•
از زِنای تبهکارانهی خورشید و ماه،
با تبانیِ ابرهای تندخو،
و جویبارهای سُستنهاد،
در برابر چشمان هیزِ برجهای بدشگون،
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۴ آذر ۱٣۹۶ -
۱۵ دسامبر ۲۰۱۷
از زِنای تبهکارانهی خورشید و ماه،
با تبانیِ ابرهای تندخو،
و جویبارهای سُستنهاد،
در برابر چشمان هیزِ برجهای بدشگون،
وقتی که نیزارهای کرانهی مرداب،
غمگنانه سر تکان میدادند در تاریکی
و جانوری اسرارآمیز،
از سوی کشتزارهایِ دهستانِ دور،
زوزه میکشید
دخترکی به جهان آمد
لَمس، گُنگ، نابینا،
با پابندهایی از چرمِ گاو،
در خانهیی کلنگی
اول محلّهی دلقکها،
دنبکچیها،
شبیه سازان،
و سلّاخان
تا که او را به استهزا گیرند پیوسته
و فراری سازند سرانجام
تا دِخمههای نمورِ حاشیهی شهر
آه از زمستانهای اسرارآمیز. . . ،
بهارهای زودگذر. . . ،
و تابستانهای خفقان انگیز،
با بادهای سمومِ هرساله
که همیشه راهزنان را یله میساخت
در محلّههای ده هزار ساله،
به جانِ بَندیهای نگونبخت
تا روزیکه دخترک،
تسلیمِ گردشِ کورِ سیّارههای خاموش،
سیاهی را با سفیدی تاخت زَنَد
سرخی را با زردی،
بلندا را با خمیدگی،
به سکوتی سرد درخَزَد،
و در یک مراسمِ مسخرهی تودیع،
محلّهی دلقکها را ترک گوید
بر شانههای عرق کردهی مردمانِ بیتفاوت،
همراه با آوازهای جِلفِ بازاری،
داریه و دُنبک،
و تکبیر و صلوات . . .
---
در حاشیههای مهجورِ شهرِ پر هرج و مرج
پارکِ خُرّمی هست
که پیاده روهای آن
بر جمجمههای خالی بنا شده
زمین بازیِ کودکان
بر استخوانهای پوکِ صد ساله،
و بنفشهها از گودیِ چشمان میرویند
با پوزخندهای شریرانه
به شاعران،
فیلسوفان،
رهگذران غافل،
و بیخانمانها،
خندههای کودکان
مردگان را به رعشه میاندازد
صدای تلخِ جیغ میآید
از ورای سنگ قبرها،
نفرین میفرستند بر زناکاران
که در ترکیبی کراهتبار از عناصر چهارگانه،
شکمها سیر از چند لقمهی ناپاک،
چرخهی دردناکِ حیات را
تداوم میبخشند
زیر آسمان شب و ستاره،
با همدستیِ زنجرهها و پشّهها،
غبارهای کیهانی،
کویرهای تفتیده،
و رود خروشان تنگهی کوهستانی،
که آن دورترها جلگهها را سیراب میکند،
و بیتفاوت از نظرها دور میگردد . . .
لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۲۸ نوامبر ۲۰۱۷
|