سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چرا برخی از سیاستمردان ترک نمی خواهند حداقل الفبای دمکراسی را بپذیرند؟!


دکتر گلمراد مرادی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٣ اسفند ۱٣٨۵ -  ۴ مارس ۲۰۰۷


الفبای دمکراسی یعنی آنچه که ما برای خود نیک می دانیم یا حق و حقوقی که خود از آن بر خورداریم به دیگر انسانها و ملتها نیز روا بداریم و برای رسیدن به آن درجه از انسانیتی که این حق ساده را می پذیرد، مبارزه کنیم، به همرزمانمان بفهمانیم که بدون رعایت این نکات ساده نمی توانیم پا به عرصه آزاد دمکراسی بگذاریم و حتا از آن دم بزنیم.
معمولا بنا به عرف و قاعده بین المللی، هرگاه سیاستمداری ادعائی می کند، نخست؛ باید مفهوم واژه هائی را که در آن ادعا بکار می گیرد کاملا بفهمد. دوم آنکه؛ اگر می خواهد درمقابل اظهارات دیگران هم موضعی اتخاذ کند، باید براساس درست و رعایت حقوق طرفین باشد، نه بر پایه احساسات بچگانه. اماگویا این عرف غالبا درمیان اکثر سیاستمردان ترکیه وجود ندارد و مرغ این آقایان فقط یک پا دارد و آن هم آتاترک به عنوان سنبل و پدر ترکها و اعتقاد به تز: "کسی در این کشور می تواند آزاد زندگی کند که ترک باشد و آتا ترک را ستایش کند و بس". این فرهنگ بسیار عقب افتاده و ناسیو نالیستی و ارتجاعی به آن اندازه تبلیغ شده و می شود که بیشتر انسانهای ساده دل ترک به خودتلقین کرده و می کنند که فقط ترک آدم است و اگر ترکی حرف بزنید و ترک باشید خوشبخت ترین انسان روی زمین هستید!! بهمین دلیل بسیاری از این افراد و آدمهای ساده لوح همانند مسلمانان انتحاری که به امید بهشت رفتن خودرا و دهها نفر دیگر را می کشند، حاضرند، حتا جان خویشتن را بخطر بیاندازند و هرغیر ترک بیگناهی را، "اگر بگوید آدمهای دیگری غیر از ترک هم در آن مملکت هستند که انسانند و حق زندگی برابر دارند"، بکشند. نمونه بارز و ساده آن به قتل رساندن "هراند دینک" نویسنده ارمنی تبار تابع ترکیه و برنده جایزه دفاع از آزادی بود که در ترکیه و در ملاء عام هنگام خروج از دفتر کارش با گلوله به کشتند.

هراند دینک و خانم دکتر رویا طلوعی
در اینجا سوء تفاهم ایجاد نشود، از طرفی بنده و هزاران کرد امثال بنده بهیچ وجه مخالف وطن دوستی و احترام به شخصیتهائی که در راه آزادی وطن و ملت خود فداکاری کرده اند، نیستیم و هرگز هم نمی گوئیم که مثلا به اتا ترک و شخصیتهای نظیر ایشان احترام گذاشته نشود، پر مسلم است که باید یاد آنهائی که کارمثبتی برای ملت و سرزمین خویش انجام داده اند، گرامی داشت. اما انسان باید یک حد و حدودی را نیز مراعات کند، یعنی برجسته کردن نکات مثبت در یک شخص به آن حد نباشد که همه دیگر جنایات اورا اگر نسبت به ملتهای غیر خودی مرتکب شده در سایه تار قرار گیرد و یا به آن اندازه شخصیت پرستی نباشد که آن "ناجی" را به درجه تقدس و پرستش برساند، همانگونه که مسلمانان افراطی ایران در رابطه با آیت الله خمینی کرده اند. از طرف دیگر ما می دانیم که بعد از پیدایش کشور ترکیه که توسط اتاترک بر جنازه تیکه پاره شده امپراتوری عثمانی بوجود آمد، ظلم فراوان به کردها روا داشته شد و از هر طرف به آنها نارو زدند. ولی نه بنده ی کرد و نه هیچ کرد دیگری مطلقا بخود اجازه نمی دهیم که مردمان ساده دل ملت ترک را در کلیه این حق کشیها نسبت به بخشی از خلق کرد در ترکیه و حتا ستم و ظلمی که در طول تاریخ به آنها و دیگر ملتهای غیر ترک در آن کشور شده است، مقصر بدانیم. پر مسلم است که همه جنایتها، مستقیم یا غیر مستقیم توسط قدرت طلبان و ناسیو نالیستهای کور و حامیان آنها که لگام قدرت را در دست داشتند، با سیاستهای فرصت طلبانه، انجام گرفته و می گیرد. اگرما امروز عمل به ظاهر عادی، به عنوان مثال، یک سرباز ساده ترک را که با افتخار در کنار جوان نادان و بر انگیخته شده و قاتل هراند دینک را، که در زیر پرچم آن کشور عکس یادگاری گرفته، با سخنان و عکس العمل برخی از سیاستمردان ترک در رابطه با مصاحبه و نظرات کاک مسعود بارزانی رهبر حکومت فدرال در کردستان عراق، در تلویزیون ترکیه مقایسه کنیم، باید واقعا آن عمل فاجعه بار قتل و عکس یاد گاری با قاتل گرفتن را بهیچ یگیریم و تعجب هم نکنیم که این نوع افراد ساده، عکس گرفتن با قاتلی را افتخار بدانند و یا یک شخص بی گناه را فقط به خاطر ارمنی بودنش بکشند! در سر زمینی که طرز فکر سیاستمردانش این گونه باشد و شب و روز تبلیغات زهر آگین ترک پرستی و ناسیونالیستی، در رسانه هایش پخش شود، از اکثریت مردم ترک نظیر آن سرباز ساده و حتا آن جوان قاتل که یک انسان را با خشم به قتل رسانده است، بیش ازاین چه انتظاری، می توان داشت؟!
هرانسان دمکراتی از خود می پرسد، مگر کاک مسعود بارزانی، رئیس منطقه کردستان فدرال چه گفته، که خون این آقایان دنیز بایکال، رهبر «حزب جمهوریخواه مردم» و ارکان مدجو، رهبر «حزب مام میهن» را به جوش آورده است؟! خوانندگان عزیز باید به یک نکته توجه بفرمایند و آن هنگامی که برخی از سیاستمداران اروپائی، در باره عضویت کشور ترکیه به اتحادیه اروپا حتا کمی شک می کنند و معتقدند که پذیرش ترکیه به عضویت این جامعه، باید با شرایطی انسان پسند و متمدنانه پیوند داده شود، بلافاصله آوای دمکراسی طلبی این نوع از رهبران ترکیه به آسمان بلند می شود و فریاد می کشند: که ما بخشی از اروپا هستیم وعضو پیمان ناتو! و زود یادشان میرود که چه در زندانهای ترکیه به سر زندانیان سیاسی می آورند! و هیچ هم به روی خود نمی آورند که در چنین حالتی، صفحات روزنامه های ترکیه پر از تهمت و توهین رکیک به آن زن یا مرد سیاستمدار اروپائی می شود که حتا کوچکترین شکی یا پرسشی در رابطه با عضویت ترکیه دراتحادیه اروپا به مغز خود راه داده است. اما این آقایان که خیلی مایلند در جرگه کشورهای متمدن به حساب آیند، هیچگاه از خود نمی پرسند: "آیا آنها حقوق ابتدائی بیش از ۱٨ میلیون کرد و صدها هزار انسان از دیگر افلیتها را رعایت می کنند و حتا حاضر بوده و هستند که زبان، فرهنگ، آداب و رسوم دیگر ملتها را برسمیت بشناسند و اجازه فراگیری آنها در مدارس و دانشگاهها را بدهند؟!

من بارها در نوشته هایم این نکته را یاد آوری کرده ام که هر انسانی، بویژه انسانهای صاحب نظر باید نخست مفهوم واژه هارا دقیق درک کنند، آنگاه آنهارا در ملاء عام بکار گیرند. با تأسف فراوان، این مشکلی است که ما با همه ی مرکزیت گرایان و ناسیونالیستهای ملتهای حاکم بویژه در کشورها چند ملیتی خاورمیانه داشته و داریم. بسیاری از آنان در واقع این مفاهیم را خوب میدانند، اما مردم را نادان و نا آگاه به حساب می آورند و علنا عوامفریبی می کنند. دراین میان اگراغراق نباشد، افراطی گرائی درناسیونالیست بودن، گردانندگان ترکیه بیش از سیاست مردان دیگر ملتهای حاکم است و برعکس دیگران، که در بعضی زمینه ها حاضر بر تجدید نظر در افکار خود هستند، گویا برخی از رهبران ترک هیچ هم نمی خواهند یاد بگیرند. چون ازمردم نیز عکس العملی و یا مقاومتی علیه بیانات نا معقول خود نمی بینند، لذا مردم ملتهای خودی و دیگر ملتهارا بی تفاوت نسبت به آن بحساب می آورند و می خواهند به تنهائی برای آنها تصمیم بگیرند. بهمین دلیل با پر روئی تمام و نا مسئولانه، در رسانه ها این گونه اظهار نظر می کنند. به این جمله آقای دنیز بایکال(بقال) توجه فرمائید، که گفته است: "بارزانی می گوید که ۴۰ میلیون کرد وجود دارد. او کردهای شهروند ترکیه را نیز حساب می کند و می گوید که من اینجا با پ ک ک روبه رو نخواهم شد و اگر شما (یعنی ترکیه) درخاک ما با پ ک ک برخورد کنید، ما با شما مقابله خواهیم کرد. دوستان گرامی این چه مفهومی دارد؟ ما چه مذاکره ای با آنها انجام دهیم؟" خوب این آقا نا خود آگاه اعتراف می کند که در سر زمین باصطلاح ترکیه شهروند کرد هم وجود دارد. اما او و دیگر سردمداران ترکیه به ندرت گفته و ازخود پرسیده اند: که این کردهائی که در کشور ما زندگی می کنند، باید دارای حق و حقوقی باشند! "آیا آنها به عنوان گرداننده و سردمدار یک کشور، درباره این حق وحقوق هیچ فکرکرده اند و آیاهویت کردها را به رسمیت شناخته اند؟! اگر پاسخ حد اقل برای خود مثبت است، پس چرا هر ساله در ایام بهار، مضاف برآنچه نظامی در کردستان ترکیه مستقر اند، چندین لشگر سرباز دیگر به مناطق اعزام می دارند که مثلا جشن نوروز آنها را اغلب، به عزا تبدیل کنند؟" من نیز از این آقای دنیز بایکال (بقال) سیاستمدار محترم، می پرسم، مگرنه آن بخش از باصطلاح کشور ترکیه، به اعتراف خودتان، کردنشین است؟ مگر نه میلیونها کرد، صدها سال قبل از تشکیل کشور محترم ترکیه، در آن سر زمین، زندگی می کرده اند؟ مگرنه بنا به این قانون ساده انسانی، هر ملتی که صدها سال دریک سر زمین زندگی کرده باشد، وطن و آب و خاک آن ملت بحساب می آید؟ مگر نه باید سر نوشت هر ملتی را خود آن ملت تعیین کند و خود درباره ی شیوه زندگی و آینده فرزندانش تصمیم بگیرد؟ مگرنه هرملتی حق دارد، فرهنگ و زبان و رسم و رسومات خودرا، خود پرورش دهد و حفظ کند؟ اگر این پرسشها بر حق هستند و شما به عنوان یک سیاستمدار مدرن و دمکرات که باید برای دیگران نیزحق و حقوقی قایل باشید و حتما به دمکراسی هم اعتقاد دارید، پس الزاما باید آنها را بپذیرید. در این صورت چرا از این صحبتهای منطقی یک رهبر کرد به وحشت افتاده اید؟ چگونه بخودت اجازه می دهید موطن یک ملت هزاران ساله را از آن کشور هشتاد و هفت ساله خود بدانید؟ آیا فکر نمی کنید، اگر شما و همکسوتان تا پوست و استخوان ناسیونالیستتان ابتدائی ترین حق را از بیش از ۱٨ میلیون کرد در سر زمین خود صلب نمی کردید، هیچ نیازی نبود از این جملات درست یک رهبر کرد وحشت کنید؟! کاک مسعود بارزانی درمصاحبه با ان تی وی ترکیه بدرستی گفته اند: ".... متاسفانه تاریخ درقبال کردها عادل نبوده و اینک مشخص شده که تلاش برای انکار هویت ملی کردها موفق نخواهد بود. به همین دلیل لازم است ترکیه و ایران این واقعیت را بپذیرند." این مسئله ای غیر قابل انکار است که تاریخ درقبال ملت کرد عادل نبوده است و خود این آقایان هم به خوبی می دانند که پیش روان و گذشتگان شان ده ها سال کوشیده و خود هنوز هم می کوشند که هویت کردها را نابود کنند. اماخوشبختانه تاکنون موفقیت چندانی کسب نکرده اند. اگرچه بازور سرنیزه توانسته اند، برخی از شهرهای مهم کردستان را با جابجائی عمال خود، تسخیر کنند و جلو پیشرفت زبان و فرهنگ کردی را بگیرند، اما تا به حال موفق به از میان بر داشتن هویت کردی نشده اند. آیا به قول کاک مسعود بارزانی، وقت آن نرسیده است که سران ترکیه و ایران و من سوریه را نیز به آنان اضافه می کنم، در این باره واقعیت را بپذیرند و حقوق ابتدائی این خلقها، و از جمله خلق کرد را رعایت کنند؟ ایشان در جای دیگر از همین مصاحبه، مندرجه در سایت یارسان، گفته اند:
"گفت و گو با همسایگان مان برای حل اختلافات، درچهارچوب منافع مااست و ایجاد یک دولت مستقل کرد نه از طریق خشونت آمیز، بلکه ازراه گفت و گو و حفظ منافع طرفین میسر خواهد شد." دراینجا من روی نیم جمله "حفظ منافع طرفین میسر خواهد شد"، مکث می کنم. اولا این حق مسلم هر ملتی است، بهر گونه که بخواهد، امور اداره خودرا بگرداند. یعنی اگر ما به دمکراسی قلبا اعتقاد داشته باشیم و بتوانیم آن را بوجود بیاوریم، باید در چار چوب این چنین دمکراسی، همه چیز بسود توده های مردم هر سرزمینی میسر باشد. از جمله آنها که؛ آیا یک ملت می خواهد با ملت دیگر در یک سرزمین چند ملیتی و در زیر یک چتر زندگی کند، یا خیر! اگر نخواهد، بنا بر این هیچ قدرتی نمی تواند در درازمدت با زور سر نیزه این ملت را زیر یوغ خود نگهدارد و اگر زور سرنیزه ادامه پیدا کند، دروازه آن دمکراسی بوجود آمده را باید ازاول تخته کرد.

دردنیای امروز بدون شک، هرکاری بارضامندی و حفظ منافع طرفین می تواند انجام گیرد و نتیجه آن دوام داشته باشد. تضمین آن نیز به یک فرمول بسیار ساده گره خورده است، یعنی رعایت حقوق برابر بین ملتها، همانند کشور چند ملیتی سویس. در چنین حالتی اگر این ابتدائی ترین حقوق برابر بین ملتهای ما در منطقه رعایت شود، من فکر نمی کنم، هیچ ملتی حاضر باشد از ملت دیگری که صدها سال در جوار هم بدون اصطکاک ملی باهم زیسته اند، جدا شود. آیا هیچ فکرش را کرده ایم که باید گامی در راستای حقوق برابر ملتهای سر زمینمان برداریم، تا اینکه انسانهای این ملتها وسوسه نشوند، به طبل جدائی بزنند؟! این پرسشی است بس مهم که ما باید ازخودمان بکنیم. آن کسانیکه تاریخ دویست سال گذشته روابط بین خلقها درخاورمیانه را ورق زده اند، به خوبی ملاحظه کرده اند که بیش از همه ترکهای حاکم بر بخشی بزرگ از کردستان بالاترین ظلم را درحق کردها و ارمنی ها روا داشته اند. بدون شک تاریخ انسانی آنها را خواهد بخشید، اگر همین رهبران ترک بسر عقل بیایند واین ابتدائی ترین حقوق برابر بین کرد و ترک و ارمنی و غیره را رعایت کنند، در آن حالت می توان تضمین کرد که حتا شاخه باصطلاح افراطی جنبش کرد که در ترکیه آن را پ ک ک معرفی می کنند و حتا "تروریستش می خوانند"، با سیستم فدرالیسم، که در آن حقوق برابر برای همه خلقها در نظر گرفته شود، هیچ مخالفتی نشان ندهند. پس طرح تمام مسائل دیگر، بهانه است، و آن بهانه برای برتری ملت خود بردیگر ملتها! در اینجا و دراین رابطه مجبورم مجددا نمونه ای از گفتار یکی دیگر از این آقایان را بیاورم. ملاحظه بفرمائید، آقای ارکان مدجو، رهبرحزب مام میهن، که اگر روزی حزبش پیروز شود، نخست وزیر ترکیه هم خواهد شد، چه می گویند و تاچه اندازه این آقا مفهوم برخی از واژه های سیاسی را فهمیده است و یا قصدا نمی خواهد بفهمد! ایشان ضمن محکوم کردن سخنان کاک مسعود بارزانی، می گویند: "<<بارزانی قانون اساسی تعیین می کند. یعنی جمهوری ترکیه، دولت و خاک آن را به عنوان خاک خود نشان می دهد. در این شرایط نخست وزیر و وزیر خارجه ترکیه نشسته اند و از مذاکره و توافق با آنها سخن می گویند>> و این به معنی آن است که منطقه تجزیه می شود." (!!)
بنده افسوس می خورم، اگر این جملات یک نوع عوامفریبی نباشد. یعنی اگر واقعا این آقای ارکان مدجو به این جملات فوق اعتقاد داشته باشد و سر زمین آباء و اجدادی کردها را خاک و ملک ترکیه بداند که مسعود بارزانی آن را خاک خود بحساب آورده! و بهمین دلیل مذاکره با کردستان فدرال به معنای تجزیه منطقه بداند. واقعا باید گفت چه فاجعه ایست و حقیقتا باید به حال سیاستمردانی از این قماش گریست. این آقا اگر عوام فریب نیست، باید یاد بگیرد که سر زمین کردستان ملک طلق پدر هیچ فردی نیست. نه رهبران ترکیه، نه ایران، نه عراق و نه سوریه، بلکه سرزمین میلیونها کرد است که بین چهار کشور تقسیم شده و ما این تقسیم را به دلیل تحولات تاریخی در سطح جهان پذیرفته ایم. اما بی تردید نمی پذیریم که فرهنگ و زبان و سرنوشت ملت خودرا به دست دیگران بسپریم. گویا ایشان هنوز در اوابل قرن نوزدهم زندگی می کنند و نمی دانند مجددا تحولاتی در جهان بوجود آمده است و در همسایگی کشور او یک دیکتاتور سرنگون شده و یک سیستم فدراتیو حاکم است و خلق کرد در این کشور، خود حق تعیین سرنوشت خودرا در دست دارد. نهایتا این آقا با هم کسوتانش باید روزی دیر یازود بپذیرند که درترکیه فقط ملت ترک زندگی نمی کند، بلکه همان گونه که برخی از سیاستمردان ترک بدرستی پذیرفته اند که ملت ۱٨ میلیونی کرد هم در سرزمین آنها هست، پس باید حقوق برابر داشته باشند و اگر بخواهند در آینده بدون اصطکاک وارد جامعه اروپا بشوند، باید از هم اکنون تا دیر نشده، به فکر یک سیستم فدراتیو در کشور چند ملیتی خود باشند در غیر آنصورت بحث و جدل بر سر ورود ترکیه به اتحادیه اروپا هنوز هم باید ادامه داشته باشد.

به امید روزی که ما همه سر عقل بیائیم و بپذیریم که دیگری هم هست

هایدلبرگ، آلمان فدرال ٣ مارس ۲۰۰۷             دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست