یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

خطر جنگ آمریکا علیه ایران و
طرح مجدد رفراندم ملی بعنوان یک راهبرد سیاسی


جلال رستمی


• طرح شعار صلح نباید به سطح سیاست مشاوره و راهنمایی در جهت حفظ منافع حکومت تنزل پیدا کند. باید شعار صلح را به یک سیاست تهاجمی برای حق آزادی بیان و اظهارنظر علنی در تمامی رسانه های جمهوری اسلامی در خصوص "همین" مسئله اتمی که گره گاه بحران امروزی ماست، تبدیل کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ فروردين ۱٣٨۶ -  ۲٨ مارس ۲۰۰۷


تئوری انتقادی نه تنها خودکامگی را نشانه می رود بلکه آنرا هم به نقد می کشد. این بدان معنی است که تئوری انتقادی در محتوای خودش با سخت کوشی و بشکل مداوم و با تمامی روش های سیاسی ضد خودکامگی است.
                آدُرنو

زمانی که برای اولین بار در دو سال پیش اطلاعیه ی فراخوان ملی رفراندم راهی تارنماهای اینترنتی گردید، علیرغم مخالفت های که با آن صورت گرفت وعلیرغم ایرادهای کوچک و بزرگی که بر آن وارد شد این فراخوان با استقبال کم نظیری، حداقل در مقایسه با اطلاعیه های هم سنگ خود، روبرو گردید. اما طرح این فراخوان نتوانست با تمامی تلاش هایی که اینجا و آنجا برای تبدیل شدن آن به یک جریان سیاسی فعال صورت گرفت، از یک حرکت اکسیونی، به یک جنبش جدی سیاسی نیرومند، تبدیل شود.

طرح شعار مناسب در شرایط مناسب و سماجت در پیش برد آن

فراخوان ملی رفراندم درست در زمانی طرح شد که سیاست اصلاح طلبی با بن بست جدی روبرو شده بود. این فراخوان با توجه به شرایط جهانی و در نهایت، سیر روند تحولات داخلی، می توانست و می تواند هنوز هم یک شعار استراتژیک مناسب در آینده ی تحولات ایران باشد. اما فراخوان از نظر تاکتیکی در آن زمان، به نحوه ای وارد عمل شد که شرایط سیاسی - اجتماعی از آمادگی لازم برخودار نبود و فعالیت های تبلیغی - ترویجی مناسبی نیز برای آن صورت نگرفته بود. طوریکه حتها صادرکنندگان اطلاعیه از همان ابتدا با شنیدن چند انتقاد و اتهام، خود با این بهانه که ما فقط ارائه دهندگان طرح هستیم و بقیه را باید خود مردم تصمیم بگیرند!؟ کم کم عقب نشسته و طرح را همان طور پادرهوا رها کردند. تارنمای اینترنتی ۶۰۰۰۰۰۰۰ هم خطای دیگر تاکتیکی بود که صورت گرفت. شعاری که هیچگونه تناسبی با جثه و توانایی این حرکت نداشت و بیشتربه بیان یک آرزو شباهت داشت تا یک واقع بینی سیاسی، چون هم در رابطه با ضعیف بودن قدرت سیاسی در ایران و هم در رابطه با آمادگی مردم دچار توهم شده بود.
مردم چگونه می توانستند به فراخوانی امید ببندند که در همان ابتدا طراحان آن، خود عقب نشسته و بین امضاء کنندگانش نیز اختلافات جدی در زمینه ی درک و تلقی و نحوه ی پیشبرد فراخوان وجود داشت.
این مشخص است هر حرکت سیاسی که بخواهد به یک راهبرد سیاسی جدی تبدیل شود. باید در زمان و مکان مناسب (تحلیل مشخص از شرایط مشخص) طرح شده و برای پیشبرد آن هم، با تمام نیرو و با سماجت و زحمت زیاد تلاش و مبارزه صورت گیرد. طرح رفراندم ملی از نظر نیاز سیاسی - اجتماعی آلترناتیو اصلاح طلبی بود که به علت ناکام ماندن در پیشبرد مطالباتش، می خواست فراتر از آن شعارها رفته و کلیت حاکمیت را به چالش طلبد. اما این حرکت با این استراتژی، باید در ابتدا، همان شعارهایی را در دستورکار خودش قرار می داد، که شعارهای مُعَوقه ی جنبش دموکراسی خواهی و آزادی طلبی و عدالت خواهانه ی مردم ایران، بودند. شعارهایی که توسط رهبری اصلاح طلبان به مسلخ ولایت فقیه برده شده بود. درحقیقت فراخوان رفراندم ملی به عنوان آغازگر یک حرکت ملی باید وظایف وشعارهای رها شده از طرف اصلاح طلبان را پی می گرفت یعنی: دفاع از آزادی مطبوعات، دفاع بی چون و چرا از آزادی زندانیان سیاسی، دفاع بی قید و شرط از آزادی بیان و آزادی اجتماعات و اعتصابات، حمایت سرسختانه و پی گیرانه از جنبش دانشجویی و جنبش زنان و معلمان و کارگران، دفاع پی گیر از حقوق برابر برای همه ی اقوام و همه ی ادیان موجود در ایران (جامعه ی مدنی و حقوق شهروندی) و در نهایت ترویج پی گیرانه ی سکولاریسم. همه ی این ها درگیرشدن این حرکت با چالش های جدیَ بودند که از طریق آنها فراخوان رفراندم ملی می توانست مطرح شده و همچنین می توانست جایگاه مناسبی برای خود در جامعه باز کند. زیرا باید این مسئله را از نظر دور نداشت، جامعه ایی که در آن نهاد های مدنی شکل و انسجام جدی ندارند و استبداد سیاسی دست بالا را دارد. ناگزیر هر حرکت سیاسی باید در ابتدا با تاکتیک ها و طرح شعارهای مناسب استبداد سیاسی را عقب رانده و زمان و فضا را برای برای سازمان یابی در جهت حرکت های بزرگتر و در نهایت طرح شعار استراتژیک آماده سازد. برای این منظور "فراخوان رفراندم" باید از همان ابتدا به سئوالات مختلفی که در مقابل اش قرار داشت پاسخ های جدی می داد.٭

