یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دیروز و مژده ی نوروز!


غلامرضا بقایی


• در آستانه ی نوروز و نوزایی ی اندیشه ای انسانی برای بهروزی و رهایی و آزادگی ی میهن و مردم کشورمان، سالی سرشار از کامیابی را برای ملت مان آرزو کنیم. چشم ها را باز بشوییم از جزم اندیشی های رایج سالیان، و همصدا شویم با همه ی کسانی که گرسنگی و زندان و محرومیت سال و ماه را تاب آورده اند اما همچنان به حکومت اسلامی "نه" می گویند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٨ اسفند ۱٣٨٣ -  ۱٨ مارس ۲۰۰۵


نوروزسبز، فرخنده پی بازآمده ست!
زچه روی غبار کهنه گی نشویم از چشم، و جان و جهان نیارایم به تراوت گلخنده های بهاران میهنم؟!
پس جامه ی سبز تو می شوم به شادی، و باز می جویم و باز می سازم خانه ی بخت یاری ی تو، و آموزه ی خردمندانه ی هزاران ساله ات به گوش جان می شنوم که هرگز "چشم به راه خیزش سوشیانت و جاودانگان همگامش" نمانم (۱)، و نمی مانیم!
بر گستره ی بال گشوده ی پر آرزوی نوروز نیاکانم، و همراه و همسفر با نهالک های بلند بالای جوان امروزین توست که در هلهله ی جشن سرخ آتش، و دست افشانی و پای کوبی ی شادمانه ی همه ی کوی و برزن شهر، دروغ بافان دین پناه و فریفتگان قدرت نگاه "مسند و مصطبه" را "به ریشخند" می گیرم.
خانه می آرایم! جامه می پیرایم! زیباترین شعرم می سرایم به پیشباز خجسته ی تو، و هماره پای می فشارم بر "باور خویش به بایستگی ی نو کردن جهان و زندگی" و "شایستگی ی ستیز بی امان و پیکار جاودان با هر تباهی و گزند" که خانه ی سبز ترا، ویران می خواهد.
در هنگامه ی ماندگارآن دم که تو ازراه می رسی، چشم می دوزم به فردا و امیدهای سالیان، و کهنه و رفته را پس پشت می گذارم و مژده ی "رویش و بالش و شکوفایی و پویایی و برومندی و مهرورزی" را در همه ی گیتی جار بر می کشم!
* * *
با درآمدی از مهر و آرزو آغار کردم، و اندیشه ی امروز و فردای میهن. اما دغدغه ی رفته و گذشته هنوز با من ست و می پندارم تاملی چند برآن، شاید راهگشا باشد به دیدن سزاوارتر فردا.
سال گذشته برای همه ی آنانی که هنوز دلی پرشور در گرو مهر مردم و میهن، و اندیشه ای به جستجوی رهایی از کابوس و وحشت خدایگان زمینی و فرمانروایان دینی دارند، سالی از بیم و امید بود؛ روزگاری از اضطراب و التهاب، و منظره ای ار تاریک و روشن های بسیار.
برگرده هایمان بار سنگین غم نشست آنگاه که خشم و خوف طبیعت در پاره پاره هایی از آن خانه ی دیرین مان، بلا و فاجعه آفرید و "بم" و "زرند"، سوگوار هزاران شدند.
پیشتر آمدیم، و برف و بوران و بهمن، آوار گشت و مصیبت ببار آورد در پاره های دیگر میهن دردمندمان. البته که در این میان، سیاه رویی ماند برای حاکمان قدرت و ثروت که ناتوان و ناخواهان از چاره جویی و یاری در هر بلا و مصیبت گریبانگیر طبیعی، زیرا که ثروت و سرمایه ی ملی ی ما را یا در انبان آزمند سیری ناپذیر خود می خواهند یا درتاریک خانه های پنهانی ی ویرانی و کشتار و بمب و جنگ افزار، و فربه تر کردن امنیتی ها و...
در سالی که گذشت، بارها با درد شنیدیم و خواندیم که در سایه ی "حکومت مستضعفان"، و
"نمایندگان خدا و خلیفه گان او بر زمین"، بی پناهان خیابان خواب "کارتون خواب"، چگونه در سرمای زمستان جان دادند. نیز دیدیم و شنیدیم که دانشجویان هوشیار و فرزانه ی ما به همدلی و همیاری با این جان باختگان فقر و فاقه، شبانه به خیابان ها آمدند، آمدند و در خیابانها خوابیدند تا به جهانیان بگویند که چرا و چگونه بر سرزمین نشسته بر دریایی از نفت و گاز و انرژی و گرما، هنوز هموطنان ما از سرما و بی سرپناهی جان می دهند.
سالی که گذشت، باز پریشان تر و دردمند تر، خواندیم و شنیدیم، و سر به زیر انداختیم به اندیشه یا شرم، که بر صدها دختر و زن جوان بی خانمان ما چه می رود که ناگزیر به بستر پر از کثافت و نکبت امیران شیخ نشین عرب می خزند به نان و نوایی، و صد البته که رسوایی ی عالم گیر این بی سر و سامانی وخفت وخواری، لکه ی ننگ دیگری می شود بر عبا و قبای قدرتمداران دین خواه و دین پرور که آمده اند تا دنیا و دین رونق بخشند!
در سال گدشته، امواج گسترده ی بیکاری و اعتصاب و اعتراض هزاران هزار کارگران و آموزگاران و پرستاران و... هم بود، که بارها و بارها از سفره ی خالی ی خانه های گرسنه شان گفتند و آموزه ی رنجبارشان که گوش صاحبان قدرت و ثروت ناشنواست، و جستن یگانه ی تدبیر ملی و همگانی، که تا این نظم بی نظم انسان ستیزبرجاست، در برهمین پاشنه می چرخد.
در سال گذشته، تشت رسوایی ی حکومت روحانیان بار دیگر از بام ایران و جهان فرو افتاد آن گاه که "ولی فقیه"، "مجلس" ی آراست از گزمگان امنیتی، و اطلاعاتی ها و گماشتگان بازار و آفتابه داران "بیت" فقها و گوش بفرمانان غارت گر، تا به نام "قانون گذاران" خدایی، خلافت بارگاه دین در امان بماند از هر گزند خودی و غیرخودی، و سید علی خامنه ای از کابوس های شبانه اش اندکی خلاصی گیرد! اما این خود به یقین به ساده اندیشانی که هنوز به امامزاده ی حکومت دین اندک باوری داشتند، نشان داد که این وطن، وطن نمی شود مگر با پایان دادن به همه نهادها و نمود های این بساط سیاه قرون وسطایی.
سال گذشته ولی، همراه و سرشار بود از تلاش ها و استواری ها ی زنان هوشمند و سخت کوش میهن مان که با گام های خردمندانه و سنجیده و در جلوه های گونه گون پویش و کوشش روشنگرانه، به مصاف زن ستیزی ی حکومت دین رفتند. گفتند و نوشتند و قد برافراشتند به مطالبات لگدمال شده شان، به محاکمه های ساختگی ی بیدادگاههای اسلامی کشانده شدند اما از پای ننشستند.
سالی که گذشت سالی پربار و پرتلاش نیز بود برای دانشجویان روشن اندیش، خبرنگاران و روزنامه نویسان جسور، و جوانان زنده دل و بی باکی که در عرصه های پرتنش و خطر، استبداد دینی را به چالش طلبیدند و با ایستادگی و تاکید بر ایجاد جامعه ای بدور از سرکوب، و بر استقرار جهان شمول حقوق انسانی و مردم سالاری در میهن مان، با آدمخواران امنیتی درافتادند.
سال گذشته، اگرچه صدها زندانی ی سیاسی و عقیدتی در حکومت اسلامی، دربند زندانبانان دین و استبداد بودند و محروم از ابتدایی ترین حقوق انسانی شان، اما با جسارت و شهامتی تحسین برانگیز، برج و بارو های خوفناک "اوین" و "گوهر دشت" و... را فتح کرده، با اعتصاب و اعتراض مداوم خویش، رنج و شکنج ملتی بجان آمده را فریاد کردند.
در سالی که گذشت نه فقط بحران های همه سویه ی اقتصادی و سیاسی، بازهم رژیم اسلامی را در گرداب های مرگبار خویش فرو کشید، نه فقط نزاع های درونی ی حاکمان بر سر غارت این خوان یغما، ابعاد عریان تری بخود گرفت، نه فقط بخش های دیگری از بدنه ی خودی ی حکومت، ترسان و لرزان و ناراضی از امروز و فردای خویش، ریزش های جدی ی خود را استمرار بخشید، که ماجراجویی های خطرناک و ویرانگر فرمانروایان اسلامی در باج خواهی های جهانی، و کوشش های آشکار و پنهان برای دست یابی به سلاح های مرگبارهسته ای، جمهوری ی اسلامی را در حلقه ی پیوسته ای از بحران ها و روی در رویی های تازه تر منطقه ای و جهانی فرو برده ست، و فشارهای همه ی جانبه ی جهانی می رود که این عرصه از حیات سیاسی ی این حکومت ناهمزمان و ناهمزبان با جهان امروزی را به تنگناهای جدی تر و اثرگذارتر دچار بکند.
شاید برخی مایوس بپندارند که بحران انرژی جهانی و افزایش هر بشکه نفت به بهای بیش از پنجاه دلار، و یا احتمال گسترش همین بحران و رسیدن قیمت نقت به صد دلار در بشکه، سبب شود که باز جهان غرب سرانجام در برابر این خیره سری های حکمرانان اسلامی کوتاه بیاید، و یا از سوی دیگر همین وضعیت اخیرست که سبب شده تا رژیم اسلامی هم چنان بر طبل خشونت و یکه تازی ی قلدرمنشانه بکوبد. ولی آیا مگر در سالهای نخستین دهه ی پنجاه خورشیدی، همین دلارهای نفتی به وفور به ایران شاهنشاهی سرازیر نشد؟! مگرهمان ثروت های نفتی نبود که حتا رونقی هر چند اندک به زندگی ی مردم بخشید، ولی آیا هرگز توانست حکومت خفقان و استبداد شاهی را که در انبوهی از بحران های درونی و برونی و نارضایی ی روزافرون مردم دست وپا می زد، عمری دوباره بخشد؟
بر پایه ی چنین وضعیت خطیری ست که امروز نیز، زنگ خطر هشداردهنده را بسیاری
شنیده اند. براین اساس ست کوشش های ملی و دمکراتیک روشنفکران و فرهیختگان کشورمان برای جستن بنیادها و راهکارهایی برای نجات کشور و جلوگیری از تداوم ویرانگر حکومت اسلامی در ایران.
انتشار "فراخوان ملی ی همه پرسی" و "بیان نامه" اخیر نزدیک به شش صد تن ار چهره های فرهنگی و دانشگاهی و علمی ی کشورمان، و هم سویی ی گسترده ی کوشندگان فرهنگی و سیاسی ی برون مرز، بدون تردید کنشی سنجیده و اثرگذار درهمین راستاست. این کوشش ها گرچه هنوز مراحل جنینی ی خود را می گذراند، اما نویدبخش رشد و ایجاد تحرکات جدی در چشم انداز فرداست.
دریغ که دراین کشاکش سرنوشت ساز ملی که می تواند به حیات ننگین سیاه ترین و تبهکارترین حاکمیت انسان ستیز در میهن مان پایان بخشد، کم نیستند کسانی که سوراخ دعا را گم کرده اند، و درانبوه کژاندیشی ها و مطلق بینی های خود غوطه می خورند.
اگر درمیان از قدرت رانده شدگان حکومتی، هنوز هستند کسانی که به سودای بازگشت به قدرت، و ترسان و لرزان از حضور مردم در تعین تکلبف قطعی با تمامی ی نطام دینی، از شکل گیری یک همبستگی ی قدرتمند ملی می هراسند یا در روند پیشرفت آن کارشکنی می کنند و همچنان بر حفظ وضعیت موجود اصرار بیهوده می کنند، اگر برخی از مشاطه گران استبداد سلطنتی، همچنان بر ارث و میراث خویش پای می فشارند و به بهای آن، مشوق ویرانگرانه ی دخالت بیگانه برای دست یابی به تاج و تخت سرنگون شده اند، پاره ای از "چپ" باوران بی باور به بهروزی و سعادت مردم هم هستند که هم چنان با همان ادبیات کهنه و فرسوده و بی ثمر چند دهه ی گذشته و با همان نگاه "انقلاب" یا "هژمونی" ی خیالی و خود ساخته شان بر "انقلاب"!، و با نفی ی هرگونه تلاش ملی و دمکراتیک، و سنگ اندازی و اتهام زنی های مضحک و بی پایه به کوشندگان تحولات بنیادین درایران، می پندارند راه کارگر و حکومت کارگری و استقرار سوسیالیزم تخیلی ی خود را هموار می کنند! غافل ازاین که چنین رویکردی جز روی گردانی و انزوای آنان از تحولات پایه ای ی اجتماعی و سیاسی ی جامعه، نتیجه ای بیار نیاورده، که چهره ای فرسوده و پیر از آنان، و اندیشه ای واپس مانده از تحولات زنده و جاری ی جامعه را نزد هر ناظر روشن بینی به نمایش می گذازد.
درآستانه ی نوروز و نوزایی ی اندیشه ای انسانی برای بهروزی و رهایی و آزادگی ی میهن و مردم کشورمان، سالی سرشار از کامیابی را برای ملت مان آرزو کنیم. چشم ها را باز بشوییم از جزم اندیشی های رایج سالیان، و همصدا شویم با همه ی کسانی که گرسنگی و زندان و محرومیت سال و ماه را تاب آورده اند اما همچنان به حکومت اسلامی "نه" می گویند.
بهار در راه ست! این مژده ی نوروز بزرگ ماست!

۲٨ اسفند ماه ۱٣٨٣
سیدنی- استرالیا

(۱)- پاره های برگرفته از یک جستارارزشمند و خواندنی با نام " نوروز، آیین نوزایش جان و
جهان و زندگی" نوشته ی دکتر جلیل دوستخواه.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست