•
بیهوده میخواهم نامش را
بر زبان نیاورم.
از پشت برگهای شوکران
"م"ِ سرش را میبینم
که به من خیره شده
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۶ تير ۱٣۹۷ -
۲۷ ژوئن ۲۰۱٨
بیهوده میخواهم نامش را
بر زبان نیاورم.
از پشت برگهای شوکران
"م"ِ سرش را میبینم
که به من خیره شده
و سنگینی تنش را
بر زبانم حس میکنم.
نخستین بار او را
زیر درختی سایهدار دیدم
و دانستم که گرفتار شدهام.
اینک زیر برگهای خشک
دمش را تکان میدهد
و وانمود میکند
که گنجشکیست نوپر.
نه! گوشهایم مرا فریب نمیدهند
و خشخشِ یکنواخت او را
از پرپرکهای شادِ پرندهای خرد
بازمیشناسند.
آنجا در تاریکی
فلسهای سیمین
و تاج زرینش میدرخشند.
پلکهایم را میبندم
و دستهایم را میگشایم.
میدانم.
دورِ گردنم حلقه خواهد زد
و از کاسهی سرم
خواهد نوشید.
بیستوهفتم مارس هزارونهصدونودوچهار
|