سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کنفدراسیون، جنبش دانشجوئی
ساواک شاه و روزنامه کیهان - ۴


دکتر منصور بیات زاده


• مطالبی در باره تاریخچه کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی (افشاگری در باره تحریف تاریخ از سوی جاسوس ساواک و نویسندگان کیهان چاپ تهران) ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۹ فروردين ۱٣٨۶ -  ٨ آوريل ۲۰۰۷


در بخش سوم این نوشته ، در باره خط مشی و سمت و سوی مبارزات و فعالیت های کنفدراسیون جهانی توضیحاتی دادم. در ادامه آن توضیحات و روشن کردن تمام جوانب آن فعالیت ها، سعی می کنم در این بخش از نوشته (بخش چهارم) همچنین به چگونگی روند کار کنگره سوم کنفدراسیون که از تاریخ ۱۰ تا ۱٣ دی ۱٣۴۲ ( ٣۱ دسامبر ۱۹۶٣ تا ٣ ژانویه ۱۹۶۴) در لندن برگزارشد نیز اشاره کنم و در این رابطه، بخشی از پیام شخصیتهای مذهبی ، سیاسی و دانشجوئی به کنگره سوم و همچنین مصوبات آن کنگره ، از جمله قطعنامه سیاسی کنگره، پیام به دکتر مصدق، پیام به آیات اعظام خمینی، میلانی، شریعتمداری، پیام به دانشجویان دانشگاه تهران، پیام به استادان و دانشجویان و مردان آزاده ایکه در دادگاه نظامی بطور سری محاکمه و محکوم شدند از جمله آیت الله محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان، دکتریدالله سحابی ، عزت الله سحابی ... پیام به کارگران ـ دهقانان ـ رنجبران ... را نقل کنم، تا از آن طریق برگهائی ازتاریخچه واقعی جنبش دانشجوئی در رابطه با مبازرات و فعالیت های آن « جنبش» علیه استبداد و استعمار و در دفاع از آزادی و مسائل ملی و میهنی وتاکید بر خواست تحقق حاکمیت قانون بر وطنمان ایران را بازگو کرده باشم، همانطور که در پیام سازمان دانشجویان دانشگاه تهران به سومین کنگره کنفدراسیون در لندن آورده شده است: « نهضت دانشجوئی ایران زاده ضرورت زمان و پرورده نهضت ملی ایران است» و در پیام کنگره کنفدراسیون در لندن به « دکتر محمد مصدق پیشوای خردمند نهضت ملی ایران»می خوانیم: « کنگره بار دیگر اعلام کرد که نهضت دانشجوئی ایران جزء جدائی ناپذیر از نهضت ملی ایران است.» و در پیام به کارگران ـ دهقانان ـ رنجبران تاکید کرده است که: « باید با مبارزه متحد بزرگترین سد پیشرفت و ترقی کشور و عامل مهم سیه روزی توده های مردم یعنی حکومت شاه را واژگون ساخت... همرزمان مبارز. ما با نثار بوسه های سپاس بدستهای پینه بسته و چهره های در آفتاب سوخته تان یک بار دیگر دستتان را صمیمانه برای پیمان بستن در ادامه یک مبارزه پیگیرتر میفشاریم.» ...
در گزارش کنگره سوم کنفدراسیون می خوانیم:
« نخستین جلسه کنگره سوم کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در ساعت ۱۰ بامداد روز سه شنبه دهم دی ماه ۱٣۴۲ ( ٣۱ دسامبر ۱۹۶٣ ) در سالن کنفرانس ( امپریال کالج) لندن تشکیل شد. ۵۱ نماینده و بیش از صد تن مشاور و ناظر در این جلسه حضور داشتند.
نخست آقای حسن لباسچی رئیس سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا [ همچنین عضو هیئت دبیران کنفدراسیون جهانی] بریاست موقت کنگره برگزیده شد و پس از گفتن شادباش بنمایندگان باحترام روان شهدای دانشگاه تهران و ملت ایران یک دقیقه سکوت اعلام شد. سپس اعتبار نامه نمایندگان فدراسیون های مختلف که در شورایعالی کنفدراسیون بتصویب رسیده بود در دستور روز قرار گرفت و بتصویب اعتبارنامه نمایندگان سازمانهای تهران ـ اطریش ـ فرانسه ـ انگلستان ـ آمریکا ـ آلمان و سویس مطرح و تصویب شد. اعتبار نامه نماینده شهر ماینس [ شهری که من (منصور بیات زاده ) عضو آن بودم ، بخاطر اختلافات مالی با فدراسیون آلمان] به کمیسیون ارجاع گردید [ و از حق شرکت در انتخاب هیئت رئیسه کنگره محروم گردید] و چون اکثریت دو سوم حاصل شده بود بلافاصله رئیس جلسه اعلام رأی برای انتخاب هیأت رئیسه کنگره نمود و آقای حسن ماسالی بعنوان رئیس کنگره انتخاب شد. رئیس کنگره از کنگره خواست که بپاس مبارزات دلیرانه دانشگاه تهران و نماینده آن آقای ابوالحسن بنی صدر نماینده دانشگاه تهران بعنوان رئیس افتخاری کنگره برگزیده شوند و کنگره با ابراز احساسات بی نظیر باتفاق آراء این پیشنهاد را تصویب نمود. پس از انتخاب هیأت رئیسه اعتبار نامه نمایندگان فدراسیون دانشجویان ایرانی درایتالیا مطرح شد و باتفاق آراء بتصویب رسید...». تمام مطالب مندرج در کروشه [] از منصور بیات زاده است.
برای آشنا شدن آن بخش از خوانندگانی که به چگونگی روند کار کنگره های کنفدراسیون و فدراسیون ها، آشنائی ندارند، بی جا ندیدم تا توضیحاتی کوتاه در باره شروع کار کنگره لندن بدهم. چون روند کار تمام کنگره های کنفدراسیون تقریبأ چنین بودند. در واقع روند کاری همچون روند کار کنگره لوزان (کنگره دوم)، آنهم با تغییراتی بسیارجزئی.
در مصوبات آن کنگره ( کنگره سوم ) می خوانیم، پس از انتخاب هیئت رئیسه ــ بجز نام رئیس،از اسامی دیگر آن هیئت در گزارش کنگره نامی برده نشده است ــ ، پیامهای رسیده به کنگره قرائت می گردند. از جمله پیام فیلسوف انگلیسی برتراند راسل که توسط آقای حسن رسولی متن انگلیسی آن پیام قرائت می گردد و ترجمه فارسی آن از سوی آقای فرج الله اردلان دبیر کنفدراسیون. بعدأ پیام دانشگاه تهران، ( در پایان این بخش از نوشته ، در بخش « ضمائم » متن کامل پیام دانشگاه تهران نقل خواهد شد) ، همچنین پیامهائی از سوی فدراسیون بریتانیا، اتحادیه فرانسه، فدراسیون آلمان، انجمن واحد دانشجویان ایرانی در آمریکا و پیام اتحادیه دانشجویان ایرانی در بلژیک ( که برای اولین بار در کنگره کنفدراسیون شرکت می کرد) قرائت می شوند.
« ... سپس پیامهای دانشجویان خارجی به کنگره قرائت شد. آقای [مجید ] تهرانیان [ دبیر کنفدراسیون جهانی] متن انگلیسی پیام های اتحادیه ملی دانشجویان سراسر چین و اتحادیه دانشجویان فلسطین و سازمان کار اروپا را خواند. پس از آن آقای [منوچهر] هزارخانی متن فرانسه و ترجمه فارسی پیام اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه را قرائت کرد و سپس آقای [ فرج] اردلان پیام علی محمد سیف پور فاطمی[شاهین فاطمی] دبیر کنفدراسیون را که بمناسبت وضع پاسپورت نتوانسته بود در کنگره حاضر شود بسمع نمایندگان رساند.
ساعت ۱۷ و چهل و پنج دقیقه رئیس یک ساعت تنفس اعلام کرد تا شورایعالی کنفدراسیون بتواند بکار اعتبار نامه های نمایندگان بلژیک و نماینده شهر ماینس رسیدگی کند. ساعت ۱۹ جلسه مجددأ رسمیت یافت و چون هنوز گزارش شورایعالی بکنگره نرسیده بود کنگره وارد بحث در باره تشکیل کمیسیون ها گردید. پس از تبادل نظر و صحبت بسیار کنگره به پیشنهاد [مجید] تهرانیان تصویب کرد که پنج کمیسیون به ترتیب زیر تشکیل شوند.
۱ ـ کمیسیون اقتصادی ، ۲ ـ کمیسیون سیاسی، ٣ ـ کمیسیون امور دانشجوئی ، ۴ ـ کمیسیون اساسنامه، ۵ ـ کمیسیون تهیه پیام ها.
سپس گزارش شورایعالی کنفدراسیون به این شرح مورد بررسی قرار گرفت:
ــ در باره عضویت اتحادیه بلژیک و حق رأی نماینده آن بعلت عدم اطلاع دقیق از وضع این اتحادیه و نیز در دست نداشتن اساسنامه آن اتحادیه و عدم در خواست عضویت کنفدراسیون ، شورایعالی به کنگره پیشنهاد می کند که تا انجام تشریفات و مقررات قانونی نماینده اتحادیه بلژیک عنوان ناظر را داشته باشد.
ــ در باره نماینده سازمان مونیخ[که نماینده اش با تأخیر به محل کنگره رسیده بود ـ منصور بیات زاده] شورایعالی باتفاق آراء اعتبار نامه ایشان را معتبر دانسته و به کنگره تصویب آنرا توصیه می کند
ــ در مورد نماینده سازمان ماینس شورایعالی نظر نماینده فدراسیون آلمان را مبنی بر اینکه تا روشن شدن اختلافات مالی بین فدراسیون آلمان و سازمان ماینس نماینده این سازمان در کنگره فقط عنوان ناظر را داشته باشد می پذیرد.
بحث در باره گزارش شورایعالی بعمل آمد و پس از مذاکرات طولانی گزارش شورایعالی با کثریت آراء تصویب شد. در این هنگام پیشنهادی مبنی بر قدردانی از اتحادیه دانشجویان ایرانی در بلژیک در فرستادن نماینده بکنگره و تشویق آن اتحادیه به پیوستن به کنفدراسیون رسید که باتفاق آرا و با ابراز احساسات شدید و کف زدنهای ممتد بتصویب رسید. جلسه بدینترتیب در ساعت ۲٣ ختم شد و جلسه بعد به ساعت ۱۰ روز ۱۱ دیماه ( اول ژانویه ) موکول گردید.». . (مطلب مندرج در کروشه از منصور بیات زاده است.)
کنگره با رسمیت پیدا کردن در ساعت ۱۰ و چهل پنج دقیقه در روز ۱۱ دیماه ۱٣۴۲ ( اول ژانویه ۱۹۶۴ ) به کار خود ادامه می دهد. در وحله اول ، بخش دیگری از پیام ها و تلگرافهائی که به کنگره فرستاده شده بود قرائت می گردند.
ضروریست همچنین متذکر شد که از سوی برخی از شخصیت های بزرگ مذهبی و سیاسی ایرانی برای کنگره سوم پیام فرستاده شده بود که در بین آن پیام ها از « پیام حضرت آیت الله العظمی آقای حاج سید محمد هادی میلانی مرجع عالیقدر تقلید » و « پیام دکتر علی شایگان » نام می برم.(متن کامل این دو پیام در بخش ضمائم درج شده است.)
بعدأ اعتبار نامه های نمایندگان سازمانهای فریبورگ و ساربروکن که نمایندگانشان پس از یک روز تأخیر به محل کنگره رسیده بودند، مطرح و تصویب می گردد.
همچنین در گزارش کنگره می خوانیم که « سخنگوی کمیسیون پنح نفری طرح اصلاح شده نظامنامه را بکنگره تسلیم کرد و پس از بررسی جزء بجزء و حک و اصلاح آن به تصویب رسید.» آنهم به این خاطر که هیئت رئیسه کنگره برای اداره جلسات کنگره بر پایه مقررات و اصولی که در « نظامنامه » پیش بینی شده بود، آن جلسات را اداره و برگزار کند. متن « نظامنامه» در بخش « ضمائم» این بخش از نوشته در ج شده است.
در گزارش می خوانیم که نماینده اتحادیه ملی دانشجویان کشور های متحد آمریکا [ ایالات متحده آمریکا] در کنگره حاضر می شود و پیام آن اتحادیه را قرائت می کند. همچنین در گزارش کنگره می خوانیم که نماینده دفتر ارتباطات کنفرانس بین المللی دانشجویان (کوسک) پیام خود را در کنگره قرائت می کند که آقای حسن رسولی از طرف کنگر ه از نمایندگان مزبور تشکر می کند. (مطلب مندرج در کروشه از منصور بیات زاده است.)
بعد از صرف نهار ، کنگره در ساعت ۱۵ رسمیت پیدا می کند ، پس از نطقهای قبل از دستور ، گزارش کار هیئت دبیران و سئوال و بررسی آن در دستور کار کنگره قرار می گیرد . ابتدا آقای صادق قطب زاده پیام هیأت دبیران را به کنگره قرائت می کند، سپس گزارش مالی کنفدراسیون توسط آقای علی برزگر خوانده می شود. پس از آن آقای فرج الله اردلان گزارش روابط خارجی کنفدراسیون را بسمع کنگره می رساند. پس از طرح سئوالات از سوی برخی از نمایندگان و پاسخ از سوی هیئت دبیران ، همچنین آقای بهرام دهقان نماینده دفتر اروپائی کنفدراسیون به سئوالات مربوطه پاسخ می دهد.گزارش هیئت دبیران با ٣٨ رأی موافق و یک ممتنع بتصویب می رسد. وبنا بر پیشنهاد انجمن واحد دانشجویان ایرانی در آمریکا پیشنهادی برای تقدیر آقای بهرام دهقان دبیر دفتر اروپائی تسلیم کنگره می گردد که باتفاق آراء مورد موافقت کنگره قرار می گیرد.
در جلسه روز سوم کنگره ( دوم ژانویه ـ دوازدهم دیماه) بررسی گزارش های کمیسیونهای پنچ گانه در دستور کار کنگره قرار می گیرد و ادامه آن کار تا روز چهارم کنگره ( سوم ژانویه ) ادامه پیدا می کند.
در گزارش کنگره در بخش « قطعنامه سیاسی» می خوانیم:
« ... جلسه کمیسیون سیاسی عصر روز ۱۱ دیماه ۴۲ ( یکم ژانویه ۶۴ ) تشکیل شد و آقای حسن لباسچی بعنوان رئیس و آقای ابوالحسن بنی صدر بعنوان مخبر و آقای کلاهی بعنوان منشی انتخاب شدند... گزارش در دو قسمت تهیه شده است: ۱ ـ مسائل میهنی ۲ ـ مسائل بین المللی ... ».
گزارش مسائل میهنی به سیاست داخلی و سیاست خارجی تقسیم شده بود. در بخش سیاست داخلی که در بر گیرنده ۱۵ ماده است ، می خوانیم:
« ۱ ـ ما آزادی آقای دکتر محمد مصدق رهبر و مظهر نهضت ملی ایران را خواستاریم و معتقدیم که اسارت مصدق بزرگ اسارت ملت ایران است. بدین منظور کنگره هیأت دبیران را موظف میدارد که در راه آزادی ایشان اقدامات مجدانه بعمل آورده و برای آگاهی مردم دنیا نشریه ای بزبانهای زنده دنیا در باب زندگانی ایشان و نهضت ملی ایران تهیه و نشر نماید.
۲ ـ سیاست داخلی دستگاه حاکمه بجای استقرار حکومت قانونی و تامین آزادیهای مصرح در قانون اساسی ایران برای مردم ایران بایجاد محیط ترور و وحشت اقدام نموده و کلیه اصول انسانی را با شقاوت کم نظیری مورد تعدی قرار داده است. بزرگترین نمونه و طرز عمل جنانتکارانه دستگاه کودتا کشتار دسته جمعی هزارها نفر از مردم در قیام ملی ۱۵ خرداد سال ۱٣۴۲ است. در این روز بدستور شاه هزاران نفر از هموطنان ما که برای احقاق حقوق از دست رفته خود قیام نموده بودند بآتش و خون کشیده شدند. ایادی شاه و سازمان امنیت و گارد شاهی دست بآتش سوزی و خرابکاری و هتک حرمت خواهران و مادران ما زده و دانشگاهها و مدارس را مورد هجوم قرار دادند.
٣ ـ ما بر طبق قانون اساسی ایران دخالت و روش خود سرانه شاه را در امور مملکت شدیدأ محکوم می کنیم و رژیم ایران را از روز ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ ببعد رژیم قانونی ایران نمی دانیم.
۴ ـ از آنجا که در چهل سال اخیر ارتش ایران در اختیار دیکتاتورهای عامل استعمار مامور سرکوبی ملت ما بوده است و با توجه باین موضوع که سازمان ارتش بر پایه های یک ارتش ارتجاعی و امپریالیستی استوار شده است که باعث جلوگیری از رشد افسران و درجه داران و سربازان ملی و مترقی است معتقدیم که ارتش کنونی باید بر اساسی نو که در خور احتیاج کشور و خواسته های ملی باشد بنا گردد.
۵ ـ نظر باینکه رفراندوم ششم بهمن ۱٣۴۱ در شرائط خفقان انجام گرفته و ملت ایران در اظهار نظر شرکت نکرده است و بنا بر این قانونی نیست . نظر باینکه انتخابات ۲۶ شهریور ماه ۱٣۴۲ براساس کنگره ای غیر قانونی [ منظور کنگره باصطلاح آزاد زنان و آزاد مردان است ـ منصور بیات زاده ] انجام یافته و لیست نمایندگان مجلسین را شاه از طریق کنگره ای از ماموران سازمان امنیت تحت ریاست شخصی که دستگاه حاکمه خود نادرستی او را تصدیق نموده است، تهیه نموده، این انتخابات از درجه اعتبار ساقط و دوره فترت هنوز ادامه دارد. بدیهی است که مصوبات این مجالس نیز از درجه اعتبار ساقط است.
۶ ـ از آنجا که حکومت و رژیم کودتا کلیه آزادیهای فردی و اجتماعی افراد میهن ما را مورد یورش وحشیانه قرار داده است ما معتقدیم که حقوق اولیه انسانی باید محترم شمرده شود، آزادیهای اجتماعات و نشریات و احزاب سیاسی تأمین گردد، حضرت آیت الله خمینی و همه زندانیان سیاسی آزاد و دستگاه منفور سازمان امنیت منحل گردد.
۷ ـ کنگره محاکمات نظامی استادان و دانشجویان را محکوم می کند و تشکیل یک کمیته مختلط با عضویت (کوسک) برای تعقیب این محاکمات و کوشش بمنظور تحمیل شرائط موافق با حقوق بشر و حق دفاع و اجرای قوانین اساسی و عادی را نخستین وظیفه عاجل هیأت دبیران می شمارد. کمیته مختلط برای اجرای تصمیم کنگره باید تصمیمات لازم را اتخاذ و از طریق هیأت دبیران بفدراسیونهای عضو کنفدراسیون ابلاغ و بمورد اجرا در آورد.
٨ ـ سلب استقلال از قوه قضائی کشور را بوسیله هیأت حاکمه محکوم کرده و خواستار آنیم که قضات شرافتمند و شجاعی که بخاطر دفاع از استقلال قوه قضائی منتظر خدمت شده اند بخدمت باز گردند.
۹ ـ نظر باینکه نهضت دانشجوئی جزئی از نهضت ملی ایران است و نظر باهمیت نقشی که دانشجویان دانشگاههای تهران و شهرهای ایران در پیشبرد نهضت ملی ایران دارند کنگره دفاع از استقلال دانشگاه های تهران و شهرستانها را همگامی عملی کنفدراسیون دانشجویان در مبارزه بزرگ میهنی تلقی می نماید.
۱۰ ـ نظر باینکه اجرای قانون اساسی و قوانین عادی به جبر موقوف شده است و نظر باینکه ادامه تسلط رژیم شاه حیات ملی را بخطر می اندازد کنگره تقاضای سازمان دانشجویان دانشگاه تهران را اجابت می نماید و در طریق همآهنگ نمودن هر چه بیشتر نهضت دانشجوئی با نهضت ملی ایران و جلب افکار عمومی علیه دیکتاتوری شاه را یکی از مهمترین و اساسی ترین وظائف کنفدراسیون قرار می دهد و هیأت دبیران را موظف می دارد هر اقدامی که در این مورد لازم آید بعمل آورند.
۱۱ ـ از آنجا که توده های رنجبر مردم ما بخصوص کارگران و دهقانان و پیشه وران از داشتن سندیکاهای واقعی خود محروم هستند و با توجه باینکه اخیرأ دستگاه حاکمه برای جلوگیری از نهضت کارگری و دهقانی و پیشه وری و سرکوبی آن دست بایجاد سندیکاهای ساختگی زده است ما آزادیهای سندیکائی را برای تمام طبقات و قشرهای مردم میهن خود خواستاریم. ما میخواهیم که حق اعتصاب که یکی از طبیعی ترین حقوق کارگران است به رنجبران ملت ما داده شود.
۱۲ ـ توطئه کنسرسیوم و شرکت نفت باصطلاح ملی ایران در مورد اخراج کارگران و کارمندان نفت جنوب در مقابل پرداخت مبلغی ناچیز با قوانین کار و بازنشستگی مغایرت دارد. ما خواهان بازگرداندن فوری کارگران و کارمندان اخراجی بسر کارشان هستیم.
۱٣ ـ ما دخالت نا مشروع مستشاران خارجی را که عامل سیاست استعمار در ایران می باشند محکوم نموده و اخراج اینگونه مستشاران را خواستاریم.
۱۴ ـ کاهش بودجه فرهنگ و افزایش بودجه ارتش را خیانت مسلم به ملت ایران می دانیم و معتقدیم مبالغ متنابهی از بودجه ارتش باید بمصرف واقعی و ضروری آن و در درجه اول تعمیم فرهنگ و بهداشت برسد.
۱۵ ـ با توجه باین موضوع که مبارزه با بیسوادی در میهن ما که ٨۰ در صد از مردمانش خواندن و نوشتن را نمی دانند یکی از وظائف مهم دانشجوئی است و با در نظر داشت این حقیقت که تنها راه قاطع برای برانداختن بیسوادی یک روش انقلابی یعنی گسیل هزارها نفر دانشجو و دانش آموز به ده می باشد و با توجه باین موضوع که اصل سپاه دانش یعنی بجای خدمت نظام وظیفه در خدمت فرهنگ در آمدن و دو سال برای تدریس به ده رفتن را اولین بار سازمان دانشجوئی ما در سه سال قبل پیشنهاد کرد و با در نظر داشت این حقیقت که دانشجویان دانشگاه تهران تا بحال مکررأ هزارها نفر از ایشان حاضر شده اند که بدهات برای مبارزه با بیسوادی بروند و دولت پیشنهاد آنان را رد کرده است. با توجه باین موضوع که سپاه دانش کنونی بهیچوجه به خواستهای ما جواب مثبت نمیدهد و با عده ۲۵۰۰ نفری نمیتوان ملیونها انسان بیسواد را نجات داد و با در نظر داشت این حقیقت که دستگاه حکومتی از سپاه دانش کنونی سوء استفاده های سیاسی از جمله تبلیغ بنفع شاه و رژیم دیکاتوری مینماید و بوسیله سپاه دانش سازمان امنیت ماموران خود را بلباس معلم در می آورد و برای درهم شکستن مقاومت دهقانان غیور ما توطئه می چیند، با در نظر داشت این حقیقت که سپاه دانش کنونی بودجه اش از طریق وزارت فرهنگ تامین میشود نه از بودجه سرسام آور ارتش بدینوسیله اعلام میداریم:
الف ـ ما خواستار یک راه انقلابی یعنی گسیل هزارها دانشجو و دانش آموز برای مبارزه با بیسوادی به ده هستیم.
ب ـ ما از اصل سپاه دانش یعنی بجای خدمت نظام وظیفه دانشجویان به مبارزه بیسوادی بپردازند دفاع می کنیم.
ج ـ ما معتقدیم که بودجه سپاه دانش کنونی باید از بودجه ارتش تامین شود و نه وزارت فرهنگ.
د ـ ما خواستاریم که بدانشجویان دانشگاههای ایران منجمله ٣۰۰۰ دانشجوی داوطلب دانشگاه تهران امکان داده شود که بطور متشکل در امر مبارزه با بیسوادی شرکت جویند.
ه ـ ما سوء استفاده های سیاسی و جاسوسی دولت را از سپاه دانش محکوم می کنیم.».

قطعنامه کنگره در رابطه با سیاست خارجی ، « خواستار خروج ایران از پیمانهای نظامی» سنتو و پیمان نظامی دوجانبه ایران و آمریکا شده بود. تحصیل قرضه های خارجی را محکوم کرده بود. «سیاست دولت شوری» را در پشتیبانی از رژیم شاه محکوم کرده بود.دولت ایالات متحده آمریکا را بخاطر کمکهای نظامی و اقتصادی به رژیم شاه ، همچون مسافرت روسای جمهور فرانسه و آلمان غربی و صدر رئیسه دولت شوروی و یوگسلاوی به ایران را محکوم کرده بود...
آن کنگره همچنین دخالت ایالات متحده آمریکا در ویتنام ، کوبا، کنگو... را محکوم نمود. از جنبش فلسطین دفاع کرد و دولت ارتجاعی اسرائیل و سیاست های تبعیض نژادی در سراسر جهان، بویژه در آفریقای جنونی و آمریکا را مردود و غیر انسانی دانست و معتقد بود که انسانها بدون توجه به نژاد و رنگ پوست برابرند و باید از حقوق مساوی برخوردار شوند...
گزارش کمیسیون اقتصاد از طرف مخبر کمیسیون آقای خسرو شاکری باطلاع کنگره رسانده می شود که پس از سئوالات نمایندگان و پاسخ مخبر کمیسیون ، گزارش کمیسیون باتفاق آراء به تصویب می رسد.
گزارش کمیسیون دانشجوئی در دستور کار کنگره قرار می گیرد. آقای منوچهر هزارخانی مقدمه گزارش را قرائت می کند و سپس آقای حسن رسولی قطعنامه کمیسیون را ماده به ماده قرائت می کند و پس از سئوال و پاسخ و توضیح و توجه به اصلاحات آنرا تصویب می کند.
در مقدمه آن گزارش به خصلت های « سندیکالیسم » دانشجوئی در جوامع پیشرفته اشاره شده است و آنرا در خدمات اجتماعی و تعاونی توضیح داده که در تغییرات و تحولات اجتماعی تأثیرات چندانی ندارند. اساس کار آن نوع تشکلات در آن جوامع بر محور مبارزات صنفی بیان شده است. اما در گزارش تاکید شده است که سندیکالیسم دانشجوئی در کشورهای کم رشد، دارای خصلتهای جوامع پیشرفته نمی باشند، بلکه هسته اصلی نهضت روشنفکری جوامع خود بشمار می روند. و در آن رابطه در گزارش کنگره می خوانیم:
« ... رسالت نهضت دانشجوئی ما همچون دیگر نهضتهای دانشجوئی جوامع مشابه همگامی و همراهی با جریان مبارزات ملی و میهنی است. ما این مهم را بازگو می کنیم که روش یابی ما در مسائل ملی و جهانی باید بر دو اصل خطیر مبتنی باشد. نخست آنکه جنبش ملت ایران را پدیده ای اصیل و قائم بر ذات خویش بر شماریم و گمانی بدل راه ندهیم که رستگاری فرجامین مردم ما جز کوشش و تلاش خود ما تحقق پذیر تواند بود و دوم آنکه به پیوند معنوی میان این جنبش و دیگر نهضتهای رهائی بخش عصر خود اذعان آوریم و وجود این پیوند را خود حجتی بر درستی آن اصل خلل ناپذیر تاریخ انسانی بدانیم که در سیر همگامی جوامع روی زمین بسوی سر منزل آزادی و سرافرازی هیچ جماعتی نمیتواند تا مدتی نامعین فرومانده و در بند باقی بماند و هیچ نظامی قادر نیست برای ابد پایه های خود را بر ستمگری و بهره کشی و نا مردمی بنیاد گذارد.
با پذیرش این مدعا همگام و همرنگ با نهضت خلق ستمدیده میهن خویش ما ستیز آشتی نا پذیر با هیأت حاکمه ایران و دشمنی آشکارا با نظام فاسد شاه خودکامه ایران را در سرلوحه برنامه مبارزات میهنی خود قرار میدهیم. و بپاس فداکاری و جانبازی برادران دانشجویمان در تهران که نبرد مردانه شان در سالهای خمودگی و افسردگی مشعل مبارزات میهن را همچنان بر افروخته و فروزنده نگاه داشت و به احترام قهرمانانیکه برقراری و پیوستگی نبرد بین روشنائی و تاریکی را ببهای زندگی خود خریدند، سال تحصیلی جاری را سال دانشگاه تهران اعلام می کنیم.
از آنرو که مرحله کنونی مبارزات دانشجوئی و میهنی نهضت خلق ما محتاج بتمام نیروی فکری و معنوی ماست و از آنرو که دانشجویان خارج از کشور می توانند و باید بخش عمده این کمک فکری را بعهده گیرند ما استراتژی این بخش از نیروهای دانشجوئی را چنین معین مینمائیم:
تربیت کادر روشنفکری و رهبری کننده برای کمک به نهضت ملت ایران و در ضمن افشاء توطئه ها و خنثی نمودن دسیسه ما و تبلیغات دستگاه ستمگر حاکم بر نیروهای دانشجوئی است که در اجرای این برنامه بکوشند و تحرک هرچه بیشتر نهضت دانشجوئی را تضمین نمایند.»

کنگره سوم پیامهائی به « آقای دکتر محمد مصدق پیشوای خردمند نهضت ملی ایران » و « حضرات آیت الله العظمی آقایان خمینی ــ میلانی ــ شریعتمداری رهبران مجاهد و عالیقدر جامعه روحانیت که در زندان استبداد بسر میبرند و به روحانیون مترفی و شجاع دیگر » و همچنین به «دانشجویان دانشگاه تهران» ، « استادان و دانشجویان و مردان آزاده ایکه اخیرأ در دادگاه نظامی بطور سری محاکمه و محکوم شدند»، به «کارگران ـ دهقانان ـ رنجبران ، بازماندگان شهدای سالهای اخیر»، به «نویسندگان و شاعران ایران». جمال عبدالناصر، رئیس جمهور متحده عربی ، دکتر احمد سوکارنو رئیس جمهور اندونزی، مارشال صلال رئیس جمهوری متحده عربی (یمن) ، احمد بن بلا ریاست جمهوری سوسیالیستی و ملی الجزایر ، دکتر قوام نکروما رئیس جمهوری غنا، دکتر سوکوتوره رئیس جمهور گینه ، دکتر فیدل کاسترو نخست وزیر جمهوری سوسیالیستی کوبا. برتراند راسل( فیلسوف انگلیسی) ، ژان پل سارتر ( فیلسوف فرانسوی)، کنفرانس بین المللی دانشجویان ، اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه، دانشجویان عرب، دانشجویان آنگولا، دانشجویان مراکش ، فدراسیون دانشجویان آفریقائی، آسیائی در آلمان و اطریش، اتحادیه ملی دانشجویان موزامبیک فرستاد . ( متن برخی از این پیام ها در بخش ضمائم در پایان این بخش از نوشته درج شده اند).
کنگره سوم کنفدراسیون همچنین بخاطر درگذشت حضرت شیخ شلتوت استاد و رئیس دانشگاه الازهر، طی پیامی به دانشگاه الازهر تسلیت گفت و مبارزات آن حضرت علیه استعمار و استبداد را ستود. در آن تسلیت می خوانیم:
« نقش قهرمانانه او در واقعه کانال سوئز و حمله ناجوانمردانه سه جانبه [ انگلیس ، فرانسه و اسرائیل ـ منصور بیات زاده ] بملت مصر رستاخیز عظیم الازهر و تبدیل آن بیک سنگر فرماندهی مبارزه علیه استعمار گران در خور تقدیر فراوان و سپاسی بی انتهاست.».
هیئت دبیران منتخب کنگره سوم از اعضای فدراسیون آلمان بودند و هر پنج نفر از طرفداران جبهه ملی، اسامی آنها بقرار زیر بود.
ایرج دهقان، محمود راسخ افشار، حسن ماسالی ، کیوان زرین کفش، پرورش.

در ساعت ۱۱ بامداد روز چهاردهم دیماه ۱٣۴۲ مطابق با چهارم ژانویه ۱۹۶۴ تظاهراتی با شرکت کلیه نمایندگان و ناظرین در کنگره لندن برگزار می شود که در پیشاپیش صف تظاهرکنندگان عکس دکتر مصدق حمل می گردد. همچنین تظاهرکنندگان پلاکادهائی از جمله اعتراض بنظام دیکتاتوری، خواستن آزادی استادان و دانشجویان زندانی، طرفداری از آزادی واقعی برای زنان و اصلاحات حقیقی در زمینه ارضی ... با خود حمل می کرده اند. شعار تظاهرات عبارت بوده است از: « مرگ بر دیکتاتور، نابود شاه ، زنده باد مصدق» .
تظاهر کنندگان در مقابل کنسولگری ایران در لندن با در دست داشتن شعارها شروع به حرکت بدور کنسولگری و تظاهرات ساکت نمودند و به اتفاق آراء قطعنامه ای به تصویب رساندند و با تکرار سه بار شعار « مرگ بر شاه» به تظاهرات خود پایان دادند.
متن قطعنامه تظاهرات لندن بقرار زیر بود.:
« با قبول رهبری دکتر محمد مصدق و الهام از پیامهای ایشان و رهبر بزرگ مذهبی حضرت آیت الله میلانی نمایندگان کنگره موظفند که در سازمانها مبلغ اتحاد در عمل بوده و مانع از آن گردند که اختلاف سلیقه کار مبارزه علیه دیکتاتوری را کند نماید.
سازمانهای دانشجوئی در مبارزه علیه دیکتاتوری باید عملا یک دل و یک جهت بوده و مسئولین کنفدراسیون و فدراسیون ها را در این وظیفه کمک نمایند.
ما شرکت کنندگان در سومین کنگره کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در لندن خواستاریم که :
۱ ـ اصول قانون اساسی ایران دایر بر آزادیهای فردی و اجتماعی مجری شده محدودیتهای غیر قانونی از سر راه فعالیت دستجات و احزاب ملی برداشته شود.
۲ ـ دکتر محمد مصدق و دیگر زندانیان سیاسی که بر خلاف نص قانون اساسی ایران در زندان بسر می برند آزاد گردند.
٣ ـ محکمه نظامی مامور محاکمه استادان دانشگاه تهران ( حضرت آیت الله طالقانی ـ مهندس مهدی بازرگان ـ دکتر سحابی ) و نیز دانشجویان آزاده منحل گردد.
۴ ـ دست پلیس از ساحت دانشگاههای ایران و دبیرستانها کوتاه گردد. محدودیتها و فشارهای مادی و معنوی از سر راه تحصیلات محصلین برداشته شود.»
*****
با توجه به توضیحاتی که در رابطه با سومین کنگره کنفدراسیون جهانی و مصوبات آن داده شد، کاملا روشن گردید که ادعای جاسوس ساواک شاه و تبلیغات دستگاه تواب سازی آقای حسین شریعتمداری و روزنامه کیهان چاپ تهران ، برپایه مطالبی دروغ تنظیم شده بود که هیچگونه ربطی به شروع کار کنفدراسیون جهانی نداشت. در واقع توجه و دفاع ازمسائل « ملی ـ میهنی » و مبارزه علیه قانون شکنی و دیکتاتوری شاه، نقش بسیار بزرگی در شکل دادن سمت و سوی مبارزات و فعالیت های کنفدراسیون داشت. تاکید من بر امر مخالفت با ادعای دروغین جاسوس ساواک شاه و مبلغین روزنامه کیهان چاپ تهران و روشنگری در آن مورد مشخص ، همانطور که در بخش دوم این نوشته نیز اشاره کرده ام ، بهیچوجه منفی جلوه دادن فعالیت ها و مبارزات طرفداران اندیشه مائوتسه دون ، در تشکیلات کنفدراسیون جهانی و همچنین مبارزات سازمانهای مائوئیستی علیه رژیم شاه نبوده ونیست. اگرچه من شخصأ از طرفدار آن « اندیشه» نبوده ام و با طرفداران آن اندیشه در رابطه با تعیین سمت و سوی خط مشی کنفدراسیون جهانی در بعضی موارد در رقابت و مبارزه نظری بوده ام. ولی آن رقابت ها و اختلافات نظری در آنزمان نتوانست سبب گردد که من با بسیاری از طرفداران آن« اندیشه » روابط دوستانه نداشته باشم. این وضع سیاسی و روابط اجتماعی تقریبأ شامل حال بسیاری از اعضای کنفدراسیون وابسته به جناحهای مختلف نظری با یکدیگر می شد. من در دوران فعالیتم در کنفدراسیون جهانی ، با بسیاری از رقبای آن دوران که برخی از آنها از طرفداران حزب توده ایران و یا گروه های مائوئیستی همچون توفان، سازمان انقلابی، کادرها ، سازمان انقلابیون کمونیست و... بودند و هر یک از ما بخاطر دفاع از مواضع سیاسی خود در جلسات مجمع عمومی سازمان شهری ، سمینارها و کنگره های فدراسیون و کنفدراسیون در مقابل یکدیگر قرار می گرفتیم و بمخالفت با نظرات و پیشنهادات یکدیگر می پرداختیم، باوجود این ، با یکدیگر دوست بودیم و حرمت انسانی یکدیگر را محترم می شمردیم. در مقطع کنونی نیز با بسیاری از آن افراد که هنوز در صحنه سیاسی حضور دارند ، با حفظ مواضع سیاسی خود همچون دوران کنفدراسیون دوست هستیم .
ضرورت دارد تا اشاره کوچکی به وضع حاکم بر دانشگاههای ایران در آن مقطع تاریخی نمود، تا روشن گردد که چه وضع غیر دمکراتیکی بر آن دیار در دورانیکه جنبش دانشجوئی برهبری کنفدراسیون جهانی در حال شکل گرفتن بود، حاکم بوده است . در آن زمان سرکوب آزادیخواهان و فعالان سیاسی در ایران بشدت در دستور کار مقامات رژیم محمد رضاشاه پهلوی قرار داشت. شادروان خلیل ملکی از جمله افرادی است که طی یک نامه ی سرگشاده ای به « اولیاء امور» در اعتراض به پیگرد، شکنجه ، شلاق زدن دانشجویان و اعزام آنها بعنوان سرباز صفر به سرباز خانه های ارتش شاهنشاهی در اسفند ۱٣٣۹ اعتراض نمود، امری که دستگیری او را با خود بهمراه داشت. (۴٣) سازمان دانشجویان دانشگاه تهران نیز در پیام خود به کنگره سوم کنفدراسیون در لندن ، به گوشه ای از این اعمال و رفتار غیر دمکراتیک مقامات رژیم شاه علیه دانشجویان دانشگاههای ایران اشاره کرده است (۴۴). این نوع فشارها علیه دانشجویان بعد از « قیام ۱۵ خرداد ۱٣۴۲» ، شدت و حدت بیشتری پیدا کرد. آن اعمال استبدادگرانه ساواک شاه سبب شدند تا روز بروز بر شدت تنفر و خشم دانشجویان، روشنفکران و افراد وابسته به اقشار و طبقات مختلف مردم ایران نسبت به رژیم شاه و دولت های استعمارگر ایالات متحده آمریکا و انگلیس ـ حامیان رژیم شاه ـ افزوده شود. در همین رابطه بود که بخش بزرگی از مبارزین و مخالفین رژیم سرکوبگر وابسته به امپریالیسم شاه، شدیدأ تحت   تأثیر مبارزات آزادیبخشی که دربرخی از کشورهای آسیائی، آفریقائی و آمریکای مرکزی و جنوبی در جریان بود قرار می گرفتند. ادامه وضع ترور و خفقان در ایران کمک به رادیکالتر شدن تمام گروهها ، سازمانها و احزاب سیاسی ایرانی نمود. هدف اکثر فعالین و نیروهای سیاسی تغییر وضع حاکم بر ایران بود. روشن بود که آن وضع استبدادی حاکم برایران از سوئی و جوّی که جبهه های آزادیبخش در جهان از سوی دیگر بوجود آورده بودند، ناخواسته تأثیرات خود را بر فضای سیاسی کنفدراسیون جهانی داشت. در همین رابطه بود که بسیاری از ایرانیان از جمله برخی ازاعضای کنفدراسیون جهانی تحت تأثیر اندیشه مائوئسه دون و یا مبارزات فیدل کاسترو و چه گوارا در کوبا و یا مبارزات جبهه آزادیبخش الجزایر ... قرار گرفته بودند.
محمد رضاشاه پهلوی ، بهیچوجه حاضر نبود که اجازه دهد تا قانون اساسی مشروطیت بمرحله اجرا در آید و در واقع رژیم محمد رضا شاهی سد هرگونه مبارزات قانونی شده بود. در رابطه با همان سیاست و عملکرد شاه بود که مرحوم الهیار صالح رئیس وقت جبهه ملی ایران ، زمانیکه باین نتیجه رسید که امکان هیچگونه فعالیت قانونی در جامعه وجود ندارد، مگر اینکه تبدیل به نیروی سیاسی وابسته به دربار شاه شود و بر پایه منویات اعلیحضرت همایونی عمل کند، آنچنانی که اسدالله علم به او یاد آور شده بود، صحبت از سیاست صبر و انتظار را به پیش کشید، گفتاری که بغلط از سوی برخی گروه ها و افراد از جمله بسیاری از جوانان مصدقی مورد انتقاد قرار گرفت ــ من ( منصور بیات زاده ) نیز جزو افراد معترض به آن گفتار بودم ــ. در حالیکه الهیار صالح واقعیت حاکم بر جامعه آنروز ایران را بدر ستی تحلیل کرده بود. طبق مصوبات جبهه ملی می بایستی در چار چوب قانون اساسی مشروطیت درجهت برقراری « حاکمیت قانون » فعالیت می شد ، ولی دیکتاتوری شاه سد تحقق چنین خواستی شده بود و در واقع هیچگونه امکان مبارزات علنی و قانونی در جامعه ایران وجود نداشت. تنها یک راه مبارزه باقیمانده بود و آن مبارزات زیر زمینی و توسل بقهربود. افرادی همچون زنده یاد الهیار صالح طرفدار مبارزات زیر زمینی و توسل به مبارزات قهرآمیز نبودند، در حالیکه بسیاری از جوانان طرفدارجبهه ملی ،بعدأ دست به چنان مبارزاتی زدند. توضیح و اشاره به این مسائل را ضروری دانستم تا روشن کنم که این محمد رضاشاه و سرسپردگانش بودند که سبب شدند تا جوانان آزادیخواه ایران روزبروز از طرح مبارزه و فعالیت در چارچوب قانون اساسی مشروطیت فاصله بگیرند ، و با توسل بقهر در جهت تغییر وضع حاکم عمل کنند. زنده یاد مهندس مهدی بازرگان در دادگاه نطامی به رژیم شاه هوشدار داد و بدرستی از پایان دوران مبارزات سیاسی در چارچوب قانون اساسی مشروطیت صحبت کرد!
ضروریست در رابطه با توضیحات فوق همچنین یاد آور شد که برخی از افراد مبارز و گروه های سیاسی ایرانی بدین خاطر طرفدار« اندیشه مائوتسه دون» ، مبارزات چریکی مورد نظر« چه گوارا» و یا مبارزات جبهه آزادیبخش الجزایر... نشده بودند تا همانطور که دستگاه تبلیغاتی رژیم وابسته به امپریالیسم شاه مدعی شده بود، «به ایران خیانت نمایند» .
برعکس ادعای رژیم شاه، اعضای سازمانهای « مائوئیستی» یا نیروهای « چه گوارائیست » ... طی مبارزات خود در آن دوران همچون ما «مصدقی ها» ، قطع نفوذ امپریالیسم آمریکا در ایران را هدف داشتند و آنها با کمک گرفتن از آن اندیشه ها و شیوه مبارزات مسلحانه و چریکی در جهت سرنگونی رژیم وابسته امپریالیسم شاه مبارزه می کردند.
اگر به آن «اندیشه » و «شیوه » مبارزه اشکال و ایرادی وارد باشد ، با وجود این ، بهیچوجه نمی توان طرفداران آن اندیشه و یا شیوه مبارزات چریکی ... را متهم کرد که آنها در آن مقطع تاریخی با نظرات و عقاید و شیوه مبارزه مورد نظر خود می خواسته اند « به ایران خیانت نمایند» . بنظر من نباید در هیچ زمانی، چه در گذشته ، چه در زمان حال و چه در آینده ، « رژیم حاکم » بر ایران را مساوی و برابر با « ایران » و « منافع ملی ایران » دانست ، که مخالفت با رژیم به حساب « خیانت به ایران» تلقی گردد.
متأسفانه بعد از گذشت ۲٨ سال از سرنگونی رژیم شاه، اکنون همان ادعای پوچ رژیم محمد رضا شاهی موضوع تبلیغات دستگاه تبلیغاتی جناح تمامیت خواه هیئت حاکمه جمهوری اسلامی شده است.
در رابطه با مسائلی که در بالا اشاره رفت، نباید از خاطر بدور داشت که رژیم محمد رضا شاهی بهیچوجه حاضر نبود به حقوقی که قانون اساسی مشروطیت برای مردم ایران در نظر گرفته بود احترام بگذارد و در آن رابطه اجازه دهد تا ایرانیان بتوانند در چارچوب قانون، از حقوق در نظر گرفته شده در قانون اساسی مشروطیت برای ملت ایران ، بهره مند گردند. یعنی ، محمد رضاشاه و دولت های وابسته به او «قانون شکنی» می کردند. عملکرد دیکتاتوری رژیم شاه، بهیچوجه این امکان را به دانشجویان ایرانی نمی داد تا آنها از مزایائی که اصول قانون اساسی بعنوان حقوق مدنی برای ایرانیان در نظر گرفته بود بهره مند شوند و در آن رابطه بتوانند سازمان دانشجوئی تأسیس کنند و با استناد به اصول قانون اساسی مشروطیت همچنین بتوانند ازحق آزادی عقیده، بیان، قلم و تجمعا ت برخوردار شوند.
همانطور که قبلا اشاره رفت ، وضع اسف انگیز حاکم بر وطنمان سبب شده بود تا جوّ سیاسی حاکم بر وطنمان ایران ، همچنین محفل های دانشجوئی ایرانیان در خارج از کشور روز بروز رادیکالتر شود. بطوریکه عده ای از دانشجویان مبارز و متنفر از آن وضع ، داوطلبانه به تبلیغ « مبارزات قهرآمیز» علیه رژیم شاه در ایران و درخارج از کشوردست زدند، شیوه مبارزه ایکه طرفداران زیادی در داخل و خارج از کشور در بین دانشجویان پیدا نمود.
در همین رابطه ضروریست یادآور شد که بعضی از طرفداران جبهه ملی ایران در اروپا و آمریکا ، افرادی که بعدأ اکثرشان از فعالین و صاحب نظران سازمان نهضت آزادی ایران برهبری زنده یاد مهندس مهدی بازرگان شدند ــ در واقع جناح مذهبی جبهه ملی ایران در آن زمان ــ ، ازاولین گروه های سیاسی ایرانی بودند که بطور مخفی و بدون سروصدا برای فراگیری شیوه های مبارزات مسلحانه به مصر در دورانیکه جمال عبدالناصر رئیس جمهوری آن کشور بود، رفتند.(۴۵)
اختلاف سازمانها و احزاب ایرانی درخارج از کشور با یکدیگر بیشتر برمحور مسائل« ایدئولوژیکی» ، «مسائل ملی و میهنی» و « چگونگی شیوه مبارزه » با رژیم شاه دور می زد. برای بعضی از ما که تحت تأثیر نظرات و عقاید دکتر مصدق قرار داشتیم و افتخار می کردیم که خود را « مصدقی » بنامیم، محترم شمردن « استقلال» و« حفظ تمامیت ارضی ایران » همانقدر ارزش داشت که کسب «آزادی» و برقراری « حاکمیت قانون و روابط دمکراتیک » بر وطنمان ایران. ما همیشه در گفتارمان بر این امر تاکید داشتیم که « آزادی » و « استقلال » دو روی یک سکه اند . تاکید ما « مصدقی» ها بر این ارزش ها و همچنین مخالفت با هر نوع نظراتی که می توانست بضرر تمامیت ارضی ایران تمام شود، مسائل سیاسی بودند که باعث می شدند تا ما از سوی برخی از افرادی که خود را طرفدار «انترناسیونالیسم » و نظرات و عقاید «کمونیستی» می دانستند ولی بخاطردرک و برداشت غلطشان از « انترناسیونالیسم» ، ما را متهم به « ناسیونالیست های تنگ نظر » می نمودند. امری که نه تنها باعث رنجش خاطر بسیاری از ما مصدقیها و ملیگرا ها نمی شد، بلکه چنان گفتار نا بخردانه ای ما را در دامن زدن به طرح و دفاع از مسائل «ملی و میهنی» و « دفاع از حفظ تمامیت ارضی ایران » جری تر می نمود. در رابطه با همین بی توجهی بسیاری از نیروهای چپ به مسائل «ملی و میهنی» و « دفاع از تمامیت ارضی ایران» بود که ، زمانیکه در اثر مطالعات آثار مارکسیستی و چپ از سوئی و از سوی دیگر تحت تأثیر مبارزات آزادیبخشی که علیه نیروهای استعمارگر در سراسر جهان درجریان بود،اکثرأ خود را چپ می دانستیم ، خود را « چپ مستقل » نامیدیم ، چون برعکس بسیاری از گرو های چپ دفاع از مسائل ملی ـ میهنی و تمامیت ارضی ایران، بخشی از ارزش های «هویتی» ما را تشکیل می داد.
همچنین ضروریست متذکر شد که برخی از جوانان مصدقی که اکثرأ ساکن ایالات متحده آمریکا بودند، تحت تأثیر اندیشه مائو تسه دون قرار گرفتند و بجای « راه مصدق » ، طرفدار « راه چین و صدر مائو » شدند و در تأسیس « سازمان انقلابیون کمونیست » نقش داشتند . متأسفانه بعضی از افراد آن سازمان بجای رقابت نظری با «مصدقیها» ، بجرگه دشمنان « راه مصدق » پیوستند. باعث تعجب است که بسیاری از این حضرات طرفدار «صدرمائو» در مقطع کنونی سعی دارند که بر گذشته « مائوئیستی» خود سرپوش بگذارند که گویا آن حضرات هیچگاه چنان تفکری را نداشته اند ، حتی در زمانیکه در کنفدراسیون عضو بودند!
این سئوال برای من همیشه مطرح بوده و هست که اگر مسانل «ملی و میهنی» برای مارکسیست ها، کمونیست ها، مارکسیست لنینیست ها، لنینیست ها،استالنیست ها، مائوئیست ها، ترتسکیست های ایرانی مطرح نبوده و نیست ــ که بنظر من برای برخی از آنها مطرح بوده و هست ــ . آنهم به این دلیل که بسیاری از این افراد و نیرو ها بجای همسو و همصدا شدن با « جنبش کارگری » و « جنبش کمونیستی » کشورهائی که در آن ساکن بودند و یا در مرحله کنونی که بعنوان پناهنده سیاسی ساکن هستند، بیشتر هم وغم خود را صرف مسائل میهنشان ایران کرده و می کنند ، که این خود هیچگونه مغایرتی با تاکید برامر « انترناسیونالیسم» ندارد. در واقع چون بخش بزرگی از آن افراد در آنزمان با مشکل معرفتی روبرو بودند ، نتوانستند درک کنند که اگر بنا باشد جنبش « انترناسیونالیستی » ، بصورت « جنبشی» در خدمت دفاع از منافع «ملی» حزب کمونیست برادر بزرگتر قرار نگیرد، درچنان   حالتی   حتمأ باید از حقوق مساوی و برابر تمام ملت های جهان صحبت در میان باشد. یعنی برای تمام ملت ها ( ناسیون ها) حقوق برابر و مساوی ــ صرفنطر از بزرگ و یا کوچک بودن آن کشور ها و احزاب کمونیست ــ ، قائل شد و اجازه نداد تا احزاب کمونیست کشورهای بزرگتر،احزاب کمونیست کشورهای کوچکتر را به احزاب فرمانبردار خود تبدیل کنند و بخاطر منافع ملی خود، از جمله در رابطه با مسائل «ملی و میهنی» آنها تعیین و تکلیف نمایند. با توجه به موضوعاتی که اشاره رفت، طرفداران «انترناسیونالیسم» در هر کشوری نباید با مسائل «ملی و میهنی» وطنشان سر عناد داشته باشند.
با توجه به توضیحاتی که رفت، تا اندازه ای روشن کردم که هدف من از نگارش این نوشته ها تحت عنوان « کنفدراسیون، جنبش دانشجوئی، ساواک شاه، روزنامه کیهان» ، روشن کردن جوانب یکسری مسائل تاریخی مربوط به تاریخچه دوران مبارزات و فعالیت های کنفدراسیون جهانی می باشد و نه جوّ سازی علیه نیروهای کمونیست ، مائوئیست و مارکسیست لنینیست ... ایرانی. ولی روشن است که برای توضیح مسائل مربوط به دوران فعالیت های کنفدراسیون ، حتمأ باید با نظرات، عملکرد ها و عقاید برخی از اعضاء و یا سمپاتهای کنفدراسیون جهانی که از طرفداران و فعالان سازمانهای سیاسی بودند ، بطور مثبت و یا منفی برخورد نمود و به تفسیر و نقد نظرات و عملکرد افراد و گروه ها پرداخت.
من با نقل قول از اسناد و مدارک مندرج در گزارشات کنگره های اول و دوم کنفدراسیون جهانی و پیام دانشجویان دانشگاههای ایران به کنگره کنفدراسیون و پیام کنگره های اول و دوم کنفدراسیون به دکتر مصدق و دانشجویان دانشگاههای ایران، کوشش کردم توضیح دهم که آن تشکیلات بر محور« مسائل ملی و میهنی » و مخالفت با رژیم « وابسته به امپریالیسم شاه » ، همسو با « مبارزات سالهای ۱٣٣۹ و ۱٣۴۰ دانشجویان دانشگاه تهران» و « نیروهای ملی در وطنمان» که در رابطه با « خواست آزادی دکتر مصدق» ، « برقراری حاکمیت قانون» و « اعتراض به انتخابات تقلبی دوره بیستم مجلس شورای ملی و خواست برگزاری انتخابات آزاد » ... شکل گرفت. چگونگی روند مبارزات و فعالیت های دانشجویان درآن مقطع تاریخی کوچکترین ربطی با «اندیشه مائوتسه دون» و « مائوئیسم» نداشتند. در آن رابطه همچنین شرح دادم که در زمان شروع فعالیت های دانشجوئی و تشکیل کنفدراسیون جهانی در خارج از کشور طرفداران جامعه سوسیالیست های ایران در اروپا ، طرفداران حزب توده ایران و طرفداران جبهه ملی ایران در اروپا و آمریکا نقش محوری و تعیین کننده ای داشتند، اگرچه تمام آن افراد بطور فردی و با هویت شخصی عضو کنفدراسیون شده بودند. در همان سال های اول عمر کنفدراسیون جهانی، چون بین برخی از طرفداران همین نیروهای سیاسی در رابطه با چگونگی روند تکامل آن تشکیلات و سمت و سوی خط مشی و اهداف آن اتفاق نظر وجود نداشت و اختلافات آنها با یکدیگر بالا گرفت، برخی از آن فعالین از تشکیلات کنفدراسیون جهانی فاصله گرفتند و به عضویت خود در آن تشکیلات پایان دادند. من در بخش سوم این نوشته به این موضوع اشاره کرده ام.
اگر بخاطر داشته باشیم مرحوم صادق قطب زاده، رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب ۱٣۵۷ ، بغلط و بی جا سعی نمود تا مبارزات دانشجویان ایرانی در خارج از کشور علیه رژیم وابسته به امپریالیسم شاه که در واقع بخش بسیار بزرگی از آن مبارزات و روشنگری ها از سوی « کنفدراسیون جهانی» انجام گرفته بود را، بحساب مبارزات « انجمن های دانشجوئی اسلامی » قلمداد کند و بیخردانه رنگ فعالیت و مبارزات نیروهای «غیر مذهبی» را تا توانست کمرنگ نشان داد و در بسیاری از موارد چنین وانمود کرد که گویا اصولا تشکیلات دانشجوئی غیر مذهبی بنام « کنفدراسیون جهانی» وجود نداشته است. در واقع آن مرحوم نیز دست به تحریف تاریخ زد، بدون اینکه به این واقعیت تاریخی توجه داشته باشد که خود او و برخی از دوستان همنظرنش در« بدو تأسیس » آن تشکیلات، کوششهای زیادی در جهت شکل دادن تشکیلات « کنفدراسیون جهانی ... » نموده بودند. همانطور که در بخشهای دوم و سوم این نوشته اشاره رفت ، خود صادق قطب زاده یکی از اعضاء هیئت دبیران کنفدراسیون جهانی منتخب کنگره های پاریس ( کنگره اول) و کنگره لوزان ( کنگره دوم) بود. او با کمک مرحوم محمد نخشب و تعدادی دیگر از دانشجویان طرفدار آزادی و استقلال ایران موفق شدند در هشتمین گردهمآئی   سالیانه سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا ، در شهر ایپسیلانتی ـ میشیگان ( از ۲۹ اوت تا دوم سپتامبر ۱۹۶۰ ) در مخالفت با نظرات اردشیر زاهدی که کودتای امپریالیستی ۲٨ مرداد سال ۱٣٣۲ را، بطور مزورانه در آن نشست، « قیام ملی» بیان کرده بود، جوّی در آن محل بوجود آورند که سرانجام با کمک بسیاری از نمایندگان دانشجویان حاضر در آن نشست ، سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا که یک تشکیلات غیر سیاسی ، ولی وابسته به سفارت ایران در آمریکا بود که مأمورین سازمان جاسوسی آمریکا « سیا » نیز با آن در تماس بودند و در آن نفوذ داشتند را به یک تشکیلات مخالف با رژیم کودتا و مخالف با سیاستهای هژمونی طلبانه و میلیتاریستی ایالات متحده آمریکا تبدیل نمایند و در واقع به آن تشکیلات دانشجوئی ایرانی در ایالات متحده آمریکا ، یک حیات جدید با هویت « ملی» دهند!
در رابطه با چگونگی روند کار نشست ایپسیلانتی و رهبری منتخب آن نشست در بخش دوم این نوشته توضیحات لازم را داده ام. در اینجا همچنین ضروریست اضافه کرد که در همان نشست ایپسیلانتی ، محمد نخشب بعنوان سردبیر « نشریه دانشجو» انتخاب می شود، همان نشریه ای که روی صفحه جلدش، با نقش « فروهر» آراسته شده بود (۴۶) و از سال ۱۹۵۲ در آمریکا بزبان فارسی منتشرمیشد. و یا ابوالحسن بنی صدر بعنوان نماینده سازمان دانشجویان دانشگاه تهران در کنگره سوم کنفدراسیون جهانی در لندن شرکت کرده بود و از سوی نمایندگان کنگره بعنوان رئیس افتخاری کنگره سوم کنفدراسیون جهانی انتخاب شده بود. وی در کنگره چهارم در شهر کلن آلمان، غیابأ   بعنوان عضو هیئت دبیران انتخاب شد. بنی صدر ، فردی بود که از سوی سازمان دانشجویان دانشگاه تهران وابسته به جبهه ملی ایران ، مسئولیت پیدا کرده بود که اعلام وابستگی آن سازمان را به تشکیلات کنفدراسیون، طی پیامی به هیئت دبیران کنفدراسیون اروپائی اعلام دارد، همان پیامی که به کنفدراسیون اروپائی کمک کرد تا کنفدراسیون بتواند با پیوستن سازمان دانشجویان آمریکا به آن تشکیلات در کنگره پاریس، تحت عنوان یک «اتحادیه ملی» در سطح جهان فعالیت کند.
و یا شعار اصلی و محوری کنفدراسیون ، یعنی شعار « اتحا، مبارزه ، پیروزی » ، شعاری است که نمایندگان سازمان دانشجویان دانشگاه تهران وابسته به جبهه ملی ایران با خود به کنگره لوزان ( کنگره دوم) ـ کنگره وحدت ـ بهمراه آورده بودند و آقای محمد توسلی یکی از پیام آوران آن شعار بود. آن شعارحتی پس از انشعاب کنفدراسیون به مرکزیت های مختلف و رقیب یکدیگر، بعنوان شعار محوری تمام آن تشکلات محسوب می شد.
آقای صادق قطب زاده که حد اقل با بخشی از تاریخچه کنفدراسیون جهانی که به برخی از رئوسش در سطور بالا و بخشهای قبلی این نوشته اشاره رفت، آشنائی کامل داشت و می دانست که جدائی وی و دوستانش از کنفدراسیون جهانی و حتی تشکیلات جبهه ملی ایران در اروپا و آمریکا بدین خاطر بود که اکثریت بزرگی از اعضاء آن تشکلات نمی خواستند به آن جناب و همفکرانش اجازه دهند تا سازمان هایشان به جای دربر گرفتن تمام افراد مخالف رژیم وابسته به امپریالیسم شاه ، صرفنظر از اینکه آن افراد طرفدار کدام ایدئولوژی باشند و یا نباشند، به سازمانهای دربرگیرنده افرادی تبدیل شوند که فقط طرفدار« ایدئولوژی اسلامی » هستند.
در اوائل انقلاب بهمن ۱٣۵۷ که « دولت اسلامی » مورد نظر آقای قطب زاده و همنظرانش درحال شکل گیری بود، در آن روند شکل گیری بخش بزرگی از نیروهای ایرانی «غیر مذهبی» ( و نه ضد مذهب) ، نیروهائی که در پیروزی انقلاب بهمن ، نقش بزرگی ایفا کرده بودند، برنامه طردشان از سوی گروههای مختلف که با نامهای متفاوت که همگی یک پسوند «اسلامی» داشتند ، طرح ریزی می شد.
همانطور که اشاره رفت ، جناب قطب زاده در جهت تحریف و خدشه دار کردن تاریخچه مبارزات کنفدراسیون جهانی پیش قدم شد و در جهت تحریف تاریخچه مبارزات جنبش دانشجوئی ایران برهبری کنفدراسیون جهانی در دوران سلطنت استبدادی محمد رضا شاه پهلوی عمل کرد و سعی نمود تا با سوء استفاده از دستگاه های تبلیغاتی که از ثمره انقلاب مردم در اختیارش قرار گرفته بود ، بجای روشنگری و توضیح تمام جوانب مبارزات نیروهای سیاسی در دوران رژیم شاه، صرفنظر از وابستگی مسلکی و گروهی آن نیروها ، سعی نمود فعالیت های کنفدراسیون تا آنجا که امکان داشت کمرنگ جلوه دهد و فعالیت ها ی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور را بحساب « انجمن های اسلامی » بگذارد و از آن طریق درجهت اغفال مردم ایران عمل نماید و در واقع بمردم ایران دروغ گوید و به جوّ مذهبی حاکم بر جامعه ایران دامن زند.
صادق قطب زاده که ازفعالیت های کنفدراسیون جهانی دقیقآ خبر داشت ، باوجود این سعی نمود تا مبارزات و افشاگریهای کنفدراسیون جهانی علیه رژیم شاه را بحساب انجمن های دانشجوئی اسلامی بگذارد. سازمان هائیکه بخش بزرگی از وقت خود را صرف چگونگی بجای آوردن مراسم مذهبی ، از جمله چگونگی اجرای « ذبح اسلامی» می نمودند ــ که بنظر من بهیچوجه نمی تواند به آن اعمال ایرادی وارد باشد ــ ، ولی این واقعیتی است که آنها بندرت در افکار عمومی فعالیت های افشاگرانه علیه رژیم وابسته به امپریالیسم شاه ترتیب می دادند. زمانیکه آقای قطب زاده و دوستانش بخاطر حمایت از زندانیان سیاسی در پاریس « اعتصاب غذا » برپا کردند، برعکس کنفدراسیون جهانی که دفاع از خواست آزادی تمام زندانیان سیاسی ، صرفنظر از وابستگی مسلکی و گروهی آنها از جمله افراد مذهبی را همیشه در دستور فعالیت های خود داشت، فقط خواستار آزادی زندانیان سیاسی عقیدتی اسلامی شدند. البته در سال های پایانی رژیم شاه، انجمنهای اسلامی همسو با جناحهای مختلف کنفدراسیون جهانی و دیگر نیروهای سیاسی ... علیه رژیم شاه تظاهرات ترتیب دادند، از جمله در هنگام مسافرت شاه به ایالات متحده آمریکا در ۱۵ نوامبر ۱۹۷۷ در جلوی کاخ سفید ، که اعضاء کنفدراسیون جهانی دست به تظاهرات زدند، طرفداران انجمن های اسلامی نیز با صف مستقل خود تظاهرات ترتیب داده بودند.
در رابطه با فعالیتهای انجمن های اسلامی برهبری افرادی همچون دکتر ابراهیم یزدی، صادق قطب زاده، دکترصادق طباطبائی ، دکتر ابوالحسن بنی صدر ، سید حسین موسویان ، نواب ... ضروریست مجددأ متذکر شد که آن انجمن ها، فعالین و رهبرانشان، فعالیت های زیادی در دفاع از آیت الله العظمی خمینی و تبلیغ نظرات ایشان بخرج دادند. در واقع بدون فعالیت آن نیروها ، اصولا امکان نداشت که به آن زودی در ایران رژیم جمهوری اسلامی برقرار گردد.
چون من در اوائل انقلاب از مسائل پشت پرده آن زمان که افراد و گروهای تازه به دوران رسیده در تقسیم قدرت با هم در نزاع و کشمکش و یا ساخت و پاخت بودند و هر یک از آنها بطور جداگانه و یا مشترکأ بفکر طرح نقشه برای طرد رقبای خود و همچنین نیروهای دگر اندیش، بخصوص نیروهای «غیر مذهبی» از صحنه سیاسی وطنمان ایران بودند کمتر اطلاع دارم و نمی دانم صادق قطب زاده در کدام یک از آن توطئه ها بطور مستقیم شرکت داشته است. ولی با توجه به دیگر اعمال و کردار مرحوم صادق قطب زاده که در آن اواخر در ایران به آقای « طومارچی » معروف شده بود و از همسوئی و حمایت چماقدارانی همچون « زهرا خانم » برخوردار بود، می توان بدون هیچگونه شک و تردید ، بیان داشت که او همچون یاران کوچگ و بزرگش، فردی « تمامیت خواه » و « غیر دمکرات » بود.
در رابطه با محتوی تبلیغاتی که از سوی بخش تبلیغاتی « کارخانه تواب سازی » آقای حسین شریعتمداری علیه کنفدراسیون جهانی براه انداحته شده بود ، بی جا نخواهد بود متذکر شد، آن بخش از ایرانیانی که هنوز محتوی تبلیعاتی که آقای پرویز ثابتی بعنوان« مقام امنیتی» رژیم شاه علیه کنفدراسیون جهانی براه انداخته بود را بخاطر دارند، حتمأ با من همنظر و همصدا خواهند بود که بین محتوی نوشته های تبلیغاتی مندرج در روزنامه کیهان آقای حسین شریعتمداری که بنام نظرات یک جاسوس «گمنام» ساواک شاه به چاپ رسیده اند ، با محتوی تبلیغات ساواک شاه در دورانی که آقای پرویز ثابتی در مصدر آن لانه جاسوسی، که همچنین «شکنجه » و « مجبور کردن دستگیر شدگان و زندانیان به شرکت در مصاحبه های تلویزیونی » از وظائفش محسوب می شد، این همانی زیادی وجود دارد و در واقع نوشته های مندرج در کیهان چاپ تهران، رونویسی و تفسیر بخشهائی از تبلیغات دوران شاه است ؛ بخصوص آن بخش از تبلیغاتی که مطالب آن از سوی آقای عباس ملک زاده میلانی ( دکتر عباس میلانی ) یکی از اعضاء سابق کنفدراسیون جهانی، فردی که بخاطر مواضع و نظراتش در دوران عضویتش در « سازمان انقلابی » با برخی از رهبران و فعالین جنبش مائوئیستی ایران در آنزمان همنظر وهمسو بود، برشته تحریر در آمده بود. در واقع مطالبی که آقای « عباس ملک زاده میلانی» (دکتر عباس میلانی) بنا بر دستورآقای پرویز ثابتی ، مقام امنیتی دوران رژیم شاه، آنهم بر پایه ی ادعاهای دروغ و پرونده های ساختگی ساواک که با استفاده از گزارشات جمع آوری شده از سوی پادوها و جاسوسان و مأمورین سازمان امنیت (ساواک) علیه فعالین کنفدراسیون جهانی و سازمانها و احزاب سیاسی تنظیم شده بود، « کتابچه » ای تبلیغاتی تحت عنوان « اسرار فعالیت های ضد ایرانی در خارج از کشور» تحریر کرده بود و از آن طریق سعی کرده بود تا مبارزات کنفدراسیون جهانی و همچنین سازمان های سیاسی ایرانی در خارج از کشور از جمله « سازمان های مائوئیستی » و رهبران و فعالین و هواران آن تشکلات، از جمله دوستان قدیمی و همنظران سابق مائوئیست خود را به « لجن » بکشد و بطور ناجوانمردانه و پرروئی خاص خود ، « بخشی از هویت شاه و رژیمش » ، یعنی سیاستها و عملکردهای « ضد ایرانی » آن جماعت را بحساب فعالین نیروهای سیاسی اپوزیسیون در خارج از کشور بگذارد. (۴۷) آقای « عباس ملک زاده میلانی» (دکتر عباس میلانی)   در طی نگارش آن « کتابچه » بسیاری از مسائل و رویدادهای مربوط به تاریخ معاصر ایران، بخصوص مسائل مربوط به جنبش دانشجوئی وطنمان ایران را در زمان رژیم محمد رضا شاه، مغشوش جلوه داد. جالب اینکه برخی از افراد وابسته به طیف چپ که از فعالین گذشته جنبش مائوئیستی ایران بودند ازجمله آقای حمید شوکت که در نیمه دوم حیات کنفدراسیون بعنوان طرفدار سازمان انقلابیون کمونیست همچنین عضو کنفدراسیون جهانی بود، در گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی ، کتابی بنام : « نگاهی از درون به جنبش چپ ایران » ، بنگارش در آورد و در آن کتاب مطالبی نیز در باره کنفدراسیون جهانی به چاپ رسانده ـ علاوه بر اشکالاتی که در آن کتاب در باره تاریخچه کنفدراسیون وجود دارد ، که موضوع بحث این نوشته نیست ـ ، کوچکترین اشاره ای به نام نویسنده محترم آن « کتابچه» معروف، یعنی آقای « عباس ملک زاده میلانی » که نامش همچنین در روی جلد آن « کتابچه » تبلیغاتی ساواک درج شده بود و آن نام در نزد فعالین مائوئیست همچون آقای حمید شوکت نام ناشناخته ای نبود، نکرده، کوچکترین سئوالی در باره « دفترچه » و محتوی آن نیز ننموده است، در حالیکه در آن کتاب نام بیش از صد و سی نفر از اعضای کنفدراسیون وابسته به گروه های مختلف سیاسی ذکر شده است. در واقع آقای حمید شوکت سعی کرده است با چگونگی طرح سئوالات خود از مهدی خانبابا تهرانی ، تمام کاسه وکوزه های همکاری برخی از « مائوئیست ها» با ساواک را روی سر افرادی همچون « سیاوش پارسانژاد » خرد کند. افرادی که در زیر شکنجه های ساواک مجبور به تغییر مواضع سیاسی خود شده بودند و از نظراتی همچون نظریه « نیمه فئودالی ، نیمه مستعمره» بودن ایران ــ نظریه ای که سازمان انقلابی در آن زمان به آن اعتقاد داشت و در نوشته هایش تبلیغ می نمود و هدفش از تبلیغ آن نظرات ، بحرکت درآوردن دهقانان و شرکت آن بخش از زحمتکشان و رنجبران ایران در مبارزه بخاطر سرنگونی رژیم وابسته به امپریالیسم شاه بود ــ ، فاصله گرفته بودند و همچنین به شعار «محاصره شهرها از طریق دهات » ــ شیوه مبارزه ای که دهقانان چینی و انقلابیون کمونیست چین برهبری مائوتسه دون ، انقلاب شکوهمند و بزرگ چین را به پیروزی رسانده بودند، دیگر اعتقاد نداشتند و در آن رابطه نقش بزرگی برای دهقانان در مبارزات سیاسی ـ اجتماعی در ایران قائل نمی شدند. با توجه به این واقعیت که در همان زمان، برخی از فعالین کنفدراسیون که اکثرأ از طرفداران جناح های مختلف جبهه ملی ایران،از جمله گروه « کارگر » و همچنین حزب توده ایران بودند ، نظریه « نیمه فئودالی، نیمه مستعمره » را قبول نداشتند و بطور علنی در آن زمان بیان می کردند که روابط سرمایه داری بر بافت اقتصادی جامعه ایران حاکم شده است.
آقای « دکترعباس میلانی » شیوه تاریخ نگاری آقای «حمید شوکت» ، شیوه کاری که از لحاظ تاریخ نگاری با اشکالات و نقائص زیادی روبروست، بطوریکه حتی جناب حمید شوکت بخاطر حفظ روابط رفاقت و دوستی اش با آقای دکترمیلانی بر بعضی از اسناد و مدارک ،از جمله « کتابچه» ساواک بقلم دکترمیلانی ، سرپوش گذاشته است و در واقع از برخورد « بیطرفانه و بیغرضانه » به مسائل تاریخی فاصله گرفته است را، در اول اوت ۲۰۰۲ چنین می ستاید:
« حمید شوکت را باید، به گمان من، یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های جنبش چپ جدید ایران دانست. چند سال پیش، با نشر جلد اول نگاهی از درون به جنش چپ ایران در راهی نو و نکوهیده، اما مهم و پرفایده گام گذاشت...» (۴٨)
همچنین در بخش سوم این نوشته اشاره کردم که مهدی خانبابا تهرانی در کتاب « نگاهی از درون به جنبش چپ ایران» به مخالفت افرادی همچون دکتر علی راسخ افشار و تعداد دیگری از نمایندگان کنگره لوزان در سال ۱٣۴۱ که پس از قرائت « پیام» او در کنگره ، با بحث و اظهار نظر و تصمیم گیری در باره آن پیام مخالفت کرده بودند اشاره کرده است. طبق گزارش کنگره لوزان مخالفین بر این نظر بوده اند که برای اظهار نظر در آنمورد مشخص ، احتیاج به روشن شدن جوانب وعلل دستگیری مهدی خانبابا تهرانی دارد و در آن رابطه بوده است که بررسی آن مسئله را به « شورایعالی فدراسیون آلمان» ، نهادی که از سوی هر یک از سازمان های شهری عضو فدراسیون آلمان، یک نماینده در آن نهاد عضویت داشت، واگذار می کنند. مهدی تهرانی آن تصمیم گیری کنگره را بحساب « ضد کمونیست »   بود ن آن افراد مخالف بحث در کنگره می گذارد. من این مطالب را مجددأ بدین خاطر طرح کردم تا توضیح دهم در زمانیکه تهرانی در زندان شهر مونیخ بسر می برده است ، اصولا در بین نمایندگان حاضر در کنگره لوزان طرفداران اندیشه مائو موجود نبوده اند ، چه برسد که رهبری کنفدراسیون در آن مقطع تاریخی تحت نفوذ طرفداران ایرانی آن اندیشه قرار می داشته است.
آیا نباید از خود سئوال کرد، اگر در آنزمان جنبش مائوئیستی در ایران شکل گرفته بود، صرفنظر از اینکه طرفداران آن« اندیشه» در رهبری کنفدراسیون جهانی شرکت داشتند و یا نداشتند، مهدی خانبابا تهرانی ، « مخالفت » برخی از طرفداران جبهه ملی، همچون دکتر علی راسخ افشار را که برای مسائل « ملی و میهنی » ارزش زیادی قائل بودند و در آن رابطه با سیاست «حزب کمونیست» حاکم بر اتحاد جماهیر شوری مخالف بوده اند، را بحساب مواضع «ضد کمونیستی» می گذاشت؟ با توجه به این واقعیت که تمام افراد و گروه های « مائوئیست» بیش از حد با « حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی » و احزاب وابسته به آن قطب ، شدیدأ مخالف بودند و آن احزاب را « رویزیونیست » می نامیدند.
ــ در رابطه با نقل قول از کتاب حمید شوکت در باره گفتار تهرانی در بخش سوم این نوشته ، که تهرانی بیان کرده است که آنعده که با بحث در باره پیام او در کنگره مخالفت کرده اند ، دارای مواضع « ضد کمونیستی» بودند، انتقادات و اعتراضات زیادی بمن ( منصور بیات زاده ) شده است که چرا من در باره غلط و بی جا بودن گفتار او توضیحات لازم را نداده ام.من در این رابطه توضیحی در پانویس داده ام که چرا من بطور مشخص وارد این نوع بحث ها در این نوشته نشده ام ــ. (۴۹)
ولی هدف دستگاه تبلیغاتی آقای حسین شریعتمداری روشن کردن جوانب مختلف تاریخ معاصر ایران نیست، بلکه آن جناب و همکارانش کوشش زیادی در جهت مغشوش جلوه دادن آن تاریخ دارند، تا امکاناتی بوجود آورند تا آن تاریخ را آنچنانی تحریر کنند که در خدمت منافع و نظرات آنها باشد. اگر چنین نیست چرا و بچه دلیل مصاحبه کنندگان کیهان چاپ تهران به مطالب مندرج در کتاب « نگاهی از درون به جنبش چپ ایران» توجه نکرده اند؟ اگر آن حضرات آن کتاب را یکبار با دقت مطالعه کرده بودند ، متوجه می شدند که تهرانی در همان کتاب ، بیان کرده است که او از اولین عناصر توده ای بوده است که تحت تأثیر اندیشه مائوتسه دون قرار گرفته و بخاطر همکاری با رادیوی پکن، به چین رفته است و مدت زمانی در چین بسر برده و حتی پس از مراجعت از چین نیز مدتی بصورت مخفی زندگی می کرده است و بخاطر مقابله با اتهامات و کارزاری که ساواک شاه بر پایه تبلیغات دروغ در رابطه با پول های جمع آوری شده از سوی کنفدراسیون جهانی برای کمک به زلزله زدگان جنوب خراسان، علیه او براه انداخته بود، در گفتگو با حمید شوکت گفته است:
« در اوایل دهه ۱۹۷۰ ، هنگامی که در چین بودم زلزله دیگری در ایران رخ داد که خسارت جانی و مالی بسیاری به بار آورد. کنفدراسیون در پی این واقعه برنامه ای برای جمع آوری کمک مالی به منظور کمک به زلزله زدگان ترتیب داد و در حدود ۷۰ هزار مارک در حساب بانکی ای که به نام دکتر منصور بیات زاده دبیر اسبق کنفدراسیون در شهر ماینس آلمان غربی باز کرده بود جمع آوری شد. بعدها رژیم شاه در کارزاری که بر علیه کنفدراسیون به راه انداخت و در آن کارزار به شخص من نیز حمله برد، ادعا نمود که پول های جمع آوری شده برای زلزله زدگان در حساب بانکی من بوده و از سرنوشت آن اطلاعی در دست نیست. من در آن زمان تازه از چین بازگشته و به صورت غیر قانونی در یکی از شهرهای اروپا زندگی می کردم و اصولا چنین حساب بانکی هم نداشتم.» (۵۰)
ــ چون دوستمان تهرانی در رابطه با حساب بانکی مخصوص کمک به زلزله زدگان ایران ، در گفتگو با آقای حمید شوکت، از من ( منصور بیات زاده ) نامبرده است ، که ماجرای جمع آوری پول زلزله بترتیبی که او بیان کرده است نبوده و احتیاج به توضیحی از سوی من دارد ، من آن توضیح را در پانویس این نوشته می آورم تا نخواسته باشم از موضوع بحث منحرف شوم ــ. (۵۱)
در واقع با در نظر گرفتن تمام اظهارات خود مهدی تهرانی که من در این نوشته و نوشته های قبل به آن اشاره کردم ، می توان چنین نتیجه گیری کرد که تهرانی   برای مدت زیادی در محیط فعالیت های کنفدراسیون جهانی اصولا حضور نداشته است. در آنزمان همچون امروز فاکس، تلفن همراه و ایمل نیز وجود نداشته است که او بتواند بعنوان یکی از « رهبران» یک سازمان مائوئیستی ــ اگر در رهبری آن سازمان قرار داشته است ــ از راه دور آن سازمان را «رهبری» کند . وانگهی کنفدراسیون جهانی که یک تشکیلات مخفی کمونیستی نبود که با یک دیسیپلین آهنی   بتوان آن تشکیلات را اداره کرد ــ در رابطه با سانترالیسم دمکراتیک در کنفدراسیون و تفاوت آن با حزب لنینی در بخش پنجم این نوشته توضیح خواهم داد ــ. با توجه به این واقعیت که طرفداران تمام گروه های سیاسی مخالف و منتقد رژیم شاه، از جمله سازمان های مائوئیستی که در رقابت و مخالفت شدید با یکدیگر بسر می بردند ــ مهدی تهرانی فوقش می توانست در رهبری یکی از آن سازمانها قرار داشته باشد ــ و طرفداران جبهه ملی ایران و حزب توده ایران در کنفدراسیون جهانی عضویت داشتند و در واقع در آن مقطع تاریخی شروع فعالیت های کنفدراسیون ، هیئت دبیران کنفدراسیون که از سوی نمایندگان کنگره پاریس و لوزان و حتی کنگره سوم ( کنگره لندن) انتخاب شده بودند ، همگی از طرفداران جبهه ملی بودند و بنا بر ادعای خانبابا تهرانی ، فعالین جبهه ملی در آنزمان « ضدکمونیست » بودند! با توضیحاتی که رفت ، روشن بود که چنان افراد « ضد کمونیستی » بهیچوجه حاضر نمی شدند بر پایه دستورات افراد و گروه های کمونیست ، عمل کنند. علاوه بر توضیحاتی که رفت ، نباید فراموش کرد که تمام جلسات کنفدراسیون بطور علنی برگزار می شدند ـ موضوعی که در باره آن در بخش سوم این نوشته، توضیح داده ام ـ .
آقای حسین شریعتمداری ، که یکی از نزدیکان به مقام رهبری جمهوری اسلامی ، آیت الله سید علی خامنه ای و بیت آن مقام می باشد و در واقع آن جناب در زمره افرادی است که در تنظیم سیاست های کلی جناح تمامیت خواه هیئت حاکمه جمهوری اسلامی نقش مهمی دارند، با بجلو انداختن یک جاسوس ساواک شاه در روزنامه کیهان تهران تبلیغ کرده بود که « هژمونی کنفدراسیون از بدو تأسیس در اختیار سازمان انقلابی و رهبری آن به دست مهدی خان باباتهرانی قرار گرفت » . من بخاطر اینکه برای افکار عمومی روشن کنم که دستگاه تبلیغاتی آقای حسین شریعتمداری برپایه دروغ، اتهامات بی جا و جعل اسناد و تقلب پایه گذاری شده است و در واقع کار این جناب و دستگاه تبلیغاتی کیهان پرونده سازی برای دگراندیشان بخصوص نیروهای غیرمذهبی ( ولی نه ضد مذهب) ، آنهم بر پایه جعل اسناد و اتهامات دروغ می باشد و در واقع این جناب خواسته و یا نخواسته در اثر فعالیت های تبلیغاتی و عملکرد های غیر دمکراتیک خود بردشمنان هیئت حاکمه جمهوری اسلامی می افزاید، سعی کردم در بخشهای قبلی این نوشته توضیح دهم و ثابت کنم که اولا در هنگامی که کنفدراسیون تأسیس شد، هنوز سازمان مائوئیستی بنام «سازمان انقلابی» بوجود نیامده بود ، پس تشکیلات مائوئیستی   که در آنزمان اصولا وجود نداشته است، بنام آن سازمان بر محور « اندیشه مائوتسه دون » نمی توانسته در بین اعضای کنفدراسیون تبلیغاتی صورت گیرد و در نتیجه آنها را طرفدار آن « اندیشه » بنماید. درحالیکه در آن زمان طرفداران جامعه سوسیالیست های ایران در اروپا، طرفداران حزب توده ایران و طرفداران جبهه ملی ایران در اروپا و آمریکا در تأسیس کنفدراسیون نقش داشتند. همچنین با نقل قول از خود مهدی خانبابا تهرانی روشن کردم که ادعای دستگاه تبلیغاتی آقای حسین شریعتمداری در تضاد با اظهارات تهرانی در آن کتاب می باشد.:
مهدی خانبابا تهرانی در جلسه هایدلبرگ ( فروردین ۱٣٣۹ ) حضور نداشته است ، آنهم بدین خاطر که از برگذاری چنان نشستی همچون بسیاری دیگراز فعالین آنزمان اطلاع نداشته است ( نگاه کنید به نوشته دکتر علی شیرازی و مصاحبه دکتر بهمن نیرومند در پانویس بخش سوم همین نوشته). در کنگره پاریس ( دی ۱٣۴۰ ) به حمایت از منوچهر ثابتیان و محسن رضوانی ــ در آن مقطع تاریخی آن دو نفر از طرفداران حزب توده ایران بودند ــ کنگره پاریس را ترک کرده است. همزمان با کنگره لوزان ( دی ۱٣۴۱ ) ، معروف به «کنگره وحدت ـ بدین خاطر که طرفداران حزب توده مجددأ به کنفدراسیون پیوستند» ، تهرانی چون در زندان در شهر مونیخ بسر می برده است، نمی توانسته است در آن کنگره بعنوان نماینده و یا ناظرشرکت کند و بعدأ بخاطر همکاری با بخش فارسی رادیو پکن از سال ۱٣۴٣ در چین بسر می برده است و پس از مراجعت از چین ، مدتی هم در اروپا بصورت مخفی زندگی می کرده است و تازه در دی ماه ۱٣۵۰ مصادف با زمان برگزاری سیزدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی که بطور علنی در خانه جوانان شهر فرانکفورت برگزار شده بود بعنوان ناظر و مشاهده گر صحنه هائی از کار آن کنگره شرکت می کند و در حقیقت مجددأ علنی می گردد.
با توضیحاتی که رفت، حال این سئوال از آقای حسین شریعتمداری که یکی از خبرسازان رژیم ولایت فقیه می باشد، مطرح است که چرا و بچه دلیل دستگاه تبلیغاتی آن جناب مدعی هستند که : « هژمونی کنفدراسیون از بدو تأسیس در اختیار سازمان انقلابی و رهبری آن به دست مهدی خان باباتهرانی قرار» بوده است؟
با توجه به مطالبی که اشاره رفت ، دقیقأ روشن شد که آقای حسین شریعتمداری بر پایه دروغ و برچسب و اتهام علیه نیروهای دگراندیش پرونده سازی می کند! البته در رابطه با عملکرد آقای حسین شریعتمداری این سئوال می تواند مطرح باشد که این جناب خدانشناس ، تاکنون زندگی چند صد ایرانی آزادیخواه و انسان دوست را فنا کرده است و برای چندین هزار نفر پرونده سازی نموده است؟
بیچاره آنعده از پیشوایان مذهی و رهبران رژیم جمهوری اسلامی که در گفتار خود تظاهر به « عدالتخواهی » می نمایند واز « مظهر عدل علی » سخن می گویند، ولی از حامیان عملکرد آقای حسین شریعتمداری هستند و فعالیت ها و عملکرد آن جناب را بحساب « امر بمعروف و نهی ازمنکر» می گذارند!
ممکن است آقای حسین شریعتمداری که خود را نماینده مقام رهبری در موسسه کیهان می داند و شخصأ از طرفداران « ولایت فقیه » هستند، توضیح دهند که چه تفاوتی بین عملکرد دستگاه های تبلیغاتی که در اختیار ایشان قرار دارند علیه نیروهای مخالف و منتقد رژیم جمهوری اسلامی با تبلیغات دستگاههای تبلیغاتی دوران رژیم محمد رضا شاهی که در زیر نظر مأمورین ساواک شاه علیه مخالفین و منتقدین آن رژیم از جمله نیروهای مذهبی اسلامی، روحانیت و یا کنفدراسیون جهانی انجام می گرفت، وجود دارد؟
با توجه به توضیحاتی که در رابطه با تحریف تاریخچه کنفدراسیون جهانی داده شد، حال اگر کسی خواسته باشد گوشه هائی از تاریخچه مبارزات « کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی » را آنچنانکه اتفاق افتاده است تحریر نماید و در آن رابطه به نقش مثبت و یا منفی فعالین و سمپاتهای کنفدراسیون جهانی که اکثرأ از طرفداران سازمانها و احزاب سیاسی ایرانی بودند، افرادی که در اتخاذ تصمیمات صحیح و یا غلط کنفدراسیون در کنگره های آن تشکیلات نقش داشته اند، اشاره نماید و همچنین نخواسته باشد در بیان مطالب تاریخی بخاطر دوستی با فردی و یا گروه سیاسی بر بعضی از مسائل و اسناد و مدارک سرپوش بگذارد و یا در بیان مسائل غلّو ننماید و چگونگی سیاست و شیوه های عملکرد دشمنان آن تشکیلات و جنبش دانشجوئی را آنطور که بوده است ترسیم نماید ، آنهم بصورتیکه اسناد و مدارک موجود از جمله محتوی « کتابچه ساواک بقلم عباس ملک زاده میلانی ( دکتر عباس میلانی)» و نوشته های مندرج در کیهان چاپ تهران و ... از آن ماجرا حکایت دارند، در واقع در جهت پرده دری از ناروشنی ها و ابهامات موجود در تاریخچه کنفدراسیون جهانی عمل نماید، بدلایلی که هنوز روشن نیست، در محفل های « از ما بهتران » متهم به خود بزرگ بینی و خود ستائی می گردد! (۵۲)
در رابطه با برخورد به نوشته های روزنامه کیهان چاپ تهران، همچنین ضروریست یاد آور شد، که آقای دکتر محسن قائم مقام یکی از فعالین و مبارزین کنفدراسیون جهانی و یکی از رهبران و فعالین جبهه ملی ایران در آمریکا ، تا آنجا که من اطلاع دارم، اولین فردی بود که ، طی نوشته ای تحت عنوان « ناگهان پس از بیست و شش سال، در وحشت از قدرت گیری نیروهای مترقی خارج از کشور. » افکار عمومی را متوجه دروغپردازیها ی جاسوس شاه، مندرج در روزنامه کیهان چاپ تهران در باره فعالیت های کنفدراسیون جهانی نمود و خواستار افشاگری و روشنگری در آن رابطه شد.(۵٣) همچنین آقای دکتر خسروشاکری (زند) یکی از فعالین و دبیران اسبق کنفدراسیون جهانی ، در رد « دروغ پردازی های کیهان » چاپ تهران، و « سوء استفاده از نام تاریخی کنفدراسیون جهانی» از سوی « برخی داوطلبان خدمتگزاری به کاخ سفید» ، « اعلامیه » ای منتشر نمود. (۵۴)   
ادامه دارد

دکتر منصور بیات زاده
شنبه ۱٨ فروردین ۱٣٨۶ - ۷ آوریل ۲۰۰۷
[email protected]
www.ois-iran.com

پانویس:

۴٣ ــ در نامه ای که خلیل ملکی در تاریخ اول اسفند ۱٣٣۹ در اعتراض به رفتار مقامات دولتی با دانشجویان نوشته است می خوانیم:
« دیشب یک دانشجوی پزشکی * در حالی که سرش را تراشیده و شلاقش زده بودند پیش من آمد و شرحی از اوضاع زندانیان سیاسی دانشگاه و غیرآن داد که من در نتیجه مصمم به انتشار این نامه سرگشاده شدم.» . آن نامه همچنین در صفحات ۴۹۹ تا ۵۰۶ کتاب « خاطرات خلیل ملکی» ، کتابی که به همت دکتر محمد علی کاتوزیان در اروپا منتشر شده است به چاپ رسیده است.
* ــ در صفحه ۵۰۰ کتاب خاطرات خلیل ملکی در پاورقی در رابطه با هویت دانشجوی پزشکی آورده شده است:
« منظور هوشنگ سیاح پور است که در آن زمان دانشجوی دانشکده پزشکی در دانشگاه تهران بود و از مبارزان فعال حزب زحمتکشان ملت ایران و جامعه سوسیالیسست ها ــ و اکنون طبیب متخصص بیهوشی است و در اتریش بسر می برد . گفتن ندارد که در « نامه سرگشاده » نامش برده نشده».
۴۴ ــ « اگر شنیدید که ملت با مقاومت منفی و عدم شرکت در انتخابات همه تقلاهای دیکتاتور را نافرجام گذارد بآن علت بود که دانشجویان دانشگاه سه سال شلاق، شکنجه، زندان، گلوله را تحمل کردند، مردند و تسلیم نشدند.»
متن کامل پیام سازمان دانشجویان دانشگاه تهران در بخش ضمائم همین بخش از نوشته درج شده است.
۴۵ ــ یزدی ، دکتر ابراهیم ، « کنفدراسیون و دانشجویان مسلمان»
مصاحبه با هژیرپلاسچی / شایا شهوق ـ نشریه نامه ، شماره ۵۰ ، خرداد ماه ۱٣٨۵ و شماره ۵۱ ، تیر ماه ۱٣٨۵ .
به نقل از سایت سازمان سو سیالیست های ایران
www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-۲۴۲۶.htm
۴۶ ــ نقش « فروهر» همچنین به آرم کنفدراسیون تبدیل شده بود. علاوه بر این، آن آرم در کنار نام کنفدراسیون بزبانهای مختلف ،زینت بخش کاغذ هائی که هیئت دبیرا ن کنفدراسیون برای نگارش نامه های رسمی مورد استفاده قرار می دادند،شده بود. نقش « فروهر» علاوه بر نشریه دانشجو، در روی جلد بسیاری از نشریات کنفدراسیون ، ازجمله بعضی از دفترچه های گزارشات سمینارها چاپ می شد.
۴۷ ــ برای قرائت مطالب « اسرار فعالیت های ضد ایرانی در خارج از کشور» از لینک زیر در روی سایت سازمان سوسیالیست های ایران ، استفاده نمائید.
www.tvpn.de/ois/ois-iran-۲۱۲-a.htm
۴٨ ــ میلانی ، دکتر عباس ، کورش لاشایی و تجربه‌ی انقلاب ، نظری به نگاهی از درون به جنبش چپ ایران.
به نقل از سایت حمید شوکت:
www.shokat.com
این نوشته را همچنین می توان در روی سایت سازمان سوسیالیست های ایران با استفاده از لینک زیر خواند:
www.tvpn.de/ois/ois-iran-۲۹۰۱.htm
۴۹ ــ عده ای از دوستان دوران کنفدراسیون از ایران، اروپا و آمریکا، بوسیله ایمل در رابطه با بخش سوم نوشته من ، که من مطالبی را از آقای مهدی خانبابا تهرانی نقل کرده بودم که او ، مخالفین با بحث در باره محتوی پیامش به کنگره لوزان را متهم به « ضد کمونیست » کرده بود، شدیدأ اعتراض کرده اند و توضیخاتی در آنباره داده اند. بدون اینکه من خواسته باشم درباره وارد بودن و یا نبودن آن اعتراضات مطالبی در این بخش از نوشته مطرح کنم، ضروری دانستم به این موضوع اشاره کنم که نوشته من همانطور که از تیترش معلوم است، نقدی به کتاب « نگاهی از درون به جنبش چپ ایران »، حمید شوکت ـ در گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی نمی باشد. اگرچه من به برخی از مطالب آن کتاب انتقاد دارم . مثلا در بخش مربوط به زلزله که در زیر نویس ۵۱ همین نوشته آمده است، به دقیق نبودن مطالب آن قسمت اشاره کرده ام، آنهم فقط بدین خاطر که در رابطه با پول جمع آوری شده برای زلزله زدگان به نام من اشاره شده است. من برای جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم در آن باره توضیحاتی را داده ام. اگر توجه کرده باشیم مطالب آن کتاب بر پایه یک گفتگو و در واقع یک گپ دو نفره تنظیم شده است ، بدون اینکه از اسناد و مدارک تاریخی کمک گرفته شود. روشن است که چنین شیوه کاری، اشتباهات زیادی با خود بهمراه خواهد داشت، صرفنظر از اینکه مصاحبه کننده و مصاحبه شونده چه کسانی باشند.
مثلا در صفحه ٣۲۴ همان کتاب نام « بنی صدر» بعنوان نماینده دانشگاه تهران در کنگره لوزان بجای نام « جزایری» ذکر شده است، در حالیکه ابوالحسن بنی صدر در کنگره سوم کنفدراسیون در لندن بعنوان نماینده دانشجویان دانشگاه تهران شرکت کرده بود. و یا در صفحه ٣٣۴ همان کتاب از انتخاب بنی صدر در «کنگره دوسلدرف» در سال ۱۹۶۴ بعنوان یکی از اعضای هیئت دبیران صحبت شده است. درحالیکه کنفدراسیون اصولا کنگره ای در شهر دوسلدرف برگزار نکرده است. بلکه ابوالحسن بنی صدر در سال ۱۹۶۵ در کنگره کلن، آنهم بدون اینکه او موافقت خود را با قبول مسئولیت دبیری کنفدراسیون قبلا اعلام کرده باشد، بطور غیابی بعنوان دبیر در یک هیئت پنج نفره ، که ۴ نفر دیگر آن عبارت بودند از حسن ماسالی، بهرام دهقان، خسرو شاکری و پرویز نعمان انتخاب می شود. با انتخاب پرویز نعمان برای اولین بار فردی از طرفداران سازمان انقلابی در هیئت دبیران کنفدراسیون شرکت می کند. همچنین ضروریست یاد آور شد که در کنگره چهارم کنفدراسیون در کلن، با تغییراتی که در اساسنامه کنفدراسیون داده می شود، برای اولین بار هیئت دبیران کنفدراسیون می توانند از اعضای فدراسیون های مختلف باشند.
۵۰ ــ شوکت، حمید ، « نگاهی از درون به جنبش چپ ایران»، گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی ، صفحات ٣۲۷ و ٣۲٨ چاپخانه بازتاب ، ساربروکن آلمان.
۵۱ ــ توضیح بیات زاده در باره پولهای جمع آوری شده برای آسیب دیدگان زلزله درجنوب خراسان:
دوستمان تهرانی قبل از نگارش کتابش در همکاری با آقای حمید شوکت ، با وجود اینکه قبل از سرنگونی رژیم شاه خود او در گفتگوهائی که برخی از اعضای کنفدراسیون از جمله طرفداران جبهه ملی خاورمیانه در « کافه لاومر» در خیابان بوکن هایمر لند اشتراسه در فرانکفورت با یکدیگر در باره چگونگی گرفتن آن پول و انتقال آن به ایران شرکت داشته است، تلفنی از من در باره پول زلزله در دویچه بانک ماینس سئوالاتی نمود. من به او توضیح دادم که بعد از کنگره چهاردهم کنفدراسیون من طی نامه ای به دویچه بانک شعبه ماینس اطلاع داده ام تا نامه ها و قبض های بانکی مربوط به حساب زلزله را از آن ببعد به آدرس صندوق پستی کنفدراسیون جهانی درفرانکفورت ارسال دارند، تا آن مدارک بطور مستقیم در اختیار هیئت دبیران قرارگیرد. پس از انشعاباتی که در کنفدراسیون بوقوع پیوستند، چون کلید صندوق پستی کنفدراسیون در دست فردی بود که او خود را در آنزمان از طرفداران مبارزات مسلحانه و جبهه ملی ایران در خاورمیانه می دانست و پس از انشعاب کلید در دست آن فرد باقی ماند، آنعده از دوستان باید در آن باره اطلاعات لازم را داشته باشند. من به تهرانی گفتم با دوستان آن بخش از کنفدراسیون از جمله دوست مشترکمان «کامران» تماس بگیرد و اطلاعات جدید در آنمورد را از او کسب کند. با وجود آن گفتگو ، متأسفانه تهرانی مطلب مربوط به زلزله را آنطور که خود صلاح می دانست و نه آنطور که واقعیت تاریخی بیانگر آن بود، بدون کوچکترین توجه به بیانات من، در گفتگوی خود با آقای حمید شوکت فرمولبندی می کند و مرا بعنوان مسئول پول زلزله معرفی می کند و در واقع مدرکی علیه من در آن کتاب به رشته تحریر در می آورد، مطلبی که در صفحه ٣۲٨ آن کتاب چاپ شده است و من قبلا در این نوشته به آن اشاره کردم.
ماجرای جمع آوری پول برای کمک به زلزله زدگان چنین بود. هنگامیکه در سال ۱۹۶٨ در جنوب خراسان زلزله ای روی داد، من( منصور بیات زاده ) دبیر فرهنگی و انتشارات فدراسیون آلمان بودم ( مجید زربخش دبیر تشکیلات و جاسمی دبیر مالی). من با مشورت وتوافق هیئت دبیران فدراسیون آلمان و همچنین توافق هیئت دبیران کنفدراسیون جهانی ، حساب بانکی مخصوص جمع آوری پول برای زلزله زدگان و نه « حساب شخصی» در دویچه بانک در شهر محل اقامتم ـ شهر ماینس ـ افتتاح کردم. که هیئت دبیران کنفدراسیون ۱٣۰۰۰۰ مارک از پولهای جمع آوری شده موجود در آن حساب بانکی را توسط حسین رضائی، یکی از فعالین کنفدراسیون و دبیر اسبق فدراسیون آلمان و دکتر هانس هلدمن به ایران انتقال داد تا توسط زنده یاد مهندس کاظم حسیبی، آن یکصدو سی هزار مارک در مناطق زلزله زده بمصرف ساختمانی برسد. در آنزمان من بعنوان دبیر انتشارات و فرهنگی فدراسیون آلمان ، جزوه ای که در برگیرنده یک گزارش مفصل از چگونگی جمع آوری پول ، دارو و لباس برای آسیب دیدگان زلزله بود، انتشار دادم .
آقای افشین متین در صفحه ٣۰۰ ، کتاب « کنفدراسیون، تاریخ جنبش دانشجوئی ایرانی در خارج از کشور ۵۷ ـ ۱٣٣۲ » ، چاپ اول ، بهار ۱٣۷٨ ، به مبلغ ۱٣۰۰۰۰ مارک که توسط رضائی به ایران ارسال شده است، همچنین اشاره کرده است.
در کنگره دهم کنفدراسیون در کالسروهه ( دی ۱٣۴٨ برابربا ژانویه ۱۹۷۰ ) طی پیشنهادی تصویب شد که هیئت دبیران آینده کنفدراسیون از طرف کنگره دهم کنفدراسیون از اقدامات مهندس حسیبی تشکر نماید. چون کنگره دهم کنفدراسیون نتوانست هیئت دبیران کنفدراسیون را انتخاب نماید ، از سوی مسئولین موقت کنفدراسیون تلگرافی به مضمون زیر به مهندس حسیبی ارسال می شود.
« آقای مهندس کاظم حسیبی!
تهران
دهمین کنگره کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی بدینوسیله پیام تشکر خود را از همکاری و پشتیبانی شما از فعالیت کنفدراسیون بمنظور کمک به آسیب دیدگان زلزله خراسان تقدیم مینماید.».
ولی پس از ارسال پولهای جمع آوری شده ( ۱٣۰۰۰۰ مارک ) به ایران ، چون هنوز برخی از واحد های عضو فدراسیون ها، پول های جمع آوری شده را بحساب دویچه بانک ارسال نداشته بودند، هیئت دبیران کنفدراسیون طی بخشنامه ای خواستار شدند تا بقیه پولهای جمع آوری شده را به حساب ماینس واریز کنند. پولهائی که بعد از آن بخش نامه به آن حساب واریز می شود، آن مبلغ پولی است (در حدود ۷۰ هزار مارک ) که مهدی خانبابا تهرانی از آن صحبت کرده است .
اگر حسین رضائی * از سوی مقامات امنیتی رژیم شاه بازداشت و زندانی نمی گردید و کنفدراسیون از سوی رژیم شاه غیر قانونی اعلام نمی شد، حتمأ هیئت دبیران جدید، بقیه آن پولها را همچون آن صدوسی هزار مارک به ایران ارسال می داشت.
زمانیکه آقای حمید شوکت با گرفتن بورس برای نگارش کتاب در باره کنفدراسیون، کوشش داشت تا مدارک و اسناد مربوط به کنفدراسیون را جمع آوری کند، من حاضر نشدم مدارک و اسنادی که شخصأ در باره کنفدراسیون جمع آوری کرده بودم را در اختیار او قرار دهم ، چون برایم روشن نبود که او بتواند با حفظ مواضع سیاسی و ایدئولوژیکی خود، بطور بیغرضانه به مسائل تاریخی کنفدراسیون برخورد کند. من در بخش سوم این نوشته به چاپ نکردن مصوبه کنگره سیزدهم کنفدراسیون در باره سیاست چین در بخش مربوط به مصوبات کنگره ها اشاره کردم و در همین نوشته ( بخش چهارم) توضیح داده ام که آن جناب از تبلیغاتی که آقای دکتر عباس میلانی بنا بر دستود پرویز ثابتی بر پایه ی ادعاهائی دروغین و مدارک غلط ــ « کتابچه» ای علیه کنفدراسیون تحریر کرده بود ، که آن «کتابچه» یکی از اسناد محوری تبلیغات ساواک علیه کنفدراسیون و دیگر سازمانهای سیاسی چپ ایرانی بشمار می رفت ــ ، در کتابی که در گفتگو با خان بابا تهرانی تحریر کرده است، کوچکترین اشاره ای به آن، ننموده است.
سرانجام در اثر فشار و اصرار دوستمان مهندس فریبرز جعفرپور حاضر شدم کپی برخی ازاسنادی که او بدنبال جمع آوری آنها بود را به جعفر پور بدهم تا برای او ارسال دارد، بشرط اینکه آقای حمید شوکت کپی فیش دویچه بانک مربوط به حساب بانکی مربوط به زلزله ، که آدرس صندوق پستی کنفدراسیون بعنوان آدرس در روی آن درج شده بود ـ فیشی که از دوستمان کامران گرفته بودم ــ در آن کتاب که در صدد چاپ او بود، انتشار دهد، تا روشن گردد که آن پول آنچنانکه مهدی خانبابا تهرانی مدعی شده بود ، در اختیار من نبوده است. در خواستی که آقای حمیدشوکت در هنگام چاپ کتاب « تاریخ بیست ساله کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی » به آن پاسخ مثبت داد و کلیشه آن فیش بانکی را در آن کتاب چاپ نمود.
آقای حسن ماسالی طی نامه ای سرگشاده که مخاطب آن نامه تعدادی از هیئت دبیران دوره های مختلف کنفدراسیون جهانی، از جمله من ( منصور بیات زاده) بودند، پیشنهاد تشکیل « کمیسیونی» برای تماس با دویچه بانک و بوجود آوردن امکاناتی برای گرفتن آن پول و ارسال آن به ایران را نموده بود، من به آن نامه پاسخ دادم و اعلام کردم که من در چنین « کمیسیونی » شرکت نخواهم کرد و آن پاسخ را برای تمام افرادی که نامه آقای ماسالی را دریافت کرده بودند ، از طریق پست ارسال داشتم.
ولی سر انجام دکتر حسن ماسالی موفق می شود تا پول موجودی در حساب دویچه بانک در شهر ماینس مربوط به کمک به زلزله زدگان را از دویچه بانک برای   ارسال به ایران بگیرد و تا آنجائیکه شنیده ام با همکاری آقای قضات یکی از اعضاء سابق کنفدراسیون و آقای محمد محمدی اردهالی یکی از معتمدین ایرانیان در تهران با آن پول در جنوب خراسان مدرسه ساخته اند.
*****
* ــ حسین رضائی و دکتر هانس هلدمن مشاور حقوقی کنفدراسیون از جانب عفو بین الملل برای بررسی وضع زندانیان سیاسی به ایران مسافرت کردند که مقامات سازمان امنیت دکتر هلدمن را از ایران اخراج کردند و حسین رضائی را بازداشت نمودند. رضائی بمدت ٨ سال تمام در زندان محمد رضا شاه بسر برد و در دوران انقلاب بهمن ۱٣۵۷ همزمان با دیگر زندانیان سیاسی آزاد گردید. هر کجا که هست یادش بخیر.
۵۲ ــ اینطور که گفته می شود برخی از اعضاء ، فعالین و هواداران کنفدراسیون جهانی مقیم خارج از کشور در اعلان موضع و مقابله با دروغها و تحریفات روزنامه کیهان چاپ تهران براین نظرند که دیگراحتیاج ندارد تا در رابطه با تبلیغات این روزنامه دست بروشنگری زده شود، چون افکار عمومی ایران باندازه کافی نسبت به فعالیت های کنفدراسیون جهانی آشنائی دارد ــ حال از چه طریقی این آشنائی کسب شده است، توضیحی نداده اند ــ. البته در این میان بعضی از اعضای سابق کنفدراسیون جهانی وابسته به جناحهای مختلف سیاسی نیز وجود دارند که روشنگری علیه اتهامات دستگاه خبرپراکنی آقای حسین شریعتمداری را در مقطع کنونی ، بصلاح اهداف امروزی خود ارزیابی نمی کنند، چونکه توضیح در باره مبارزات و فعالیت های سیاسی دوران کنفدراسیون جهانی سبب خواهد شد تا عملکرد ها و سیاست های ضد مردمی رژیم سرنگون شده پهلوی مجددأ در سطح وسیعی ، از جمله عملکرد های سرکوبگر آن رژیم نسبت به خواستهای « جنبش دانشجوئی » در آن مقطع تاریخی مطرح گردد. خواست هائی که همچنین امروز در دستور کار آن « جنبش » قرار دارد. امری که طرح و روشن شدن جوانب آن در افکار عمومی به ضرر این چنین افرادی که روزی خود را در زمره « قهرمانان مبارزات ضد رژیم پهلوی» محسوب می کردند و حتی برخی از آنها و رفقای حزبی شان ، نقش بزرگی در تحمیل شعار سرنگونی رژیم شاه بعنوان یکی از شعارهای محوری و اصلی به کنفدراسیون جهانی داشتند و با آب و تاب از شاه ، بعنوان « سگ زنجیری امپریالیسم آمریکا » صحبت می کردند.امروز برخی از آنجنابان با مأمورین و تئوریسن های همان رژیم سرنگون شده پهلوی دست همکاری و مودّت داده اند، تمام خواهد شد. چونکه برای آن عالیجنابان توجیه سیاست همکاری و ائتلاف با بقایا و طرفداران رژیم سابق (رژیم سلطنتی) و در واقع فرزندان و نوه های « سگ زنجیری امپریالیسم آمریکا »، آنهم بخاطر ادعای غلط و دروغین « تحقق آزادی و دمکراسی» در میهنمان ایران تا اندازه زیادی مشکل خواهد بود!   
روشن است که چنان نظراتی که در بالا اشاره رفت نمی تواند مورد تائید طرفداران واقعی« نهضت ملی ایران » و کسانیکه افتخار دارند خود را « طرفدار راه مصدق » بدانند، قرار گیرد . سرپوش گذاشتن به بخشهائی از تاریخ معاصر ایران و یا تحریر تاریخ بر پایه مواضع « ایدئولوژیک» ، « منافع گروهی» و   « رفاقت بازی» بهیچوجه نمی تواند مورد توافق من باشد، چون چنین شیوه کاری کوچکترین رابطه ای با شیوه کار « تاریخ نگاری بیغرضانه » نمی تواند داشته باشد. من در تمام دوران فعالیت های کنفدراسیون جهانی بطور قاطع از نظراتی که خیال می کردم صحیح می باشند دفاع کردم ، حتی اگر محتوی گفتارم بنفع سیاست مورد نظر گروه سیاسی که من در دوران حیات کنفدراسیون همچنین عضو آن بودم ، نبود. در واقع من در بعضی مواقع بخاطر حفظ روابط حاکم بر کنفدراسیون و چارچوب آن تشکیلات ، نسبت به گروه سیاسی که به آن وابسته بودم ،« تک روی » می کردم و در جلسات کنگره ها ، سمینارها زیر بار زور و حرفهای ناوارد نمی رفتم و شدیدأ به چنان اعمالی اعتراض می کردم. در رابطه با همان شیوه کار و برخورد بود که از سوی بعضی از دوستان جبهه ملی در آنزمان مفتخر به کسب لقب « اِم ـ بی ـ بی» ( منصور بیات زاره بمبی) شدم. در رابطه با آن سیاست و شیوه کار است که به نگارش این سلسله مقالات تحت عنوان « کنفدراسیون، جنبش دانشجوئی، ساواک شاه، روزنانه کیهان» دست زده ام تا از این طریق گوشه هائی از « تاریخچه » جنبش دانشجوئی ایران و سازمان رهبری کننده آن مبارزات ، یعنی « کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی » را آنطور که بوده است توضیح دهم. البته آن چنانکه اسناد و مدارک بیانگر آن هستند و خود از نزدیک شاهد عینی آن بوده ام!
۵٣ ــ قائم مقام ، دکتر محسن ، ناگهان پس از بیست و شش سال، در وحشت از قدرت گیری نیروهای مترقی خارج از کشور.
به نقل از سایت سازمان های جبهه ملی ایران در آمریکا

www.jebhemelli.net
January/MGhaemmagham_Attacking_Confederaition.htm

۵۴ ــ اعلامیه دکتر خسرو شاکری، به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.tvpn.de/ois/ois-iran-۲۹۰۹.htm

ضمائم بخش چهارم :

در بخش ضمائم این نوشته (بخش چهارم ) ، علاوه بر « نظامنامه کنگره » ، از بین پیامهای رسیده به کنگره ، سه پیام آن بطور کامل درج شده اند. همچنین از بین پیامهائی که کنگره به شخصیت های سیاسی ، مذهبی و سازمانها داده است ، پنج پیام آن ــ البته بدون هیچگونه تفسیر و توضیح در باره محتوی آنها ــ منتشر می شوند:


۱ ـ نظامنامه جلسات کنگره
*****

۲ ـ پیام حضرت آیت الله العظمی آقای حاج سید محمد هادی میلانی مرجع عالیقدر تقلید به کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی.

٣ ـ پیام جناب آقای دکتر شایگان.

۴ ـ پیام سازمان دانشجویان دانشگاه تهران به کنگره جهانی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی.

*****

۵ ـ پیام و گزارش از سومین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به آقای دکتر محمد مصدق پیشوای خردمند نهضت ملی ایران.

۶ ـ پیام سومین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به حضرات آیت الله العظمی آقایان خمینی ـ میلانی ـ شریعتمداری رهبران مجاهد و عالیقدر جامعه روحانیت که در زندان استبداد بسر میبزند و به روحانیون مترقی و شجاع دیگر.

۷ ـ پیام سومین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به دانشجویان دانشگاه تهران.

٨ ـ پیام سومین کنگره کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی به استادان و دانشجویان و مردان آزاده ایکه اخیرأ در دادگاه نظامی بطور سری محاکمه و محکوم شدند.

۹ ـ پیام سومین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به کارگران ـ دهقانان ـ رنجبران.


*****

   
نظامنامه جلسات کنگره

حد نصاب
۱ ـ با تصویب اعتبارنامه دو سوم نمایندگان معرفی شده کنگره رسمیت خواهد یافت.
۲ ـ حد نصاب در جلسات کنگره و کمیسیونها اکثریت نصف بعلاوه یک خواهد بود.

حق رأی
۱ ـ کلیه نمایندگان در جلسات کنگره و کمیسیون هریک دارای یک رأی خواهند بود ، مگر در موقعی که طبق اساسنامه در خواست رأی فدراسیونی شود( در کمیسیونها رأی فدراسیونی ملحوظ نخواهدشد).
تبصره ـ حق رأی شامل حق صحبت کردن، تقدیم یا تأیید پیشنهاد در کلیه جلسات علنی و کمیسیونها خواهد بود.
۲ ـ هرگاه در اخذ رأی نسبت به پیشنهادی تساوی حاصل شود رئیس جلسه بلافاصله در خواست تجدید رأی خواهد نمود. اگر در مرحله ثانی تساوی حاصل شد رئیس جلسه حق رأی دارد.
٣ ـ الف: اخذ رأی در جلسات کنگره فقط برای انتخاب هیأت رئیسه کنگره و دبیران کنفدراسیون کتبی است. در سایر موارد باید از طرف سه نماینده کتبأ از رئیس جلسه درخواست رأی مخفی شود.
ب: تجدید شمارش و بررسی در آراء موقعی عملی است که پنج نماینده کتبأ آنرا تایید کنند.

حق صحبت
۱ ـ مدعوین رسمی به کنگره می توانند در صورت امکان وقت در جلسات عمومی وگرنه در کمیسیون ها با اجازه رئیس صحبت کنند.
۲ ـ هیأت دبیران کنفدراسیون حق شرکت در تمام مذاکرات و کارهای کنگره را مانند سایرین دارا بوده ولی از حق رأی و معرفی نامزدهای انتخاباتی محروم هستند ( این در صورتی است که شخص مزبور عضو هیأت نمایندگی هیچ فدراسیونی نباشد).

نظامنامه اداره جلسات
۱ ـ کلیه پیشنهادات باید کتبی باشد.
۲ ـ هر یک از نمایندگان کنگره می تواند در جلسات کنگره یا کمیسیونها انفرادأ پیشنهاد خود را تقدیم کند.
٣ ـ هر پیشنهاد ترمیمی باید مورد تأیید و مطابق با بند بالا مورد بحث قرار گیرد.
۴ ـ پیشنهادات ترمیمی مقدم بر پیشنهادهای اصلی است و در صورت عدم پذیرش از طرف پیشنهاد کننده اصلی به رأی کنگره گذاشته شده و در صورت قبولی جزئی از پیشنهاد اصلی محسوب میشود.
۵ ـ بحث در باره طرح پیشنهادی باید محدود باشد و رئیس حق دارد که چنانچه سخنران از بحث اصلی دور شود مانع صحبت او گردد.
۶ ـ هنگامیکه چند پیشنهاد در باره موضوعی رسیده باشد ابتدا همه قرائت شده و سپس بترتیب تقدم قابل طرح خواهد بود.
تبصره ـ هنگام طرح یک پیشنهاد تا تعیین سرنوشت آن پیشنهاد دیگری قابل قرائت نیست مگر ترمیمی باشد.

۷ ـ پیشنهاد دهنده اصلی طرح و یا ماده ترمیمی قبل از ختم مذاکرات در اصل طرح و یا ماده ترمیمی حق دفاع نهائی را خواهد داشت. بعد از ختم مذاکرات دیگر اجازه صحبت بکسی داده نخواهد شد.
٨ ـ بحث در مورد پیشنهاد یا طرح ترمیمی بنا بر تشخیص ریاست جلسه و یا تصویب جلسه ممکن است محدود شود.
۹ ـ هیچ پیشنهاد یا ماده ترمیمی قابل حذف از دستور مذاکرات نیست مگر آنکه پیشنهاد دهنده یا تأیید کننده طرح آنرا پس بگیرد.

۱۰ ـ در هنگام مذاکرات و طرح پیشنهاد یا ماده ترمیمی میتوان از امکانات زیر:
الف ـ اعتراض به تصمیم رئیس
ب ـ سئوال ( نکته اطلاعی)
ج ـ پیشنهاد تنفس
ه ـ پیشنهاد برای تحدید وقت سخنران
و ـ پیشنهاد ارجاع طرح به کمیسیون.
تبصره ـ ریاست جلسه می تواند در باره هر یک از موارد بالا بحث را محدود کند به شرط اینکه به پیشنهاد کننده و یک نفر مخالف ( در صورت وجود) اجازه صحبت داده شود مگر در مورد کفایت مذاکرات.

۱۱ ـ ریاست جلسه برای موارد زیر بترتیب حق تقدم قائل خواهد بود:
۱ ـ اخطار نظامنامه
۲ ـ حق ویژه ( اعتراض بمسائلی از قبیل نور اطاق، نشنیدن صدای ناطق و غیره)
٣ ـ نکته اطلاعیه ( سئوال)
۴ ـ سایر موارد.

۱۲ ـ اخطار نظامنامه بر همه چیز مقدم است مگر هنگام اخذ رأی. استفاده از اخطار نظامنامه هنگامی است که یکی از مفاد نظامنامه یا اساسنامه مورد تهدید قرار گرفته باشد.
۱٣ ـ چنانچه پیشنهادی رد شد هنگامی آن طرح قابل طرح مجدد است که در نشست بعدی دوباره تقدیم شود یا کنگره تشخیص دهد که طرح آن بلافاصله ضروری است.
۱۴ ـ طرح مجدد پیشنهادی که مورد تصویب یا رد جلسه قرار گرفته باشد محتاج به دو سوم آراء اعضاء جلسه است.
۱۵ ـ هنگام طرح گزارش کمیسیون میتوان ماده جدیدی که قبلا مورد بررسی کمیسیون قرار نگرفته باشد تقدیم کنگره نمود. طرح مزبور باید بوسیله سه نماینده مورد تأیید قرار گیرد تا قابل طرح باشد.
۱۶ ـ یک نفر رئیس دو معاون و دو منشی بعد از رسمیت کنگره از میان نمایندگان انتخاب میشوند. هر کمیسیون نیر دارای یک رئیس و دو منشی خواهد بود که از طرف کمیسیون انتخاب میشوند.
۱۷ ـ رئیس جلسه مسئول اجرای نظامنامه و نظم کنگره است و حق شرکت در بحث را نخواهد داشت مگر آنکه اداره جلسه را به معاون محول سازد.
۱٨ ـ معاونین رئیس را در انجام نظامنامه یاری خواهند نمود و پیشنهادات وارده را بترتیبی که رسیده بریاست جلسه میدهند و آنها را سپس بایگانی میکنند.
۱۹ ـ تا انتخاب هیأت رئیسه کنگره، هیأت دبیران کنفدراسیون و سپس هیأت رئیسه دستور جلسه روز را تهیه و در ابتدای تشکیل جلسه به کنگره تقدیم می کند.
۲۰ ـ در ابتدای تشکیل جلسه قبل از ورود بدستور، حد اکثر به دو نفر هر یک بمدت پنج دقیقه اجازه صحبت داده میشود که در باره هر مساله ای که مایلند صحبت کنند ( ولی بدون بحث و سئوال).
۲۱ ـ هر یک از نمایندگان فقط عضو رسمی یک کمیسیون بوده و دارای حق رأی در کمیسیونی که ثبت نام کرده اند خواهند بود.
توضیح ـ نظامنامه فوق در نشست سوم ( اول ژانویه ۱۹۶۴) سومین کنگره کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در لندن بتصویب رسید.

*****


پیام حضرت آیت الله العظمی آقای حاج سید محمد هادی میلانی مرجع عالیقدر تقلید به کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی

« پیام زیر توسط یکی از دانشجویان قرائت شد. نمایندگان کنگره با احساسات بی نظیری از جا بلند شدند و با کف زدنهای ممتد از پیام حضرت آیت الله العظمی میلانی استقبال نمودند». به نقل از گزارش کنگره لندن.

بسم الله الرحمن الرحیم
و اعتصموا بحبل الله جمیعأ و لاتفرقو
بدانشجویان ایرنی مقیم خارج از کشور به جوانانی که برای تحصیل علم و پرورش خود دور از پدر و مادر خانه و شهر در کنار میز مطالعه و آزمایشگاه و کتابخانه و کلاس درس بهترین ایام عمر خود را سپری می کنند به شما که جامعه کاملتر و علمی تری را میخواهید درود و تهنیت میفرستم. اقدام به تشکل بزرگترین قدم و تشکیل کنگره دانشجوئی نشانه موفقیت و پیشرفت شما در متشکل شدن است و مسلم است که آثار و نتایج بس مهمی خواهد داشت. اینک لازم می بینم توجه شما را بحقایقی جلب نمایم. آنروز که استعمارگران تصمیم گرفتند ملتهای مسلمان و شرق را اسیر همیشگی خود نمایند نخست در صدد بر آمدند بدست عوامل خود نوعی روش دینی را تقویت نمایند که در آن بکارهای اجتماعی مردم و مملکت توجهی نیست و ثانیأ از طریق فرهنگ استعماری بر آن شدند که استعمار را امری موجه و شخصیت و اخلاق و عقیده طبقه موثر تحصیل کرده ممالک اسلامی را تباه نمایند. همزمان با شروع این خط مشی از طرفی بتدریج طبقه متدین راه گوشه گیری و بی توجهی نسبت بمصالح خویش را در پیش گرفتند و از ابراز علاقه بسرنوشت خود خودداری کردند و از طرف دیگر بوسیله فرهنگ صادراتی و بکمک تسهیلات و امکاناتی که بسرعت فراهم آوردند طبقه تحصیل کرده را از جامعه خود بیگانه نمودند و در صدد فاسد کردن ملت مسلمان بر آمدند. استعمار به ملیت مفهوم تجاوز آمیز داد و سرانجام دنیای برادری و دوستی را به جهان کینه و دشمنی و جنگ بدل ساخت، ملتها جمعی محکوم و جمعی حاکم شدند. حاصل این روش استعماری آن شد که زمینه بلا مزاحم برای ترک تازی استعمارگران فراهم آمد و هستی ملتهای استعمار شده ثروت و فرهنگ و اخلاق بغارت رفت. در اینجا توجه باین واقعیت بسیارجالب است که عاقبت بحکم بیان الهی « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر و ما بانفسهم » مردم استعمار زده بخود آمدند و انقلابات ضد استعماری از قبیل الجزایر و نهضت ضد تسلط خارجی در ایران نشانه بارز این بیداری است. امروز روحانیت از زاویه سکون و سکوت بخطوط متحرک اجتماعی وارد می شود و خود را موظف بدخالت در مصالح امت اسلامی میشناسد. جریانات و حوادث اخیر نشان داد که روحانیت مجددأ احساس وظیفه کرده و سعی دارد که از گوشه گیری خارج شود. اکنون روحانیت در انقلاب ملی ایران نقش مهمی بر عهده گرفته و همگام همه مردم ایران از استاد و دانشجو و کارگر و کاسب علیه حکومت فردی و غیر قانونی قیام نموده و سعی دارد حقوق مردم را احیاء و به آنان باز گرداند. هم اکنون جامعه عظیم ملت اسلام در مرز یک تحول عظیم و ریشه دار و بی نهایت عمیق قرار دارد و راه ایمان و دانش و رشد و منطق و تشکل را می پیماید و چه تحول خوبی و چه نوید سعادت بخشی!
روحانیت ، دانشمندان، طبقه تحصیلکرده جوان ، تجار، کسبه، دهقان و کارگر تمأمأ در این تحول سهمی داشته و وظیفه و مسئولیتی بعهده دارند. در راه قیام برای احیاء قانون از دست رفته خطرات بسیاری است که باید با هوشیاری کامل با آن مقابله کرد. مهمترین این خطرات خطر تفرقه است که باید جدأ و حتمأ از آن پرهیز کرد و نگذاشت دشمن بهدف خود فائق آید. باید هدف مشترک پیدا کرد و از تفرقه دوری جست. باید دانست همه انحطاط ها و ترقیات در ملل معلول روش فردی و اجتماعی آنهاست و برای موفقیت و پیروزی باید خود را از پیش شایسته نمود، باید در هر کار خوب از هرکس باشد یاری و مدد کرد و سعی نمود که نتیجه مطلوب بدست آید. بیائید باهم برادر باشیم که پیامبر بزرگ فرمود: « المسم اخ المسلم»
همه را بخدای بزرگ می سپارم و از او می خواهم تا ما را افرادی صالح برای ساختن جامعه مترقی اسلامی قرار دهد. حدا نگهدار شما باد. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
ششم شعبان المعظم ۱٣٨٣ مطابق دوم دیماه ۱٣۴۲
سید محمد هادی الحسینی المیلانی



پیام جناب آقای دکتر شایگان

که با شور و هیجان کم نظیری از طرف کنگره استقبال شد.
پیام به سومین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایران
دانشجویان عزیز!
یکسال از دومین دوره اجلاسیه کنفدراسیون شما می گذرد. در این مدت توانسته اید با مبارزه دلیرانه خود علیه استبداد و استثمار مقامی را که شایسته شماست در دلهای مردم آزادیخواه ایران احراز کنید. در سال گذشته شما چه در خاک وطن و چه در خارج ( آلمان غربی) جان در کف برای نجات وطن خود مردانه کوشیده و عده ای شربت شهادت نوشیده و بقافله شهدای راه حق پیوسته اند. اکنون ارواح طیبه آنها بارواح سایر شهیدان راه آزادی مانند میرزاتقی خان امیر کبیر، میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل و شهید گلگون کفن دکتر حسین فاطمی و هزاران شهید گمنام دیگر مانند کریم پور شیرازی محشور است.
هنوز خون کفن همقدمان عزیز و معصوم شما بزرگ نیا و قندچی وشریعت رضوی خشک نشده و دانشگاه تهران جامه عزای فرزندان دلبند خود را از تن نکنده که صدها جوان دانشجو و مبارز و حق پرست و معصوم دیگر در روز اول بهمن ۱٣۴۰ شربت شهادت نوشیده با خون پاک خود درخت آزادی وطن را آبیاری کردند و ملتی را مجددأ عزادار نمودند.
چنانکه میدانید این ایلغار مغول و حمله چنگیز عصر و تسلط مطلق و بی منازع اجنبی برمال و جان ناموس ملت ما برادران و خواهران شما در ایران را مرعوب کرده و در نتیجه موقتأ سکونی مرگبار سراسر خاک وطن ما را فراگرفته است و باین جهت تا چندی امکان عمل از همه آزادیخواهان سلب شده و فعلا تنها چراغی که در شب دیجور وطن هنوز روشن است و دیده همه وطن پرستان بدان می نگرد همانا مشعلی است که در دست شماست. چشمهای امیدوار و دلهای داغدار مادران و خواهران و نوعروسان شهدای راه آزادی متوجه شماست از این جهت است که دشمنان ملت ایران ار داخلی و خارجی تمام قوای خود را بکار می برند که مبارزه شما را بی اثر کنند و مقاومتها را درهم شکنند و بهترین راهی که برای این کار در پیش گرفته اند ایجاد اختلاف و تفرقه اندازیست.
برای ابتکار عده ای از مجرب ترین ایادی خود را مامور کرده اند که خود را در میان شما جا بزنند و با قیافه آزادیخواهی و یا بکار بردن الفاظ پر طمطراق بیمعنی شما را بجان هم بیندازند و در اولین قدم و پیش از هر چیز شما را نسبت بآنها که یک عمر امتحان آزادیخواهی و وطن پرستی داده اند بدبین کنند.
امید وارم هوشیار باشید و زبان بازی و حزب بازی تفرقه اندازان و کسانی که سالهاست بایجاد انشعاب، اختلاف در صف مبارزین راه آزادی شناخته شده اند و بی اندازه مورد محبت هیأت حاکمه ایران هستند نتوانند شما را با « ماسک آزادیخواهی » فریب دهند. در خاتمه میخواهم پیام خود را با ذکر نام یکی از جوانان آزاده ای که در فاجعه دلخراش اول بهمن ۱٣۴۰ دیدگان عزیز خود را در راه آزادی مام وطن از کف داده است مزین کنم. این جوان معصوم آقای غلامعلی رحیمی دانشجوی دانشکده علوم تهران است که مانند هزاران جوان آزاده وطن پرست دیگر در حمله مغول بدانشگاه تهران در روز شوم اول بهمن مورد یورش چتربازان و جلادان قشون چنگیز واقع شده و در اثر ضربات مهلک چوب و قنداک تفنگ دو دیده خود را از دست داده است. این جوان دلیر که مثل بسیاری از آزادگان دستش از متاع دنا تهی است امروز نیاز بکمک برادران ارجمند خود دارد. کمک باو که «سمبل» زنده فداکاری و آزادمنشی و ضمنأ معرف قدردانی جوانان از مبارزین راه آزادیست وظیفه همه دانشجویانست.
پیام خود را بدعای خیر در حق شما جوانان آزاده وطن و امید ملت ایران ختم میکنم و اطمینان دارم که اگر از راهی که مصدق بزرگ پیش پای شما گذاشته منحرف نشوید و فریب تفرقه اندازان و حزب سازان را نخورید و صف واحد آزادیخواهان را درهم نشکنید و در مقابل جور و ظلم و فساد مقاومت مردانه خود را ادامه دهید پیروزی قطعی نصیب شماست و افتخار نجات کشور از چنگال غول استبداد و استعمار بنام شما و نسل شما ثبت تاریخ خواهد شد. موقع را مغتنم شمارید و جای خود را در تاریخ ایران باز کنید که:
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند و همه ملت ایران در انتظار مردانگی شما هستند
نیورشل ۲۰ دسامبر ۱۹۶٣
دکتر شایگان


پیام سازمان دانشجویان دانشگاه تهران به کنگره جهانی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی

« این پیام توسط آقای ابوالحسن بنی صدرنماینده سازمان دانشجویان دانشگاه تهران درکنگره قرائت وبا استقبال شورانگیز کنگره مواجه شد. نمایندگان کنگره درحالیکه اشک درچشم داشتند ازجای برخاستند و نسبت بدانشجویان دانشگاه تهران شدیدأ ابراز احساسات نمودند.»

خواهران و برادران، فرزندان ایران
کنگره که بسان سرباز با همان شور با همان هیجان با همان غرور تشکیل آنرا بشما تبریک می گوئیم بما فرصت می دهد که سربازان برادر را با سرنوشت نهضت دانشجوئی با علل و انگیزه های تاریخی ایجاد و قوام و دوام آن آشنا سازیم و آنچه نهضت ما پیکار میهن ما مبارزه مداوم و پیگیر ما در این ایام که ما ملت ما کارگران عریان ما دهقانان گرسنه ما مبارزه قطعی را آغاز نموده ما و دشمن ما در کار بسیج نیروها و در حال درگیری نهائی هستیم با شما در میان گذاریم.
نهضت دانشجوئی ایران زاده ضرورت زمان و پرورده نهضت ملی ایران است. نهضت ما ناگهان و خود بخود بوجود نیامده چنین نبود که یکباره باین فکر افتاده باشیم که چه خوبست ما هم بشیوه غربیها سازمان سازی کنیم و با هر کس که با سازمان موافق نشد بسیتیزیم. در خواب نبودیم که از خواب بیدارمان کرده باشند و خواب و بیدار نسنجیده و نفهمیده بچپ و راست برویم. حرکت تاریخی نهضت ملی ایران و شرائط حیاتی امروز محیطی ایجاد نموده و ما متعلق باین محیط و تربیت یافته این محیط و مخلوق این محیط و بناچار در خدمت نهضت ملی ایرانیم. نهضت ملی ایران که هدف روز آن راندن استعمار و ایجاد انقلاب اجتماعی در کشور برای درهم کوبیدن پایگاههای استعمار و نجات استعدادهای مادی و معنوی مردم کشور از تباهی است خود آغازگری بسیار دور از زمان ما و حتی پیش از کاوه   آهنگر. کاوه های آهنگر بی نام و نشان در طریق ایجاد مناسبات اجتماعی مساعد برای رشد جامعه سر در راه مبارزه باختند و پیش از آنکه پرچم انقلابی کاوه بر ویرانه کاخ ستم باهتزاز در آید پرچم های بسیاری باهتزاز در آمده است.
از زمانهای دور که بگذریم در تاریخ معاصر کشور ریشه های جدید نهضت ما را می توان یافت. درست در همان زمان که اروپائیان نهضت صنعتی خویش را به پیش میبردند و در صدد ایجاد مناسبات و تحکیم روابط صمیمانه با طبقات حاکمه و کشورهای آسیائی و آفریقائی برآمدند و بر آن شدند که با بستن پیمان و اتحاد با گروههای صاحب امتیاز در این کشورها بهره برداری مشترک را از منابع انسانی و طبیعی همیشگی نمایند مردم کشور ما بخود آمدند و دست بکار شدند. زمان آبستن شد و فرزندانی بلند مرتبه به ملت ایران ارزانی بخشید. سید جمال الدین اسد آبادی و امیر کبیر به نهضت ملی ایران جهت تازه بخشیدند:
مبارزه با استعمار و دستیاران داخلی آن درخشش خیره کننده نهضت ضد استعماری نهضت تحریم تنباکو و مبارزه منفی ملت ایران علیه استقرار رژیم استعماری در کشور بود. سید جمال الدین و مردانی که در مکتب پر ارج او تربیت شده بودند بدرستی دریافتند که تا این پایگاه وجود دارد خاصیت رژیم دیکتاتوری مناسبات استعماری با دول استعمارگر را ایجاب می نماید. هیچ پیشرفتی میسر نیست و ترقی خواب است و خیال. از خطر درگذشتند، جان بر کف گرفتند و به بیداری ایرانیان و القاء فکر انقلاب برای برهم زدن مناسبات و از میان بردن رژیم دیکتاتوری برآمدند. زمان بسیاری گذشت تا مفهوم پیام سید جمال به زعمای روحانی و سیاسی درباب رژیم حاکم بر کشور روشن شود و آن زمان زمان ما است.
انقلاب مشروطیت از آنجا که بجامعه شهری محدود ماند و با آنکه قربانیان انقلاب، سربازان انقلاب گرسنگان و پا برهنگان بودند نتایج مطلوب را ببار نیاورد. امواج انقلاب به روستاها نرسید و توده عظیم دهقانی را در بر نگرفت. ستارخان و باقرخان و رهبرانی نظیر آنان با آنکه با جانبازی انقلاب را بثمر رساندند اما بزودی خانه نشین و فراموش شدند. زمان درک پیام تاریخی انقلابی بزرگ و اندیشمند نرسیده بود. رهبران واقعی انقلاب که پیام را فهمیده بودند از صحنه رانده شدند و آنها که ماندند خود با گروه صاحب امتیازان در آمیختند و طرح دوستی و الفت ریختند و بار دیگر استعمار و استبداد قوی تر، مجهزتر و مجرب تر بر سرنوشت ایران حاکم شد و برای ابدی ساختن تسلط خویش طرح نو را بمرحله اجرا نهاد و گروه صاحب امتیاز را در سازمان اداری کشور با ایجاد رژیم دیکتاتوری و وحشت و ترور رضا شاه متشکل نمود و مناسبات خویش را با سازمان اداری کشور چنان محکم نمود که بر خاطر هیچکس قیام و تلاش برای گسستن زنجیر ها خطور نکند.
اما زمان اقدام فرا رسید و ملت ایران به رهبری بزرگترین فرزند ایران معاصر دکتر محمد مصدق قیام کرد. هدف این قیام تحصیل آزادیهای اقتصادی و اجتماعی از طریق تغییر مناسبات خارجی کشور بود.

۱۰ سال پیش وقتی کودتای سیاه ۲٨ مرداد صورت گرفت بر توده روشن بین معلوم شد تا وقتی پایگاه استعمار در کشور از هم نپاشیده تا وقتی رژیمی که مناسبات ارباب رعیتی را میان ملت ایران و دول استعماری بزور یک ارتش مجهز و یک فرهنگ نا مناسب با نیازمندیهای میهن و بیگانه از شرائط اجتماعی و گرسنگی تحمیل می کند سرنگون نگردد انقلاب تحقق نیافته است. نهضت دانشجوئی ما نتیجه درک این واقعیت و جهت و هدف آن اجبارأ نا بودی نظامی است که بقاء آن بنابودی ملتی می انجامد که قرنها و قرنهاست حیات را مقهور اراده خویش ساخته و اینک زمان ماست تا با قدرت قیام کنیم و استقامت نمائیم و حیات را مقهور اراده خویش سازیم.

فرزندان میهن
دانشجویان دانشگاه تهران دانشجویان شهرهای تبریز و مشهد و شیراز در کار سرودن حماسه زمانند. این حماسه « ملت نامه » است و با خون نگارش می یابد با خون قندچی با خون شریعت رضوی با خون بزرگ نیا با خون کلهر با خون سربازان گمنام نهضت ملی ایران. حماسه ما حماسه انقلاب است.

شهدای ما با مرگ خود بما، بملت ما فرمان زندگی داده اند، اینک ما بپا خاسته ایم تا این فرمان را اطاعت کنیم، بپا خاسته ایم تا نظم تحمیلی استعمار را براندازیم، بپا خاسته ایم تا رژیم خیانت را سرنگون سازیم تا بر تن کارگر عریان لباس بپوشیم، بپا خاسته ایم تا بزندگانی دهقانان کشور شرائط انسانی ببخشیم. قیام ما نهضت ما نهضت یکدسته، یک گروه، یک طبقه نیست. نهضت ما نهضت مردان آزاده همه ملت را بحکم ضرورت در بر میگیرد و این ملت است که علیه دشمن جبهه گشوده است. از آنجا که کارگران بی مدد دهقانان، بی کمک شهر نشینان ، شهر نشینان بی یاری دانش پژوهان طرفی از مبارزه نمی توانند بست نهضت ما بازهم بحکم ضرورت دهقان و کارگر، دانشجو و روشنفکر، روحانی و بازاری را در بر می گیرد و جبهه ملت هر رور وسیعتر می گردد بهمین دلیل است که دشمن دیکتاتور با تمام قدرت با همه نیرو بتلاش پرداخته است. هدف این تلاش از کار انداختن دانشگاه تهران و خاموش نمودن موتور حرکت نهضت ملی ایران است.

برادران
راست است سرباز وظیفه دارد از سنگر دفاع کند سربازیم و از سنگر دفاع می کنیم در خطوط مقدم نبردیم و باید مردانه تا آخرین نفس بجنگیم و میجنگیم. این جنگ جنگ سرنوشت است و ما نه اندیشه روی تابیدن از نبرد و نه در سودای تسلیم. سه سال پیش تنها بودیم میجنگیدیم امروز دیگر تنها نیستیم . مقاومت، پایداری، فداکاری سربازان برادران شما ملتی را در راه تلاش و قیام انداخت. اگر شنیدید ملت ایران در قیام مقدس ۱۵ خرداد هزار هزار کشته داد اگر شنیدید روحانیون بزرگ و توانا مبارزه را به دور افتاده ترین روستا ها بردند. اگر شنیدید که ملت با مقاومت منفی و عدم شرکت در انتخابات همه تقلاهای دیکتاتور را نافرجام گذارد بآن علت بود که دانشجویان دانشگاه سه سال شلاق، شکنجه، زندان، گلوله را تحمل کردند، مردند و تسلیم نشدند.
این دانشگاه تهران، این دانشجویان دانشگاههای شهرهای ایرانند که امواج خروشان حرکت را بر می انگیزند و اینک دشمن بمقابله آنان شتافته است با همه قدرت اهریمنی خویش. هدف این یورش تصفیه دانشگاه از استعداد و تصفیه آن بیک « قلعه فئودالی» است. تنها شهریه گزاف تحمل ناپذیر نیست که میگیرند. دانشجویان برای ورود بدانشگاه باید کنکور سازمان امنیت را هم بگذرانند. روشنتر چنانچه دانشجوی مبارزی در کنکور دانشگاه قبول شد و سازمان امنیت ورود او را بدانشگاه اجازه نداد نامش را جزء قبول شدگان اعلام نمی کنند. به این ترتیب دانشگاه که حقأ باید مهد پرورش استعدادها باشد میرود تا گورستان استعداد و اندیشه گردد.
استقلال دانشگاه که از لحاظ پیشبرد هدفهای دانشجوئی و توسعه فکری دانشجویان اهمیت قطعی دارد . اکنون بکلی از میان رفته و رئیس بیمقدار دانشگاه شوراهای دانشکده ها و شورای دانشگاه را بکلی از میان برده است. هدف این اقدام خائنانه تصفیه استادان و معلمان دانشگاه و جانشین کردن نوکر بجای استاد است. اما « تصفیه دانشگاه » بهمین جا خاتمه نمی پذیرد دیکتاتور از جنبش دانشجوئی میترسد. زندان و شلاق کاری از پیش نبرده. اکنون معرفی دانشجویان به نظام وظیفه « حربه » تازه ای است که دیکتاتور بکار می برد. دانشجوئی که سرباز می شود برای همیشه آینده خویش را از دست میدهد و پس از خدمت سربازی جوانی است سرگردان.
آزمایش شانزدهم آذر معلوم ساخت که این حربه نیز کارگرنیست و نهضت بزرگ دانشجوئی را نمی تواند نابود کند. این موج زاده تلاطم دائمی جامعه ایرانی است و هرگز فرو نخواهد نشست و سرانجام ساحل شنی دیکتاتوری را در کام خود نابود خواهد ساخت. اما آنچه ما بآن نیاز داریم؟
خواهران و برادران!
مردی خونخوار که فرمان شلیک بروی مردم را میدهد و برای آنکه آمار زخمی ها در بیمارستانها بالا نرود دستور میدهد که از کمر ببالا را هدف قرار دهند دیگر اعتراض تلگرافی را نمی شنود و اجتماع در سفارتخانه را بچیزی نمی شمرد. سیلی عظیم باید آفرید . ما از شما دعوت می کنیم به نمایندگان شاه پشت کنید و بمردم جهان روی آورید. تردید نیست که خود متوجه این نکته شده اید و اعتصاب غذای شما که اقدامی بس ستایش آمیز است ما را از تاکتیک جدید و بسیار موثر شما آگاهاند. موفقیت شما را در ایجاد « افکار عمومی » علیه دیکتاتوری در ایران بما مجال خواهد داد که حلقه محاصره را درهم شکنیم و کار نبرد را بپایان بریم و بشما بشارت دهیم که جبهه پیروزما پیروز شد.
ما بخوبی از اهمیت کاری که پیشنهاد می کنیم آگاهیم خوب میدانیم حامیان استعمارگر دیکتاتور بتهدید شما بر خواهند خاست اما ایمان داریم که شما موقعیت ما را درک می کنید. خطری که دانشگاه و دانشجو و نهضت دانشجوئی را تهدید می کند می شناسید و بهمت بلند و اراده توانا نه یک افکار عمومی کاذب آن نوع که استعمار هر وقت منافع خود را در خطر می بیند ایجاد می کند بلکه یک « افکار عمومی اصیل » ایجاد خواهید کرد. بنظر ما مهمترین کار و اساسی ترین هدف کنفدراسیون در سال جاری « نجات دانشگاه تهران » است. نه تنها شما بلکه تمام سازمانهای دانشجوئی « نجات دانشگاه تهران » را باید شعار عملی نه زبانی خویش قرار دهند.
دوستان! منظور از ایجاد اتحادیه ارضاء میل اتحادیه سازی نیست، مبارزه است. بنابر این تا مدتی که مبارزه برای « نجات دانشگاه تهران » جریان دارد و تا پیروزی این مبارزه بدرخواست سازمان دانشجویان دانشگاه تهران تمام سازمانهای دانشجوئی در همه جهان باید وسائل تبلیغاتی خود، روزنامه، مجله، رادیو و تلویزیون را در اختیار کنفدراسیون دانشجویان ایرانی قرار دهند و با تمام قدرت در کنار ما بکوشند تا استقلال دانشگاه نجات یابد. پیشنهادات عملی را در این زمینه نماینده ما در کنگره مطرح خواهد کرد.
درودها و تهنیت های صمیمانه ما را بپذیرید
سازمان دانشجویان دانشگاه تهران

*****


پیام و گزارش از سومین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به آقای دکتر محمد مصدق پیشوای خردمند نهضت ملی ایران

در تاریک ترین روزهای تاریخ ملت ایران در روزهائیکه شاه برای خفه کردن صدای حق طلبی ملت ایران از هیچ جنایتی فروگذار نمی کند نمایندگان سازمانهای دانشجوئی ایرانی از سراسر دنیا بلندن آمده اند تا با تشکیل سومین کنگره به بررسی مسائل میهن بپردازند و راههای تازه ای برای مبارزه و مقابله با دیکتاتوری شاه بیندیشند.
کنگره با نهایت سرافرازی بعرض پیشوای گرامی میرساند که باتفاق آراء قطعنامه سیاسی را صادر و هیأت دبیران را مأمور اجرای مواد آن نموده است. این اتفاق آراء که بار دیگر در برابر سفارت ایران    در لندن در مورد رهبری تو حاصل آمد و فریاد مصدق پیروز است که طنین افکند می تواند شاهدی صادق از تصمیم جدی نسل جوان به نجات کشور از دست استعمار و استبداد باشد و در عین حال نشان میدهد که فرزندان تو بخوبی موقعیت میهن و وظیفه خویش را درک میکنند و میدانند تنها وسیله غلبه بر استعمار و دیکتاتوری شاه اتفاق و اتحاد عملی و نه زبانی است. کنگره با توجه به اهمیتی که بیداری افکار عمومی مردم دنیا و آگاهی آنان از اوضاع میهن ما دارد تصمیم گرفت نشریه بزبانهای زنده در باب زندگی پیشوا و نهضت ملی ایران منتشر نماید. کنگره امیدوار است که پیشوا هیأت دبیران کنفدراسیون را در انجام این وظیفه یاری خواهد داد.
کنگره با توجه باهمیت نقش دانشجویان دانشگاه تهران در نهضت ملی ایران باتفاق آراء سال جاری را « سال دانشگاه تهران » اعلام کرد و هیأت دبیران را موظف کرد که یک کمیته بین المللی دانشجوئی برای دفاع از استقلال دانشگاه تهران و دانشجویان دانشگاههای ایران تشکیل دهد. کنگره امید وار است با جلب تشریک مساعی سازمانهای دانشجوئی سراسر دنیا دانشگاه را نجات دهد.
کنگره حبس و اسارت تو را حبس و اسارت ملت ایران تلقی و با اهمیت بسیاری که آزادی پیشوا در پیروزی نهضت ملی ایران دارد تصمیم گرفت کوشش برای جلب افکار عمومی دنیا و سازمانهای بین المللی به زندانی بودن پیشوای ملت در آغاز برنامه های هیأت دبیران قرار گیرد. کنگره بار دیگر اعلام کرد که نهضت دانشجوئی ایران جزء جدائی ناپذیر از نهضت ملی ایران است. به دانشجوی ایرانی جز یک عنوان نمیدهیم: سرباز نهضت ملی ایران . برای او جز یک وظیفه نمی شناسیم: جنگ با استعمار و نماینده آن شاه دیکتاتور. کنگره برای روشن شدن افکار عمومی نسبت باوضاع ایران مناسب دید از پیشوا دعوت نماید تا با مردم دنیا از نهضت ملی ایران سخن بگوید.
کنگره محکومیت افسران و سربازان نهضت ملی ایران را در دادگاههای سری نظامی، محکومیت بدون محاکمه دانشجویان بگذراندن دو سال در سربازخانه، زندانی شدن هزاران نفر از دانشجویان و همه طبقات ملت ایران را علامت اصالت نهضت ملی ایران تلقی مینماید. استادان، دانشجویان، کارگران، دهقانان و بازاریان و همه ملت ایران نشان دادند که بهنگام آزمایش و خطر « مصدقی » باقی میمانند و با خطر مردانه مقابله می کنند.
کنگره موفقیت خود را در جلب توجه شخصیت های بزرگ جهانی باوضاع ایران باطلاع پیشوا می رساند و امید وار است اقدامات مهمی که بزودی انجام خواهد گرفت تو را از فرزندان خود خشنود گرداند.

اتحاد ـ مبارزه ـ پیروزی
درود گرم فرزندانت را بپذیر
کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی ـ لندن


پیام سومین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به حضرات آیت الله العظمی آقایان خمینی ـ میلانی ـ شریعتمداری رهبران مجاهد و عالیقدر جامعه روحانیت که در زندان استبداد بسر میبرند و به روحانیون مترقی و شجاع دیگر.

" ان الحیوه عقیده و جهاد"
« زندگی داشتن عقیده و پیکار در راه آنست»
کنگره با هیجانی بی نظیر و وصف نا پذیر پیام حضرت آیت الله میلانی را دریافت و همانطور که در پیام آمده و معتقد است که دیر زمانی است که استعمارگران سروری و سیادت را در جدا کردن و تفرقه افکندن در میان صف متحد و رنج کشیده ملتهای استعمار زده تشخیص داده و اینکار را بدست ایادی داخلی خود صورت داده اند.
در جامعه استعمار شده و تفرقه زده ما استعمار موفق شده بود که آتش دشمنی و خصومت را میان دو نیروی موثر و نیرومند جامعه که تعیین کننده سرنوشت ملت ما هستند تندتر و تیزتر سازد. این دو نیرو نیروهای مذهبی مترقی و نیروی طبقه جوان و تحصیلکرده بود. استعمار بارها ضرب شصت و زور بازوی قدرتی را که از وحدت این دو نیرو منتج شده و در مسیر خواسته های ملی مردم طریق می یافت چشیده و لمس کرده بود. این تجربه استعمار را وا میداشت تا کوشش خویش را بر سر جدائی و نفاق افکنی شما و ما قرار دهد. اما روشن بینی و درست اندیشی هر دو گروه که حاصل تجربیات تلخ و ممتد و نتیجه آنهمه درد و مشقت بود بآنجا رسید که بالاخره صفهای پراکنده گردهم آید و راه را بر غارتگران و عشرت طلبان یغماگر مسدود و جدائی و دشمنی های کاذب و مصنوعی برای همیشه معدوم گردد.
حضرت آیت الله خمینی، حضرت آیت الله میلانی، حضرت آیت الله شریعتمداری روحانیون شجاع انقلاب دوازدهم محرم امسال تنها یک قیام و جنبش نبود، تنها یک طغیان عمومی و عصیان همگانی نبود، بلکه محتوی ارزنده تر و معنای وسیعتری داشت. این قیام نشانه اتحاد و قدرت شما و ما بود. نمودار یکپارچگی ملت ما، رسوا شدن نقشه های خیانت بار استعمار و نوکر کاخ نشینش شاه بود.
در میان غوغای رگبار مسلسل و تانکهای دربار که سینه فرزندان ملتی گرسنه و رنجدیده را می شکافت در میان موج خشم و عصیان مردمیکه جان خویش را از دست میدادند تا شاه نابود شود هیچکس از دیگری نپرسید که دانشجوئی یا بازاری، کارگری یا دهقان، روحانی هستی یا غیر روحانی ، همه در یک صف واحد علیه شاه مستبد می جنگیدند.
علت وجودی این انقلاب عظیم که در جریان آن هزارها تن از فرزندان ملت بدرجه رفیع شهادت رسیدند در بیکدیگر پیوستن این دو نیروی بزرگ بود و اگر انقلاب بهمه نتایجی که می بایست برسد نرسید نشانه آنستکه ( همانطور که حضرت آیت الله میلانی در پیام خود به آن اشاره فرمودند) لازمه پیروزی اتحاد محکمتر و اساسی تر و مبتنی بر تشکیلات صحیح می باشد. ما دست خود را بعلامت این اتحاد و یگانگی بسوی شما دراز می کنیم. این پیام، پیام آور آن اتحاد است. شما مطمئن باشید که نسل ما رستاخیز ملی و شهامت بی نظیر شما را نه تنها فراموش نخواهد کرد، بلکه بطور پیگیر و خستگی ناپذیر قیامی را که آغاز کرده اید با پیروزی بپایان خواهد رسانید و بهای بپایان رساندن آنرا هر چقدر گران باشد پرداخت خواهد کرد.
حضرت آیت الله خمینی، حضرت آیت الله میلانی، حضرت آیت الله شریعتمداری روحانیون دلاور. شما نشان دادید که از حبس و شکنجه و اعدام پروائی ندارید و همه آنها را برای پیروزی بردستگاه استعمار و شاه جنایت پیشه بجان خریده اید. شما شاه را بر سر دوراهی حساس کشیدید و نقش عوامفریب و خیانت پیشه اش را بر همه ملت ما در شهرها و در تمام روستاها ی ایران زمین فاش ساختید. حماسه شهامتهای شما و داستان فداکاریها و درست اندیشی تان بر سرلوحه ارزنده ترین صفحه تاریخ ما جای گرفته است نسل ما با افتخار و غرور این صفحه خونین را آغاز میکند، صفحه ایکه انقلاب ملت ما در دوازدهم محرم در برابر ما گشود بما وظیفه و نقش حساستری محول ساخت.
حضرت آیت الله خمینی، حضرت آیت الله میلانی، حضرت آیت الله شریعتمداری روحانیون تهران با شما هستیم با شما که در سلولهای زندان شاه هستید با شما که سرسختانه با شاه می جنگید با شما که حماسه انقلاب سرودید با شما که سرمشق نسل ما و نسلهای آینده شدید.
و تهنیت فراوان ما و پیام ما را که میثاقنامه پشتیبانی ما از شما و پیروی از راه اقتدار شما است بپذیرید و بدانید که برای رهائی ملت و شکستن مجسمه و آلت بی اراده استعمار « شاه » تا پای جان پیمان نمی بندیم ما از جان میگذریم و آنگاه پیمان می بندیم. ما این پیمان را می بندیم. این پیمان آن پیمان است.


پیام سومین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به دانشجویان دانشگاه تهران

این پیام که احساس ما از یک حقیقت تاریخی است نه از آنجهت بشما خطاب میشود که شما را جدا از دیگر صفوف نهضت ملی قرار دهد، بلکه ملت ایران بالاعم و قشر روشنفکر و آگاه ایران بالاخص اگر چه از نظر مکانی هر کدام محل معین و نقش خاص خود را ایفا می نمایند و از سلول های زندان   تا کلاس های درس از خیابانهای خونین پایتخت تا دور افتاده ترین روستاها و از اقصی نقاط عالم وطن پرستانی با یک آهنگ در حرکتند . همه بخاطر یک هدف مبارزه می کنند و جملگی یک ندا در میدهند. این ندا ندای ملت ، این هدف نابودی دیکتاتور و دگر گونی اجتماع و این آهنگ آهنگ پر طنین و امواج پر خروش نهضت ملی ایران است.
ما شما را میستائیم از آنجهت که شما رزمجویان آگاه با مبارزات مستقیم و تن به تن و چهره در چهره استعمار نقطه عطف مبارزات ملت ما قرار دارید. بخاطر این موقعیت خاص و این نقش مهم در طی چند سال اخیر سرسختانه با سلاح دانش بمقابله جهل و بدبختی برخاسته اید و در سخت ترین شرائط تحت فشار و زیر شلاق جلادانی دانش کش که در رأس آنها شاه قرار دارد و مأمور اجرائی آن مربیانی نا صالح چون جهانشاه صالح است. هیچگاه تسلیم تهدید و تطمیع نشده وظیفه میهنی خود را بحد اکثر و بصورت اعلای خود متظاهر می سازید . زیرا حماسه رزمهای شما همه افراد ملت را برانگیخته و پایداری شما در مقابل مظالم مستقیم هیأت حاکمه کاسه صبر قشر عظیمی از ملت ما را لبریز کرده است.
پیام شما که تار و پودش از شکنجه و ظلم و زندان و فشارهای مادی و معنوی از طرف دستگاه       ارتجاعی از یکسو و از دیگر سو مبارزه و مقابله و جانبازی سربازانی دلیر و دانشجویانی متفکر است از نظر کنگره ما توجهات شما بمبارزات خواهران و برادران خارج از کشور یکی از عوامل مهم همبستگی ما و شاهدی برای محکومیت دستگاه استعماری دولت ایران است.
خواهران و برادران!
ساختمان اجتماع ما باید دگرگون شود. فساد، مردم کشی و تبلیغات دولتی، قلب وطن پرستان را میفشرد و تباهی سالهاست از حد تحمل گذشته است و این شما و ما هستیم که در برابر خود، در برابر اجتماع و ملت خود و هم در برابر نسل آینده مسئول و مأمور خاص این دگرگونی در جهت خواسته های عمومی ملت هستیم و بخوبی این مسئولیت را درک کرده ایم و به همین علت است که حکومت زور یک لحظه از فشار و تهدید شما و ما دست نمی کشد. اگر جهانشاه صالح برادران ما را در ایران بفرستادن سرباز خانه تهدید میکند و مأموران سفارتی از تمدید گذرنامه دانشجویان در خارج خود داری مینمایند، اگر شما را بقتل فرزندان تهدید می کنند و ما را ببازگرداندن بزندان ایران و محرومیت از تحصیل می ترسانند، بر قلب های حقیقت جو و روشن ما لکه های تاریک و ظلمت بار این دستگاه فاسد اثری ندارد و ما را در مأموریت خاص خود محکم تر و سرسخت تر میسازد. ما اطمینان کامل داریم که مزدور سیاست استعمار با همه اعمال مذبوحانه چون فرعون از کاخ خدائی بزیر خواهد افتاد و وطن خانه ملت خواهد شد.
پیام شما با استقبال بی نظیر کنگره مواجه شد و کنگره بپاداش خدمات دانشگاه تهران به نهضت ملی ایران سال تحصیلی جاری را سال دانشگاه تهران اعلام و هیأت دبیران را موظف نمود که تمام سازمان های دانشجوئی را برای نجات استقلال دانشگاه بیاری بطلبد. کنگره کاملا اهمیت استقلال دانشگاه را درک می کند و با تمام قدرت برای تأمین آن خواهد کوشید. سلامهای گرم و صمیمانه ما را بپذیرید.
اتحاد ـ مبارزه ـ پیروزی


پیام سومین کنگره کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی به استادان و دانشجویان و مردان آزاده ایکه اخیرأ در دادگاه نطامی بطور سری محاکمه و محکوم شدند.

سلام و پیام ما بشما
دلیران در زنجیر رزمنداگان نهضت ملی ایران، استادان ارجمند ، دانشجویان فداکار، به حضرت آیت الله سید محمود طالقانی، به مهندس مهدی بازرگان، به دکتر یدالله سحابی، به مهندس عزت الله سحابی، به دکتر عباس شیبانی، به احمد علی بابائی، به مهدی جعفری، به ابوالفضل حکیمی، به پرویز عدالت منش ، به عسگری ، به شیخ الاسلامی قهرمانان از جان گذشته ملت ما و به همه رزمندگان نهضت ملی ایران.
به شما قهرمانانیکه در سخت ترین شرائط که سنگینی اختناق و دیکتاتوری به انبوه ملت ما فشار می آورد، جنایت و قتل عام در برنامه روزمره شاه این دیکتاتور بی شرم و بی آبرو قرار داشت که تنها خون غذای نرون زمانه ما شده بود از حیات خود گذشتند از آنهمه تهدید و شکنجه نهراسیدند و پرچم مقدس نهضت ملی ایران را برزمین نگذاشتند و حتی در سلول های باستیل شاه به مبارزه خود ادامه دادید.
به شما که امروز بجرم مبارزه علیه دیکتاتوری، بجرم حق طلبی و حق گوئی، بجرم جدا نشدن از ملت و رها نکردن راه مصدق در برابر دادگاه فرمایشی نظامی و دربسته استعمار محاکمه می شوید! و از مبارزات دست برنمی دارد.
در آنهنگام که شاه سینه شهدای راه وطن رزمندگان نهضت ملی را مشبک میساخت، تصور می کرد که با هر گلوله نطفه و هستی نهضت را نابود میسازد و می سوزاند ، تصور می کرد باروت و گوگرد به حیات همه چیز خاتمه میدهد و ریشه هر چیز را می سوزاند. اما مگر نه آنستکه از تصادم گلوله و گوشت، خون فواره میزند، خون درخت نهضت ما جز با خون آبیاری نشده و جز با خون برومند نمی شود. آن درخت پر ثمر امروز بر همه پهنه وطن ما و حتی بر این کنگره پیروز که فرسنگها دور از میهن است شاخ و برگ افشانده و پرچم خونین نهضت ملی نه تنها در تهران ، در اصفهان، در قم، در مشهد، در تبریز، در شیراز و در همه دیگر شهرها و ده های وطن ما، از انقلاب دوازدهم محرم امسال در اهتزاز در آمده و امروز بر فراز این کنگره نیز برافراشته شده و لکه های خون همه پرچم ما را پوشانده است.
مبارزین دلیر!
این کنگره نه تنها باین همه از جان گذشتگی و عظمت روحی شما ارج می نهد بلکه اعلام میدارد که حیات شما و ما جدائی ناپذیر است.ما اعلام میکنیم که راه شما راه ماست و شاه اگر آهنگ جان شما داشته باشد بنا بفرمان وجدان و وطن دوستی همه ما کتاب و قلم رها میکنیم و در کوهها و دشتها و شهرهای وطن سیل ماست که برای نابود کردن بساط فرعونی شاه سرازیر خواهد شد. ما در برابر شهامت و استواری شما در دادگاه فرمایشی شاه سر تعظیم فرود می آوریم و به مدافعات مردانه وکلای شجاعتان ارج می نهیم. ما مطمئن هستیم که اینهمه ایمان و اعتقاد و قاطعیت شما سرچشمه مبارزات قاطع آینده خواهد شد. آینده ایکه بسیار نزدیک شده است.
مدافعات مردانه شما در دادگاه نظامی و غیر قانونی صفحه درخشانی بر صفحات افتخارآمیز نهضت ملی افزود و سرمشقی برای ما و نسلهای آینده وطن ما گردید. ما دادگاه نظامی فرمایشی استعماری شاه را محکوم و سکوت شما را در چنین دادگاهی تأیید می کنیم. ما در تعقیب اعتراضات سندیکائی دانشجوئی و کارگری و شخصیتهای بزرگ بین المللی کمیسیون مختلطی از نمایندگان دانشجویان خارجی و شخصیتهای بین المللی ترتیب میدهیم و با یک کوشش همه جانبه تا رهائی شما به مبارزه ادامه می دهیم.
ما ایمان قاطع داریم که دنیا و ملت ایران و تاریخ این دادگاه مفتضح را محکوم میسازد.
در زندان شاه ددمنش پیام ما را که شمهء از همدردی و پشتیبانی بیدریغ ماست بپذیرید.


پیام سومین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به کارگران ـ دهقانان ـ رنجبران

همرزمان عزیز!
کودتای ننگین ۲٨ مرداد با اینکه فاجعه ای عظیم در تاریخ کشورما بشمار می رود و بحق باید اعتراف نمود که طبقه یا قشری نیست که پس از کودتا در معرض   شدیدترین تهاجمات حیوانی ارتجاع کشور بسرگردگی شاه قرار نگرفته باشد. ولی شدت و فشار آن در وضعیت خاص شما رنجبران بیشک لطمات و زیانهای بیشتری را برایتان ببار آورده است. نقش قابل تحسین و برجسته و مبارزه بی امانتان بخصوص در سالهای ملی شدن صنعت نفت در تاریخ نهضت ملی ایران یکی از درخشانترین صفحات مبارزات ملت ما محسوب می گردد. آگاهی و روشن بینی شما در سالهای بعد از کودتا نشانه آبدیده گی تان در کوره مبارزات ملت ما میباشد. مبارزات آگاه، متحد و گاه انفرادیتان در شهر و ده ، کارخانه و مزرعه حتی لحظه ای هم سیل خروشان نهضت اصیل ملت ما را آرام نگذارده است. فریاد خشم آتشین شما رزمندگان دلیر در زیر آسمان فشرده از مظالم کشورمان بارها ارکان حکومت تباهی کستر شاه را در معرض خطر جدی قرار داده است. بخاطر همین نکته شاه همیشه حتی در برابر خواسته های عادلانه شما مبارزات مسالمت آمیز تان را بخون کشیده است. اگر از مبارزات انفرادی و اعتراضات عدیده تان در شهر و ده بگذریم اعتصاب شما کارگران میهن ما برای درخواستهای صنفی و میهنی در بسیج و تعیین حرکت خط مشی آینده تمام رزمندگان میهن ما تأثیری بسیار داشته است. با اینکه در این تظاهرات ده ها نفر زحمتکش در خون غلطیدند صدها نفر بسلول های زندان روانه گردیدند ولی این مبارزات متحد در ابرهای تیره و تار آسمان کشورمان شکافهای سهمگین بوجود آورد. درسی که در طی این مبارزات ملت از این وقایع جانگذار آموخت این بود:
« زبان شاه، زبان گلوله، با او باید بزبان خود او صحبت کرد». امروز هم ماهیت شاه هیچ تفاوتی ننموده است. سرکوب وحشیانه انقلاب ۱۵ خرداد گواهی صادق بر این مدعاست. مانورهای شاه در جهت موضع گیری حق دفاع از حقوق کارگران و دهقانان جز یک دروغ بیشرمانه چیز دیگری نیست. امروز شاه میخواهد با عنوان کردن کلمه « اصلاح » شما را فریب دهد و منحرف نماید.
تاریخ ۲۲ ساله حکومت ضد ملی شاه حاکی از دوران تیره ایست که بهترین فرزندان خلق قهرمان ما بخاطر دفاع از حقوق توده های ملیونی کارگران، رنجبران، آزادیهای دموکراسی و ارتقاء سطح زندگی ملتمان در کادر خیلی وسیعتر و اصولی تری با زجر و شکنجه و صدور احکام اعدام پاداش داده شده است. در ده سال گذشته هنگامیکه شاه بهمدستی سازمان جاسوسی امپریالیسم آمریکا نهضت مقدس ملت ما را به شکست منتهی نمود برای پرده پوشی بر روی این گناه کبیره گفت: « ده سال بمن فرصت دهید تا سطح در آمد شما را به پایه پیشرفته ترین کشورهای جهان برسانم». امروز پس از ده سال خیانت بمنافع ملی میهن ما نتایج سوء و ضد ملی حکومت کودتا بر همگان روشن شده است . فقر و تنگدستی هرچه بیشتر در شهر و ده بخاطر اتخاذ سیاست اقتصادی ضد ملی و تحمیل هزینه های سنگین نظامی در برابر تعهد در دسته بندیهای تجاوزکارانه، فزونی روز افزون عده بیکاران که طبق آمار دولتی به یک ملیون و هفتصد هزار نفر میرسد و اخراج دستجمعی کارگران صنایع نفت، برخوردار نبودن هزاران نفر کارگر از قانون بیمه های اجتماعی و ده ها نمونه دیگر پرده از چهره کریه شاه برداشته و ماهیت ضد کارگری و ضد ملی او را آشکار میسازد. شاه در کنار حفظ و بسط همان رژیم پلیسی و ترور که هنوز هم پایه های اصلی حکومت خائنانه اش را تشکیل میدهد به حربه فریب و خدعه نیز متوسل شده است. باید هوشیار بود و نقشه های مزورانه او را بموقع خنثی کرد.
حکومت شاه با گذشت ۱۰ سال از عمرش در تمام ارکان اجتماع ریشه دوانیده است. عمده ترین عامل پیروزی بر این رژیم پلیسی فقط در سایه یک مبارزه متحد اصولی و بی امان مثمر ثمر واقع می گردد. باید با مبارزه متحد بزرگترین سد پیشرفت و ترقی کشور و عامل سیه روزی توده های مردم یعنی حکومت شاه را واژگون ساخت. با ادامه حکومت جهالت پرور کودتا هرگونه بحثی در زمینه طرح بهبود زندگی توده های مردم امری عبث و بیهوده است. باید خشم مقدس توده ها را علیه رژیم دیکتاتوری شاه برانگیخت و بساط حکومت او را در لهیب خونین انقلاب نابود ساخت. برای پیروزی این خواست های ارزنده بیشک نقش برادران زحمتکش در بهم فشردن صفوف متحد مبارزان از همه مهمتر است.
همرزمان مبارز. ما با نثار بوسه های سپاس بدستهای پینه بسته و چهره های در آفتاب سوخته تان یک بار دیگر دستتان را صمیمانه برای پیمان بستن در ادامه یک مبارزه پیگیر تر میفشاریم. و از اکنون به عیان می بینیم که در فردای نوش آفرین عشق و زندگی ملتی رسته از قید و بند بردگی و اسارت ، جوشان و خروشان در راه تحقق شعار ارزنده زندگی برتر بسوی خوشبختی و کمال گام برمیدارد. تنها ضامن پیروزی این خواست ملی ایجاد حکومتی از میان مردم است تا بتواند روح سازنده و استعداد خلاق تمام توده های مردم را در جهت صحیح و اصولی آن بسیج نماید.
پاینده و استوار باد همبستگی رنجبران و دانشجویان


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست