یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ترس دیکتاتور


ج. پاکنژاد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۷ اسفند ۱٣٨۵ -  ۲۶ فوريه ۲۰۰۷


احمد باطبی در بند ولایت مطلقه گرفتار است واخبار رسیده از وضعیت بد جسمی و روحی او حکایت دارند بخصوص بعد از بازداشت و دستگیری همسر و غمیارش خانم سمیه بینات . اما گناه اوودگر اندیشان دربند، جز فریاد آزادی سر دادن، چیست؟. او به هنگام اوج گرفتن جنبش دانشجویی در سال ۷٨ ، پیراهن خونینی را بر افراشت که سبعیت عمال استبداد را نشان میداد. نماد خونهایی بود که به نا حق، در محیط دانشگاه، بهنگام ایلغار کوی، بدست یزیدیان ظاهر الاسلام با سر دادن فریاد یا زهرا ریخته شد. او شهادت بر جرم مجرمان داد. گناه سمیه بینات چیست ؟ جز دادخواهی از بیدادی که بر همسر او میرود؟ مگر دادخواهی جرم است؟ در دستگاه بیداد ولایت مطلقه که غاصبان حقوق مردمند چه جرمی بالاتر از دادخواهی است؟گناه دکتر کیوان انصاری، ابوالفضل جهاندار سعید درخشندی و... دیگر فعالان جنبش های مدنی دربند چیست؟ جز داد از بیداد دین بازان؟ غیراز ترس دیکتاتور چه چیز میتواند توجیه گر این بیدادگری ها باشد.

از ولایت علی(ع) تا« ولایت مطلقه» علی خامنه ای
روش معمول درنظام ولایت مطلقه در بر خورد با دگر اندیشان آزادیخواه داغ و درفش وزندان و شکنجه ،به قصد اعتراف به گناه ناکرده یا انصراف از بیان حق است (   نامه آقای مهدی امینی زاده به خاتمی سندی دیگر گواه بر این امر) . اما این کور دلان غافلند که آزادی و آزادگی را نه میتوان در بند کرد و نه میتوان کشت . این انسانیت و کرامت شکنجه گر مامور وقدرتمدار آمر است که با طغیان بر صراط مستقیم آزادی وغفلت از نور کرامت فطری خویش به ظلمات استبداد وددمنشی در میغلطد تا او ناتوان گردد و از یاد ببرد که بنی آدم اعضای یک پیکرند و بر دیگری ظلم و شکنجه را روا بدارد. اما این تنها آمران و عوامل آنها نیستند که در نظامهای استبدادی چنین وضعیتی را فراهم می آورند.سکوت در مقابل این اعمال ، به هرعنوان، دست مستبد را در گسترش استبداد باز میگذارد. همه آنانی که عمل ناحقی را میبینند ودر مقابل آن سکوت میگزینند در گسترش بیداد مقصرند. مثلا، در ایران، حاکمیت، مدعی نظامی مذهبی است که بر تفکر ولایت فقیه بنا دارد که معتدلترین نوع آن نظارت فقیه است که آقای منتظری بدان معتقد است و افراطی آن ولایت مطلقه فقیه میباشد. بناِی این حکومت ، بر خون ریزی نهاده شد ( خواننده گرامی بیاد می آورد که نظام ولایت فقیه از همان ابتدا، بر خورد با مخالفان این نظریه را، با نظارت فقیه، با چماق و ضرب و شتم وزندان و شکنجه و اعدام آغاز کرد که پس از کودتا در سال ۶۰ با کشتار به سوی مطلق شدن رفت تا اینکه بر جان و مال و ناموس مردم ولایت مطلقه یافت به طوری که با حکم آقای خمینی در سه شب هزاران زندانی در بند، اعدام شدند تا ولایت مطلقه استقرار یابد و پس از آن ولی فقیه چاره ادامه حکومت خود را در النصر بالرعب و حرکت قسری یافت که نظریه پردازان و مدعیان آن مصباح یزدی و سید علی خامنه ای میباشند.اینان مدعی حکومتی بمانند حکومت علی(ع) اند. اما حقیقت امر این است که باحکومتی به روش و منش حکومت معاویه و یزید در پوشش حکومت علی بساط ظلم و جور را گسترده است . حال سئوال این است، سکوت آقایان علمای حوزه و آنانی که ادعای دینداری و دینمداری میکنند را چگونه باید تعبیر کرد؟ بر آقایان خامنه ای و رفسنجانی واحمدی نژاد و امثالهم حرجی نیست چه، خود از بانیان ومجریان این سرکوبند .آقایان اصلاح طلب بخصوص آقای خاتمی مدعی گفتگوی فرهنگها و تمدنها چه میکنند؟ گفتگو فقط با اغیار جایز است؟ ﺁیا نمیدانند که در ایران چه میگذرد؟ بعید است که ندانند.   یا میدانند و خود نیز همراهند که ظاهرا چنین است چون جز این دلیلی بر سکوتشان نمیشود یافت. ویا این جنایتها را به تمدن و فرهنگ و این چیز ها مربوط نمیدانند . آیا این آقایان از نامه علی(ع) که فرمانی است برای حکومت بی اطلاعند یا معتقدند او روش حکومت را نمیدانست و بی سیاست بود؟ آیا نمیدانند که ولایت علی (ع) بر اساس حق و احترام به کرامت انسان بود؟ مگراو از ظلمی که درحوزه حکومتش بر دختری یهودی شده بود بر نیاشفت؟ آیا نمیدانند آقای خامنه ای و اعوان و انصارش، آقایان "علمای خبره" که در "خبرگان" رهبری جمعند که شرمشان نمی شود از اینهمه نقض حقوق و بیعدالتی که در حق مردم ایران روا میدارند وخود را پیرو مکتب علی مینامند، غاصبند،حتی غاصب دین خدا به منظور اسباب قدرت کردن آن؟.گمان ندارم که درتاریخ معاصرکمتر حکومتی به اندازه نظام ولایت مطلقه فقیه و از سوی ستون خیمه های آن، این دین بازان تشنه قدرت،به اسلام بخصوص تشیع جفا روا داشته باشد. اما راست قضیه این است که همه این جماعت جزیی از دستگاه ظلمه اند ودر ترس دیکتاتور شریک و تا خود را از قید بندگی قدرت رها نسازند شهامت ابراز حق،و پذیرش آن، حتی اگر به ظاهر به ضرر آنان باشد را نمیابند. اگر چه ابراز حق هرگز به ضرر انسان نیست،بلکه او با این عمل در خور صفت انسان و بر خوردار از کرامت خویش میگردد. درنظام حکومتی ولایت مطلقه سید علی،ابراز عقیده با صراحت و بدون ترس از زندان و داغ و درفش آرزوی جمع کثیری از مردم است و چه انسانهای بسیاری که در این راه شهادت را پذیرفتند در حالیکه در دوران حکومت علی(ع) او نه تنها حق سئوال و نظارت بر حکومت را از آن مردم میدانست بلکه نهاد های حکومتی را به فراهم کردن اسباب آن فرمان میداد:
نامه ۵٣ از نهج البلاغه:« برای مردمی که به سوی تو می آیند و سخنی دارند فرصت و امکانات مساعدی فراهم آور که خودت دیدگاه آنان را آزادمنشانه و با مهر و مدارا و تحمل و شکیبایی بشنوی و به کارشان رسیدگی کنی. برای آنان نشست همگانی تشکیل ده و درهای آنجا را بر روی همه بگشا و به خاطر خدایی که تورا آفریده است فروتنی پیشه ساز و نگهبانان و ماموران حکومت را از آن نشست دور ساز تا هرکس با صراحت و بدون ترس و لکنت زبان دیدگاه خود را درهمه امور با تو در میان نهد و هر نظر اصلاحی و انتقادی دارد، بازگوید،چرا که من بارها از پیامبر خدا شنیدم که فرمود:در قلمرو جامعه و نظامی که حقوق شهروندان و مردم فاقد قدرت و امکانات، با صراحت و شجاعت و بدون وقت کشی و بهانه جویی از زورمندان و صاحبان قدرت و مقام که در پشت حلقه ها و پرده های مرئی و نامرئی امنیت هستند، گرفته نشود، هرگز آن جامعه و حکومت از فساد و تباهی، پاک و پاکیزه نشده و روی سعادت و رستگاری نخواهد دید.»
   علی (ع) از انتقاد و نظر اصلاحی ترس و واهمه نداشت چون حکومت خویش را بر حق بنا نهاده بود ونه بر قدرت، دیدگاه او استبداد را بر نمیتابید.او فرمود:
« هان ای مردم،حکومت و دولت از آن شماست و کسی را در آن، حق ویژه ای نیست، جز آنکه شما او را بر اساس حق و عدالت برای این کار بر گزنید.»(کامل ابن اثیر/ج٣/ص۱۹٣)
.. « ... پیامبر گرامی با من پیمانی بست و فرمود: ای فرزند ابی طالب، زمامداری و مدیریت جامعه از آن توست، چرا که تو شایسته ترین انسانهایی، با این وصف اگر مردم بدون کشمکش و با شور و شوق، به حکومت تو رضایت دادند برای اداره جامعه بپا خیز اما اگر چنین نبود آنان را به حال خود رها ساز..»( مستدرک نهج البلاغه/ باب۲/ص٣۰ )
اینها نمونه هایی ی از روش و منش ولایت علی (ع)بود و اما آنچه که امروز در ایران میگذرد سلب حقوق از مردم وغصب آنها از جانب مدعیان دین است که با ولایت مطلقه (که جعل و بدعتی در دین بیش نیست) روش و منشی کاملا متضاد آن فرامین را به اجرا میگذارند گرچه بر تمامی انسانهاست که بر هرآنچه از بیعدالتی است بخروشند اما آنچه به ایران و ما ایرانیان مربوط است تا دفاع از حقوق را عمومیت ندهیم و از هر فرد، با هر عقیده و مرامی که در بند است به صرف اینکه از مرام او خوشمان نمی آید ،دفاع نکنیم و آزادگی را روش نکنیم و آزادی را پاس ننهیم و صدای اعتراض خود را بر بیدادی که بر انسان ایرانی در ایران روا میدارند را به گوش جهانیان نرسانیم ،میدان در اختیار بیدادگران خواهد ماند وصاحبان قدرت و مقام که در پشت حلقه ها و پرده های مرئی و نامرئی امنیت هستند یکه تازان آن میمانند ، خواه بنام مهروزی خواه اصلاحات ،خواه ملغمه ای از "سازندگی" و "اصلاحات" وسرخوردگان از" اصولگرایی. خیز برداشتن آقای رفسنجانی برای کسب قدرت بر این امر شهادت میدهد.

jmpaknejad@yahoo.fr


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست