سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کودتا یا انقلاب؟


اردشیر قلندری


• در راستای ساختمان پایه های صنعتی سوسیالیسم در ان زمان دولت شوروی سرمایه کافی نداشت، امور فنی کافی موجود نبود، متخصصان مجرب نیز کفایت نمی کردند. روی کمک از خارج هم حساب کردن بیهوده بود. اما مردم شوروی یک انرژی انقلابی سرشار از اکتبر وام گرفته بودند، این همان ابزاری بود که غیر ممکن را ممکن می ساخت. این همان محرکی است که تئوری کودتا را از بیخ و بن بی مایه می سازد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ دی ۱٣۹۶ -  ۲٨ دسامبر ۲۰۱۷


چندی پیش به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر بحثی بی اندازه سازنده میان دو تن از روشنفکران مطرح در جامعه در سایت "اخبار روز" پیش امد که بسیار اموزنده بود. این بحث شامل دو دیدگاه بر موضوع و اهمیت اکتبر صورت گرفت. با اذعان به اینکه دو دیدگاه در دفاع از خود زوایای گوناگون را مورد بررسی قرار دادند، هر کدام از امار و اخباری در راستای شکافتن موضوع رو کردند، برای جامعه ایران متناسب با شرایط و ذهنیت ایرانی، این امر اهمیت و بازتاب ویژه ای داشت.
در این نوشتار نویسنده با عدم طرف داری از کودتایی بودن اکتبر بزرگ به برخی دستاوردهایی از اکتبر می پردازد، که خود مزین انقلابی بودن اکتبر بزرگ است.
در ویکی پیدیای روسی در مورد کودتا ی دولتی (Gosperevorot) امده است: "جابجایی قدرت در دولت، لزوما با نقض هنجارهای قانونی و نُرمهای حقوقی جاری، معمولا با کاربرد قهر جهت تصرف مراکز اداری دولتی و بازداشت دولت مردان.
از دید ریشه شناسی، همان انقلاب است، که به لاتین: revolutio- جابجایی، باز جابجایی میباشد. علیرغم این، در تاریخ سیاسی مفهوم "انقلاب" در مقیاس و تداوم فرایند (جابجایی کیفی ژرف در راستای تحول هرگونه پدیده طبیعی، اجتماع و شناخت) بکار می رود، اما "کودتا" غالبا جهت حوداث تغییر قدرت، عللی که به انقلاب به مفهوم گسترده اش مرتبط نمی شود، است. تناسب مشابه میان "کودتا" و "انقلاب" در واژه های مرکب: "کودتا ی صنعتی- انقلاب صنعتی" رویت می شوند".
با این همه، در اغاز بحث باید اذعان کرد که با گذشت زمان و گذار فرایندی به قدمت صد سال موضوع انقلاب یا کودتا مبرمیت خود را تا حدی از دست می دهد، نگاه ها به سوی دستاوردها، تاثیر و نفع، متمرکز می گردد. به دیگر سخن، موضوع از ان اهمیت ژرف تا حدودی تهی می گردد، چراکه در طی این صد سال نسل تاثیر گذار یا نقش افرینان بطور کامل از میان رفته، در مجموع چندین نسل جدید پا به میدان گذاشته است، ذهنیت ها و درکها تغییر نموده است. انچه که می ماند درس اموزی از این حرکت با همه ی اهمیت جهانی ان است. نکته دیگری که در اینجا مهم است، موضوع شاهد بودن نسل ما بر فرایند یک انقلاب بزرگ مردمی است، می توان به جرعت گفت که انچه در ایران سالهای 1357 گذشت، در مقیاس جهانی و یگانه بودگی خود نظیری نمی توان یافت. بدین خاطر، شاید انتظار ما ایرانیان از انقلاب یا مفهوم انقلاب، جنبش سالهای 57 خودمان باشد و این مظنه ما با سنجارهای روال در مناطق دیگر همسان نمیگردد، دچار بقول مولوی: هرکسی از ذن خود شد یارمن، شده ایم.   
