فاجعه ی خوزستان، حکومت نظامی ی اعلام نشده، و دستگیری های گسترده!
نزد جهانیان دادخواهی کنیم:
غلامرضا بقایی
•
بدنبال یک هفته سرکوب مداوم و خونین اعتراضات هم میهنان عرب، به آتش کشیدن بازارچه ها و مناطق عرب نشین، و دهها جان باخته و هزاران مجروح، ظاهرا شهرهای محل درگیری در زیر سرنیزه ی نظامیان، خاموش گشته اند. اما این فاجعه ی خونین هم چنان با خانه گردی های شبانه، و دستگیری های پرشمار کوشندگان فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی ی مردم عرب زبان خوزستان در ابعاد بسیار گسترده ای ادامه دارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۷ ارديبهشت ۱٣٨۴ -
۲۷ آوريل ۲۰۰۵
بدنبال یک هفته سرکوب مداوم و خونین اعتراضات هم میهنان عرب، به آتش کشیدن بازارچه ها و مناطق عرب نشین، و دهها جان باخته و هزاران مجروح، ظاهرا شهرهای محل درگیری در زیر سرنیزه ی نظامیان، خاموش گشته اند. اما این فاجعه ی خونین هم چنان با خانه گردی های شبانه، و دستگیری های پرشمار کوشندگان فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی ی مردم عرب زبان خوزستان در ابعاد بسیار گسترده ای ادامه دارد.
ورود یک نظامی با سابقه ی حکومتی با ظاهرعوام فریبانه ی عرب تبار یعنی "علی شمخانی" وزیر دفاع جمهوری ی اسلامی به خوزستان در هفته ی جاری، نه به هدف ادعایی "گفتگو و آزادی" ی هزاران دستگیر شده ی رخداد های اخیر، که اتفاقا برای تدارک گسترده تر سرکوب و به صحنه آوردن سناریوهای ساختگی برای تداوم آن ست. این نظر از آن روی قابل تامل ست که "دریادار علی شمخانی" ی کنونی، همان فرمانده ی پیشین "سپاه پاسداران خوزستان" در اردیبهشت سال ۱٣۵۹ ست که هدایت، کشتار، و دستگیری های وحشیانه ی دانشجویان و استادان دانشگاه اهواز در واقعه ی "انقلاب فرهنگی" را بعهده داشت. مقایسه ی سرکوب های خونین اردیبهشت ۵۹، و فروردین و اردیبهشت سال ٨۴ خوزستان یکی با نام "انقلاب فرهنگی" و دیگری به بهانه ی ساختگی "تجزیه طلبی"، ناظران مسایل و تحولات میهن مان را به این پرسش پایه ای می رساند که چرا سبعیت و سرکوب حکومت اسلامی دراین منطقه، و در مقایسه با دیگر مناطق بسیار عریان تر ست.
نخست، وضعیت خود ویژه ی خوزستان ست که شاهرگ حیاتی ی اقتصادی و صنعتی ی کشورمان بشمار می آید، و هیچ بعید نمی نماید که هر حرکت گسترده ی اعتراضی ی مردم این سامان، به مراکز صنعتی و نفتی؛ خاصه پالایشگاه آبادان برسد و به بستن "شیرهای نفت" بیانجامد. حاکمان اسلامی این تجربه ی سرنوشت ساز را خود از تحولات زمستان ۵۷ دارند و بخوبی می دانند که اگر نفتگران ما به این راهکار اعتراضی برسند، در حقیقت حلقوم حاکمان دین را فشرده اند.
دوم، مجموعه ی دانشگاهی ی "دانشگاه جندی شاپور" اهواز ست که امروز همچون دیگر دانشگاههای کشورمان، یکی از کانون های بالقوه مخالف حکومت اسلامی ست، و پیوستن و گره خوردن این کانون پرتحرک با جنبش های اعتراضی ی هم میهنان عرب زبان خوزستانی و جنبش های کارگری ی منطقه برای اعاده ی مطالبات لگد مال شده ی سالیان آنان، نیرومندی ی جنبش های تحول خواهانه و دمکراسی خواهی ی ملی را دو چندان خواهد کرد.
سوم اینکه، کوشش های صبورانه و اثرگذار فعالان خلق عرب، بویژه ی تلاش های فرهنگی و روشنگر مدنی ی آنان درسالهای اخیر، گسترده ی پردامنه ای را فراهم آورده است بگونه ای که علیرغم کارشکنی ها و برخورد های خشن نهادهای حکومتی در رویداد هایی مثل "تظاهرات اعتراضی ی مردم آبادان به آب شور آشامیدنی ی شهر" در سالهای گذشته که به جان باختن چند تن از شهروندان انجامید، یا بهانه جویی های نهادهای امنیتی در سرکوب دستفروشان تهی دست عرب خوزستانی به بهانه ساختگی "جمع آوری ی سی دی های مبتذل"، در سال گذشته، ولی نهادهای مدنی و غیر دولتی ی ایجاد شده در شهرهای خوزستان که به برگزاری ی گردهمایی ها و تجمعات فرهنگی و اجتماعی اقدام می کنند، جایگاه وِِِیژه ای در میان مردم پیدا کرده است.
افزون براین، همپای دیگر روشن اندیشان اقلیت های ملی و قومی در ایران، در سالهای اخیر فعالان عرب خوزستان نیز بر تلاش های روشنگرانه و علنی برای دست یابی به خواسته های دیرین خود پای فشرده اند، و بخصوص بازپس گیری هزاران هکتار زمین های کشاورزی که به اشغال نهادهای امنیتی و نظامی ی رژیم درآمده است، یا با پوشش های ساختگی ی گسترش "طرح نیشکر خوزستان"، یا مین گذاری ی ایام جنگ هشت ساله، همچنان در کنترل و اشغال حکومت اسلامی و وابستگان زمینخوار آن هستند، را خواستار شده اند. نامه ی افشاگرانه ی "جاسم شدید زاده " نماینده ی پیشین مجلس، به رییس جمهور اسلامی در روزهای گذشته، گوشه هایی از این ستم های عریان مجموعه ی جناح های حکومتی بر زحمتکشان بی پناه عرب خوزستان را بازمی گوید.
از سوی دیگر، اگر در روزهای گذشته و در آغاز فاجعه ی خوزستان جناح "ذوب شده در ولایت" جناح رقیب را به خاطر آن "نامه" ی کذایی مسبب این رویداد معرفی می کرد، و اصلاح طلبان حکومتی با مظلوم نمایی به تکذیب آن می کوشیدند، اما فریاد دادخواهانه ی چهره ی ارجمند هم میهنان عرب زبان ما آقای "یوسف عزیزی بنی طرف" ساعتی پیش از دستگیری اش در تهران، واقعیت تلخ سرکوب سالیان را فاش ساخت. او گفت اگر آن نامه جعلی ست، مضمون آن که همانا بی حقوقی ی مردم عرب زبان، و ستم های اشکار و پنهان بیست و چند ساله ای ست که مردم عرب خوزستان تجربه کرده اند، که قابل تکذیب نیست (نقل به مضمون).
اقای بنی طرف درست به همین دلیل بود که برای بازگویی ی ابعاد فاجعه در فضای سانسور رسانه ها و بی خبری ی عمومی پیرامون آن چه که در خوزستان گذشت، در گردهمایی ی "انجمن مدافعان حقوق بشر درایران" فریاد برآورد که تاکنون در خوزستان ۶۰ نفر کشته و ۱۲۰۰ تن دستگیر شده اند.
همچنین، دکتر حسن هاشمیان استاد جامعه شناسی ی دانشگاه تهران که خود از هم میهنان عرب تبار خوزستانی ست در روز یکشنبه گذشته در گفتگو با "رادیوی بین المللی فرانسه " بصراحت گفت: اعتراضات گسترده ی خوزستان محصول بی توجهی به خواست ها و مطالبات انباشته ی شده ی مردم این خطه و خاصه مردم عرب زبان خوزستان ست و حل چنین مسایلی مسیر نیست مگر تحقق حقوق پایمال شده ی آنان در یک نظام مردم سالار در میهن مان.
چنین موضع گیری های خردمندانه ی فعالان عرب زبان هم میهن ما، نیز دیگر کوشندگان برون مرزی در افشای خشونت دولتی گرچه بسیار اثر گذارست، ولی تشدید فصای رعب آور امنیتی که هم اینک پاسداران ولایت فقیه با نظامی کردن هر خیابان و محله ی شهرهای خوزستان در پیش گرفته اند از یک سو، و همسویی ی وزارت اطلاعات سید محمد خاتمی در یورش و هجوم و خانه گردی های شبانه و دستگیری ی مستمر شبانه روزی، نگرانی های جدی ی فعالان حفوق بشر را دو چندان می کند، آن چنان که یک خبرنگار جوان از اهواز می گوید: نزدیک به یک هفته ست که تمام خطوط تلفنی و ارتباط اینترنتی ی خوزستان با ایران و جهان و بدستور وزارت مخابرات دولت خاتمی کاملا قطع شده است. تمامی فعالان فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ی عرب زبان خوزستان حتا آنان که ببرون از خوزستان زندگی می کنند، در معرض پیگرد و دستگیری هستند. هنوز خانواده های بسیاری از سرنوشت ناپدیدشدگان هفته ی گذشته ی اهواز و ماهشهر و حمیدیه بی خبرند. هم چنان نهادهای امنیتی از ترس افشای کشتارهای جمعی ی تظاهر کنندگان بی دفاع، از تحویل دهها جسد جان باخته ی این حوادث سر باز می زنند. همچنان صدها نفر از مجروحان در مطب های خصوصی و خانه های پزشکان و پرستاران خوزستانی بگونه ای پنهان بستری هستند.
این خبرنگار که نخواست نامش فاش شود، در گفتگویی با نگارنده می گوید که به گمان او براه انداختن این حمام خون و سپس دستگیری های گسترده ی این روزها می تواند بخشی از یک سناریوی از پیش ساخته ی حاکمان اسلامی برای انحراف اذهان عمومی در آستانه ی انتخابات فرمایشی ی رژیم باشد.
این تحلیل و گمان زنی زمانی به واقعیت ملموس نزدیک تر می شود که کاربدستان دروغ پرداز حکومتی و بازجویان امنیتی ی آن در روزهای اخیر و باز به شکلی مضحک سعی دارند با صحنه سازی های تکراری ی همیشگی از "چمدان های دلار" بگویند و احتمالا اجرای شوهای تلویزیونی ی "اعتراف" گیری به کارگردانی ی حسین شریعتمداری و شرکا!
اگر کاربدستان حکومتی و امنیتی با چنین ترفندهای شناخته شده ای کوشش می کنند تا صورت مسئله که همانا پاسخ گویی به مطالبات مردم ست، را حذف کنند، ولی تشدید سرکوب های اخیر و دستگیری های وسیع هدفی ندارد جز دامن زدن به تنش های قومی، انحراف جنبش عمومی ی دمکراسی ی خواهی ملت ما، و تشدید اخنتاق با ابزار ساختگی ی "خطر تجزیه ایران"! امری که البته می تواند مورد سوء استفاده ی صاحبان سرمایه ی جهانی برای دست یابی به مطامع جهانخوارانه ی آنان نیر واقع بشود.
با چنین نگاهی ست که باید با تمام توان بکوشیم فاجعه ی خوزستان و دهها جان باخته و هزاران مجروح و دستگیر شده ی این رویداد تلخ را نزد جهانیان دادخواهی کنیم. با تماس و تشویق سازمانهای جهانی ی مدافع حقوق بشر، از آنها بخواهیم رژیم انسان ستیز جمهوری ی اسلامی را زیر فشار بگذارند تا به حکومت نظامی ی اعلام نشده در خوزستان پایان بدهد. اجساد کشته گان این رویداد تاسف بار بخصوص زنان و کودکان جان باخته را به خانواده هایشان باز گرداند. همه ی دستگیرشدگان خاصه کوشندگان صاحب نام فرهنگی و سیاسی عرب زبان را آزاد کنند.
نیز از پارلمان اروپا و دیگر مراجع حقوقی ی جهان بخواهیم خشونت دولتی ی اعمال شده توسط رژیم اسلامی در سرکوب تظاهرات مسالمت جویانه ی مردم خوزستان را محکوم کرده، با اعزام ناظران و کارشناسان بین المللی در کشف حقیقت این رویداد و نمایش دیگری از دستان خونین حکمرانان اسلامی، از جنبش همگانی برای استقرار دمکراسی و حقوق بشر در ایران حمایت کنند.
سیدنی- استرالیا
۶ اردیبهشت ۱٣٨۴
|