یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نوروز بر زمینه ی تاریخ


• این پیشینه و این تاریخ را مردم، همیشه عزیز داشته اند و حتا در سختترین شرائطِ ناهنجارِ اجتماعی برگذاری جشن نوروز را ادامه داده اند. اگر امیر و خان و خلیفه یی، مخالف مراسم و جشنهای ملّی بوده، با قرارگرفتن در برابرِ اشتیاقِ عمومی و پایدار مردم به برگذاری آنها، ناگزیر، تن به سازش داده است. . نخستین خلفای اسلام، آنگاه که اِعمال سلطه در این عرصه را ناممکن دیدند، به نادیده گرفتن جشن و مراسم نوروز، اکتفا کردند و در برابرِ فشارِ زیرکانه ی مردم آنرا پذیرفتند! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۹ اسفند ۱٣٨۵ -  ۲۰ مارس ۲۰۰۷


مهدی فلاحتی
falahatimi@yahoo.com

اگر تاریخ ما، تاریخ حوادث اخطارنکرده، تاریخ دلهره ها و اضطرابهای مداوم است؛ اگر تاریخ نابودی ارزشها وتاریخ فراموشیهاست، امّا بازپیدایی ارزشهای نابودشده را نیز درخود پرورش داده است. کدام نابودی ست که آفرینش برتر را در خود نپرورده باشد؟ و کدام خرابی و ویرانی ست که آبادی دوباره را در پی نداشته باشد؟
پاسخ، در متنِ تاریخ است. مردم ما اگر به سخنِ شاملو «حافظه ی تاریخی ندارند»، تاریخِ محافظ دارند. تاریخِ غرورانگیز و کهنِ ماست که حفظمان می کند و نمی گذارد در فراموشخانه ی هویت باختگی، اسیر شویم .
سرفصلهای برجسته ی تقویم، همیشه برای ما معنایی به گستره ی تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران داشته است. نوروز، بزرگترین سرفصلِ برجسته ی تقویمِ ماست:
زمستانِ گذرنده و بهارِ درپیش. زمستانِ نابودکننده و بهارِ بازآفرین. و نیز زمستانِ نابودشونده و بهارِ از دورپیدا.
افسانه ها و داستانهای خیالی و خیال انگیزی که طبیعتا بر زمینه ی یک واقعیت، شکل گرفته و شکل عوض کرده اند، همه، نوروز را به دورانِ آریایی پیش از زرتشت، منتسب می کنند.
«این جشن، در اصل، یکی از دو جشنِ آریایی بود. آریائیان در اعصارِ باستانی، دو فصلِ گرما و سرما داشتند. فصلِ گرما شاملِ بهار و تابستان، و فصل سرما شاملِ پائیز و زمستان می شد... در هریک از این دو فصل، جشنی برپا می داشتند که هردو آغاز سال نو به شمار می رفته. نخست، جشنی که به هنگامِ آغازِ فصل گرما - یعنی وقتی که گلّه ها را از آغل ها به چمن های سبز و خرّم می کشانیدند و از دیدنِ چهره ی دل آرای خورشید، شاد و خرم می شدند (نوروز) - و دیگر درآغازِ فصل سرما که غلّه را به آغل کشانیده، توشه ی روزگار سرما را تهیه می دیدند» (مهرگان) .۱
و از قرن پنجم هجری که تقویم جدید به سفارش جلال الدین ملکشاه سلجوقی تنظیم شد و چهار فصل سال، از آغاز بهار تا پایان زمستان تدقیق شد، نوروز، روز اول بهار، یک روز پس از پایان زمستان، تثبیت شد. و آنچه امروز تقویم رسمی ماست، در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در مجلس شورای ملی به تصویب رسید.
در مورد چگونگی و مدت برگذاری جشن نوروز در ایرانِ قدیم، مسلّم این است که فقط روز اول فروردین برگذار نمی شده و چند روز دوام داشته است (چند روز تعطیلی و تداوم عید، خاصه پنج روز نخست فروردین همچون تعطیل رسمی در اغلب مراکز و مناطق ایران، نشان از همین ریشه ی تاریخ دارد). یکی از دقیقترین توضیحات دراین باره، از ابوریحان بیرونی ست: «و آنچه از پسِ او [ نوروز] است از پنج روزِ همه ی جشنهاست و ششم فروردین ماه، نوروز بزرگ است زیرا که خسروان بدان پنج روز، حق های حشم و گروهان بگذارندی و حاجت ها روا کردندی؛ آنگاه بدین روز ششم خلوت کردندی خاصگان را. و اعتقاد پارسیان اندر نوروزِ نخستین است که اول روزی ست از فرنامه و بدو فلک آغاز گردیدن».۲
در مورد سبزه ی عید، رسم این بوده است که بیست و پنج روز پیش از نوروز در صحن شاهی، ستونهایی از خشتِ خام برپا می کردند و بر هر ستون، دانه یی سبزشونده می کاشتند: گندم، جو، برنج، ارزن، کنجد، لوبیا، عدس، ماش، نخود و ... با این گمان که هرکدام از دانه ها سبزتر و پربارتر شود، محصولش درآن سال، فراوانتر خواهد بود. و در روز شانزدهم فروردین، سبزه ها را از ستونها برمی گرفتند [ریشه ی رسم امروزی سبزه ی عید؛ که از دو یا سه هفته پیش از نوروز، دانه های سبز شونده کاشته یا درآب گذاشته می شود و در روز سیزدهم فروردین به آبِ رود سپرده می شود].
این پیشینه و این تاریخ را مردم، همیشه عزیز داشته اند و حتا در سختترین شرائطِ ناهنجارِ اجتماعی برگذاری جشن نوروز را ادامه داده اند. اگر امیر و خان و خلیفه یی، مخالف مراسم و جشنهای ملّی بوده، با قرارگرفتن در برابرِ اشتیاقِ عمومی و پایدار مردم به برگذاری آنها، ناگزیر، تن به سازش داده است. نخستین خلفای اسلام، آنگاه که اِعمال سلطه در این عرصه را ناممکن دیدند، به نادیده گرفتن جشن و مراسم نوروز، اکتفا کردند و وقتی در برابرِ فشارِ زیرکانه ی مردم - به شکل ارسال هدایای نوروزی به خلیفه - قرار گرفتند ، به هدایای نوروزی، نام خراجِ سالانه دادند و آنرا پذیرفتند! شدتِ این کشاکش میان مردم و خلفا را در روایتِ زیبای طبری از برگذاری نوروزِ ۲۴۸ هجری، به روشنی می توان دریافت:
«در روز چهارشنبه سه شب از جمادی الاول رفته مطابق با شب یازدهم حزیران در بازارهای بغداد از جانب خلیفه منادی ندا در داد که در شب نوروز آتش نیفروزند و آب نریزند [رسم این بود که در شب نوروز، مردم ، آتش می افروختند و در صبح نوروز، به هم آب می پاشیدند] و نیز در روز پنجم همین مذاکره شد ولی در هنگام غروب روز جمعه [که محتسب ، برگذاری جشن را علیرغم ممنوعیت آن، توسط مردم، قطعی دید] بر بابِ سعید بن تسکین محتسب بغداد که در جانب شرقی بغداد است ندا در دادند که امیرالمومنین مردم را در افروختن آتش و ریختن آب آزاد گردانیده است. پس عامه این کار را به افراط رسانیدند و از حد تجاوز کردند چنان که آب را بر محتسبان شهر بغداد فرو ریختند.»! ۳                                                                                    
کشاکشی چنین در روند تاریخ ما به آنجا رسید که به تدریج اعلام شد همه ی وقایع مهمِ زمین و زمان، از ازل، در نوروز، رخ داده و در حقیقت، این رسم کهن، یک رسم ملی نبوده و از آنِ ایرانیان، بلکه روز رخداد وقایع مهم زمین و آسمان بوده و از آنِ همه ی فرزندان آدم ابوالبشر، خاصه فرزندان ابراهیم!
محمد بن شاه مرتضی، معروف به محسن فیض (۱۰۰۷ - ۱۰۹۷ ه . ق.) در رساله یی (به فارسی) در وصف نوروز چنین نوشته است:
«چنین روایت کرده معلی بن خنیس که در روز نوروز نزد منبع حقایق و دقایق، امام جعفر صادق علیه السلام رفتم، فرمود آیا می دانی امروز چه روز است؟ گفتم فدای تو شوم روزی ست که عجمان تعظیم آن می نمایند و هدیه به یکدیگر می فرستند. فرمود به خانه ی کعبه سوگند، باعث آن تعظیم امری قدیم است. بیان می کنم آن را برای تو تا تو بفهمی. گفتم ای سید من! دانستن ِ این را دوست تر دارم از آن که دوستان مرده ی من زنده شوند و دشمنان من بمیرند. پس فرمود ای معلی! نوروز روزی ست که خدای تعالی عهدنامه یی از ارواح بندگان خود گرفته که او را بندگی نمایند و دیگری را با او شریک نسازند و ایمان بیاورند به فرستاده ها و حجتهای او و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، اول روزی ست که آفتاب طلوع کرده و بادی که درختان را بارور می سازد، وزیده، و خرّمی زمین آفریده شده، و روزی ست که کشتی نوح بر زمین قرار گرفته، و روزی ست که خدای تعالی زنده گردانید جماعتی را که از بیم مرگ از شهر و دیار خود بیرون رفته بودند و چندین هزار کس بودند، پس اولا حق تعالی حکم کرد ایشان را که بمیرند، بعد از آن زنده گردانید، و روزی ست که جبرائیل علیه السلام بر حضرت رسالت صلی الله علیه و آله نازل شد به وحی و روزی ست که آن حضرت بتهای کفار را شکست و روزی ست که حضرت رسالت صلی الله علیه و آله امر فرمود یاران خود را که با حضرت امیرالمومنین علیه السلام بیعت امارت نمایند، و روزی ست که حضرت امیرالمومنین علیه اسلام را میان جنّیان فرستاد که بیعت کردند، روزی ست که آن حضرت در جنگ نهروان فتح کرد و به قتل رسانید ذوالثدیه را که سرکردهء خوارج بود، و روزی ست که قائم آل محمد یعنی حضرت صاحب الامر ظاهر می شود، آن حضرت بر دجّال ظفر می یابد و آن ملعون را در کناسه که محله یی ست در کوفه از گلو می کشد. و هیچ نوروزی نیست که ما توقع خلاصی از غم نداشته باشیم زیرا که این به ما و شیعیان نسبت دارد، عجمان آن را حفظ کرده اند و شما ضایع کرده اید.»! ۴

نزد هرکس و هربخش از جامعه، خلاصی ازغم معنایی دیگر دارد. نزد حاکمان، بیش از هرچیز، خلاصی از فکرِ به هم ریخته شدن اوضاع است و نزد محکومان، خلاصی از سلطه ی حاکمانی ست که از هزار راه می کوشند همه چیزمحکومان را از آنِ خود کنند!
نوروزتان همیشه پیروز!

۱. دکتر محمد معین ، مجموعه مقالات .
. التفهیم ۲.
. تاریخ طبری ، جزء دهم ۳.
. ملا محسن فیض ، پنج رساله ۴.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست