سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

رنسانسی برای مطالعات احساسی ۲


فابیان کاسنر - مترجم: رباب محب


• طبق گفته مک لوهان بزرگترین هدیه صنعت چاپ به انسان «عدم اشتغال» و «فاقد دلبستگی بودن» است، چیزی که کانت در صدد گفتنش بود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۴ اسفند ۱٣٨۵ -  ۲٣ فوريه ۲۰۰۷


 
طبق گفته مک لوهان بزرگترین هدیه صنعت چاپ به انسان « عدم اشتغال » و « فاقد دلبستگی بودن » است ، چیزی که کانت در صدد گفتنش بود. امروزه  دیگر احساس  «  کلمه » خوشاهنگی نیست. یادگاری است تاریخی از دروان رنسانس و واژه کلیدی فلسفه کانت است که به ما از تأثیرات مخرب احساس بر عقل سخن می گوید. و  آنچه صنعت چاپ با خود آورد ، امکان جانب گیری غیر مستقیم نسبت به آنچیزی است که مستقیمأ به ما مربوط نیست. حال اخباری که تا آنروز تنها در محدوده خاصی پخش می شد ، به گوش جمع بزرگتری می رسید و شرایط « ظهور ِ  بدون واکنش »  را فراهم می آورد.  به عبارت دیگربه نظر مک لوهان تفاوت میان فکر و اندیشه  نتیجه مستقیم صنعت چاپ است . ( دکارت و کانت فقط به تغییرات و تحولات رخداده نامی نهاده اند.)
مک لوهان هرگز گامی از آنچه در بالا آمد فراتر نرفت و تلاش نکرد که به گفته هایش بُعدی تاریخی ببخشد. کارین لیتو ادیب انگلیسی در تحقیقات جدیدش « تئوری خواندن : کتاب ها ،ا جسام و استعاره از کتاب ها »  چاپ پلِیتی پرس در ۱۹۴ صفحه - اینکار را کرده است. این کتاب از زاویه دید علوم مختلف تصاویر معمول ذهن ما را به ما نشان می دهد.  لیتو بازار احساس را ا زدوران عهد عتیق تا دوران مدرن بررسی کرده و کاهش قیمت آنرا با رونق گرفتن بازار کتاب از سال ۱۷۰۰ به بعد به تصویر می کشد.  به عقیده لیتو کاهش قیمت در رابطه با اندیشه و فلسفه بگونه ای سطحی صورت گرفته  است. آنچه حائز اهمییت است سرچشمه و منشأ اندیشه روشنفکری راسیونالیستی است که با جهانی شدن صنعت چاپ ، بُعد جسمی صنعت چاپ از دست رفت.  فرهنگ شفاهی قدیم دارای بُعدی فیزیکی بود. راویان و آواز خوانان دوره گرد عهد قدیم و دوران میانه نویسندگی نمی کردندو آنها با رقصیدن و اواز خواندن و جمع تماشاچی را به شعف آوردن  حرفشان را می زدند و بدین ترتیب فرهنگ شفاهی با « مراسم خاص جسمی » همراه بود. رقص یا حرکات جسمی در نظر بسیاری مفید می آمد. دکلمه کردن ِ آهنگین داروی جسم و جان بود  و طبیبان به بیماران خود ساعتی راهپیمائی و ساعتی دکلمه تجویز می کردند و  احساسات هرچه بلندتر بیان می شد ، به سلامت انسان کمک بیشتری می کرد.  به عقیده ارسطو پیامد ِ چنین حرکات جسمی « دفع زایدات از بدن » بود و به همین سبب ما را به  تزکیه  و پاکسازی احساسات با زبان شاعرانه اش می خواند.  متفکران نو اندیش تری  چون گورگیاس ، هوراتیوس و لونگینیوس  بزرگی اثر ادبی را در قدرت ِ برانگیختن احساسات آدمی دانسته اند. مسلمأ کسانی بودند که به این عقیده به دیده تردید می نگریستند. همانطور که می دانیم افلاطون شعر را برای سلامت جامعه خطرناک دانسته و منعش را به جامعه  توصیه می کرد. به عقیده او تصویر  شاعران  از جهان « دروغ » بود و آنها هوس های نفسانی را به خورد ِ ما می دادند. بدبینی افلاطون شاید از حقیقتی ریشه می گرفت که رنج ِ او بود : همین هنرشاعری  بود که احساسات مارا برانگیخته و مارا بارور کرد.
 
شکاکان امروزی شاید بگویند با توجه به تاریخ ۱۹۰۰ اروپا  چنین ترسی بی دلیل است  و با توجه به تبلیغات دامنگیرو گسترده ایدئولوژی های توتالیتر ، به خوبی می توان علت بدبینی فراگیر زمان ما علیه احساسات  تعریف کرد.
در اواسط قرن هیجدهم شرایط کاملا متفاوت شد. حال همه در خط افلاطون حرکت می کردند. پزشکان دیگر مطالعه و دکلمه تجویز نمی کردند ، بلکه مضرات آن راهشدار می دادند. خواندن زیاد بیماری محسوب می شد. « تب خواندن»  یا « بیبلیو مانی » عوارضی چون : تب ، درد مفصل ، روماتیسم ، بواسیر ، آسم ، اختلات قلبی ، سل ، سوء هاضمه ، یبوست ، ضعف اعصاب ، میگرن ، غشی و مالیخولیا و غیره داشت.
به عقیده لیتیو تغییر نظر روشنفکران به چاپ کتاب و رونق بازار کتاب بر می گشت. کتاب کالائی ارزان شده بود و عادت کتاب خواندن را عوض می کرد. سواد آموزس  دیگر خاص ِ طبقه مرفه نبود ، بلکه  به همه طبقات اجتماعی  تعلق داشت  و از اینها گذشته ما آموختیم که آهسته کتاب بخوانیم و در نتیجه آداب معاشرت ، گردهمائی های ادیبانه و دوستانه به مرور زمان رنگ باخت و مطالعه کردن امری شخصی شد. ما کتابمان را درست  گرفتیم و به اتاق خوابمان رفته و در دنیا را به روی خود بستیم. اینگونه شد که کنترل جمعی بر چه و چگونه خواندن از میان رفت.
 
مارتین لوتر به ما آموخت که خود بیندیشیم ( نظرات کلیسا را دربست نپذیریم و کلمه را تفسیر و تعبیر کنیم ). پس ناگهان کتاب خواندن عادتی خطرناک و فرد کتاب خوان مزاحم سلامت جامعه قلمدادشد : فرد رویائی یک  انقلابی خطرناک است. مادام بواری با خواندن کتاب های دوران رومانیتک به عشق های آزاد و ماجراجوئی  دست یافت و در رویاها یش از وظایف خانه و نظم جامعه مردسالار فاصله گرفت.
دن کیشوت آرزوی جهانی عادل داشت. رومان خواندن  در وهله اول کاری زنانه تلقی شده  واین تنها زنان و طبقات پائین جامعه بودند که با احساسات برانگیخته بانی پریشانی و اضطراب می شدند. این طرز تلقی به مرور زمان به جامعه دانشگاهی نیز راه یافت. حال رومان خوان ِ مشتاق ،  می شنود : عادتی که در عهد عتیق پسندیده بود ، امروز « بواریسمی » بی ارزش و محتواست و کتاب ها در او انتظارات پوچ و بی پایه و اساس می آفریند و اینکه او یک  خواننده کیشوتی بیش نیست و از همین روی است که او احساساتی و عاری ازتفکر است.
 
یکی دیگر از دلایل مطرح شده ( ۱۷۰۰ ) این بود که رومان ها ما را « بمباران » کرده اند و با احساسات بی پایه ای که با خود به همراه  می آوردند، قدرت و امکان تأمل و اندیشه را از ما می گیرند و ما را خواننده ای منفعل می کنند. نگرانی فوق بعد ها به سینما و امروز به بازی های کامپیوتری کشانده شده است. (ما با کمال تعجب می بینیم که امروزه مخالفان کامپیوتر دلایل قدیم مخالفت رومان را وام می گیرند):  فرار از واقعیت یا ایسکی پیزم ، غیر اجتماعی شدن ، عدم کنترل جمع بر فرد ، انفعال و اینکه رشد سریع کامپیوتر به تعالی و روشنفکری فرد کمک نمی کند ، بلکه برعکس فرد را به  بازی گربا چشمان گود افتاده ، ضعیف بنیه و زشت مبدل می سازد.  لیتیو معتقد است که رشد تکنیک سریع صورت می گیرد و آنچه که باعث ترس می شود ، به زودی از ذهن ها بیرون رفته و تکنیک یا صنعت مورد ِ قبول عام می افتد.
خوب است که ما همیشه داستان های بزرگ را با  کمی چاشنی نقد بخوانیم. حتا اگر مباحث پر کشش ما را از متن و محتوا دورسازد و بر محور تأملات ما بچرخد.
 وقتی ما لیتیو را می خوانیم آنچه را که باید در نظر بگیریم این است که او نه به سود « احساسات ادبی » حرف می زند و نه ادعا دارد که رومان فی نفسه با « جسم » ما کاری می کند.  مطالعات سالهای اخیر لیتیو تنها یک نوع « بازگشت  وحشیانه » است به تاریخ ادبیات.
 
برین بوید محقق ادبیات به تازگی با انتشار مقاله ای در  «  د امریکن اسکولر» به کنسرواتیسم حاکم بر مراکز ادبی حمله می برد  و می نویسد : " پاسدار پیر " خود را به طبیعیدانان نزدیک کرده و با همومانیست ها مخالفت می کنند.
فرهنگی و بیولوژیک بودن انسان  گفته ای قدیم است. برین بوید معتقد است که زمان آن رسیده است که همومانیست ها جایگاه خود را بیابند.  و « تئوری های کتاب خواندن » به ما نشان می دهد که باور به بیوکالچری ( فرهنگی – بیولوژیک بودن)  تا چه اندازه ما را بارور می کند.
استکهلم -  فوریه دوهزار و هفت
 
 
توضیحات : 
مطلب بالا به تاریخ  هشتم فوریه  دو هزاروهفت  در روزنامه  سونسکا داگ بلادت  ( اس و د) صفحه یازده  بخش فرهنگی به چاپ رسِده است.
فابیان کاسنر نویسنده و منتقد سوئدی است.
اسامی :
Gutenberggalaxen – Descartes – Karin Littaui – Theories of Reading: Books, Bodies and Bibliomania- Polity Press – Aristoteles -  Gorgias, Horatius – Longinus – Luther – Don Quijote – The American Scholar – Brian Boyd
 
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست