باران همیشه حادثه ای شاعرانه نیست
فریبا صفری نژاد
•
سقفی شکست و ریخت، چه شد آشیان؟ بپرس!
حالا که کار ماست فقط امتحان، بپرس!
ما از بَریم تلخیِ ایامِ سرد را
از فصلِ دوره کرده ی ما، از خزان بپرس
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲ دی ۱٣۹۶ -
۲٣ دسامبر ۲۰۱۷
سقفی شکست و ریخت، چه شد آشیان؟ بپرس!
حالا که کار ماست فقط امتحان، بپرس!
ما از بَریم تلخیِ ایامِ سرد را
از فصلِ دوره کرده ی ما، از خزان بپرس
جای سوال نیست در این آزمون چرا
یک مشت ناتوان؟! تو به حدِ توان بپرس!
مجهولِ این معادله ی سخت را فقط
از مردمانِ ساده دلِ بی زبان بپرس!
از مردمی که بندِ بهشت و جهنم اند
در برزخ جهنمیِ این جهان بپرس !
جای هزار شک و چرا مانده در دلم
ای دل، سکوت را بِشِکن، بی گمان بپرس!
یک شب دلیلِ این همه رنج و عذاب را
از راویِ همیشه ی این داستان بپرس
از کاروانِ رفته به تاراجِ ساربان
از گله ی دریده به چنگِ شبان بپرس!
از نانمان که آجر و از سفره یی تهی
از جامِمان که پر شده از شوکران بپرس!
باران، همیشه حادثه یی شاعرانه نیست
از ما که سقفمان شده است آسمان بپرس!
--------------------------------------------------------
www.facebook.com
|