سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نشانی های مادرم


مجید نفیسی


• ای ماه بلند! منتظر چه هستی؟
زودتر به راه خود برو
و از پشت پنجره ی خوابگاه من
پیغام مرا به اصفهان ببَر. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۶ فروردين ۱٣۹۷ -  ۲۶ مارس ۲۰۱٨


 
ای ماه بلند! منتظر چه هستی؟
زودتر به راه خود برو
و از پشت پنجره ی خوابگاه من
پیغام مرا به اصفهان ببَر.
مادرم هنوز بیدار است
و ترا از پنجره خواهد دید.
چون او را نمی شناسی
نشانی هایش را می دهم:

او خوشه ی انگور بی دانه است
انار سرخِ دان شده
انجیر سیاهِ دهان گشوده
لیموی قاچ شده کنار ریحان
کاکوتی در ماست
و نعنا در دوغ
گرمک در تابستان
خرما در زمستان
و پسته ی خندان در همه ی فصل ها.
چهره ای گشاده دارد
با چشم هایی مهربان.
گیسوان سپیدش
تا روی شانه می رسد
اما قدش خمیده نیست
و چون رودابه ی زال شده
همچنان خدنگ مانده.

نشانی ی دیگرش؟ اهل کتاب است.
نیایش کتابخانه ای داشته
که بارِ هفت شتر می کرده اند.
مادرم بر بالین پدرش
"گلستان" سعدی می خوانده
تا هم غلط هایش را بگیرد
و هم به خواب برود!
او هنوز ترانه هایی را از بر دارد
که در عروسی ی برادرش می خوانده اند.

نشانی ی دیگرش؟ اهل دل است.
اگر مهتاب باشد
گلیم را توی ایوان می اندازد
کنار شب بوها،
و می گذارد "تاج" آواز بخواند
و نی ی "کسایی" و تارِ "شهناز"
گفتگو کنند.

ای ماه بلند! زودتر پیغام مرا ببَر
و به او بگو
تا همان ترانه ای را برایت بخواند
که سالها پیش در ایوان می خواند:
" تو که ماه بلند آسمانی
منم ستاره میشم دورت می گردم.
تو که ستاره می شی دورم می گردی
منم ابر میشم روتو می گیرم.
تو که ابر می شی رومو می گیری
منم بارون میشم شرشر می بارم.
تو که بارون می شی شرشر می باری
منم سبزه میشم سر در میارم.
تو که سبزه می شیی سر در میاری
منم گلی می شم پهلوت می شینم."

۵ آوریل ۲۰۱۴

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست