باید که بتوان با «جنگ امپریالیستی» مبارزه نمود
هادی پاکزاد
•
امروز شرایط گونهایست که محوری ترین کار برای تمامی نیروهای پیشرو، عدالتجو و سوسیالیست، باید مبارزه با جنگطلبی امپریالیسم و نیروهای جنگطلب باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۷ اسفند ۱٣٨۵ -
۱٨ مارس ۲۰۰۷
بالاخره... باید به این نتیجه رسید که دلخوش بودن برای «زندگی در گذشتهی خود»، انسان را آنچنان در «خود» محاصره میکند که هیچگاه توانی نخواهد داشت تا نیم نگاهی غیر متعصبانه به بیرون از «خود» بیاندازد و اطراف و اطرافیان را همانگونه که هستند ببیند و بفهمد و در برابر آن واکنشی نماید که مفید باشد برای «زندگی در حال» که اگر این «حال» باز هم از دست برود... نمایشی از موجودی یکصد ساله را خواهیم دید که دارد صدمین سال تولدش را نظاره میکند در حالی که هنوز هم طفل نوپایی بیش نیست.
شاید این (زندگی در گذشتهی خود) ویژه و وجه غالب خصوصیات مردم کشورهای جهان سومی باشد که امپریالیسم و وابستگان آنها نیز میکوشند تا چنین ویژگی را تقویت نموده و با این کار خیال خودشان را در راستای بهبندگی و بردگی کشاندن تمامی مردمان جهان و به ویژه جهان سومیها، آسودهتر کنند.
امروز و پس از گذشت همین صد سال که به آن اشاره شد، به تعداد اکثر نفرات موجود در این کشورها و بهویژه در کشور خودمان، انسانهایی هستند که در دستهها و گروهای چند نفری، فقط قادرند محدودهی خودشان را تحمل کنند و آن محدوده را همهی حقیقت و واقعیت بدانند و دیگر کسان را، یا بهحساب نیاورند و یا آنان را منحرف، خائن، خطاکار و... بدانند و براین دانستن نیز پای فشارند که هیچ چیز و کسی تغییر نخواهد کرد: نه «آن» تغییر میکند و نه «من»ی که اصرار دارم او را هرگز باور نکنم!!... و در اینجاست که صد سال میگذرد و شاهد میشویم که تمامی آن کسانی که اندیشهی مشترک دارند و با تمام وجود درک کردهاند که استثمار انسانها و تفاوت طبقاتیست که علتالعلل همهی تضادهای حاکم بر مناسبات اجتماعی است، در مصاف با این معضل تاریخی همچون طفلی که هنوز توان ایستادن بر روی پاهایش را ندارد، لنگ میزنیم و نمیخواهیم باور کنیم که اگر آن طفل چشماندازی از رشد و جوانی را پیشرو دارد، ولی ما که دیگر صد ساله شدهایم و اکنون داریم برای ایستادن از عصا کمک میگیرم، دیگر و کم کم داریم همهی شانس «زندگی» را از دست میدهیم...
امروز... و با گذشت این صد سال که از عمر آزادیخواهی و عدالتطلبی میگذرد، با همهی این افتان و خیزها، باز نامی عینی به اسم ایران مانده است که باز بتوان در آن عصا زنان هم که شده گام برداشت و خود را در این جهان شوونیستزده که برای هیچ کس جای امنی وجود ندارد، در آن احساس هویت کرد... اما عجیب و شگفت است که چرا هنوز ما عصا بهدستان متوجه نمیشویم که امپریالیسم و بسیار عوامل دیگر داخلی و خارجی میکوشند تا این وطن را نابود سازند، وطنی را که به تکرار فریاد برآوردهایم: چو ایران نباشد تن من مباد، میخواهند آن را چه بهگونهی کمی و چه به یکباره ویران سازند.
امروز در شرایطی قرار گرفتهایم که هر آن و لحظهای امکان دارد آن «ایرانی» را تحویل این نیروهای صد ساله و هزاران ساله بدهند که دیگر نامی از آن باقی نماند که بتوان در آن لنگلنگان و با عصا هم گام برداشت. امپریالیسم و عاشقان داخلیاش به همراه عوامل ناآگاه و جو گرفتهی داخلی در صدد بهراه اندازی فاجعهای هستند که هر فرد و یا نیروی ترقیخواهی نباید و نمیتواند بهسادگی از آن عبور کند. امروز شرایط گونهایست که محوری ترین کار برای تمامی نیروهای پیشرو، عدالتجو و سوسیالیست، باید مبارزه با جنگطلبی امپریالیسم و نیروهای جنگطلب باشد.
امروز اگر این وظیفه در دستور فعالیت تمام نیروهای انقلابی و مبارز و ضد جنگ قرار نگیرد... فردایی فاجعهبارتر را برای کشور و منطقه و جهان باید انتظار کشید.
برای مبارزه با جنگ چارهای باقی نمیماند مگر این که تمامی نیروهای ترقی خواه، دیگر و فقط در گذشته زندگی نکنند و بیابند که خود را در مسئولیتها شریک بدانند و با خودانتقادی صادقانه و صمیمانه، سهم برجستهای از حضور در راستای مبارزه با امپریالیسم و وابستگان آگاه و ناآگاه داخلی آن را بهعهده بگیرند.
بگذار مبارزه با جنگ را محوریترین امری بدانیم که وحدت و همبستگی ملی را ضروری میسازد. بگذار برقراری عدالت اجتماعی را که در نهایت نفی کار مزدوری را باید برقرار سازد، عمدهترین عامل وحدت درک کنیم. بگذار حقوق و آزادی زنان و همهی انسانها را که تنها با نفی جامعهی طبقاتی امکانپذیر خواهد شد، یکی دیگر از پیشنیازهای وحدت بدانیم... و اجازه دهیم بدون این که در این مسیر، خود و فقط خود را یکهتاز میدان حقیقت بدانیم، برای دیگران نیز جا باز کنیم تا آنان هم از مسیرهای گوناگون، در وسیعترین جادهی ممکن که در برگیرندهی همگان خواهد بود قرار گیرند و به آن بپیوندند.
تابوهای گذشته هنگامی ارزش دارند که در خدمت عمدهترین اهداف درآیند. اما اگر قرار است «اهداف» در خدمت اسطورههای گذشته باشند، همچنان باید پذیرفت که زندگی در گذشته، هرگز برای حال و آینده مفید نخواهد بود.
هم راه با تمامی صلحخواهان و مردمان پیشرفتهی جهان، از صلح هدفمند پشتیبانی کنیم و تمام نیروهای خود را در خدمت مبارزه با جنگ امپریالیستی به خدمت گیریم.
|