فراخوان برای ایجاد "شبکهی سوسیالدموکراتهای ایرانی"
رضا طالبی
•
بنیانگذاری شبکهای برای سازماندهی نیروهایی که در تلاش برای بنیانگذاری جامعهای دموکراتیک و انسانی براساس ارزشهای سوسیالدموکراتیک در ایران هستند، هدف این پروژه است. هدف غایی این پروژه اگر موفق به رشد و رسیدن به اهداف اولیهی خود شود، تشکیل حزب سوسیال دموکراتیک ایران خواهد بود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۶ بهمن ۱٣۹۶ -
۱۵ فوريه ۲۰۱٨
فصلی نو در تاریخ ایران
چالشهای فراروی کوشندگان راه آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی
برای خیزشِ اعتراضی مردم ایران در ماههای اخیر، ویژگیهای فراوانی را برمیشمارند. تحلیلگران عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از خاستگاههای جهانبینانه، تجربی، زیستگاه و درجهی مشارکت در رویدادهای ایران تفسیرها و تحلیلهای گوناگون ارائه دادهاند و به پیشبینیهای مشابه یا متفاوتی رسیدهاند.
آنها در تحلیلهای خود پیشنهادهایی نیز پیشروی معترضان، سیاستمداران و روشنفکران داخلی و خارجی قرار میدهند. شماری نیز از این فراتر رفتهاند، تا آن جا که سمتگیری، ساختار، نوع حکومت و حتی رهبران آینده را نیز تعیین میکنند.
ممکن است عدهای بگویند این گونه تحلیلها، پیشنهادها و گزینشها براساس قوانین حقوق بشری، حقِ طبیعی افراد، گروهها، احزاب و شخصیتهای سیاسی-اجتماعی است و هیچ ایرادی ندارد.
لازم هست پیش از روشنگری در مورد آنچه میخواهم بنویسم، چند نکته را که نشانههایشان در سطرهای بالا هست، توضیح دهم تا ارتباط شما با دیدگاههای من را سهلتر سازد.
درباره استفاده از عبارتِ «فصلی نو» باید بنویسم که در درازنای تاریخ ایران، ما کمتر جنبشی را مییابیم که ویژگیهای حرکتهای اعتراضی اخیر مردم را داشته باشد. این خیزش، خیزشی طبقاتی، مستقل، غیرمذهبی، غیرقومی، ملی، غیرمتمرکز و بیرهبر است.
چرا واژهی «چالش» را به کاربردهام؟ زیرا بر این باورم که اکنون آرزومندانِ آزادی، دموکراسی و برابری در ایران، فرصتی به دست آوردهاند که کمتر در تاریخ یک کشور رخ میدهد. از دست دادن این فرصت، نه تنها مردم آرزومند را مایوستر خواهد کرد، بلکه عمر رژیم استبدادی را طولانیتر و درماندگی مردم را افزونتر میکند.
دربارهی تفسیرها، تحلیلها، پیشنهادها و گزینشها اما باید دقت بیشتری به خرج دهم تا سوءتفاهمی پیش نیاید. بهواقع دو مقولهی متفاوت در این تحلیلها پنهان است: اولی موضوع "خبررسانیها و تحلیل"هاست که کارکردی روشنگرانه و پژوهشی دارد و به نوبهی خود نه تنها مفید، بلکه ضروریست. زیرا جهان پیرامونی را در جریان این رویدادها میگذارد. ایرادی هم اگر باشد زیاد آسیبزننده نیست. هنگامی که سخن از پیشبینیها، پیشنهادها و گزینشها در میان است، مسئله بغرنجتر و سختتر میشود، زیرا:
1.مبتکران این پیشنهادها، نه نقشی در آغاز یا سازماندهی این جنبش داشتهاند، نه سطح آگاهی آنان از روند رویدادها کامل است. در نتیجه هنگامی که صورت مسئله را خوب درک نکردهباشی، راهحلهای ارائه شده غالباً درست از آب درنمیآید.
2.گوناگونی و گاهی تضاد این پیشنهادها و پیشبینیها، نه تنها به سردرگمی مبتکران خواهد انجامید، بلکه در صفوف، افکار و برنامههای مخاطبانی که در خط مقدم رویارویی نابرابر با رژیم استبدادی هستند نیز شکاف، پریشانی و سردرگمی به وجود میآورد.
این عواقب میتواند جنبش را خسته، پراکنده و در نهایت ناامید و مایوس سازد که قصد و هدف تلاشگران راه آزادی نیست.
3.از دیدگاه ماهوی نیز این گزینشها غیردموکراتیک هستند و روح تکروی را به درون جنبش میکشانند.
4.این امر موجب تشتت در بین سیاستمداران و آزادیخواهان بینالمللی میشود و درنتیجه به موضعگیریهای نادرست جوامعِ جهانی و نیروهای آزادیخواه و همبسته با جنبشهای مردمی میانجامد.
5.چهار دلیل ارائهشده بالا به خروجی بس زیانبارتر و دهشتناکتر میانجامد: رژیم از تمامی موارد ذکرشده، دستاویزهای گوناگونی برای به بیراهکشاندن، سرکوب، کوبیدن برچسب وابستگی، و در نهایت خاموشکردن جنبش اعتراضی به دست میآورد. در صحنهی بینالمللی نیز خود را حقبهجانب نشان میدهد.
با برشمردن ویژگیهای بالا برای خیزش اخیر مردم، دربارهی اعتراضها و خیزشها آینده میتوان به نتیجهگیری زیر رسید:
"اپوزیسیون متشکل و غیرمتشکل ایران، بدون تشکیلات و سازماندهی، نه تنها قادر به رهبری جنبش اعتراضی مردم نیست، بلکه بعید به نظر میرسد که حتی توان همراهی و همیاری با این نوع حرکتها را در کشور داشته باشد."
اکنون که "فصل نوینی در تاریخ ایران" آغاز شده است، بایستی طرحهای نویی نیز دراندازیم.
مقدمه
پس از پیروزی انقلاب بهمن در ایران، تلاش برای "گذار به جامعهای دموکراتیک، متکی بر قوانین انسانی و اصول حقوق بشری"، در اشکال گوناگون و از سوی نیروهای اپوزیسیون مختلف، از راست تا چپ، مذهبی و غیرمذهبی، در داخل یا خارج کشور ادامه داشته است.
پس از گذشت چهار دهه، این تلاشها نتوانستهاند بنیادهای استبدادی، غیرانسانی و ناعادلانه را در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رژیم ایران تغییر دهند. پیشرفتها و اصلاحات به دست آمده، گاه بسیار جزئی و گاه موقت بودهاند و تغییرات بهسزایی در وضعیت مردم به وجود نیاوردهاند و نهادینه کردن اصول دموکراتیک و حقوق بشری نیز با شکست روبهرو شده است.
برای اثبات ادعای بالا، نیازی به طرح آمارهای بلندبالا نیست، تنها نگاهی به جامعه کنونی ایران در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی نشاندهنده وضعیتِ اسفبار مملکت است.
آیا اپوزیسیون ایران با ترکیب کنونی، توانایی ایجاد تغییرات بنیادین در وضعیت کشور را دارد؟ مسلماً اگر چنین پتانسیلی در اپوزیسیون وجود داشت، طرح این پروژه بیمعنا و بیجا بود. پراکندگی، خستگی، بیبرنامگی اپوزیسیون (در بلندمدت)، فعالیتهای هرچند گاه شجاعانه آنها را کماثر و در اکثر مواقع بیاثر میکند. اگر بخواهم فعالیت اپوزیسیون ایران را در یک جمله خلاصه کنم، چنین است: "اوج و حضیض فعالیتهای اپوزیسیون، بازتاب رویدادهای سیاسی داخل و عملکردهای رژیم جمهوری اسلامی ایران است."
استبداد حاکم بر میهن ما سالهاست ادامه دارد. میتوان دلایل گوناگونِ منطقی و واقعی برای علل ادامه حکومت مستبدان و همچنین ناتوانی اپوزیسیون در تغییرات دموکراتیک در جامعهی ایران ارائه داد. موضوع و هدف این نوشتار بررسی و آسیبشناسی همهجانبهی اپوزیسیون ایران و چرایی جاخوشکردن رژیم نیست، اما ضروری است اشاره کنم که باوردارم، "پاشنه آشیل" یا "چشم اسفندیار" جنبش آزادیخواهی ایران است.
نگاهی نو
زاویه نگاهِ اپوزیسیون ایران (منظورم کل اپوزیسیون ایران است که مخالف رژیم، و خواهان تغییرات اساسی در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستند)، در پیوند با نقش خود تاکنون درست نبوده است و نیست.
اپوزیسیون با بهکاربستنِ تمامی نیروی خود و نگاه چهارچشمی به رژیم ایران و حرکات و تغییرات موضعی و موقتی درون آن و همچنین رویدادهای ناشی از عملکرد آن، فرصت خودپردازی را از دست داده است. تلاشگران اجتماعی برای اینکه به نیروی موثر و بازیگری فعال تبدیل شوند، بایستی نگاهی نیز به ساختار، ظرفیت و توانایی خود بیاندازند. خودپردازی پدیدهای است که کمترین نیرو را از اپوزیسیون ایران در چهاردهه اخیر گرفته است. اگر هم تلاشهایی صورت گرفته، تنها در اختلافزدایی درونی هر سازمان یا برخورد با دیگر گروههای اپوزیسیون بوده است.
به عبارت دیگر، اپوزیسیون ایران با نیروی انسانی - مالی محدود خود توان مبارزهی تمامعیار در جبهههای گوناگون را ندارد. بنابراین بایستی تقسیم کاری دقیق، حسابشده و واقعبینانه در فعالیتهایش داشته باشد. پراکندگی، ناهمسوئی، بلندپروازی و عدم انعطاف باعث تضعیف و انشقاقِ صفوف اپوزیسیون ایرانی است. ریزش اعضا و هواداران از گروههای گوناگون به تشکیل لشکرِ عظیمی از غیرفعالان سیاسی انجامیده است. در مقابل، رژیم ایران سرمایهگذاری عظیمی را چه در داخل، چه در خارج کشور برای بیاثرکردنِ فعالیتهای اپوزیسیون انجام داده است. حاکمان ایران در این عرصه بسیار با دقت عملکرده و از به کاربردن هیچ ابزاری نیز دریغ نورزیدهاند.
اپوزیسیون
شناخت ما از نیروی اپوزیسیون حکومت ایران، و ماهیت، ترکیب، توانمندی، تاریخچه، سمتگیری و کمیت آن تا اندازهای روشن است1. تقسیمبندی آنها بر اساس نحلههای فکری و سمتگیری سیاسیشان نیز کار چندان دشواری نیست.
ادعای دیگری نیز در پیوند با اپوزیسیون ایران دارم که شاید گره بر جبین اپوزیسیون متشکل ایران بزند. من بر این باورم که اپوزیسیون غیرمتشکل، یعنی هزاران هزار انسانِ آزاده که در داخل و خارج از ایران به شیوههای گوناگون برای آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در ایران تلاش میورزند، بسیار قدرتمندتر و موفقتر از اپوزیسیون متشکل در احزاب و سازمانهای سیاسی عمل میکنند.
همین جا باید به موضوع مهمی نیز اشاره کنم تا از سوءتفاهم احتمالی پیشگیری شود. این موضوع مهم "حزبیت" است. من به حزبیت اعتقاد دارم و نیمی از عمرم را در عضویت سازمانی و حزبی گذراندهام و میگذرانم. مطرح کردن موفقیت نیروهای اپوزیسیون غیرمتشکل، تنها اشاره به واقعیتی موجود و نه تبلیغ غیر حزبی بودن است. تجربهی کاری من در پیوند با پروژههای بینالمللیِ 25 سال گذشته در کشورهای بالتیک بعد از سقوط شوروی، کشورهای حوزهی بالکان بعد از جنگ بالکان، در عراق بعد از سقوط صدام و خاورمیانه بعد از بهار عربی به من آموخته است که "سقوط حکومتهای استبدای به هر شیوهای که صورت پذیرد، سمتگیری سیاسی-اقتصادی آینده تمامی این کشورها را گروه، حزب یا جریانی رقم خواهد زد که متشکلتر است".
اگر بخواهیم به تقسیمبندی کلاسیک برگردیم، سادهترین و موجزترین شکل تقسیمبندی اپوزیسیون ایران (بدون پرداختن به جزئیات) شامل دو جریان اصلی و سیاسی عمده در اپوزیسیون متشکل و غیرمتشکلِ ایران است: راستها و چپها که درخط سیاسیِ ایران در منتهاالیه راست یا چپ این سمتگیریِ سیاسی قرار میگیرند. در این جا تمرکز من بر جریانی است که ارزشهای سوسیالدمکراتیک را جزو اصلی و اساسی جهانبینی و مبارزاتی خود قرار داده است. درنتیجه شعار "همه باهم" معنایی در این طرح پیدا نمیکند. همچنین شامل جریانهای سیاسی که در سمت راست یا سمت چپ این تفکر سیاسی قرار دارند نیز نمیشود.
اپوزیسیون ایران چه متشکل، چه غیرمتشکل آن، چارهای جز یافتن شیوههای نوین سازماندهی را ندارد. اپوزیسیون ایران از راست تا چپ، از مذهبی تا غیرمذهبی، بایستی در شکلهای جدیدی متشکل شود و این به معنی تعطیلی سازمان، احزاب و گروههای موجود نیست، بلکه آزمایش نوعِ دیگری از فعالیت است که هزینهی گزافی نیز برای اپوزیسیون بهبار نخواهد آورد.
پروژهی تشکیل شبکهی بینالمللی سوسیال دمکراتهای ایران
هدف این پروژه:
بنیانگذاری شبکهای برای سازماندهی نیروهایی که در تلاش برای بنیانگذاری جامعهای دموکراتیک و انسانی براساس ارزشهای سوسیالدموکراتیک در ایران هستند، هدف این پروژه است.
با آگاهی بر دشواری اجرای چنین پروژهای، ادعا دارم که نیروهای مخالف نظام کنونی، چه در داخل، چه در خارجِ کشور، راهی جز سازماندهی و تشکیل شبکههای گوناگون بر اساس ایدئولوژی و سمتگیری سیاسی خود ندارند. در همین جا باید تاکید کنم که گردآمدن نحلههای فکری گوناگون زیر چتری یگانه نیز راه به جایی نخواهد برد. برهان من در صدور این احکام نیز بر اساس نتایج تلاشهای تاکنون، و همچنین ناکارآمدی اتحادها، توافقها و همکاریها احزاب گوناگون از یک یا چند نحلهی فکری بوده است.
بهکارگیری واژهی پروژه نیز آگاهانه است. بر اساس تعریف کلاسیک، پروژه، دارای هدفی مشخص و روشن، واقعبینانه با محدودیت زمانی است که در این جا ایجاد "شبکهی سوسیالدموکراتهای ایرانی" است. زمان پایداری پروژه را نیز بنیانگذاران آن بر اساس توانایی و امکانات خود تعیین خواهند کرد.
مسلماً هدف غایی این پروژه اگر موفق به رشد و رسیدن به اهداف اولیهی خود شود، تشکیل حزب سوسیال دموکراتیک ایران خواهد بود که نیازمند زمان، نیرو و هدفمندی است. قبل از این که به شیوهی تشکیل، روند کار و ساختار این شبکه بپردازم، باید پاسخهای روشن، منطقی و واقعبینانه به چند پرسش بدهم که هنگام طرح این پروژه در ذهن تمامی علاقهمندان پدیدار میشود.
یکم: آیا این پروژه برای سازماندهی گروه یا شبکهای برای بحث و پژوهش پیرامون سوسیال دموکراسی است؟
این پروژه یک حرکت یا فراخوان برای ایجاد گروه، جمع یا حزب برای بحثهای تئوریک نیست. زیرا چنین گروهها و جریانهایی وجود دارند و تلاش بسیار ارزشمندشان در این عرصه قابل ستایش است و کمک شایانی نیز به ترویجِ اندیشههای سوسیالدموکراسی میکنند. تنها به عنوان مثال میتوانم از "جمعیت هوادارن سوسیال دموکراسی" نام ببرم که کتابشان تحت عنوانِ "سوسیال دموکراسی در ایران" امروز به دست من رسید که با اشتیاق در حال خواندن آن هستم. من هم ده سال پیش کتابی تحت عنوان "سوسیال دموکراسی چیست؟ اندیشهها و چالشها" ترجمه کردم که منبع خوبی برای درکِ جامعهی رفاه است.
دوم: از کجا میدانیم که این پروژه نیز همانند بسیاری تلاشهای دیگر ناموفق نخواهد بود؟
پاسخ این است که هیچ تضمینی نیست که این پروژه موفق شود. تنها تفاوت آن با تلاشهای پیشین شاید خیزشِ مردمی اخیر است که فرصتهای بس بهتری را پیشِ روی تشکیل چنین شبکهای قرارداده است و ضرورتش را نیز ایجاب میکند. از سوی دیگر ساختار و سازماندهی این شبکه استوار بر اعضا خواهد بود و نه تعدادی از روشنفکران و سیاستورزان. در عین حال مدیریتی متفاوت نیز خواهد داشت که توضیح خواهم داد.
سوم: منابع مالی این شبکه از کجا تامین میشود؟
این شبکه در ابتدای شکلگیری و در آغاز کار، از امکانات مالی برخوردار نیست و بنابراین از احزاب و سازمانهای سوسیالدموکرات کمک خواهد گرفت. در اینجا باید به یک نکته بسیار مهم اشاره کنم و آن هم ترویج فکرِ خطایی است که ما را از دریافت کمک و پشتیبانی از همرزمانمان برحذر میدارد. سوسیال دموکراسی جنبشی بینالمللی است و با اهدافی مشترک، بیش از صد و پنجاه سال است که با همبستگی، همکاری، پشتیبانی مالی و فکری توانسته است به موفقیتهایی چشمگیر، بدون هیچگونه چشمداشت سیاسی یا اقتصادی نسبت به همکاران خود برسد.
بعد از شکلگیری این شبکه، حق عضویتِ اعضای این شبکه و کمکهای دریافتی از سوی هواداران آن، منبع اصلی مالی این پروژه خواهد بود.
چهارم: شکل فعالیت این شبکه چگونه خواهد بود؟
نوع فعالیتِ این شبکه کاملاً علنی است و از شیوههای گوناگون رایج و مدرن برای یارگیری، سازماندهی، رشد و اثرگذاری بهره خواهد گرفت.
هرچند بیشتر فعالیت این شبکه برکارِ داوطلبانه استوار است، اما به صورت حرفهای نیز کار خواهد کرد و این بدان معناست که افرادی در استخدام شبکه خواهند بود تا کارهای جاری آن را انجام دهند.
پروسهی تشکیل شبکه
1.تشکیل گروه کاری و فراخوان برای تدوین اسناد شبکه سوسیالدموکراسی. این گروه کاری از بین داوطلبان با در نظر گرفتن جنسیت و سن آنها انتخاب میشود. تعداد این گروهِ کار بستگی به امکانات مالی شبکه خواهد داشت. گروه کاری از بین خود تعدادی را به عنوان مدیریت موقت شبکه انتخاب خواهد کرد تا کارهای پیشِ رو را انجام دهند.
2.انتشار اسناد شبکه (برنامه، اساسنامه و برنامهی عملکرد سالیانه) و آغاز عضوگیری.
3.تدارک اولین نشست نمایندگان اتنخابی شبکه برای تصویب اسناد، انتخاب هیئت رهبری و تصویب برنامهی عمل و بودجهی سالانه.
همانطور که میبینید در پیوند با تشریح روند تشکیل این شبکه خساست به خرج دادهام. زیرا بر این باورم که برای پیشبرد دموکراتیک این پروژه، "فکر جمعی"، اساس کار است. در پروسهی شکلگیری و فعالیت شبکه، برابری جنسیتی جزو لاینفک کارِ پروژه خواهد بود.
در آخر از همهی کسانی که به ارزشهای سوسیال دموکراسی باور دارند و علاقهمند به شرکت و همکاری در این پروژه هستند، میخواهم که با نظرات و پیشنهادهای خود به راهاندازی این پروژه یاری رسانند.
رضا طالبی
سوسیال دموکراتِ مقیم سوئد
reza.talebi@abf.se
1.از جمله کتاب دوجلدی " تاریخ صدساله احزاب و سازمانهای سیاسی ایران" نوشتهی یونس پارسا بِناب.
|