خطر جنگ آمریکا علیه ایران و وسوسه های ضد امپریالیستی
جلال رستمی
•
بدون شک شدت تحریم ها و در نهایت حمله ی نظامی آمریکا به ایران فاجعه ای خواهد بود که بیشتر از همه ابتدا،مردم ما از آن زیان خواهند دید و بعد ابعاد آن در تمامی منطقه گسترش خواهد یافت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۴ اسفند ۱٣٨۵ -
۲٣ فوريه ۲۰۰۷
یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد
بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم
حافظ
مدتی است که خبرتصویب اعمال تحریم اتحادیه اروپاوتصویب قعطنامه ی١٧٣٧ توسط سازمان ملل متحد برعلیه ایران وهمچنین احتمال حمله ی نظامی آمریکا به این کشوردرصدراخباررسانه های گروهی جهان قرار دارد. بنظرمی رسداگرروند وقایع وحوادث درایران (مسئله ی اتمی) ودخالت های ایران درمنطقه همین گونه که هستند پیش روند، وتغیرات جدی درفضای سیاسی ایران نیزرخ ندهد، نه تنها برشدت تحریم ها افزوده خواهد شد. بلکه، احتمال حمله ی نظامی آمریکا به ایران نیز افزایش خواهد یافت .
بدون شک شدت تحریم ها ودرنهایت حمله ی نظامی آمریکا به ایران فاجعه ای خواهد بود که بیشترازهمه ابتدا،مردم ما ازآن زیان خواهند دید وبعد ابعاد آن درتمامی منطقه گسترش خواهد یافت. ابعاد این فاجعه هم اکنون نیزدرارزیابی بیشترتحلیل گران ومفسرین سیاسی که همگی بر روی احتمال درگیرشدن آمریکا وایران متمرکزشده اند وازمتحمل بودن این رویارویی سخن می رانند، به چشم می خورد. دراین میان اما پاره ای ازگروه ها ونیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی هستند که با عدم درس آموزی ازگذشته و با ارزیابی ها وتحلیل های پست- ضدامپریالیستی به تحلیل ها و موضع گیرهای سیاسی دررابطه با جنگ می پردازند که دربهترین حالت ودرنهایت این نوع موضع گیری آنها به نفع رژیم جمهوری اسلامی تمام خواهد شد. ارزیابی این افراد وگروهای سیاسی حداقل دررابطه با بحران جاری بین رژیم جمهوری اسلامی ودولت آمریکا اگرواقعی ومتکی برفاکتها وسابقه ی مسئله باشد، باید به این نتیجه برسند که: اگرجنگی واقع شود که احتمال آن نیزبه نظر می رسد. کسی را که باید بیشترازهمه برای آن مقصردانست، همانا حکومت جمهوری اسلامی است .
پا فشاری حاکمیت جمهوری اسلامی درعنی سازی اورانیوم، کمک های مالی ونظامی به حزب الله درلبنان وگروه حماس درفلسطین، کمک های مالی - نظامی به گروه های افراطی درعراق، همه ی آن مجموعه پارامترهایی هستند که کشورماراهم با تحریم مواجه کرده اند وهم آنرا به آستانه ی یک بحران وسیع خارجی ودرنهایت درگیری جدی با آمریکا نزدیک ساخته اند.
این مسلم است نیروی که دمکرات وآزادیخواه وطرفدارعدالت وحقوق بشراست، نمی تواند طرفدار جنگ باشد. اساساً ضدجنگ بودن به معنای وسیع کلمه، با دمکرات وآزادی طلب وعدالت خواه و طرفدار حقوق بشربودن است که تعریف می شود. اما با توجه به همه ی این ها فقط با شعارهای ضد جنگ وضدامپریالیستی!( ضد آمریکایی) وشعاربرعلیه جمهوری اسلامی هم نمی توان جلوی جنگ را گرفت وازوقوع آن جلوگیری کرد. برای این کارداشتن یک راهبرد سیاسی شفاف وروشن لازم وضروری است. به نظرمن راهبرد سیاسی جلوگیری ازجنگ نه از کانال مبارزه با آمریکا وچشم بستن برمبارزه با جمهوری اسلامی بلکه برعکس ازکانال مبارزه ی پیگیرانه با این رژیم وطرح یک آلترناتیو واقعی وعملی به جای آن می گذرد.
رژیم جمهوری اسلامی در طی ٢٨ سال حکومت خود به تناوب وهمواره دچاربحران های سیاسی داخلی وخارجی بوده است. بحران هایی سیاسی که در آن رژیم جمهوری اسلامی می توانست با حضور یک اپوزیسیون جمهوری خواه سکولاروواقع گرا، یکپارچه، سازمان یافته ،با برنامه و مرتبط با مردم با چالش های جدی روبرو شود. چالش هایی آنهم درمقاطعی چنان جدی، که می توانست سرنوشت رژیم را برای همیشه رقم زند.
ولی درست به علت عدم حضورهمین اپوزیسیون، رژیم توانسته همیشه حرکت های مقطعی و پراکنده ی ، دانشجویان، زنان، جوانان وکارگران رابشدت سرکوب کرده وازبحران ها ی متناوب خود به عنوان وسیله ای برای سرکوب هرچه بیشترافراد و گروهای مخالف و درمجموع مطالبات دمکراتیک در جامعه استفاده کند وتا هم اکنون نیزتوانسته، برپایه ی همین بحران ها وبا تکیه به نیروی اجتماعی عقب مانده ی بدنه ی خود، که منافع جدی درحفظ رژیم دارند، به حاکمیت اش ادامه دهد.
وسوسه های ضد امپریالیستی
بحران درعصر حاضرهمچنان که مارکس می دید جزء جدایی ناپذیرسرمایه است وپایانی برای آن نیست. مگر توسعه وسمت گیری در جهت توسعه. ( نگری - هارت )
اشاره ای به سابقه
مارکس معتقد بود که ناآرامی وعدم ثبات جزء ذات سرمایه است وهمین مسئله است که همیشه آنرا دچاربحران می سازد. بهمین خاطرسرمایه برای رفع عطش همیشگی ونا آرامی وعدم ثبات اش تلاش می کند که خودش را گسترش دهد وبا این گسترش رفع بحران نماید. اما مارکس ازاین تحلیل فراترنمی رود. وهمانطوری که نگری وهارت در کتاب خود امپایر (ص ۲٣٤ ) به خوبی بدان اشاره می کنند» مارکس وجه دیگر همین بحران و گسترش که شکستن ودرهم کوبیدن وازبین بردن مرزها هست را، نمی دید .« روندی که ما بعد از فروریزی دیواربرلین وهمچنین ارودگاه سوسیالیسم شاهد شتاب هرچه بیشترآن می باشیم.
لنین اما این پدیده یعنی گسترش سرمایه را درجهت غارت ملت ها توسط کشورهای سرمایه داری توضیح می داد وبه این نتیجه می رسید که این گسترش وبحران های ناشی ازآن، نتیجه ی طفیلی گری وپوسیدگی سرمایه داری واز خصایص ذاتی بالاترین مرحله ی تاریخی آن، یعنی امپریالیسم می باشد وبه همین دلیل به این نتیجه می رسید که :»امپریالیسم آستان انقلاب اجتماعی پرولتاریاست.« کائوتسکی اما بر خلاف لنین معتقد بود که تمایل سرمایه به توسعه، بهترازهمه ازطریق دمکراسی مسالمت آمیزتحقق پذیراست نه ازطریق بکار بردن شیوه های قهرآمیزامپریالیسم. اوهمچنان ازاین مسئله فراتررفته ودرآن زمان تئوری بقول لنین پرسروصدای اولترا- امپریالیسم را مطرح می کند . کائوتسکی مطرح می کرد که این امکان وجود دارد که سیاست امپریالیستی با یک سیاست جدید اولترا امپریالیستی از بین برود ومبارزه میان سرمایه های مالی ( بطورجداگانه) جای خود را به یک بهره کشی مشترک سرمایه ی مالیَ متحد بین المللی، از جهان بدهد. کائوتسکی یک چنین فازجدیدی در سرمایه داری را بهرحال قابل تصورمی دانست. به همین خاطربیشتر بحث لنین دراثرش امپریالیسم - بالاترین مرحله ی سرمایه داری به نقد وکوبیدن این نظرکائوتسکی اختصاص داده شده است.
اوضاع امروزو گسترش سرمایه داری در جهان بیش ازهرچیز صحت پیش بینی کائوتسکی را حداقل دراین مورد که سرمایه داری امکان فراتررفتن ازمرحله ی امپریالیسم رادارد، به ثبوت رساند.
اگرتاکید درست مارکس بر بحران ذاتی سرمایه وتمایل آن به گسترش، با ندیدن این مسئله توسط او همراه بود که، مرزهای حقیقی وحقوقی بین کشورها توسط همین بحران ذاتی وتمایل به گسترش، درهم نوردیده و شکسته می شوند. طرح تئوری امپریالیسم لنین به مثابه آخرین مرحله ی پوسیدگی وطفیلی گری سرمایه داری که آستانه ی انقلابات پرولتری نیزهست. فا جعه ای درمقیاس تاریخی بود. فاجعه ای که تا پایان قرن بیستم دست ازگریبان خیلی ازنیروها وسازمان های سیاسی برنداشت وهنوزهم رد این ارزیابی را می توان بخوبی درخطوط فکری کسانی که بطورکامل ازآن نظرات فراتر نرفته اند را، دید. به همین خاطر است که هرازگاهی که بحران روابط بین آمریکا وایران به اوج خود می رسد. شاهد روی آوری برخی از نیروها وفعالین چپ به وسوسه های ضد امپریالیستی هستیم.
اگرما درواقع می خواهیم بدانیم درسیاست، امروزچه می گذرد. باید از تعاریف وتحلیل های گذشته در رابطه با تحولات سیاسی در ایران وهمچنین اوضاع جهان، فاصله ی جدی بگیریم . ما نباید فراموش کنیم زمانی که بخش وسیعی از طیف چپ سخت مشغول جدال نظری در باره ی پایگاه طبقاتی وخصلت های ضد امپریالیستی رژیم جمهوری اسلامی بود. همین رژیم ازخیلی پیش ترها از بدو روی کارآمدنش مشغول شکاروتصفیه ی مخالفان خود شده بود. امروزنیز تا زمانی که ما خود رابا این مسئله که داشتن انرژی هسته ای حق ما هست یا نه مشغول ساخته ویا به صدوراعلامیه و دادن تحلیل وگردآوری امضاء برعلیه جنگ باشیم. جمهوری اسلامی ازخیلی وقت ها پیش بخصوص با روی کارآمدن احمدی نژاد به راحتی مشغول دادن ستاره به دانشجویان، بستن روزنامه ها، محدود ساختن هرچه بیشترنویسندگان وهنرمندان شده وبا انقلاب مجدد فرهنگی به شکل خزنده و بااعمال گسترده ی سانسوروتصفیه مخالفین و دستگیری فعالین سیاسی به سرکوب مطالبات دموکراتیک مردم روی آورده است. باید دشمن را درجای خودش شناخت وبا آن به مبارزه پرداخت. سردرپی آدرس های اشتباه نهادن وقت تلف کردن است.
ادامه دارد
بخش دوم
خطر جنگ آمریکا علیه ایران
و
دشواری موضع گیری نیروهای روشنفکری
بخش سوم
خطرجنگ آمریکا علیه ایران
و
طرح مجدد رفراندوم ملی بعنوان یک راهبرد سیاسی
منابع مورد استفاده ی بخش اول
Michael Hardt , Antonio Negri: Empier ; Die neue Weltordnung ; Verlag Campus
و لنین آثار منتخب در دوازده جلد ، جلد چهارم
|