زن روان گرم جانان منست
مردو آناهید
•
زن تو ای پروردگار هستیام
از نیاز هستیام بگسستیام
از شراب مهر نوشاندی مرا
با پر خورشید پوشاندی مرا
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۵ اسفند ۱٣٨۴ -
۶ مارس ۲۰۰۶
انديشهای در پيوند گسسته:
ای زن، که نامت را از خورشيد گرفتند،
ای بانو، که از فروغت نور را بيآراستند،
زندگی و آفرين را در سرشت تو يافتند،
خشنودی خدايان را از تبسم تو شنيدند،
روان مهر را در آغوش تو شناختند،
ستارگان را در بزم نگاه تو بنواختند.
تا مرا از ريشه بريدند به خلقت الله درآمدم،
او ترا بر ستايش من بگماشت،
هر ستمی که برمن بگذشت بر تو بگذاشتم،
پايت را در ناتوانی خود ببستم،
بر پيکرت رنگ انديشهام را بپوشاندم،
بر رخسارت سياهی دلم را بنگاشتم،
کاستيهای خود را بر تو نام بنهادم،
من محکوم الله و بر تو حاکم بنشستم،
ترا از سرشت نيکويت ببريدم،
با زهر نادانی گرمی آغوشت را بيآلودم،
ترا فروختم، خريدم، بخشيدم، ترا نشناختم.
خودم را نشناختم که بی تو زيستن نتوانم،
شادمانی ترا بر خود گناه خواندم،
شکوه آزادگی درونت را ننگين ساختم،
ترا از يگانگييمان به بيگانگی کشاندم،
پيوند نيروبخشمان را سوختم،
جانان را از جانم جدا پنداشتم،
ندانستم، تو در من هستي، که من هستم،
ندانستم، در رهايی از تو حبابی بی بنيادم،
اکنون ريزههای جانم با جان تو آميخته است،
در پيوند تو آزاد، در گرفتاری تو گرفتارم،
شادمانی من در شادی توست،
شاد باش ای روان گرم جانانم.
سرودهای از مهر پيوسته:
زن تو ای پروردگار هستيام_______از نياز هستيام بگسستيام
از شراب مهر نوشاندی مرا_______با پر خورشيد پوشاندی مرا
زندگی در جانم از جان تو بود_______جان بر افشاندن ز پيمان تو بود
من چه کردم با تو ای پرورده مرد_______هيچ انسانی به انسانی نکرد
من ترا در خانه زندان ساختم_______من جهانت را پريشان ساختم
من زدم بر روی تو سيلی سخت_______تا نپنداری که بينی روی بخت
ناتوانتر هرچه خود بودم از آن_______گر نهادم نام زن را ناتوان
تو ز شادی چشم پوشيدی ز پيش_______تا نسوزد دلبرت در خشم خويش
تا فرو داری تو خشم سرکشم_______اشک پاشيدی به روی آتشم
نيش ديدی از برای نوش من_______غمزده در سرديی آغوش من
تو نهادی رنچ بر رنجت سوار_______تا نگردد چشم يارت جويبار
شمع بودی خانه را افروختي_______ساختن در سوختن آموختي
از نگاهت روشنی در خانه بود_______ گر دلت از خشم من ويرانه بود
خندههايت نوشداروی وجود_______زندگانی را درخشان مينمود
آتش رويت دم خورشيد را_______جام چشمت ديدهی جمشيد را
دارد و لعلت گل فشانی کند_______سينهی دل را چراغانی کند
دامنت پروردگار آرمان_______پرورشگاه دل آيند گان
ماهبانويی فروغ خانهاي_______آشيان مهر را پروانهاي
کی دلم از مهر تو دارد نشان_______کی توان زنشدن دارم از آن
کی توانم کرد با تو همسري_______کی توانم يافت چون تو ياوري
من کجا همپای تو دارم توان_______من که همراه تو بودم ناتوان
پای بسته جمع ما را پيشتاز_______ما به تو بسته تو از ما بی نياز
بوسهی گرمت چو آوای سروش_______بوی بهبود جهان آرد به گوش
گر نگيری گرم دستم را به مهر_______اختری ديگر ندارم در سپهر
روز زن روز جوانمردان بود_______شرمروز مردم نادان بود
شاد باش ای بانوی ايران زمين_______آفرين بر بانوان سرزمين
آفرين بر کارزار بانوان_______آذر از کردار زن دارد نشان
شاد باشيد ای زنان نيکخو_______باز آورديد ما را آبرو
مردو آناهيد
دريافت بازتاب از ديدگاه خوانند گان:
MarduAnahid@yahoo.de
|