ضرورت تعریفی دوباره از رفراندم

در آینده ی نزدیک ما شاهد اعتراضات و حرکت های وسیع تر توده ای، حرکت ها و اعتراضات وسیع تر زنان، دانشجویان، معلمان و کارگران در جهت طرح مطالبات مشخص اشان خواهیم بود. این حرکات و اعتراضات وسیع اگر بطور واقع بینانه و پیگیرانه همان طور که آمد هدایت و حمایت شوند، می توانند سنگ بنای حرکت های توده ای هرچه گسترده تر در جهت طرح رفراندم باشند.
به همین خاطر برای اینکه روح تازه ای در این طرح دمیده شود و یک اجماع ملی وسیع تر، حول آن شکل گیرد، باید تعریفی دوباره، روشن و شفاف از آن صورت گیرد و برای پیشبرد آن نیز یک برنامه ی مشخص عملی، نه خیلی عریض و طویل، تدوین گردد. باید توجه داشت که همه ی این ها درشرایطی است که به نظرمی رسد با سیر روند تحولات جاری در ایران، مسئله تحریم ها و تحدید نظامی که وجود دارد، طرح رفراندم ملی می تواند به عنوان مناسب ترین پاسخ به شرایط سیاسی موجود در حوزه ی راهبرد سیاسی مطرح باشد. اگر چنین شرایطی قابل تصور است باید در جهت پیشبرد طرح رفراندم ملی، بطور خستگی ناپذیر و همه جانبه و پی گیرانه، چه در داخل و چه در خارج فعالیت کرد.

شعار صلح و پیوند آن با مطالبات سیاسی مشخص

در آن تخت ومُلک از خلل غم بود             که تدبیر شاه از شبان کم بود
                                                                                     سعدی
این خطای جدی سیاسی خواهد بود هرگاه نیروی مخالف (اپوزیسیون) جمهوری اسلامی شعار صلح و شعار غنی سازی و حق داشتن انرژی هسته ایی را با هم تلفیق کند و یا آنها را با هم یک جا بیاورد. این چگونه حق ملی است که هیچ کس نمی تواند و نباید، در مقابل آن موضع بگیرد و نظر خود را در رابطه با آن بیان کند. آزادی، دموکراسی، عدالت، درخواست رعایت حقوق بشر جزء حقوق ملی نیستند فقط داشتن انرژی هسته ایی حق ملی است.
این خودزنی سیاسی است هرگاه مخالفان (اپوزیسیون) حاکمیت جمهوری اسلامی، به مشاوران و راهنمایان جمهوری اسلامی در رابطه با صلح تبدیل شوند. آنهم راهنمایان و مشاوران حکومتی که، از هر فرصتی که بدستش بیاید برای سرکوب همین راهنمایان و مشاوران استفاده خواهد کرد.
سیاست صلح را باید با مطالبات مشخص سیاسی آنهم با قرار دادن این مطالبات در مقابل حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی تلفیق کرد. باید همان طوری که رهبری جمهوری اسلامی وفاق ملی را با اسلامیت تلفیق می کند، اپوزیسیون جمهوری اسلامی هم شعار وفاق ملی را با طرح جدی مطالبات دمکراتیک مردم و جدایی دین از حکومت تلفیق کند.
طرح شعار صلح نباید به سطح سیاست مشاوره و راهنمایی در جهت حفظ منافع حکومت تنزل پیدا کند. باید شعار صلح را به یک سیاست تهاجمی برای حق آزادی بیان و اظهارنظر علنی در تمامی رسانه جمهوری اسلامی در خصوص "همین" مسئله اتمی که گره گاه بحران امروزی ماست، تبدیل کرد.
چرا بایستی همواره مردم در مقابل این موضوع قرار داده شوند: حق ملی غنی سازی و دفاع از آن به هر قیمتی؟ چرا نبایستی مردم را در مقابل این واقعیت قرار داد که: ادامه ی غنی سازی و دفاع از آن به هر قیمتی یعنی تحریم (فقر و بیماری برای اکثریت مردم) - جنگ (کشت و کشتار و ویرانی).
اگر موضوع حق "ملی غنی سازی" را به شکل مشخص و با درنظر گرفتن پی آمدهای آن (نه به شکل وارونه و فقط به عنوان یک حق ملی) برای مردم مطرح کرد و از آنها خواست که نظر و رای خود را در این رابطه اعلام کنند بعد خواهید دید که رای و نظر مردم چه خواهد بود. این وظیفه ی جنبش صلح و وظیفه ی روشنفکران و تمامی جریانات سیاسی است که ماجراجویی های جمهوری اسلامی را افشا ساخته و از دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی کاذب که حکومت جمهوری اسلامی سعی در بوجود آوردن آن دارد، جلوگیری کنند نه به آن دامن زنند.

٭ رجوع شود به مقاله ی من فراخوان ملی برگزاری رفراندم و ضرورت حضور فعال چپ مدرن و جمهوریخواه برای تحقق آن در آرشیو اخبار روز


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست