این موضوع است که روند پرونده هسته ای و مسائل حاشیه ای و تبعی آن به روندی تدریجی تبدیل شده و بیم آن می رود که جهان به آن عادت کند و ایران به صورت ناخواسته به دنباله روی از موج های برآمده از تصمیم رقیبان و دشمنان بین المللی دچار شود.
خروج از این جریان تدریجی و عادت آور که در آینده تغییر آن برای ایران بسیار دشوار خواهد بود، لاجرم در گرو ارائه ابتکاری متفاوت توسط ایران است. این ابتکار اگر به صورت دقیق و مبتنی بر امنیت ملی و منافع ملی تعریف شود، بهتر از وضع کنونی، منافع ایران را تامین خواهد کرد. اینکه ابتکار ایران چه باشد، در صلاحیت نهادهای ذی ربط و در راس آنها شورای عالی امنیت ملی است که می تواند به نمایندگی از نظام تصمیم بگیرد.
اما آنچه به عنوان پیشنهاد کارشناسی می توان ارائه کرد، تفکیک کردن مناقشه هسته ای از کیان جمهوری اسلامی و اولویت بخشیدن به دومی است. هدف هر طرح و برنامه علمی، سیاسی، اقتصادی و دفاعی، طبعا تقویت کشور و نظام سیاسی آن برای افزایش بهروزی ایرانیان است. به همین جهت اصل گرفتن ایران و مردم آن و جمهوری اسلامی و دین سایه گستر بر آن و تلاش برای قرار دادن دیگر برنامه ها در مسیر این هدف استراتژیک، می تواند راهگشا باشد. مبادا که خود و جهانیان به تحریم های تدریجی و آرام خو کنیم و زمان برای دفع این خطر از کف برود.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|