هشت مارس، روز جهانی زن ریشه در مبارزهی طبقاتی دارد
هادی پاکزاد
•
امروز صد و یک سال از آن تهاجم وحشیانهی پلیس آمریکا گذشته است، اما هنوز در تمامی این دنیای آلوده به «سرمایه» زنان و بهویژه زنان کارگر و زنان روستایی، بیشتر از مردهای خود مورد ستم و استثمار قرار میگیرند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۵ اسفند ۱٣٨۵ -
۲۴ فوريه ۲۰۰۷
هشتم مارس ۱۹۰۶ زنان کارگر نیویورک و شیکاگو به برگزاری تظاهرات آرامی دست زدند، اما با برخورد شدید پلیس مواجه شدند. این زنان عمدتا از کارگران کارخانجات نساجی و همچنین زنان جنگزده بودند که پس از پایان کار در سالنی اجتماع کردند. حملهی پلیس بسیار خشونتآمیز بود و تعداد زیادی از زنان کشته، زخمی و دستگیر شدند، همچنین گروه زیادی هم از کار اخراج گشتند.
سال بعد از آن، در سالگرد حملهی پلیس نیویورک به زنان، تظاهرات وسیعی در نیویورک انجام شد که طی آن زنان کارگر ضمن یادبود آن روز، به زیادی ساعات کار، بهرهکشی از کودکان و نبودن حق رای برای زنان اعتراض کردند. تظاهرات ۱۹۰۷ نیز سرکوب شد اما حرکتهای مانند آن در سالهای بعد ادامه پیدا کرد و از مرزهای آمریکا به اروپا رسید.
در سال ۱۹۱۰ «کلارا زتکین» از زنان مبارز، انقلابی و آزادیخواه و برابریطلب آلمانی، در کنگره بینالملل زنان پیشنهاد داد تا هر سال روز ٨ مارس به نام «روز جهانی زن» نامیده شود. این پیشنهاد یک سال در محافل مختلف مورد بررسی قرار گرفت و سرانجام به تصویب همهی گروهها و کشورها رسید. و از سال ۱۹۱۱ رسما ٨ مارس «روز جهانی زن» نامیده شد(*)
امروز صد و یک سال از آن تهاجم وحشیانهی پلیس آمریکا گذشته است، اما هنوز در تمامی این دنیای آلوده به «سرمایه» زنان و بهویژه زنان کارگر و زنان روستایی، بیشتر از مردهای خود مورد ستم و استثمار قرار میگیرند و هنوز همگی آنان از زبان یکی از پیشروهای فرزانهی خود، شاعرهی آزادیخواه، سیمین بهبهانی فریاد برمیآورند که:
لاف ز برتری کم زن:
سنگ برابرت هستیم
تیر به ما چه میباری؟!
نیمهی دیگرت هستیم
خالق این جهان ما را
واسطه کرد در خلقت؛
حرمت ما نگه میدار
خالق و مادرت هستیم
عزت و امن و آسایش
جمله ز لطف ما داری،
از دل خود اگر پرسی
همدل و همسرت هستیم.
حقطلبان همراهیم
زنده و شاد و برپاییم
گام بزن بیا با ما!
ما، همه، یاورت هستیم.
حق حیات کاملتر
- گر چه به کام شیر اندر-
مطلب ماست باور کن!
طالب باورت هستیم.
نظم جهان فردا را
همت و همدلی باید:
دست به دست ما بسپر؛
یار دلاورت هستیم.
از قبل از ۱۹۰۶ نیز زنان و مردانی بودند که درک معنای واقعی زندگی را در برابری بیچون و چرای زن و مرد میدانستند و اعتقاد داشتند تا «زن» از قید ستم و تبعیض بر مبنای جنس، نژاد، قومیت، ملیت، طبقهی اجتماعی که شیوهی خاصی از زندگی اجتماعی را به او تحمیل میکند و... رها و آزاد نشود، هیچ انسانی نخواهد توانست برخوردار از آزادی و برخوردار از هستی و وجود خود به مثابهی موجودی به نام انسان باشد.
دیگر در این زمان که دارد آغاز قرن ۲۱ را با شتاب در تمام عرصههای تکنولوژیکی و مناسبات اجتماعی طی میکند و چالشهای سهمگین خودش را پیش روی بشریت قرار داده است... به سختی میتوان سر در لاک فرو برد و ستم بر انسان را تحمل کرد و بهویژه ستم مضاعف بر «زن» را که باید نیمهی متساویالحقوق همین انسان باشد که بدون وجود و حضورش، نمیتوان از نیمهی دیگرش که «مرد» است سخنی مستقل از او بهزبان آورد چرا که آن دو، جدا از یکدیگر، انسان معنا نمیشوند.
... و اگر چنین است که هست، پس چارهای نبوده و نیست که امروز نیز همانند گذشته با بزرگترین چالش پیشروی بشریت که همان برتری طلبی اقلیتی هار شده از چپاول و غارت در این جهان است، انسانهای زن و مرد با هم و با اهداف مشترک تلاش کنند تا عمدهترین عامل فقر و جنگ و بیشمار نکبتهای برخواسته از مناسبات جامعهی طبقاتی را که فقط «سرمایه» علتالعلل آن است و دارد جامعهی بشری را بهسوی بربریت باز میگرداند... دگرگون سازند و تا برقراری یک دموکراسی واقعی که همان نفی مالکیتی باشد که با آن نتوان دیگر آدمیان را به بیگاری و مزدوری واداشت بکوشند که این هدف و اهدافی این چنینی است که میتواند به همهی این زنها و مردها هویتی انسانی ببخشد و آنان را در همین زمانهی ستم و استثمار افسار گسیختهی انسان بر انسان، آزاد و آزاده سازد که البته هیچ غارتگری هرگز استمرار زیبایی زیست این انسانهای رها از قید برتری طلبی را درک نخواهند کرد و ناگزیرند تا در گرداب بیشمار عقدههای خود غوطهور باشند و با آن مجموعه از ناداراییهای غارتکردهاشان... زجر بکشند. آنان هر چه تلاش کنند تا خود را قانونی و موجه جلوه دهند، همانگونه که تاکنون بسیاری از ابرها زدوده شده و گوشههایی از خورشید زندگی نمودار گشته، همچنان حیلهها و فریبهای آنان بر ملا خواهد شد و هرگز نخواهند توانست تا در برابر تمام فجایع بهوجود آوردهاشان پاسخگو شوند هر چند که هم اکنون نیز دارند بهطور فلهای و بیرحمانه در هر گوشه و کناری از این دنیایی که تمام عوامل و شرایط عینیاش بر پذیرش یک مناسبات انسانی و عادلانهی جهانی گواهی میدهد، تخم تفرقه و جدایی، جنگ و فتنه را پراکنده می کنند... و در یک کلام دموکراسی خودشان را فریاد برمیآورند... و مانند دزدی رفتار میکنند که پیشاپیش جمعیت میدود و فرار را بر قرار ترجیح داده و فقط برای نجات خود با جمعیت در تعقیبش فریاد برمیآورد که «دزد را بگیر» سر میدهند و هرگز توضیح نمیدهند که چگونه میتوان دموکراسی آنان را معنا نمود در حالی که این آدمها که تعدادشان در کل جهان به چند هزار نفر نمیرسد، چگونه است که بیش از هشتاد درصد دارایی و امکانات تولیدی و اقتصادی را به خود اختصاص دادهاند و باز هم دم از دموکراسی میزنند. تردید نباید کرد که برآیند شعور انسانهای تحت ستم، یعنی بشریت آگاه که مجموعهای از زنان و مردان پیشرو هستند، مرحله به مرحله راه را بر دژخیمان تنگتر میکنند و در نهایت انسان بودن و معنای انسان بودن را به آگاهی تمام بشریت خواهند رساند.
* هواداران حرکت جهانی زنان www.iranmwm.blogfa.com
|