علیرغم این، اگر قیاس انقلاب 57 باشد، اکتبر بزرگ دقیقا یک کودتا است، اما کودتا اصولا یک تغییر قدرت در عمود رژیم ها است، با گستردگی و اهمیت و نفوذ، تاثیر بر پیکارهای طبقاتی زحمتکشان جهان همرنگ نمی شود و تا این بازه از زمان غالبا در راستای چپاول منافع عمومی صورت گرفته است. چه کودتایی که در ایران (سال 1332) صورت گرفت، و چه در کشورهای امریکایی لاتین... همگی رنگ و بوی ضد انقلابی داشته، در راستای منافع گروهی، با دخالت مستقیم و غیر مستقیم امپریالیسم صورت گرفته است. همین که پس از پیروزی اکتبر روسیه دستخوش ادامه دخالتهای دولت های "انتانت" گردید، گواهی بر مردمی بودن رخدادهای انقلابی کشور روسیه در ان بازه از زمان است. اری، در روسیه 1917 انقلاب بسان انچه که در ایران 57 گذشت، با شرکت گسترده مردم در سرتاسر روسیه صورت نگرفت، اما در ان روزها دو شهر بزرگ و تعیین کننده روسیه، پیتربورگ و مسکو به هیچ وجه آرام نبوده اند. از طرفی نیز مهارت و هنر انقلابیون روس، امری را در مقیاس جهانی با هفت کشته به ثمر نشاند، که چندین دهه پایگاه حمایت و انگیزه انقلاب های سایر مناطق جهان شد. طبیعتا کودتا هرگز از چنین ژرفای اجتماعی، معنوی برخوردار نبوده است.
پس از پیروزی، مشارکت مردم در امور انقلابی، تلاش در راستای پیشرفت کشور چنان بود که هیچ یک از نقشه های دولت های امپریالیستی به ثمر ننشست، اگر جنگ سرد به پیروزی غرب ختم نمی شد، اگر رشد بورکراسی اتی کمر شوروی را نمی شکست، اگر سرمایه گذاری روی صنایع سنگین چشم برنامه ریزان را بر روی رشد صنایع سبک نمی بست، با ده ها اگر دیگر، ما امروزه بی تردید در جهانی که شاهد ویرانی اسیا، افریقا، اروپا و هاری سرمایه داری شده است، نمی شدیم.

برخی دستاوردهای دورانساز اکتبر بزرگ

باید اذعان کرد که امروزه ما شاهد یورش اطلاعاتی بی سابقه به گام های نخست حکومت شوروی، به تاریخ، شکل و ساختار شوروی هستیم. اری، شکی نیست که دشواری های بسیاری در اغاز استقرار دولت شوروی، جهت ساختمان مدل دولتی و سیستم سیاسی و اقتصادی مطلقا نو وجود داشتند. مخالفین داخلی و خارجی دولت شوروی امکان اجرای اهداف و مساله دولت جوان شوروی را به زیر سئوال برده، نه تنها جوی دشمنانه بر اندیشه ها و دستورالعملهای دولت بلشویکی غالب بود، بلکه تلاشهایی روشن در راستای سرنگونی ان صورت می گرفت. ضرورت داشت وضعیتی تازه: شرایط اعتماد ایجاد شود، گذشته از این، لازم بود اثبات گردد که فرمانهای دولت شوروی پوپولیستی نیست، بل پیگیرانه و قابل اجرا در زندگی روزمره است. ج. هربرت وویلس نویسنده انگلیسی در کتاب خود"روسیه در غبار" نوشت: "روسیه در غبار بود، ولی لنین ارزوی تحول و پیشرفت ان را داشت". طرحهایی بزرگ تهیه شدند، وظایفی بزرگتر در پیش گرفته شد. دستاورها و تلاش ها نیز به همان اندازه بزرگ بودند.   
اصولا در تاریخ تمدن بشریت انقلاب های زیادی صورت گرفته است، که نقش بزرگی در حیات مردم و تحول های اجتماعی داشته اند. انقلاب بزرگ سوسیالیستی اکتبر برپایه ماهیت خود، و برپایه پی امدهای تاریخی خود در میان انها دارای جایگاهی ویژه می باشد. رخدادهای گذشته مشمول برخوردهای گوناگونی نسبت به خود می باشند. برخی ها را، ولو اموزنده و مهم، تنها در برگهای تاریخ می توان یافت. برخی دیگر حتی با گذشت ده ها سال بخشی از "امروز" ما هستند. شوروی در تاریخ کوتاه خود عقب ماندگی سده ها را پشت سر گذاشت، به دولتی توانمند و ابر توسعه یافته تبدیل شد. در راستای رسیدن به این امر مهم راهی بس دشوار و سخت پیموده شد، شهروندان شوروی قهرمانی های بی نظیری از خود بروز دادند. ساختمان سوسیالیسم برای مردم شوروی امری دشوار بود، چرا که، برای نخستین بار تحقق می یافت. تجربه ای که ازموده نشده بود، جایی برای اموختن وجود نداشت. حزب کمونیست تنها جهات اصلی مسیر رسیدن به سوسیالیسم را میدانست. حزب کمونیست از مشکلات بی خبر، نمی توانست از انها که در هر بخش از این مسیر بروز می کردند، اطلاع داشته باشد. طبیعی است که هیچ راه حلی از پیش نداشت. به قول لنین زمانی که بورژوازی بقدرت میرسد "از پیش دارای خدمه ای مجرب، راهی هموار شده، با سازوکاری از پیش ازمون شده است، اما پرولتاریای بقدرت رسیده "نه خدمه، نه راهی، هیچ نداشت، یعنی هیچ ازموده ای از پیش نبود!".
وضعیتی که ساختمان سوسیالیسم اغاز شد، بی اندازه بغرنج بود. از قله ای که ما امروز به ان می نگریم، به نظر می اید بسیاری اشتباه ها و عدم محاسبه ها می توانست در گذشته صورت نگیرد. البته شکی نیست، چیزهایی را می شد سریع تر، برخی ها را بهتر، برخی ها را با هزینه ای کمتر انجام داد. اما جهت ارزشگذاری عینی تر به راه پیموده شد، باید همیشه بیاد داشت که: هر گام بمثابه کاوشی بود، هر حرکتی به پیش به همراه پیکاری سخت با دشمنان داخلی و جهانی صورت گرفت.
در راستای پیش بردن تحول های سوسیالیستی کشور، حزب کمونیست می فهمید: که ساختمان سوسیالیسم را باید با مجتمع های بزرگ و مدرن صنعتی ایجاد نمود، و این صنایع مدرن را باید در کوتاه ترین مدت ساخت، یا اینکه تسلیم شد، راه سومی وجود نداشت. این عمده ترین دلیل صنعتی کردن کشور بود.
از طرفی در راستای ساختمان پایه های صنعتی سوسیالیسم در ان زمان دولت شوروی سرمایه کافی نداشت، امور فنی کافی موجود نبود، متخصصان مجرب نیز کفایت نمی کردند. روی کمک از خارج هم حساب کردن بیهوده بود. اما مردم شوروی یک انرژی انقلابی سرشار از اکتبر وام گرفته بودند، این همان ابزاری بود که غیر ممکن را ممکن می ساخت. این همان محرکی است که تئوری کودتا را از بیخ و بن بی مایه می سازد. چراکه، اصولا در کودتاها (بسان کودتای 32) مردم در مقابل قرار می گیرند، سنگرسازی می کنند، ولو بصورت منفعل، عدم اعتماد، بی توجهی ... جایی گسترده در جامعه می یابد.
نظر لنین در دهمین کنگره حزب کمونیست روسیه (بلشویک) در سال 1921 که در تاریخ بنام "سیاست نوین اقتصادی" شهرت یافت، بتصویب رسید. این سیاست در راستای نجات کشور از ویرانی، گرسنگی، در راستای ایجاد پایه های اقتصادی سوسیالیستی طرح گردید.
هرچه به ژرفای ان سالها به نخستین برنامه پنچ ساله نزدیک شویم، دشواری ها شکلی هیولایی بخود میگیرند. با اینهمه، اگر اکتبر بزرگ بدون حمایت مردمی می بود، روسیه به کشور بزرگ صنعتی تبدیل نمی شد. نخستین برنامه پنچ ساله نبردی بزرگ برای اینده بود. همین خوشبینی آگاهانه به اینده موجب پیروزی گردید.
در همین برنامه پنچ ساله پیش از 1500 شرکت صنعتی، ازجمله ذوب اهن مگنی تا گورسک، اورال مِد، کارخانجات پتروشیمی ... احداث گردید. فراورده های صنعتی نسبت به سالهای 1913 ده برابر رشد داشت، تولید برق هفت برابر شد. اگر در روند گسترش و رواج اندیشه صنعتی کردن پرشتاب خللی ایجاد می شد، در جنگ دوم جهانی، شوروی فرو میریخت، در امپراتوری فاشیسم، همه ما به بیگاری روزگار می گذراندیم.
در برنامه پنج ساله نخست با افزایش رشد صنعت تغییرات بسیاری در نیروهای مولد صورت گرفت. مناطق تولیدی تازه ای در اورال، سیبری، شرق دور، در انتهای منطقه شمال، در اسیایی میانه و ماورا قفقاز احداث گردید. در همین برنامه پنچ ساله صد شهر تازه ایجاد شد.
تغییراتی بنیادی زیادی نیز در امور کشاورزی صورت گرفت. در کشور 210.6 هزار کالخوز، که بیش از 61.5 درصد روستاییان را دربرمی گرفت، ایجاد گردید. کلخوزها به همراه سافخوزها در سال 1932 بیش از 80% مزارع قابل کشت را پوشش داد، شامل 75 % تولید ناخالص و 85% فراروده های قابل فروش کشاورزی را زیر پوشش خود گرفت. پویش قابل ملاحظه ای در تحول نیروهای مولد روستایی صورت گرفت. در پایان برنامه پنچ ساله در مزارع کشاورزی 148.5 هزار تراکتور و بسیاری از ماشین الات دیگر کار می کردند.
فرجام موفقیت امیز نخستین برنامه پنچ ساله دارای اهمیت جهانی بود، چراکه ثابت کرد، این برنامه تخیلی و ارزویی عبث نمی باشد. در سال 1932 مجله امریکایی «The Nation» نوشت: "روسیه در تاریخ خود برای نخستین بار به تولید آلمینیوم، مگنزیت، آپاتیت، ید، پتاس و به تولید بسیاری دیگر از فراورده های ارزشمند دست یافت. روسیه به "اندیشیدن با ماشین" را آغاز کرده است. روسیه بسیار سریع از قرن چوب به قرن آهن، پولاد، بتون و موتور... رسیده است".
نتایج برنامه پنچ ساله دوم نیز داری اهمیت بسیار بود. مساله اصلی این دوره شامل بازسازی صنایع سبک و فراورده های خوراکی گردید. رشد شتاب دار صنایع ماشین سازی موجب شرایط مطلوب در راستای حل مهمترین مسائل شد. امور حمل و نقل با سرعتی بالا بازسازی گردید.
سطح تولید -فنی از طریق اموزش طبقه کارگر در فرایند تولید افزایش یافت. در این راستا حزب و اتحادیه ها و سایر سازمانهای اجتماعی کارهای بزرگی انجام دادند. اکادمیسین باردین که در ان زمان در کارخانه ذوب آهن کار می کرد، نوشت: "هزاران نفر دانش را، همچون حکمت، یا کشفی بزرگ در خود تزیق کردند، مردم کتابها را می بلعیدند، فرمول ها را حفظ می کردند، پرسشها، همانند دارو به انها نیرو میداد، راه نشان میداد، به خوشبختی و شادی هدایت می کرد".
انقلاب فرهنگی در ایران سبب تصفیه نیروهای دگراندیش، بستن دانشگاه ها و بسیاری مساله دیگر گشت. اما در روسیه پس از اکتبر 3/4 مردم که بی سواد بودند، در طی چهار سال باسواد شدند. چهار سال مانده به انقلاب لنین نوشت: "در چنین کشور وحشی، مردمانی که تا چنین حدی در زمینه سواد غارت شده باشند، در اروپا جایی نمی یابید، مگر در روسیه". بر همین اصل لنین همه را فراخواند تا "بیاموزید، بیاموزید، بازهم بیاموزید!".
اموزش در راستای درک ایدئولوژی سوسیالیستی در همه امور زندگی اجتماعی صورت می گرفت. لازم بود متخصصان شوروی پرورش یابند، لازم بود فرهنگ سوسیالیستی، که باید هر چیز نیک، پیشرو را جذب کند، گامی نو در راستای توسعه معنوی کل بشریت بردارد، نهادینه گردد.
طبیعتا همه موارد بالا و بسیاری ناگفته های دیگر، باید بن مایه انقلاب را می داشت، از مسیر کودتا این همه دستاورد در فرصتی بسیار کوتاه غیر ممکن است. اهمیت و نقش دورانساز اکتبر در تاثیر بر جهان، بیداری مردم ما، رهایی از یوغ غرامتهای تزار روسیه بر ایران ... محرکی که در خوشبینانه ترین شکل گام به گام کشور را به سالهای 57 نزدیک کرد، را نمی توان در قالب کودتا خلاصه کرد.
شاید پس از ما نسلهای بعدی انقلابی را که ما اینک بی نظیر می نامیم، از انجایی که هیچ دستاوری برای کشور نداشت و با رشد و گسترش فساد در هیات حاکمه، قسمت عمده منابع ما را نیز نابود، غارت کرد... یک کودتای تمام عیار بنامند. شاید در اینده بابت خدعه خمینی و شعارهای حساب شده،... انچه را که ما با حرات تمام انقلاب می نامیم، یک فریب بزرگ نام بگذارند، همه ارزوهای ما در راستای بهروزی ایرانیان را حرکتی خوشبیانه بنامند. اما مهم نامی که در اینده خواهند گذاشت، نیست، مهم اهمیت و اهداف جنبشی که ما آفریدیم است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست