سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هنوز در سفرم


محمود طوقی


• آن سوی تر مصطفی را دیدم
داشت به پدرش سیگار اوشنو می داد
بیژن را هم دیدم
نشسته بود و داشت بر متن باران تاریخ روزهای نیامده را می نوشت
چوپان زاده را دیدم
پرسیدم :عزیز کجاست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣۰ فروردين ۱٣۹۷ -  ۱۹ آوريل ۲۰۱٨


 
به اراک که رسیدم مادر جلیل را دیدم
او نگران نیامدن های بی دلیل جلیل بود
از قم که گذشتم
جلیل را دیدم
پرسیدم :خوبی؟
و او گفت : خوب یعنی چه
آن سوی تر مصطفی را دیدم
داشت به پدرش سیگار اوشنو می داد
بیژن را هم دیدم
نشسته بود و داشت بر متن باران تاریخ روزهای نیامده را می نوشت
چوپان زاده را دیدم
پرسیدم :عزیز کجاست
و او گفت: کدام عزیز؟
و کمی هم خندید
عزیز داشت کفش های کوهش را پا می کرد
حسن گوشه ای نشسته بود
وداشت برای برادرش نامه می نوشت
مشعوف هم مثل همیشه می خندید
و داشت برای کاظم از سفر دماوند چیز هایی می گفت
عباس را هم دیدم
داشت به سوی افق های دور دست می دوید

هنوز درسفرم
و بغض گریه آنی رهایم نمی کند


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست