سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

عصر سیاست نمایشی:
دختران خیابان انقلاب در کار نمایش


محمدرفیع محمودیان


• در سیاست نمایشی، انسانها خواستهای خود را با کنش خویش بطور مستقیم باز می نمایند. آنها پرده ی حائل بین خودی که خواست را پی می گیرد و مخاطبی که باید به آن واکنش نشان دهد را می درند. صحنه ای می آفرینند که بتوانند خود را در آن به نمایش بگذارند. مهم در سیاست نمایشی صحنه است. صحنه ای که قرار است همه چیز، از ابتدا تا انتها، در آن رخ دهد. صحنه ی نمایشی اولیه ی دختران خیابان انقلاب به شدت بدیع بود. سکویی بر فراز جعبه ی تقسیم در خیابانی با بار گران تاریخ سیاسی. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۴ بهمن ۱٣۹۶ -  ۱٣ فوريه ۲۰۱٨


 عصر سیاست نمایشی فرا رسیده است. بیان نمایشی وجود، باورها و خواستهای خود به غایتی مهم در عرصه سیاست تبدیل شده است. مهم برای انسانها اکنون آن است که، چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی، با تأثیرگذاری بر احساسات و عواطف دیگران آنها را به واکنشی از دید خود مطلوب بر انگیزند. کنشگران سیاسی امروز از هر عرصه ی حضوری یک صحنه ی نمایشی می آفرینند تا بتوانند خود را آنگونه که می خواهند به نمایش در آورند. فاصله ی تاریخی بین هدف و مبارزه به سان وسیله ی تحقق هدف دیگر وجود ندارد. نمایش هم هدف و هم شیوه ی مبارزه و حضور در گستره ی زیست اجتماعی است. در این پس زمینه، جلب توجه مخاطب اهمیتی روز افزون یافته است و برای اینکار انسانها حاضر هستند به رقابت و مبارزه با یکدیگر بپردازند. رسانه ها نیز با جایگاهی که در جهان جدید به دست آورده اند تبدیل به یکی از مهمترین عرصه های فعالیت سیاسی شده اند تا هیچکس دست کم از تماشای رقابت و ستیز کنشگران سیاسی محروم نماند.   
آخرین نشانه ی این تحول، جنبش یا حرکت موسوم به دختران خیابان انقلاب است. دختران (یا زنانی) روسری خود را بر سر چوبی زده با آرامش کامل بر سکویی در مکانی از لحاظ سیاسی شناخته شده می ایستند تا اعتراض خود را به حجاب اجباری به نمایش بگذارند. صحنه ی نمایشی ساده و کوچک است. جعبه ی تقسیم به سان یک سکو تا کنشگر در ارتفاعی قابل دید رهگذران و ماشین سواران قرار گیرد. نقش اصلی را نیز یک تن ایفا می کند، بدون همراه، بدون یار، بدون تماشاچیِ پیشتر سازماندهی شده. تنهای تنها. پوششی که نقش را موضوعیت می بخشید به روزمرگی و سادگی آمیخته است. پوششی انتخاب شده که تأکیدی باشد بر کوچکی، بی تکلفی و بی ادعایی - هر چند در پس پشت نمایش ادعایی به عظمت رهایی نهفته است. زن کنشگر مجسمه وار می ایستد. نگاه او بر جایی یا نقطه ای تمرکز ندارد. گویی در جهانی دیگر سیر می کند، جهانی که در آن فقط یک امر وجود دارد و آن ارزش یا هدفی است که او بدان پایبند است. پوشش، سیما و حرکت، همه، وجهی هنری به نمایش می بخشند ولی این کم و بیش ویژگی هر کنش نمایشی است. نمایش به هدف تأثیر گذاری حسی بر تماشاچی اجرا می شود و زیبایی هنری آرایشی است که نمایش به خود می گیرد تا بر میزان و دقت تأثیر بیفزاید.

سیاست طبقاتی/سیاست نمایشی

سیاست طبقاتی، سیاستی متکی به نیروهای بزرگ اجتماعی، هدفهای والای دربرگیرنده ی کلیت زندگی اجتماعی و اقدامات نمادین به پایان خط رسیده است. نیروهای بزرگی همچون پرولتاریا یا طبقه ی متوسط، صف زنان، دانشجویان و حتی گروه های نژادی و قومی دچار از هم پاشیدگی شده اند و دیگر نمی توانند به شکل یک نیروی متحد و یگانه دست به کنش زنند. آن حزب و سازمان قدرتمندی که بتواند به سان عامل نظم دهنده و متحد سازنده عمل کند دیگر وجود ندارد. از اتحادیه های صنفی گرفته تا احزاب قدرتمند تاریخی یا دچار تشتت شده اند یا توان خود را در جذب و بسیج نیرو از دست داده اند.
اهداف والایی که زمینه ساز همدلی و اتحاد نیروهایی بزرگ را فراهم می آورد نیز دیگر یا وجود ندارند یا از جذابیت تهی شده اند. خواستی همچون عدالت امروز پژواک گذشته را ندارد چرا که از یکسو دلالت بر امور متفاوتی، از عدالت جنسی و اجتماعی گرفته تا عدالت قضایی و آموزشی، دارد و از سوی دیگر تقابل و تناقض آن با خواستهای مهم دیگری همچون پویایی، آزادی و فردیت آشکار شده است. همین نکته را در باره ی آرمانهایی همچون آزادی، برابری یا همبستگی نیز می توان ابراز کرد. از یکسو، آنها اشاره به مسائل و خواستهایی گوناگون دارند و هیچ خواست یا به عبارت دیگر معنای معینی را در بر نمی گیرند. مفاهیم به صورت آرمان چنان گسترده و در نتیجه مجرد شده اند که از معنای معین تهی شده اند. از سوی دیگر، این آرمانها در تقابل با یکدیگر قرار گرفته اند. بر آورده ساختن هر یک به سان نقض جدی دستاوردها در زمینه های دیگر جلوه می کند.
همزمان، اقدامات نمادین، در جهانی آکنده از معنا و ارجاع، مرجع و در نتیجه موضوعیت خود را از دست داده اند. در جهانی به سر می بریم که چندین لایه معنا را می توان برای هر نماد ردیف کرد و هر لایه به لایه ای دیگر اشاره دارد. برای درک هر لایه و فراتر از آن کلیت لایه ها، ارتشی از متخصصین شکل گرفته است که در خدمت رسانه ها و دستگاه های پژوهشی کار می کنند و وظیفه ی تبیین معنا و ارجاع را به عهده دارند. سیاست تبدیل به عرصه ی حضور دو دسته ی کنشگران یکی سازمانده کنش ولی در جستجوی معنا و دیگری نا کنشگر مجهز به دستگاه معنایی شده است. سر درگمی و احساس وابستگی بسیاری را، چه در حد و قواره کنشگر و چه در هیأت مفسر، از پای در آورده است و به تبعیدی خود خواسته از عرصه ی سیاست کشانده است.
سیاست نمایشی بدیلی است شکل گرفته در مقابل سیاست به آخر خط رسیده ی طبقاتی. در سیاست نمایشی، انسانها خواستهای خود را با کنش خویش بطور مستقیم باز می نمایند. آنها پرده ی حائل بین خودی که خواست را پی می گیرد و مخاطبی که باید به آن واکنش نشان دهد را می درند. صحنه ای می آفرینند که بتوانند خود را در آن به نمایش بگذارند. کنش هم می تواند جمعی باشد و هم فردی. ولی حتی آنگاه که کنش جمعی است باز هر کس در آن دارای نقش معین فردی است. خواست افراد درست آن چیزی است که در قالب امری معین به نمایش در می آید. خواستهایی بزرگ، مجرد و پیچیده ی نمایش ناپذیر در چارچوب آن نمی گنجند و به سپهری دیگر تعلق دارند. همزمان کنش در فوریت خود، در وجه رخدادی و انضمامی خود، دارای معنا است. نمادی بین کنش و مخاطب قرار نمی گیرد. نیازی به فرهنگنامه، یک دستگاه تفسیری، برای فهم کنش وجود ندارد. کنشگر آمده تا باورهای و خواستهای خود را آنگونه که هستند دقیق و سرراست به دیگران بنمایاند و آنها را متأثر سازد: همدل خود سازد، بترساند، خشمگین کند، شوری را در او بر انگیزند یا افسرده و دلزده از زندگی و کنش سازد. در تمرکز بر سازماندهی واکنش تماشاچی کنش نمایشی پا به عرصه ی سیاست نمایشی می نهد.

صحنه ی نمایش

مهم در سیاست نمایشی صحنه است. صحنه ای که قرار است همه چیز، از ابتدا تا انتها، در آن رخ دهد. با ورود به صحنه کنش آغاز و با خروج از آن کنش پایان می پذیرد. آرایشِ صحنه میزان تأثیرگذاری نمایش را مشخص می سازد. نه فقط نوآوری در هنر که نوآوری در سیاست و طرح خواستهای نو با ابداع و آفرینش صحنه های نو مرتبط است. کنشگران پویا و رادیکال، کنشگرانی هستند که صحنه نمایشی جدیدی می آفرینند. در چنین صحنه هایی، آنها می توانند پویا و سرزنده نمایش خاص خود را پیش برند. صحنه ی بدیع، نمایش بدیع و ایفای نقشهایی بدیع را ممکن می سازد. صحنه ی بدیع امکان تعریف موقعیت را برای کنشگران فراهم آورده، آنها را از بار گران سنت و هنجارها می رهاند. صد البته، امکان سازماندهی صحنه ی بدیع بندرت پیش می آید و تعریف موقعیت بدیع امری بشدت کمیاب است. نقش در صحنه نسج می گیرد. از آن روح می گیرد و در چارچوب آن تعین پیدا می کند. نقش اما نه فقط از صحنه ی نمایش که از هنربازی کنشگر سر بر می آورد. هر چه کنشگر نقش خود را پرمایه تر و صمیمی تر ایفا کند تا همان حد نمایش (نقش) کارآمد در زمینه ی تأثیر خواهد بود. به عبارت فنی مشهور هوخشیلد هر چه هنربازی بیشتر از سطح فاصله گیرد و به عمق احساسات نزدیک شود تا همان حد تأثیر بیشتری بر تماشاچیان خواهد داشت.
صحنه ی نمایشی اولیه ی دختران خیابان انقلاب به شدت بدیع بود. سکویی بر فراز جعبه ی تقسیم در خیابانی با بار گران تاریخ سیاسی. کوچک و ساده ولی به گستردگی توجه هر مخاطب فرضی در پیاده رو و خیابان. برآمده از کار و فن آوری مدرن اما وصل به زندگی روزمره. بر سکوی جعبه ی تقسیم، جای کنش و حتی نقش آفرینی چندانی نیست. آنجا فقط می شود ایستاد. ولی آنگاه که کسی آنجا ایستاد خود به خود در کانون توجه قرار می گیرد. سیاست مدرن همواره با اعلام موضع عجین است. سکوی تقسیم یکی از بهترین جاها برای آن است. آنگاه که کسی بر فراز آن ایستاد تبدیل به یک تریبون می شود. تریبونی که نه متعلق به زرادخانه ی فرهنگی رسمی دولتی و شبه دولتی است و نه کرسی (یا صندلی) خطابه ی سیاست رسمی سیاستمداران و متخصصین. سکوی تقسیم تریبون توده ای است. تریبون نمایش خود و اعتراض است. تریبون بیان خواستهایی است برآمده از وجودی پنهان مانده در زندگی روزمره. با ایستادن بر فراز آن ناگهان کنشگر خود را بر فراز روزمرگی قرار می دهد.

ویژگی های نمایش دختران خیابان انقلاب

نمایش دختران خیابان انقلاب نمایش طمأنینه است. کنشگر با سکوت و آرامش اندامی، خواست خود را بیان می کند. تمامی هنربازی کنشگر عبارت از یک جا به جایی پوششی ساده است. روسری به جای آنکه بر سر کنشگر باشد بر فراز چوبی در دستان او قرار می گیرد. به این شکل روسری که در حالت معمولی جزئی از پوشش و بدن بشمار می آید به شیء ای مجزا و مستقل تبدیل می شود. روسری بر فراز چوب به سان پرچمی به اهتزاز در می آید. کنش اما اینحا نمادین نیست، نمایشی است. روسری پرچم نیست. پوششی است که از تن جدا شده است و وجودی مستقل یافته است. کنشگر جدایی خود را از روسری به نمایش می گذارد. البته جدائی رخ نداده که در حال رخداد است. همه ی هنربازی زنان تأکیدی بر این نکته است. "بنگرید! من زنی بر آمده از روزمرگی محض، بر فراز سکویی برخاسته از زندگی مدرن و در کنار زندگی و کار شما پوششی تحمیل شده بر خود را از تن خویش از وجود خویش دور می سازم. من در سادگی وجود خویش، با سیما، تن و پوششی ساده، خُرد و شکننده، بدون خشم، بدون فراخوانی کسی به کاری شگرف، شما را به تماشای خود، به توجه به حضور خود فرا می خوانم. این نمایشی در دست اجرا است. آنرا خوب تماشا کنید." تاریج اینجا در حال رقم خوردن است. کنشگری فردی با نمایشی ساده، در صحنه ی نمایشی ای به غایت کوچک رخدادی را در ابعاد تاریخ یک کشور رقم می زند. کنش او نماد تحول نیست، نماد تحول جویی نیز نیست. نمایش تحول و خود تحول است. این فقط در سیاست نمایشی است که فردی در تنهائی، در سادگی نمایش و در خُردی صحنه ی نمایش می تواند امری تاریخی را رقم زند.   
جذابیت نمایش اینجا در سیاسی بودن آن یا حتی در اعتراضی بودن آن از همان آغاز نیست. فقط آنهنگام که عکس و فیلمی آن از در سطحی وسیع به دست شهرندان رسید جنبه ی اعتراضی مطرح و جذابیتی برای آن فراهم آورد. جذابیت اولیه ی نمایش برای کنشگران در کسب مقام خداوندگاری بود. برخی از ناظرین به مجسمه وارگی شکل ایستادن زنان بر سکوی اعتراض اشاره کرده اند. این اما بیان مبتذل پدیده ای است که دارای عمقی بس بیشتر است. مجسمه اینجا به شکل صورت بنیادین مجسمه یعنی الهه و رب النوع جلوه می کند. دختران خیابان انقلاب در هیأت مجسمه خود را خداوندگار صحنه ی نمایش جلوه می دهند. زنان بر فراز سکو بنیان گذار صحنه ی نمایشی و آفریدگار نقش خود هستند. رخدادی را رقم می زنند و با ایفای نقشی معین رقم زنندگی خود را در حد آفرینندگی به نمایش می گذارند. اینرا می توان شهامت نیز نامید. شهامت، به صورت امری خارق العاده که به تعبیر جامعه شناسی مانند دروکهایم ویژگی امر قدسی است، اعتباری ویژه به فرد می بخشد.. زنان بر فراز سکو شهامتی را به نمایش می گذارند که در حد و حدود امری قدسی است و اینرا در اندام، پوشش و حالت اندامی خود تثبیت می کنند. جذابیت نمایش آنها در این امر قرار دارد، در دگردیسی انسان به خداوندگار. بر فراز سکو، رو سری از سر برگرفته و آنرا بر چوب آویزان کرده ما با هنربازی (و نه هنر پیشه ای) روبرو هستیم که با شهامتی خداوندگار گونه اجباری را به چالش می خواند.            
پر مایه ترین نمایش سیاسی نمایشی است که تماشاچیان را درگیر سازد و برای آنها نقشی بس فزونتر از تماشاچی محض در نظر گیرد. به این شکل تماشاچی نه فقط جذب که درگیر نمایش شده از آن شور و هیجان می گیرد. در گردهمایی های انتخاباتی، بطور نمونه، به حضار اجازه داده می شود تا هم با تشویق و حتی گاه فریاد انزجار خود را نشان دهند و هم با طرح پرسش و ابراز نظر نقشی بیش از یک جمعیت سیاهی لشکر گونه ایفا کنند. در حرکت دختران خیابان انقلاب نیز تماشاچیان قرار نیست در موقعیت تماشا، در حد دیدن محض یک حادثه، باقی بمانند. انتخاب جا، گزینش صحنه، تمرکز بر هنربازی و اهتزاز روسری همه به قصد در گیر ساختن تماشاچیان است. غایت آن است که تماشاچی خود را از موقعیت تکینه (singular) رهانیده خود را به موقعیتی جهانشمول (universal) ارتقا بخشد. دوربین موبایل امروز این امکان را برای همه فراهم آورده که از یک حادثه عکس و فیلم تهیه کرده آنرا در شبکه جهانی اینترنت در اختیار همگان قرار دهند. یک تماشاچی تکینه ی محدود به تجربه ی فردی خود که پس از حادثه فقط می تواند داستانی افسانه مانند از تجربه ی شخصی خود حکایت کند به صورت تماشاچی جهانشول تاریخ سازخواهد شد. او می تواند داستانی را به صورت یک واقعیت در سطحی جهانی روایت کند و خود را در قامت یک روایت گر تاریخی به دیگران بازشناساند.

غایت نمایش

خواست دختران خیابان انقلاب خواستی است که در اقدام آنها به نمایش در می آید. خواستی در ورای آن وجود ندارد. اساسا سیاست نمایشی شکل گرفته تا اعتراضی باشد به وجود هر فرا کنشگری. این فقط کنشگر است که می تواند خواست خویش را در کنش خود بیان کند. تمام. فرا کنشگری حق ندارد بر مبنای دانشی ترافرازنده یا دسترسی به منبعی دیگرگونه غایتی یا هدفی را به کنش یک کنشگر نسبت دهد. کنشگری تهدید زندان و شکنجه را به جان خریده، با استفاده از منابع اندک خود نمایشی را سازماندهی کرده تا بتواند خود خواست خویش را بیان کند. کسی دیگر، نظریه یا دستگاهی دیگر با ادعای بس دانشی یا توانی بزرگتر از او نمی تواند این کار را بکند. خواست دختران خیابان انقلاب حضور بدون حجاب (اجباری) در عرصه های کار و زندگی است. درست همان چیزی که به نمایش می گذارند. آنها مدعی هستند که بر خلاف گفتمان رسمی دارای شهامت و توان اعمال اراده ی بر فشای عمومی و تن خود هستند. باز درست بهمانگونه که آنرا به نمایش می گذراند. آنها بر این نکته تأکید می گذراند که با قرار گرفتن در موقعیت جدید حضور باز و آزاد در جامعه می توانند در برسازی جهان زیستی متفاوت نقش ایفا کنند. باز درست همانگونه که آنرا با برسازی صحنه ی نمایشی جدیدی به نمایش می گذارند.
نمایش دختران خیابان انقلاب به قصد اعتراض انجام می گیرد ولی چیزی بیشتر از آنرا در بر می گیرد. نمایش بیش از اعتراض امر رهایی را بنمایش می گذارد. زن روی سکو خود را از یک اجبار، از حجاب، رهانیده است. درست به همین سادگی. شهامتی که به نمایش در می آید نیز شهامت دست یابی به رهایی است. احساس خداوندگاری در تجربه ی یک خواست دور از دسترس. ولی مشخص است که رهایی امری موقتی است و وابسته به صحنه ی نمایشی ای است که به زودی بسته خواهد شد. به این خاطر رهایی با اعتراض در آمیخته است. کنشگر در نمایش بی رغبتی یا در حد رادیکال خود انزجار خویش از حجاب اجباری و خواست رهایی از آن را به نمایش می گذارد. این پدیده (در آمیختگی امر فوری با امر کلی) ویژگی کنش و سیاست نمایشی است: تأثیر گذاری مستقیم حسی و عاطفی برای دامن زدن به تحولی بنیادین. این تو در تویی دو گانه امر فوری و امر بنیادین و رهایی و اعتراض را می توان به جادوی سیاست نمایشی نسبت داد.
برای برخی نمایش با نمایش شعبده و جادو تداعی می شود. به تئاتر می روند تا سحر نمایش و نقش آفرینی هنر پیشه ها شوند. برخی دیگر به تماشای کنسرت یا گردهمایی های نمایشی سیاسی می روند تا جادوی شور جمعیتی پر شور و شرر را تجربه کنند. از سوی دیگر، در دیدگاه دروکهایمی در مراسم آئینی امری جادوئی رخ می دهد. ضرب آهنگ حاکم بر کناکنش مراسم آئینی امکان احساس سرخوشی ای را فراهم می آورد که در گستره ی زندگی روزمره به سختی می توان به آن دست یافت. در مراسم آئینی می توان به شور عاطفی ای دست یافت که همچون منبعی از نیرو برای برگذشتن از سختی های زندگی عمل کند. نمایش سیاسی حتی اگر به صورت فردی انجام گیرد باز دارای چنین ویژگی ای است. جادویی که هم کنشگر و هم تماشاچی را در بر می گیرد. کنشگر از نمایش خود، از تمرکز بر بازنمایی باورها و خواست خود، از جلب توجه تماشاچیان به احساس سرخوشی می رسد - همه اینها البته به شرطی که نمایش با موفقیت به پیش رود. تماشاچیان در احساس جذابیت نمایش و در آگاهی به نقش خود در شکل گیری (یا به صحنه رفتن) نمایش به شور دست می یابند.
نمایش دختران خیابان انقلاب تماشاچی فوری مستقیم خود، رهگذر پیاده رو را جادو نمی کند. اینرا از مشاهده ی عکسهایی که مردم (در واقع برخی تماشاچیان) از رخداد گرفته اند می فهمیم. مردم واکنش خاصی به رخداد نشان نداده اند. ولی این به جادوی کلی نمایش دختران انقلاب خدشه ای جدی وارد نمی کند. نمایش برای تماشاچیان دیگری به صحنه رفته است، برای تماشاچیان ملی، برای تماشاچیان مجازی و در این میان به ویژه برای آنهایی که حجاب را به صورت یک مسئله و مشکل می بینند. در گوشه و کنار کشور، مردم قطعه فیلمی را می نگرند و خود را اسیر افسون نمایش رهایی و شهامت زنان در صحنه ی نمایشی بدیعی می یابند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست