سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خفاشها


علی اصغر راشدان


• جلسه تو خانه کوچک غفار حسینی تو محله قلهک برگزار بود. در خانه رو به میدانچه ای باز می شد و پنجره ی اطاق جلسه طرف میدانچه بود. گروه هشت ده نفره ای از خفاشها تو میدانچه و پشت در خانه و پنجره جمع بودند، داد و بیداد و هر از گاه ریک و سنگی کوچک طرف در و پنجره پرت میکردند...
    ترورفاشیستی دوستان مان، خیلی از اعضا را از آمدن منصرف کرده بود. چند نفر از اعضای هیات دبیران هم راهی خارج شده بودند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲ اسفند ۱٣۹۶ -  ۲۱ فوريه ۲۰۱٨


 

    جلسه توخانه کوچک غفارحسینی تومحله قلهک برگزاربود. درخانه روبه میدانچه ای بازمی شدوپنجره ی اطاق جلسه طرف میدانچه بود. گروه هشت ده نفره ای ازخفاشهاتومیدانچه وپشت درخانه وپنجره جمع بودند، دادوبیدادوهرازگاه ریک وسنگی کوچک طرف دروپنجره پرت میکردند...
    ترورفاشیستی دوستان مان، خیلی ازاعضاراازآمدن منصرف کرده بود. چندنفرازاعضای هیات دبیران هم راهی خارج شده بودند. ده پانزده نفر اعضاوهیات دبیران کانون، گرم بحث وبگومگوهای معمول جلسات بودندوچندان گوشش شان بدهکارجنجالهای بیرون نبود. طبق روال معمول، بعدازپایان برنامه جلسه، مختصرپذیرائی می شد. زنده یادغفارحسینی گفت:
« آب حیات هم هست، موافقیدبیارم؟ »
زنده یادگلشیری گفت « باباکوتاه بیا، ول کن! صداشونوپشت دروپنجره نمی شنوی! بدون این حرفهام قتل عاممون می کنن. میخوای بیشتر بهانه دستشون بدی؟ »
زنده یادغفارحسینی گفت« نظردیگرون چیه؟ بحث جلسه امشبمون همین بود، بایدبه همه حق اظهارنظروعرض وجودداد. »
زنده یاددرویشیان نداداد« آقای غفارحسینی، شماکه سنی ازت گذشته، واسه چی میخوای خامی کنی وادای جوونارودرآری! جیغ ویغ خفاشارونمی شنفی! »
زنده یادجاهدجهانشاهی دوسه جلدکتاب ازغفارحسینی گرفت وبلندشد، دستی روسیبیل نیچه ای خودکشید، خنده ی طنزآلودهمیشگیش رازدوگفت:
« همینجورشم انگارامشب اوضاع قاراشمیشه، تانریختن تووهمه مونویه جانفله نکردن، ازاین محله بزنیم بیرون. »
    جاهددرست حدس زده بود، بعدشنیدیم آن شب خفاشهاماموریت داشته اندباپرت کردن یک نارنجک ازپنجره وسط جلسه ی اطاق، برنامه پرت کردن مینی بوس عازم ارمنستان راآنجاعملی وخودرایکجاازشرهمه خلاص کنند. دردقایق اخراجرای ماموریت، ازبالادستورمیرسدفعلادست نگهدارند...
    پایان جلسه اعلام شد، بامشایعت ومتلک های آنچنانی خفاشهاازمیدانچه گذشتیم. ماشین دارها، ماشین ندارهاراسوارکردندوازمهلکه بیرون بردند، نزدیک نصف شب راهی خانه هامان شدیم...

    هنوزاززیرفشاربارشهادت محمدمختاری نیشابوری ومحمدجعفرپوینده ی مظلوم به دست خفاش هاومراسم خاک سپاری شان نفس تازه نکرده بودیم وازسنگینی باراندوه فقدانشان کمرمان خم برداشته بودکه فرداصبح جلسه باجنازه ی کبودشده ی غفارحسینی زنده یادروبه روشدیم... زنده یادگلشیری کنارگوروتدفینش نالید:
« آنقدرجنازه برسرمان ریخته اندکه وقت عزاداری نداریم!...»

      تازه چهلم یاران ازدست رفته برگزارشده بودکه لیست ده دوازده نفره دیگری آفتابی شد، صریح نوشته بودند: فتوای ارتداداسامی زیرصادرشده ودراولین فرصت گریبان یک یک شان رامی گیریم، فتوارااجراوبه درک واصل شان میکنیم...
   من هم یکی ازافرادلیست بودم. اعضای هیات دبیران تلفنی ازمقامات مخالف این شاخه ی خفاشهابه همه ی افرادتوی لیست دادندوگفتند:
« هرجاتعقیب ومراقبت مشکوک دیدید، بلافاصله ازنزدیکترین تلفن دردسترس، به این شماره تلفن کنید، مشخصات افراد، شماره ومشخصات ماشین رابدهید، به هیچ عنوان سوارماشین نشویدوباهرشیوه میتوانید فرارکنید.

    بعدازظهربود، کیف چرمی کتابهام راازشانه م آویخته بودم، ازتعاونی مصرف اداره برمی گشتم. تویک خیابان فرعی خلوت شرقی ده ونک، طرف خیابان ملاصدراوخانه میرفتم. اتوموبیل سیاه رنگ شیشه تیره بنزشان ازروبه آمدوگذشت، حواسم به همه ی اطراف بود. دونفرعینک دودی زده ی گردن کلفت، راننده وآدم کناریش، روصندلی جلونشسته بودند. ازکنارم گذشتند، می پائیدمشان، نرسیده به چهارراه بعد، دورزدند. مطمئن شدم خودشانند، دنبال گریزگاهی گشتم، نرسیده به چهارراه جلوروم، کنارغرب چهارراه یک مجتمع ده پانزده طبقه وهمکفش بازارچه خریدکوچکی بود. یک باجه تلفن ازداخل، پشت شیشه ی روبه خیابان چسبیده بود. بنزتیره نرسیده به چهارراه، کنارپیاده رو پارک کرد. نرسیده به آنها، ازدرکوچک واردبازارچه همکف مجتمع شدم. رفتم توباجه تلفن، می پائیدمشان، وانمودکردم تلفن میکنم. آنهاهم می پائیدنم، پاروپدال گازگذاشتندوتخت گازازجاکندندورفتند...      

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست