سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پالایش سیاست


مرتضی ملک محمدی


• اپوزسیون پیرو اصلاح طلبان اما این تغییر محور سیاست را در نیافته و هنوز چشم امید از آن بالا برنگرفته اند. این گرایش بعد از سالها امید بستن به جناح ها و دنباله روی از سیاست های اصلاح طلبان و اعتدال گرایان از این مدل سیاست ورزی یک فضیلت ساخت؛ آنها این دنباله روی را به سطح یک استراتژی کامل ارتقا دادند. تحت عنوان "استراتژی گام بگام" یا اصلاحات تدریجی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۲ دی ۱٣۹۷ -  ۱۲ ژانويه ۲۰۱۹


از دی ماه سال ۹۶ یک تغییر اساسی در سیاست ایران رخ داد. محور سیاست از بالا به پائین منتقل شد. از اوایل دهه شصت تا همین تاریخ کانون تغییرات و ابتکارات در همان بالا میان جناح های حاکم تعیین می شد. حتا در زمان های خاصی مثل دوم خرداد و یا ٨٨ که زلزله سیاسی سراسر جامعه را به تکان در آورد، منشا آن در همان بالا بود. از آنجا شروع می شد و معمولا در همان بالا هم تمام می شد. به اهل نظر که رو می کردیم نگاه ها بیشتر به بالا بود. در تحلیل ها وزن سنگین روی "بحران حکومتی و اختلافات بالایی ها" بود. کلید واژه سیاست عبارت بود از "بحران حکومتی". چون در پائین خبر مهی نبود و نگاه اپوزسیون به بالا عادت کرده بود و اصرار خاصی هم بود که این اختلافات بزرگ نمایی بشود، همین کل حجم سیاست ایران را می پوشاند. خلاصه همیشه صحبت از "اوج گرفتن بحران و اختلافات بود"؛ یا میان رفسنجانی و خامنه ای یا میان جامعه روحانیت مبارز با مجمع روحانیون مبارز، جناح چپ و راست، چپ جدید و راست قدیم، دولت و مجلس، سازندگی و اقتدارگرا، پایداری و آبادگری، معتدل و محافظه کار، اصلاح طلب و اصول گرا.

اصلاح طلبان که پیدا شدند موضوع تفاوت کرد، زیرا برخلاف دوگانه های قبلی این یکی دستی در "پائین" داشت و بسیاری از مردم فکر می کردند با قلابی که اینها گرفته اند می توانند از دیوار قدرت بالا بروند. اما در واقع اینها بیشتر نماینده و نمایشگر یک دوره انتقالی بودند. تاریخ این دوره انتقالی در دی ماه ۹۶ تمام شد، یا لااقل یک دوره تاریخی معین این نوع سیاست به سر رسید. از دی ماه ۹۶ داستان دوگانگی بالایی ها به حاشیه رفت. حالا سیاست ایران بر مدار مبارزه پائینی ها با بالایی ها می چرخد. نه به این معنا که بالا یکدست شده است، به این معنا که اختلافات بی معنا شده است. افکار عمومی دیگر دنبال این نیست که بداند سعید حجاریان چی گفته؟ خاتمی کجا دیده شده؟ عبدالله نوری با فلانی مصاحبه کرده یا نه؟ موضع تاج زاده در باره فلان مساله چه بوده؟ ابطحی در وبلاگش چی نوشته، جبهه مشارکت تشکیل شد یا نه؟ کار شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان به کجا کشید؟ حالا مردم بی صبرانه دنبال نتیجه اعتصاب کارگران هفت تپه می روند، می خواهند بدانند فولاد چه کار کرد، ماشین سازی آمد یا نه؟ معلمین کی شروع می کنند؟ خبر آمده که مال باختگان شهر را قرق کرده اند، بازنشستگان در مجلس را گل گرفته اند، کامیون داران راه های کشور را بسته اند، کشاورزان اصفهان نماز جمعه را تعطیل کرده اند. تیم آژیتاسیون زنان متروها را گذاشته اند روی سرشان، "دختران سفید" در ورزشگاه ها را چهارتاق باز کردند. دانشجویان به دیدار کارگران رفتند، اسماعیل بخشی وزارت اطلاعات را به مصاف طلبید. حالا فضای سیاسی کشور و شبکه های اجتماعی با نبض این جنش ها می زند. این یک تغییر اساسی است که رخ داده است، اما با این حال هنوز بخشی از کنش گران اجتماعی و فعالین سیاسی بخصوص آنهایی که به تغییرات بالایی ها امید داشتند تکان نخورده اند. چشمشان به آن بالا خشک شده. نه اینکه بالا مهم نیست؛ برای یک سیاسی نگاه به بالا مهم است، به چپ و راست و همه جا مهم است. مهم است بدانیم همین حالا دعوای اطلاعات سپاه با وزارت اطلاعات برسررسیدگی به کیفرخواست اسماعیل بخشی سر چیست. ولی کار اصلی هماهنگ شدن با نبض اصلی جنبش است.

اپوزسیون پیرو اصلاح طلبان اما این تغییر محور سیاست را در نیافته و هنوز چشم امید از آن بالا برنگرفته اند. این گرایش بعد از سالها امید بستن به جناح ها و دنباله روی از سیاست های اصلاح طلبان و اعتدال گرایان از این مدل سیاست ورزی یک فضیلت ساخت؛ آنها این دنباله روی را به سطح یک استراتژی کامل ارتقا دادند. تحت عنوان "استراتژی گام بگام" یا اصلاحات تدریجی. یکی از پایوران این استراتژی در انتقاد به مقاله ای از من بنام "چالش جمهوری خواهان" در یکی از شبکه های اجتماعی نوشت:

"اگر بازی در میدان رسمی‌ سیاست را قبول نداریم، قانونگرأی و التزام به قانون را در قدر و منزلت خویش نمی‌دانیم. با محافظه کاران معتدل نظام نیز؛ هم جبهه نمیشویم؛ با اصلاح طلبان هم کاری نداریم!؟ آنوقت سوال جدی اینست که سیاست ورزی را در کجا، برای چی‌، و با کی‌ می‌کنیم" و سپس سیاست ایران را به بازی فوتبال تشبیه کردند "که باید بعضی ها را دریپ کرد و به اصلاح طلبان پاس داد" و غیره. جواب این بود که تشبیه سیاست ایران به بازی فوتبال اساسا غلط است و ما را به نتایج بسیار انحرافی می کشاند. زیرا اصل بازی فوتبال بر اساس قواعد مورد قبول تیمها استوار است. در فوتبال با تیمی که مقررات بازی را رعایت نکند بازی نمی کنند. جمهوری اسلامی نمونه عالی تیمی است که قواعد بازی خودش را هم رعایت نمی کند. بعلاوه اپوزسیون در تنظیم این مقررات هیچ نقشی نداشته و قوانین ایشان محصول کار خودشان است که درعمل به آن هم عمل نمی کنند. ایا انحلال حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی رعایت قواعد بازی بود؟ ما سیاست کشورهای دموکراتیک را می توانیم به بازی فوتبال تشبیه کنیم و از قواعد آن برای امر سیاست ورزی بهره ببریم. ولی سیاست جمهوری اسلامی یک بازی مضحک بیش نیست زیرا هر وقت تیم آنها در تنگنا می افتد بازی را بهم میزنند. انتخابات ٨٨ بهم زدن این بازی با خشن ترین شیوه بود. اپوزسیونی که بخواهد اهداف خود را با این مقررات یک طرفه و جرزدن های دایمی طرف مقابل تنظیم کند، خود را بازیچه دست آنها قرار می دهد.

پاس کاری با اصلاح طلبان هم فاقد قاعده بازی دو طرفه است. آنها به اپوزسیون پاس نمی دهند. تا حال یک بار هم نداده اند. اصلاح طلبان حتا از نام بردن یکی از شخصیت های سیاسی اپوزسیون سکولار اکراه دارند. از دادن یک امضای مشترک سرباز می زنند، از شرکت در یک اکسیون مشترک وحشت می کنند، آنها حتا از زندانیان سیاسی و قربانیان اپوزسیون هم دفاع نمی کنند. بهترین نمونه اش برخورد آنها با اتحاد جمهوری خوهان است که برغم همه حمایت ها و پاس دادنها به اصلاح طلبان، آنها هیچ پاسخی نگرفتند؟ بنابراین یک بازی یکطرفه به وابستگی و یا بی اعتبار شدن اپوزسیون منتهی می شود.

مساله این است که تا زمانیکه "ما"یی در کار نیست؛ تیمی واقعی برای بازی در میدان نیست؛ تا زمانیکه اپوزسیون دموکراتیک در میدان سیاست ایران به نیرویی تبدیل نشده کسی آنها را به بازی نخواهد گرفت. نیرو شدن اما برخلاف نگرش معطوف به بازی جناح ها در "میدان رسمی" سیاست صورت نمی گیرد بلکه در عرصه غیررسمی یعنی سیاست کوچه و خیابان، در کارخانه و بنگاه، در افکار عمومی، در نهادهای مدنی، در حرکات مردمی، در فضاهای اجتماعی، در شبکه ها و ارتباطات مجازی شکل می بندد. حتا می توان گفت کارکرد سیاست در بالا تا حد بسیاری تابع همین کانون های محرک در پائین است. دوم خرداد و ظهور خاتمی را بیاد بیاوریم این چه پدیده ای بود؟ چگونه خاتمی به سرعت به یک صدای رقیب در برابر خامنه ای مبدل شد؟ پیش از آن که دولت اصلاحاتی در کار نبود؛ آن بالا جای مانوری وجود نداشت. شرایط سیاسی پیش از آن بسیار بسته و سخت گیرانه بود. پس چگونه ناگهان میلیون ها نفر وارد میدان شدند و سیاست رسمی را به چالش کشیدند؟ این معترضین پیش از آن در کجا بودند؟ در کدام سیاست رسمی و در کدام ائتلاف رشد کرده بودند؟ واقعیت این است که این تحول نتیجه دینامیسمی بود که در بطن جامعه شکل گرفته بود. در بستر همان سیاست غیررسمی که معمولا از نگاه حاکمان و آنهایی که فقط به بالا چشم دوخته اند پنهان می ماند. آنها همیشه جامعه را دستکم می گیرند. اپوزسیون زمان شاه هم بر بستر سیاست غیررسمی بالید. نفوذ آنها در میان مردم مستقل از نهادهای حکومتی و از راه برتری دادن گفتمان خود بر گفتمان حاکم حاصل شد. ایران یک کشور دموکراتیک نیست؛ در نظام های مستبد همیشه دو سیاست وجود دارد؛ سیاست رسمی، قانونی، مجاز، دولتی و سیاست غیررسمی، مردمی؛ پنهان یا نیمه پنهان و الترناتیو. اپوزسیون مدعی دموکراسی، بازیگر این میدان است و نه میدان جناح ها و دولتی ها. معنای مستقل بودن یعنی طرح شفاف خواست های این سیاست غیررسمی.

شکست اصلاح طلبان از آنجا آغاز شد که بند ناف خود را از اصل ولایت فقیه نبریدند. آنها در یک چهارچوب معین با مانورهایی امکان رشد داشتند ولی ادامه پیشرفت شان منوط به اعلام استقلال آنها از ولایت فقیه بود. آنها هم اکنون در همین موقعیت فرساینده بسر می برند. بخش مهمی از مخالفین نیز بدلیل دنباله روی از اصلاح طلبان مسیر پیش روی خود را خراب کردند. آنها نیز سیاست خود را در چهارچوب سیاست اصلاح طلبی تعریف کردند. اکنون که محور سیاست در پائین فعال شده است این گرایش نیز رو به ضعف خواهد نهاد. با این حال مساله استقلال اپوزسیون بطورکلی از جمله اپوزسیون دموکراتیک و چپ تهدید و چالش تازه ای است که بیشتر در بعد خارجی پیش پای آنها سر باز کرده است. البته این چالش تازه نیست، بلکه تازگی ها کیفیت و فعلیت جدیدی پیدا کرده است که باید ساختار آن از نو بازشناسی شود و اپوزسیون دموکراتیک ایران سیاست خود را قبال مختصات اصلی آن مثل تحریم های اقتصادی، حمایت های سیاسی و کمک های مالی روشن کند. گفتنی است که طیف چپ و دموکرات در رابطه با انتقاد و محکوم کردن تحریم ها و همچنین رد و نفی کمک های مالی مواضع کلی خود را اعلام کرده اند.

با این حال مستقل بودن تنها شرط نیرومند شدن نیست. همانطور که اشاره شد برای نیرومند شدن باید در عرصه های اصلی سیاست سرمایه گذاری کرد. در درون جنبش های اجتماعی و در همین ارتباط در همگرایی نیروهای سیاسی. انباشت سرمایه سیاسی یعنی تسخیر افکار عمومی و بدست آوردن اعتماد مردم. یک شرط مهم جلب اعتماد مردم، ایجاد مناسبات سالم و اعتماد انگیز در خود اپوزسیون است. واقعیت این است که میان مردم و طیف های مختلف اپوزسیون یک شکاف جدی وجود دارد. قشرهای مختلف مردم ایران نسبت به گروهبندی های سیاسی موجود هنوز دست به انتخاب نزده اند. آنها تقریبا به همه به یک چشم نگاه می کنند. چپ، جمهوری خواه، دموکرات، منارشیست. امروز کسی نمی تواند ادعا بکند که مردم یا گروهی از آنها را نمایندگی می کند. درواقع مردم در این مرحله بگونه ای نقش داور بی طرف را بازی می کنند. آنها برای انتخاب به کردار و گفتار اپوزسیون نگاه می کنند. می خواهند بدانند ما چه می گوییم و در عمل و همچنین نسبت به هم چه رفتاری داریم. باید دانست مناسبات گروه بندی ها نسبت به یکدیگر و فرهنگ حاکم بر روابط و گفتمان میان آنها عرصه آزمون سطح دانش و شعور سیاسی آنهاست. هر برخورد تنگ نظرانه، دشمنانه، تهمت زننده، توهین آمیز، دشنام آلود بیش از آنکه به زیان رقیب تمام شود به حساب فرهنگ سیاسی بد و بی اعتمادی به خود سوژه واریز خواهد شد. انتخاب فرهنگ مدرن در گفتار و گفتگو به اعتماد و جلب نظر با فرهنگ ترین اقشار و افراد منتهی خواهد شد. رقابت سیاسی مشروع ترین راه مبارزه در صفوف اپوزسیون است. این رقابت باید با فرهنگ گفتگو و استدلال آوری همراه باشد. در دنیای مدرن گفتمان بر بنیاد صداقت، حقیقت و سلامت استوار است. این فرهنگ آن گروه و جریان سیاسی است که به حق انتخاب آگانه مردم بدون ایجاد ترس و رعب احترام می گذارد. این روش خود بخشی از سرمایه گذاری سیاسی است. سیاست بدون پشتوانه فرهنگی چک بی محل است. محل سرمایه گذاری فقط در قلب و احساس مردم نیست بلکه در شعور آنهاست. قلب و احساس بیشتر محل کار و سرمایه گذاری پوپولیستهاست. دشمن تراشی و ایجاد نفرت از ابزارهای کار آنهاست. نیروهای دموکرات و چپ قاعدتا باید از این فرهنگ بدور باشند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست